کیانا تصدیقمقدم، خبرنگار: اینکه یکی از مهمترین کلیدواژههایی بیانات رهبر انقلاب در دیدار با بسیجیان واژه «ایران» باشد، نکته جدید و تازهای نیست اما نکته حائز اهمیت سخنان ایشان در دیدار پنجم آذرماه، تاکید دوباره بر مفهوم هویت ملی و ایران است. اینکه عمده دشمنیهایی که میشود بهخاطر تضعیف ایران مقتدر است و اینکه هیچایرانی باغیرتی و نه لزوما ایرانی طرفدار جمهوری اسلامی، حاضر نمیشود در مقابل باجخواهیهای آمریکایی کوتاه بیاید. تاکید قابلتاملی که ایران و ایرانی بودن را واجد ویژگیهای خاصی میداند که اگر بدون غرضورزی سیاسی و با چشم یکانسان زیسته در جغرافیای فرهنگی ایران به مسائل نگاه کند، قطعا تحلیلی متفاوت از وقایع و اتفاقات خواهد داشت. اما مگر این جغرافیای فرهنگی ایران چیست و هویت ملی درون مرزهای این خاک، چگونه و با چه ابزاری یک انسان ایرانی را شکل میدهد؟ اصلا این قواعد و اصول ایرانی بودن چیست که اگر کسی آن را زیرپا گذشت، باید به ایرانی بودنش شک کرد؟ در گزارش پیش رو سراغ بررسی مولفههایی رفتیم که میتوانند بازنمایی از هویت یک ملت باشند و در اهمیت حفظ هویت ملی ایرانی این سوال را طرح کردیم که دستگاههای فرهنگی چگونه میتوانند با هدف تحکیم هویت و وحدت ملی، اهداف و سیاستهای خود را مبتنیبر مفهوم ایران و ایرانی طراحی و تدوین کنند.
نمادهای ملی ایران
در هر کشوری نمادهایی وجود دارد که بیانگر ارزشهای آن ملت است. در بیشتر مواقع این نمادها برآمده از یک سنت و آیین دیرینه است که قصه اسطورههای هر ملت را روایت میکند. درواقع نمادهای ملی عاملانی هستند که در شناسایی هویت هر کشور به کشور دیگر موردتوجه قرار میگیرند. این نمادها ممکن است بهشکل بصری و گفتاری باشد. در روزگار ما پرچمها یکی از مهمترین عناصر نمادین برای اجتماعات انسانی است. پرچم هر کشوری نماد افتخار، هویت ملی و نشانهای برای شناخت کشور در عرصههای بینالمللی و ابزاری برای نشان دادن همبستگی مردم است. برای مثال عکسی وجود دارد که بالا بردن پرچم در ایوو جیما در ۲۳ فوریه ۱۹۴۵ را نشان میدهد. این عکس پنج سرباز و یک پزشک جنگی شاغل در نیروی دریایی ایالاتمتحده آمریکا را بر تپه سوریباچی در نبرد ایووجیما طی جنگجهانی دوم نشان میدهد. این عکس تبدیل به بخشی از عناصر نمادین کشور آمریکا شده است و در هزاران نشریه چاپ شد. همچنین در سالهای بعد از این اتفاق، فیلم سینمایی «پرچمهای پدران ما» به کارگردانی کلینت ایستوود با همین موضوع ساخته شد. یکی دیگر از این نمونهها که با استفاده از عناصر بصری هنر تبدیل به یکی از نمادهای ملی شوروی شده، عکسی مربوط به سال ۱۹۴۵ و اشغال برلین توسط روسهاست که سرباز از ارتش سرخ را نشان میدهد که در حال بالا بردن پرچم اتحاد جماهیر شوروی بالای برج برلین است.
بهکارگیری پرچم بهعنوان یکی از عناصر نمادین کمتر در آثار ایرانی دیده شده است اما وقتی این عنصر نمادین بهگونه در موقعیتهای دراماتیک یک اثر جای میگیرد، صحنههای غرورآفرینی برای نمایش یک اثر شکل خواهد داد. بهعنوان نمونه در فصل چهارم سریال «پایتخت» که شاید کمتر به آن اشاره شده باشد، لحظهای داریم که نقی معمولی پیروز مبارزه کشتی میشود و پرچم ایران را بالا میآورد یا در سکانس پایانی فیلم «شیار ۱۴۳» مادر شهیدی بر سر تابوت فرزندش نشسته است و پرچم را کنار میزند و استخوانهای فرزند شهیدش را بیرون میآورد. کارگردان نقش و نگار پرچم ایران را به استخدام روایت صحنههای احساسی فیلم گرفته است.
نمایش نمادها و هویت ملی در آثار ایرانی نیازمند ظرافتهایی است که زیاد آشکار نباشد و توی ذوق مخاطب نخورد. درواقع هنرمندان باید با بهکارگیری هنری که دارند بتوانند به هدف خود که انتقال هویت ملی است، دست یابند و از طرفی دیگر احساسات مخاطبان خود را تحتتاثیر قرار دهند.
نمونه دیگری که میتوان به آن اشاره کرد و اتفاق تازهای هم است، نصب بیلبوردهایی مربوط به جامجهانی در میدان ولیعصر است. این دیوارنگاره با تصویری از بدرقه اعضای تیم ملی فوتبال توسط اسطورههای ایران است و همبستگی و قدرت ایرانیها را به نمایش میگذارد.
سرود ملی یکی دیگر از نمادهایی است که بازنمایی از هویت و وحدت یک کشور است. در ایران سرود ملی بیانگر همبستگی و وحدت مردم است. از طرفی دیگر سرود ملی ایران یک سنتی از موسیقی ایرانی است، یعنی شعر آن بهگونهای نوشته شده و ریتمی دارد که به موسیقی اصیل ایرانی برمیگردد و حامل موسیقی سنتی ایران است.
احترام به تمام اقوام ایرانی
ذات و خمیرمایه وحدت ملی ایران را باید در هویت نسبتا یکسان، همگرایی و همنوایی هویتهای متعدد اقوام ایرانی تعریف کرد. درحقیقت هویت قومی و ملی دو مولفه اساسی در شاکله هویت ایرانیان امروز محسوب میشوند. مهمتر آنکه بهلحاظ همنشینی تاریخی و طولانیمدت این دو منبع هویتبخش در جامعه ایران و علیرغم قوت هر دو این منابع، تعارضی وجود ندارد. هویت ایران در سایه احترام و پذیرش تمام اقوام ساکن در خاک ایران تعریف میشود. رنگارنگی آداب، رسوم و گویشهاست که ایران ما را ساخته است. حذف یکی یا نادیده گرفتن بخشی از ایران بهمعنای عدم فهم نسبت به هویت اصیل ایرانی است. در سیاستگذاریهای فرهنگ باید نمایش همه عناصر زیست جامعه ایران را به عنوان هدف اصلی تولید محتوا در عرصه هنری لحاظ کرد. توجه به مقوله توسعه تعاملات فرهنگی بین اقوام ایرانی از این جهت ارزشمند است که هرچقدر گرایشهای سیاسی میان اقوام ایرانی می تواند مناقشهبرانگیز باشد، اما تقویت گرایشهای فرهنگی و حتی اجتماعی میان اقوام باعث تقویت و انسجام هویت ملی خواهد شد. این گزاره تکراری و اعتراضی در تمام این سالها بارها تکرار شده که ایران فقط تهران نیست و برای بازیابی و شناخت دقیق ایران باید به تمام بخشهای این خاک بزرگ رجوع کرد. رجوع سینمای ایران به جغرافیای رنگارنگ این خطه پرقصه، نهتنها ضرورتی برای نمایش و معرفی اقوام ایرانی است، بلکه ضامن حیات و قوت یافتن خود سینمای ملی است. فیلمسازان با بردن دوربین به نقاط مختلف ایران میتوانند قصهها و روایتهایی بکر از گنجنامه شهرهای ایران بیرون بکشند.
زبان مصداق هویت
شاید برای شروع همین خوب باشد که بگویم فقط در قرن نوزدهم گلستان سعدی بیش از ۶۰ بار ترجمه و هر بار تجدیدچاپ شده است. وقتی کلامی نافذ و اثرگذار باشد و روان آدمی را به چالش بگیرد و حسی بهتر به او ببخشد، میتواند بعد از 700 سال همچنان زنده و پویا به حیات خویش ادامه دهد. کلام و نثر سعدی نیز چنین ویژگیای دارد؛ چراکه چکیدهای از تجارب زیست و زندگی خود را در قالبی جهانشمول و با توجه به نیازهای انسان در تمامی ادوار زمانه بر کاغذ رانده است. حکایات و داستانها و اشعاری که تا امروز نیز حضور خود را در ذهن و ضمیر آدمیان ادامه دادهاند. چنانکه نخستوزیر اسپانیا در دوران بحران کرونا در کشورش، برای تاثیرگذاری سخن خود بر مردمش و طلب استمداد از آنها برای آنکه به یاری هم بشتابند، از سعدی و شعر معروف «بنیآدم اعضای یکدیگرند» مثال میآورد و یادآور میشود همچنان که یک عضو بدن آدمی وقتی به درد میآید، دیگر عضوها را نیز قراری نمیماند، از آنان میخواهد از محنت و رنج دیگران بیغم و سرخوش نباشند که در غیر این صورت انسانیت خود را از دست دادهاند.
قرار است در ابن بخش از مفهوم هویت ملی بگوییم، یکی از مصادیق هویت ملی، زبان آن ملت است. زبان فارسی در جغرافیای فرهنگی ایران بهعنوان یکی از موثرترین و پرنفوذترین عناصر بین اقوام ایرانی است. فارسی با قدمتی طولانی و داشتن ادبیاتی غنی، بهعنوان یکی از زبانهای زنده و مهم در جهان امروز است.
زبان فارسی جزء چند زبان کلاسیک دنیاست که از هر سهدوره زمانی باستان، میانه و جدید آثار مکتوب دارد. البته این زبان نیز مثل هر زبان دیگری همواره در معرض تغییر و تحول بوده و خواهد بود. علاوه بر این دارای گونههای مختلفی است که اکنون در داخل و خارج از ایران با آنها تکلم میشود. در داخل گونههایی مثل خراسانی، اصفهانی، شیرازی و جزء آن و در خارج از کشور گونهای که با عنوان دری در افغانستان صحبت میشود و نیز گونه تاجیکستان.
در میان شاعران هم بسیارند کسانی که زبان فارسی برایشان مهم بود و سعی داشتند مانند شاعران و نویسندگان قبل خودشان این زبان را حفظ کنند. میان اهالی ادبیات معروف است که اخوان و شاملو، دو تن از پیروان نیما بودند که هر دو به زبان قرن چهار و پنج ادبیات فارسی بازگشتند، با این تفاوت که زبان شاملو به نثر آهنگین تاریخ بیهقی نزدیک است اما زبان اخوان به شاهنام فردوسی.
شفیعیکدکنی، استاد و شاعر معروف کشورمان خاطرهای دارد از لزوم حفظ زبان فارسی که میگوید: «من هنگامیکه در آکسفورد بودم، نسخههای خطی فراوانی را میدیدم و یادداشتبرداری میکردم. یکی از این جُنگها بسیار جالب بود. یکی از اعضای کمپانی هند شرقی، همچون بیدل شعر گفته بود. بیدل که منظومهای است بسیار منسجم با کدهای هنری فراوان که هر ذهنی نمیتواند آن نشانهها را in code کند و دریابد. اما همین افراد، هنگامیکه مسلط شدند، گفتند: گور پدر زبان فارسی! بیایید و اردو را که یکزبان محلی است، بگیرید و بزرگش کنید. میدانستند زبان فارسی؛ شاهنامه، مثنوی، سعدی و حافظ و نظامی دارد و میتواند با شکسپیر، کشتی بگیرد. اما زبان اردو نمیتواند با شکسپیر کشتی بگیرد. درنتیجه چنین سیاستی بچه هندی میگوید: گور پدر زبان اردو. من که میتوانم شکسپیر بخوانم چرا باید همراه با این زبان اردو بمانم؟! اصلا زبانم را انگلیسی میکنم.»
تمامیت ارضی با گذشتن از جان
آنجا که محمدتقیخان پسیان میگوید: «من ایران و ایرانی را نهفقط دوست داشته بلکه پرستش میکنم... مرا اگر بکشند، قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد کرد و اگر بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد. قدمی برخلاف رضای خدا و صلاح مملکت برنداشتم... به تصدیق دوستودشمن عفت و شرافت سربازی را همیشه محفوظ داشتهام... من نخستین فردی هستم که حساب وجوه دریافتی ایام تصدی خود را به میل و رضای خاطر خود پس داده و از بودجه مصوبه ایالتی فقط آن مقدار به خرج آوردم که استحقاقش را داشتم و برای پرداخت مستمریهای فقرا و ضعفا لازم و واجب بود، برای اولین دفعه اعانهای که برای قشون گرفته میشد به همان مصرف خودش رسانده.»
حفظ تمامیت ارضی یکی از نقاط اتکای هر ایرانی است. ایرانیان بهشدت نسبت به هر جریانی که بخواهد تمامیت خاک و مرز ایران را خدشهدار کند، بهشدت حساس هستند و با واکنش مواجه خواهد شد. علیرضا دولتشاهی، مترجم و پژوهشگر در مفهوم تمامیت ارضی گفته است: «آنچه ضامن حفظ تمامیت ارضی ایران محسوب میشود در گرو نزدیکی و همدلی تمام شهروندان ایران است. ایران سرزمینی نیست که از «ملتها» یا به تعبیر گروهی از «خلقها» شکل گرفته باشد. همریشگی مردم در گستره جغرافیایی را که ایران مینامیم «مطالعات زبانشناختی» آشکار میکند. از این رو «زبان فارسی» در معنای «نخ تسبیحی» است که این گروههای ایرانی را در زیر آسمان «ایرانزمین» گرد هم آورده و بیشک همچنان گرد هم خواهد آورد. حفظ تداوم یکپارچگی ارضی ایران در درک درست از مفهوم «ایرانی» و یا به تعبیری «ایرانی بودن» است. بیشک باور به اصل «برابری میان تمام ایرانیان» به تداوم حفظ یکپارچگی واحد سیاسی مستقلی به نام «ایران» میانجامد.»
تاریخ زخمخورده این سرزمین سراسر پایداری، گواه جانفشانی و جانسپاری مردان و زنانی است که همواره در رویاروی دشمنان از پای ننشستهاند تا نشان سربلندی را بر تارک این خاک بنشانند. مثالی در ادبیات فارسیمان وجود دارد که ایران را به ققنوس تشبیه میکنند که درطول تاریخ بارها و بارها از خاکستر خویش برخاسته تا تمامیت استقلال و فرهنگ خود را درطول سدهها حفظ و از آن دفاع کند.