دیاکو حسینی، کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
 این روزها با دیدن تیترهایی از جنس «اعتراضات کم‌سابقه در چین» یا گزارش‌هایی با محتوای «بررسی شباهت‌های جنبش‌ اعتراضی چین با ایران» و همچنین دست‌به‌دست شدن برخی دستورالعمل‌ها برای تداوم التهاب در خیابان، می‌توان به این نتیجه رسید که غربی‌ها چندان بدشان نمی‌آید شهرهای چین هم مثل آنچه در ایران گذشت، حداقل چندهفته‌ای درگیر ناآرامی و درگیری خیابانی باشند.
  • ۱۴۰۱-۰۹-۱۰ - ۰۰:۱۵
  • 00
دیاکو حسینی، کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
آمریکا نتوانسته ائتلافی علیه چین تشکیل دهد
آمریکا نتوانسته ائتلافی علیه چین تشکیل دهد

 این روزها با دیدن تیترهایی از جنس «اعتراضات کم‌سابقه در چین» یا گزارش‌هایی با محتوای «بررسی شباهت‌های جنبش‌ اعتراضی چین با ایران» و همچنین دست‌به‌دست شدن برخی دستورالعمل‌ها برای تداوم التهاب در خیابان، می‌توان به این نتیجه رسید که غربی‌ها چندان بدشان نمی‌آید شهرهای چین هم مثل آنچه در ایران گذشت، حداقل چندهفته‌ای درگیر ناآرامی و درگیری خیابانی باشند. به همین بهانه با دیاکو حسینی، کارشناس مسائل بین‌الملل درباره مولفه‌های قدرت چین در مواجهه با آمریکا، عمر قوام آن‌‌ مولفه‌ها در بلندمدت و همچنین برنامه واشنگتن برای مقابله با این ابزارهای قدرت پکن، گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه متن آن را می‌خوانید.

نقاط ضعف آمریکا در ارتباط با چین را چه مواردی ارزیابی می‌کنید؟
در بحث نقاط ضعف آمریکا یا محدودیت‌‌هایی که در رقابت با چین دارد، یک وجهش برمی‌گردد به وضعیتی که امروز اقتصادش دارد. این روزها اقتصاد آمریکا در تنیدگی بسیار زیادی با چین قرار گرفته و همین موضوع دست‌وبال آمریکا را در رقابت با چین بسته. جدای از این مساله، می‌دانید در سال‌های اخیر ایالات‌متحده خیلی تلاش کرده این وابستگی را کاهش دهد. این کشور در گذشته تصور می‌کرد اگر چین وارد اقتصاد جهانی شود و اقتصادش با آمریکا تنیده شود، به‌تدریج زمینه‌ساز تبدیل چین به یک قدرت لیبرال‌دموکراتیک‌تر از امروز خواهد شد. اما این اتفاق رخ نداد و تنها نتیجه‌ای که حاصل شد این بود که چین به‌مراتب قدرتمندتر شد و به‌خاطر همین وابستگی تجاری، آمریکا را به‌لحاظ سیاسی در موضع ضعف قرار داد و از آن زمان این تغییر در آمریکا شکل گرفت، به‌رغم اینکه جداسازی اقتصاد چین و آمریکا دنبال شده ولی هنوز اقتصاد چین و آمریکا بسیار وسیع است، حدود 800 میلیارد دلار ارزش این ارتباط است که نشان می‌دهد جدا شدن اقتصاد آمریکا و چین دشوار است. همین مساله آمریکا را در پیشبرد منافع استراتژیک خودش، یعنی مهار چین دچار محدودیت کرده. دوم اینکه کشورهای اطراف چین همزمان که از نفوذ سیاسی، نظامی و اقتصادی رو به گسترش چین هراس دارند، تلاش دارند با این کشور در حوزه‌‌هایی که چین در اروپا مزیت دارد، همکاری کنند. به همین ‌دلیل همکاری این کشورها با آمریکا برای مهار چین معمولا متزلزل بوده. ما می‌دانیم کشورهای اندکی وجود دارند که حاضرند وارد اتحادهای رسمی‌تر با آمریکا برای مهار چین شوند، حتی دوستان آمریکا در منطقه شمال شرق آسیا هم در این مورد کمتر اقبالی نشان می‌دهند. سوم اینکه آمریکایی‌ها علی‌رغم اینکه آگاهی دارند که چین برایشان در بلندمدت یک چالش جدی است و این در اسناد استراتژی امنیت ملی آمریکا سال‌هاست درحال تکرار است، ولی رفتار چین تا امروز تهاجمی و مداخله‌آمیز در امور سایر کشورها نبوده که امکان تشکیل ائتلاف‌های قدرتمند را فراهم کند. ما می‌بینیم که تنها معدودی از این نوع ائتلاف‌ها شکل گرفته‌اند که البته آنها هم صرفا به‌‌طور ضمنی چین را هدف قرار داده‌اند و هنوز دستاویز کافی برای شکل‌گیری ائتلاف‌های گسترده‌تری که آمریکا محور آن باشد را فراهم نکرده‌اند، مانند همکاری کواد یا پیمان آکوس. ولی اینها همچنان بسیار محدود هستند و این یکی از مشکلات آمریکاست برای مواجهه با چین که نسبت ‌به چالش آن برای آینده آگاه است.

گذشته از ابعاد اقتصادی ارتباط آمریکا با چین، در بحث افکار عمومی در انظار جهانی هم آمریکا سعی دارد در سایه جنگ روسیه، چین به حاشیه برده نشود و یک تصویر منفی از چین برای ایجاد ائتلاف علیه او ارائه بدهد. فکر می‌کنید این تصویری که آمریکا می‌خواهد ارائه دهد تا چه میزان امکان تضعیف چین را خواهد داشت؟
افکار عمومی خود آمریکا نسبت به چین در یک‌دهه گذشته منفی‌تر شده، یعنی امروزه مردم آمریکا به چین اکثریت نظر منفی دارند تا مثبت. اما این موضوع درباره جهانیان صادق نیست، هرچند چین‌هراسی در بخش‌های مختلفی از جهان هم به‌خاطر عملکردهای مبهم چین و هم به‌خاطر تبلیغات و پروپاگاندای غربی‌ها روبه افزایش است، با این حال هنوز نظر غالب جهان نسبت به چین منفی نیست. از همین رو شاهدیم که غالب کشورهای جهان با چین تداوم همکاری دارند، بنابراین آمریکایی‌ها برای اینکه بتوانند یک ائتلاف بین‌المللی علیه چین را رهبری و از این طریق مقدمات مهار چین را فراهم کنند، در وهله اول به‌نظر مساعد کشورها نسبت به آمریکا و در وهله دوم به‌نظر منفی آنها نسبت به چین نیاز دارند.
اتفاقی که چندان هم آسان نیست. دلیلش هم این است که آن دسته از مردم جهان که نسبت به چین هراس دارند، همزمان نسبت به آمریکا هم خوشبین نیستند و همین موضوع کار را برای آمریکا سخت‌تر می‌کند. اینکه آمریکایی‌‌ها ممکن است چه زمانی در این راه موفق شوند بستگی به رفتار چینی‌ها در آینده دارد. اگر چینی‌ها سیاست خارجه تهاجمی‌ و غیرمسئولانه‌ای را در قدم اول نسبت به همسایگان‌شان دنبال کنند یا در همکاری‌های اقتصادی‌شان بیش از اندازه منفعت‌طلبانه عمل کنند در گذر زمان می‌تواند به آمریکا کمک کند تا آن نظر منفی‌ نسبت به چین که سال‌ها به‌دنبال ایجادش در بین افکار عمومی دنیا بود را به‌دست آورده و درنتیجه، فضای روانی برای شکل‌گیری ائتلاف علیه پکن، مهیاتر از امروز شود. ما هنوز از چین، نشانه‌هایی در این رابطه ندیده‌ایم اما به‌نظرم آنها در بخش‌هایی دارند به آن سمت حرکت می‌کنند. 
همانطور‌که می‌دانیم از زمان آغاز همه‌گیری کووید-19 در چین، آمریکایی‌ها خیلی تلاش کردند تا این کشور را به‌عنوان کشوری غیرمسئول نسبت به امور مشترک بین‌المللی معرفی کنند. نسبت به تغییرات اقلیمی هم همین اتفاق افتاد. آنها را به این مورد متهم کردند که نسبت به سرنوشت مشترک بشر بی‌اعتنا هستند. اما هیچ‌کدام از اینها هنوز نتوانسته‌ بهانه‌های مورد نیاز آمریکا برای ایجاد فضای ضدچینی را تأمین کند. اما درپاسخ به ‌پرسش شما در این ‌باره که چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد به‌نظرم کاملا به رفتار چینی‌ها بستگی دارد. اگر رویکرد آنها همچنان در چهارچوب مسئولیت‌پذیری باقی بماند و به‌دنبال ترساندن عامدانه یا ناآگاهانه همسایگان‌شان و سایر ملت‌ها از برتری اقتصادی و نظامی خود نباشند، کار برای آمریکا (فشار روانی علیه چین) خیلی سخت خواهد شد. یعنی چینی‌ها هرچقدر نسبت به این موضوعات بی‌تفاوت باشند یا نتوانند هراس‌ها نسبت به خود را مهار کنند، با قدرتمندتر شدن‌شان شاهد افزایش نگرانی‌‌ها نسبت به سلطه پکن بر دیگر کشورها خواهند بود و این می‌تواند زمینه‌ای برای آن باشد که آمریکا در شکل دادن به ائتلافی ضدچینی موفق عمل کند. 

به چالش‌ها و تنش‌های اقتصادی موجود در روابط میان دو کشور پرداختید، آیا چین در آینده نزدیک توان این را دارد تا با آمریکا وارد رقابتی نظامی مانند آنچه در حوزه‌های اقتصادی در روابط موجود میان پکن-واشنگتن شاهد بوده‌ایم بشود؟ 
چینی‌ها به‌رغم اینکه پیشرفت‌های قابل توجهی در حوزه نظامی -هم به‌لحاظ تکنولوژیک و هم در بحث افزایش بودجه نظامی- داشته‌اند، هنوز در این زمینه فاصله‌ای جدی با آمریکا دارند. شکاف بودجه نظامی چین و آمریکا چشم‌گیر است. برآورد‌های مبالغه‌آمیز بودجه نظامی پکن را تا رقم 240 میلیارد دلار نشان می‌‌دهد، درحالی‌که بودجه نظامی آمریکا نزدیک به 800 میلیارد دلار است. در حوزه تکنولوژی و های‌تک هم به‌رغم پیشرفت‌های چین، آمریکا هنوز با فاصله قابل توجهی از آنها جلوتر است. البته معنایش هم آن نیست که چینی‌ها در طول دهه آینده نخواهند توانست این شکاف‌ها را پر کنند. 
نکته بعدی آنکه یکی از مزیت‌های بسیار مهم آمریکا در حوزه نظامی و استراتژیک، شبکه متحدان این کشور است که در سراسر جهان پراکنده‌اند. این باعث شده تا آمریکا در مواقع ضروری، توانایی هم‌افزایی با متحدانش در امور نظامی را داشته باشد. مثل ناتو و کشورهای اروپایی و آمریکای‌شمالی و همچنین مثل پیمان‌‌های دوجانبه امنیتی که با کشورهای مختلف دارد؛ کشورهایی مثل استرالیا، ژاپن و... . مساله‌ای که یکی از مزیت‌های نظامی آمریکا محسوب می‌شود. این‌ درحالی‌ است ‌که چین برخلاف آمریکا فاقد شبکه متحدان است. مثلا به‌رغم رابطه نزدیکی که با روسیه دارد، با مسکو وارد اتحاد نظامی نشده است. می‌توان گفت تنها کشوری که با چین در یک اتحاد واقعی قرار دارد کره‌شمالی است که البته این یک مورد به‌هیچ‌وجه برای رقابت با آمریکا در مقیاس جهانی کفایت نمی‌کند. بنابراین باتوجه به شکاف‌ها و تفاوت‌هایی که عرض کردم من فکر نمی‌کنم آمریکایی‌ها درحال‌حاضر چندان نگران نفوذ نظامی چین باشند. اما نکته قابل توجه اینجاست که برای آینده نگرانند. طبیعتا تلاش هم خواهند کرد که در حوزه تکنولوژی نظامی چه در دریا، چه در زمین، چه در فضا و چه در حوزه سایبری، از چین جلوتر عمل کنند. نکته دیگر هم آنکه تلاش می‌کنند تا کشورها را متقاعد کنند که اتحادشان با آمریکا را ادامه داده یا وارد همکاری نظامی بلندمدت با چین نشوند. البته باهمه اینها فکر می‌کنم چینی‌ها هنوز به آن سطح از اشتیاق نرسیده‌اند که همکاری نظامی‌شان را در‌ سراسر جهان گسترش دهند. اگر هم واقعا بخواهند چنین کاری را انجام دهند حداقل هنوز معلوم نیست آیا سایر کشورها آمده پذیرش چنین ریسکی باشند و همکاری خودشان با آمریکا را به‌خطر بیندازند یا خیر. بنابراین چالش نظامی چین برای آمریکا حداقل موکول به یک دهه آینده است. آنچه ما امروز چالش چین برای آمریکا می‌نامیم عمدتا جنبه اقتصادی دارد تا نظامی.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰