• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۹-۰۷ - ۰۰:۱۵
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 1
  • 1
به امید دبل هت‌تریک جواد خیابانی

یه جوری گزارش کن برگات بریزه!

جواد خیابانی قمارباز درجه یکی است که برد و باخت برایش بسیار بی‌اهمیت است.

یه جوری گزارش کن برگات بریزه!

هومن جعفری، خبرنگار: 1- آن روزها - منظورم آن روزهایی است که فحش دادن به جواد خیابانی هنوز بخشی از ملزومات روشنفکری نبود و می‌شد با عمو جواد حسابی حال کرد – خبرنگار «ابرار ورزشی» بودم. مصاحبه‌های خاص خودم را داشتم با نام اندکی دوستانه‌تر که تلفیقی بود از سوالات حسی و کوتاه و جواب‌های عمدتا غیرکلیشه‌ای! آن روزها نمی‌دانستم اما اسم آن نوع سبک کار، «نرم‌نویسی» بود. سبکی که کمی شخصی‌تر و غیر‌رسمی‌تر است و می‌تواند همدلی مخاطب را بیشتر از سبک رسمی به همراه داشته باشد.
 یک روز زنگ زدم به جواد خیابانی که اتفاقا رابطه‌اش با ابرار ورزشی همواره سرشار از احترامی دوطرفه بود. هنوز روزنامه‌های طیف نوی ورزشی‌نویس، مسخره کردن جواد خیابانی را در دستورکار قرار نداده بودند و کسی با او خیلی مشکلی نداشت. مشکلات بعدها آغاز شد که اینجا جایش نیست.
۲- به جواد خیابانی زنگ زدم و خیلی گرم تحویل گرفت. چیزهایی از من خوانده بود و با قلمم آشنایی داشت و قرار مصاحبه را پذیرفت. دقیق یادم نیست چه گفتم و چه جواب داد اما مصاحبه حسی درجه یکی از آبی درآمد. دو سه محورش یادم مانده که پایین‌تر به آن اشاره می‌کنم. شاید هم روزی بریده روزنامه‌‌اش را جایی در کارتنی خاک‌گرفته پیدا کردم. شاید هم نه. ولی واقعا دلم می‌خواست دستم به آن مصاحبه می‌رسید و دوباره مرورش می‌کردم. چیز خواندنی گرمی از آب درآمده بود که داخلش، ستایش جواد خیابانی به واژگانی چون عشق، فوتبال و میهن نمود داشت. مصاحبه سفارشی و رپرتاژی نبود. فقط گپ و گفتی بود با مجری معروف آن سال‌ها. فضای رسانه و فوتبال می توانست همزمان همه طیف‌های فکری و سبک‌های کاری را نگه دارد. بین کوتی و خیابانی و فردوسی‌پور و میرزایی و یوسفی و چند تای دیگر، سفره هنوز آنقدر تنگ نشده بود که کسی بخواهد کسی را حذف کند. فوتبال نگاه کردن آن‌موقع، اعصاب پولادین نمی‌خواست و نیاز نبود خیلی از دست گزارشگرها شکار شوی. از هر نظر که حساب کنی، روزگار بهتری بود.
۳- فضای امروز، با آن روزها خیلی فرق دارد.‌ نمی‌دانم می‌شود آن سبک مصاحبه‌ها را دوباره راه انداخت یا نه و نمی‌دانم آن نوع سوال و جواب‌ها در فضای خنثای رسانه‌های امروز، جایی برای مطرح شدن پیدا می‌کنند یا نه. فهرست بلندبالای سوژه‌های آن مصاحبه‌ها یادم هست. از مرحوم محمود یاوری که یک پاسخ منشوری به یکی از سوالاتم داد که برایم کلی دردسر درست کرد تا خیلی‌های دیگر که این روزها اثری از آثارشان نیست. با این همه، می‌دانم جواد خیابانی همچنان یکی از جذاب‌ترین‌ها خواهد بود. مردی که حرف دلش را می‌زند و به بند کفش چپش هم نیست که واکنش عمومی نسبت به صحبت‌هایش چگونه خواهد بود. هم رسانه را می‌شناسد، هم مخاطب و هم فضای فوتبال و اینکه دقیقا می‌داند چطور می‌تواند با یک مصاحبه دو دقیقه‌ای، تمام حملات مخالفانش را بی‌اثر کند و دوباره میزان محبوبیتش را افزایش دهد. او به معنای واقعی کلمه یک استاد است. استاد دشمن‌تراشی. استاد تکرار اشتباهات تکراری و روی اعصاب. استاد مشورت نگرفتن و اصرار بر زمین زدن برند محبوب خودش و از همه اینها گذشته استاد یک چیز دیگر هم هست؛ استاد کامبک زدن! 
هر از چند وقت یک‌بار، کامبکی می‌زند که باعث می‌شود ببخشیمش و دوباره برش گردانیم جایی بین پارکینگ عمومی قلب‌مان، در قسمت تپل‌های دوست‌داشتنی!
او این هفته دو کامبک رویایی زد و احتمال خیلی زیاد، برود برای هت‌تریک! گل اولش را هفته قبل زد وقتی گفت تیمی که مردم پشت‌سرش نباشند دوزار هم نمی‌ارزد! خب جمله قشنگ و درستی بود و به دل نشست و بسیار وایرال شد. جمله درستی از آدمی که بیش از نیمی از عمرش را در فوتبال سپری کرده، فرش و عرش را تجربه کرده، گرما و سرمای زندگی را چشیده و حالا در نزدیکی‌های رسیدن به 60 سالگی، پخته‌تر از همیشه صحبت می‌کند. اما هت‌تریک دومش جمله دیروزش بود. اینکه صادقانه گفت می‌داند کار ایران چقدر مقابل آمریکا دشوار است و از آن تصویر کلیشه‌ای همیشگی جواد‌وار خود فاصله گرفت. کمان آرش و اشک سیاوش و مقنعه مه‌لقا را به آسمان و ریسمان و لوبیای چشم بلبلی مادربزرگ نچسباند تا به ما ثابت کند که آمریکا برگ هیچ درختی نیست و ما با همت اسلامی شیعی میهنی آریایی سلجوقی هخامنشی‌مان می‌توانیم 90 گل به این تیم بزنیم!
...و وای خدایا! چقدر ظرفیت‌های این جواد خیابانی توسعه‌یافته برای دوست داشته شدن افزایش یافته. خدایا چقدر منتظر بودیم برسیم به چنین روزهایی و چنین صحبت‌هایی و چنین عقل و خردی از سمت او. چقدر منزجر‌کننده شده بود دیگر این سبک حماسه‌پردازی‌های ملی میهنی بیلبوردی که دیگر همه از رویش اسکی می‌روند و هر روز، هر جا را که می‌بینی و هر سایتی را چک می‌کنی و هر شبکه ای را که روشن می‌کنی، یکی از مسئولان کشورمان نشسته و جوادوار، مشغول پیوند حماسه و تخیل است به نیت تحمیق مخاطب!
چقدر منزجرکننده است مخاطب این صحبت‌ها بودن و خدایا از اینجا تا مکه شکر که جواد ورژن 1401، از خود سال‌های قبلش فاصله گرفته و عاقله‌مردی شده که بشود او را به دور از کلیشه‌های خودش تماشا کرد.
۴- جواد خیابانی، استاد یک چیز دیگر هم هست. او قمارباز درجه یکی است که برد و باخت برایش بسیار بی‌اهمیت است. اگر بیاید وسط، «All In» می‌آید. موجودی آبرو اعتبارش را می‌ریزد وسط و می‌آید داخل بازی. اینکه خیلی از این قمارها را برده یا باخته، بی‌اهمیت است. اینکه خیلی از این قمارها را به فرموده و با چراغ‌سبز مدیران بالادستی انجام داده و میثاقی‌وار، سیاست های سازمان را به خورد مخاطب داده هم از نظر دور نمی‌ماند. این عشقش اما به بازی را من دوست دارم. با تمام وجودش می‌آید داخل. اگر زدن کی روش است، «All In» می آید. با باور می‌آید. اگر مدح یا زدن برانکوست «All In» می‌آید و من آدم‌های «All In» را بسیار دوست دارم. حتی اگر سمت غلط تاریخ هم ایستاده باشند، جایی از زندگی‌شان این فرصت تاریخی به آنها داده می‌شود که تغییر مسیر بدهند و برگردند به سمت درست‌تر! دست‌کمش اینکه مثل میثاقی، در مرزی میان منفور بودن و مجری بودن بندبازی نمی‌کند. شاید هم این فقط نظر شخصی من است و شما با آن مخالف باشید.
۵ آخرین قمار «All In» او بازی ایران و امریکاست. او موهایش را گروی این بازی گذاشته. شاید موهای جواد خیابانی قیمتی در بازار جهانی نداشته باشد اما ژست قشنگی است. این موهای جواد خیابانی نیست که روی میز قمار گذاشته شده، چیزی است فراتر از آن. درست وقتی رفیق‌مان سرطان می‌گیرد و ما، موهایمان را می‌زنیم که حس خوبی پیدا کند. ژست جواد برای تیم ملی، ژست مردی است که برای دوست قدیمی‌اش مو کوتاه می‌کند و این ارزش دارد. مثال صد‌درصد دقیقی نیست اما ارزشش را داشت که مطرح شود. موضوع مو و ریشه مو نیست که ریشه خود آدم‌هاست. او فرصت یک هت‌تریک در کامبک را درست وقتی پیدا می‌کند که مشغول انجام هت‌تریک دومش هم هست. 
او هشتم آذرماه 1376 بازی استرالیا و ایران را از ورزشگاه کریکت ملبورن برایمان گزارش کرد و به قلب‌هایمان وارد شد. در سی‌و‌یکم خرداد 1377، دیدار ایران و آمریکا را در ورزشگاه ژرلان فرانسه گزارش کرد و راوی نخستین برد تاریخ کشورمان در جام‌جهانی شد. او حالا، در هشتم آذرماه سال 1401، در این برهه تاریخی و در مقطع حساس کنونی، یک بار دیگر می‌رود برای گزارش بازی ایران و آمریکا  در الثمامه قطر. دیداری که اگر با برد یا صعود ایران همراه شود، برای او دبل هت‌تریک به حساب می‌آید. هت‌تریک در گزارش بازی‌های تاریخی و هت‌تریک در کامبک‌های این هفته‌اش و بازگشت میزان محبوبیتش. دبل هت‌تریکت رو بخوریم عمو جواد! 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار