هومن جعفری، خبرنگار:1-درست یکی دو روز بعد از درگذشت مرحوم محمود بیاتی، سرمربی اسبق تیم ملی ایران که توانست در المپیک مونترال کانادا، برزیل را یک بر صفر شکست دهد، پله از بستر بیماری به طرفدارانش در دنیا پیام داده که من حالم خوب است! ربط این دو به هم چیست؟ هیچ! فقط خواستم یادتان بیندازم که فاتحهای بخوانید برای مردی که ایران را برای نخستینبار قهرمان آسیا کرد. این فاتحه از دعا خواندن برای سلامتی پله، واجبتر است!
2- من اسم پله را که میشنوم میدانید یاد چه میافتم؟ یاد مرحوم دوست داشتنی منوچهر نوذری که در برنامه مسابقه هفته از شرکتکننده جوانش نام پله را پرسید و این جواب را شنید: «ادسون آرانتس دو ناسیمنتو»! فیلمش را سرچ کنید. دیدنش حالتان را حالی به حالی میکند.
3-نوشتن از پله در این روزها باید کار آسانی باشد؟ «سری کار» «سرسری کار» و«سری دوز» اگر باشید نه! یک مقدار سرچ اینترنتی میکنید، مقداری محتوا از اینترنت درمیآورید و با بیل میریزید داخل دستگاه و بعد کمی قر و فرش میدهید و تفت میدهید و خلاص!
اهل دل اما اگر باشی، میروی دل گرد و خاک گرفتهات را زیر و رو میکنی تا ببینی پله جایی در آن دارد؟ اگر هم داشته باشد سخت میشود پیدایش کرد. آنقدر خاک ریختهاند روی این دل مرده که دیگر عشق از دلش درنمیآید!
4-یک مقدار تلاش کن. دل بده به کار... جا نزن... پله... پله... پله... مروارید سیاه... یک چیزهایی دارد یادت میآید... مغز فسفر میسوزاند و پیش میرود. بسوزان... بسوزان... اسم پله که میآید آدم یاد مارادونا هم میافتد. لعنت بر شیطان... من امروز چرا بین مردهها به اسیری گرفته شدهام؟ چرا گوگل سرچ مغزم من را میفرستد سراغ دایره متوفیات؟ میدانی رفیق؟ تنها دو سوال در دنیای ذهنی من جواب ندارند. نباید داشته باشند. جزء سوالاتی هستند که خدا برایشان جوابی خلق نکرده که در دایره فهم زمانه بگنجد.
یکی اینکه پله بهتر بود یا مارادونا (و نسخه امروزیترش مسی و رونالدو) و دومی که بالاخره تختی را کشتند یا خودکشی کرد؟ باز هم هجوم مردگان. من امروز چقدر در محاصره مرگم و خبر ندارم... چقدر مرده هست برای فاتحهخوانی و خیرات خرما... این دو و درگیری همیشگیشان بر سر لقب اینکه کدامشان سلطان فوتبال دنیا بود. خبر بد برای هردویشان! دنیای فوتبال مجمعالجمهوری است. نه سلطان دارد نه شاهنشاه! یک مقدار خان ریخته باشند در ولایات مختلف و بقیه روسایجمهوری انتخابی کوتاهمدتند. یک مدت این و یک مدت آن! فوتبال خان زیاد دارد. یکی خان فاولایی در برزیل میشود که یا فوتبالیست بیرون میدهد یا تفنگدار قاچاقچیها، یکی خان مدلین کلمبیا میشود و یکی هم خان دروازه دولاب خودمان! فوتبال سلطان ندارد. یک عده خانند، یک عده میرنوروزی! بقیه هم رعیت!
5- دکتر صدر –باز هم یک مرده دیگر و این یکی چقدر عزیز و نزدیک– روزگاری در مقالهای این دو را با هم قیاس کرد: گله کرد از محافظهکاری ذاتی پله و زیرکیاش که همیشه روی دست همبازیهایی از خودش بهتر رشد کرد و مارادونا که تنها بود و تیمهایش را به تنهایی به جام میرساند. پله که زیرک بود و تجارت را پیشه کرد و نماینده کوکاکولا شد و مارادونا که رفت سراغ زن و زر و مبارزه با زور. دکتر بیراه هم نمیگفت. پله راست میزد و مارادونا چپ. پله میرفت برای پست گرفتن و نمایندگی زدن و نمایندگی گرفتن و تولید کفش و قهوه و هر چیزی که بشود برند رویش چسباند و بابتش پولی به جیب زد. مارادونا زد توی مسیر دعوا با امپریالیسم و مافیا و این بحثها و طبیعتا زانوانش هم مقابل یک چیزهایی میلرزید که نباید. این شد که پله مجلسی شد و مارادونا در خیابانها تاجگذاری کرد. بحثی است طولانیتر از آنکه من و شما در این روزها حوصلهاش را داشته باشیم.
6-خبر آمده که استاد مشغول تسلیم کردن جان است به جانآفرین. همین یکی دو سال پیش بود که این خبر را برای مارادونا شنیدیم با این تفاوت که مارادونا دو دهه از پله جوانتر بود. بعد خبر آمد که استاد پیام گذاشته که: «به لطف خدا امیدوارم و از محبت تکتک شما، سرشار از انرژی شدهام!»
نمیداند که هزاران روزنامهنویس ورزشی در دنیا، ناچار شدهاند بنشینند خبر مرگ و زندگینامهاش را تنظیم کنند و مطلب را دمدست نگه دارند برای وقت مقتضی! قطریها هم این وسط فکر گرفتن بزرگداشتند برای او. بعید میدانم تا امروز پیش آمده باشد که یک اسطوره فوتبال وسط مسابقات جامجهانی سرش را بگذارد روی زمین و فاتحه! برای قطریها خودش تبلیغ بیشتری است! جای امیر قطر بودم به یکی پول میدادم پایش را بگذارد روی لوله اکسیژن استاد! تا دهها سال خودش تبلیغ مفتی است برای قطر و «قطر ایرویز» و «قطر پترولیوم!»
پله کی مرد؟ درست وسط جامجهانی قطر! کلمه قطر را هم «هایپرلینک» میکنند تا هرکس رویش کلیک کرد، برود داخل دنیایی از اخبار مربوط به پیشرفت ملت و دولت قطر و اینکه «قطر قطر چه خوبه!»
7-مطلب را جمعش کنیم که صفحه برود چاپخانه. بمانی برایمان ستون. غمت را به این زودیها نخوریم. بمان. تو حیفی. هنوز جوانی. هنوز چند نمایندگی هست که نگرفتهای. هنوز میشود روی بستن چند قرارداد دیگر با تو حساب باز کرد. هنوز میتوانی بمانی. جوانی. مثل مارادونا بدنت را با الکل و مواد مضمحل نکردهای. از آن مهمتر! مثل اطرافیان مارادونا مراقبت از خودت را دست دوتا دکتر احمق نسپردهای! تو هنوز زمان داری. بمانی برایمان ستون!