ابوالفضل مظاهری – راضیه فلاح، خبرنگار: آذرماه 93 کالک رونمایی شد. سایت جامعی زیر نظر قرارگاه شهیدباقری سازمان بسیج دانشجویی که قرار بود تجربیات مدیریتی تشکلهای دانشجویی را جمعآوری کند و در حوزه فکری و عملی به پشتیبانی از فعالان تشکلهای دانشجویی بپردازد. به گواه بسیاری از اهالی تشکلها، کالک در طول سالهای پس از شکلگیری نقش پررنگی از حیطه هدفگذاری خود ایفا کرد اما تغییرات مختلف مدیریتی در بسیج دانشجویی موجب شد تا این حرکت موفق رفتهرفته از متن به حاشیه نقلمکان میکند. این را میتوان با مروری بر آخرین پستهای کانال کمرمق کالک هم فهمید. عملکرد این مجموعه بهانهای شد تا میزبان سه تن از فعالان دانشجویی باشیم و با آنها درخصوص فضای این روزهای جنبش دانشجویی و تشکلها و همچنین وضعیت کالک گفتوگو کنیم. محمدعلی شکرچی دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی و مسئول سامانه کالک، مصطفی میرزایینژاد دانشجوی ارشد مدیریت رسانه و مسئول رسانه این سامانه و آرش علمنژاد مسئول تولید محتوا و تجربهنگاری در این گفتوگو حاضر بودند که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
سامانه کالک چرا و با چه دغدغهای شکل گرفت؟
شکرچی دغدغه شکلگیری کالک سازمانی نبود. در زمان شکلگیری از محیط دانشگاه به محیط سازمان تزریق شده است. به بیان دیگر، درخواست ایجاد آن از کف دانشگاه بوده است. سپس بچهها را کنار هم جمع کرده و در کنار هم براساس تجربهنگاری شروع کردند. با سوالهایی مانند، چرا بچهها در دانشگاه اشتباه عمل میکنند یا چرا کار خوبشان را تکرار نمیکنند و کار بدشان را تکرار میکنند؟ اشتباه با تجربه فرق دارد. شهیدحسن باقری نیز میگوید اشتباه یک اتفاقی است که هر دفعه تکرار میشود اما تجربه تنها یکبار بیشتر تکرار نمیشود و فرد با استفاده از آن جلو میرود. بچهها با این دغدغه فعالیت خود را آغاز کردند و کار سامانه تجربهنگاری بود. شعار سامانه کالک نیز همین بود. دفتر ثبت مجاهدتهای شاهدان بینشان. یعنی تنها به ثبت تجربهها میپردازند. زمانی که شکل گرفت و ذیل قرارگاه شهیدباقری قرار گرفت و پس از آن یک فضایی را پیدا کرد. وقتی من تجربه سیاسی ثبت میکنم؛ این تجربه انباشت پیدا میکند که این انباشت دانشی را ایجاد میکند و من میتوانم این دانش را سند عملیاتی کرده و دوباره به دانشگاه تزریق کنم. یعنی مدیریت دانش و تولید علم شکل گرفت. هرچه جلوتر میآمد؛ قسمتهای مختلفش کامل میشد و به اوج میرسید و تقریبا تبدیل به نمایه خارجی سازمان شد. یعنی سازمان هر محتوایی را که میخواست تولید کند؛ از طریق قرارگاه شهیدباقری به کالک و سپس به دست بچهها میرساند. اما این روند تا زمانی بود که تصمیم به تغییر مدیریت سازمان شد. زمانی که مدیریت سازمان تغییر کرد؛ گفتند این کاری که در سامانه و قرارگاه انجام میشود؛ کار سازمان بوده و وظیفه سازمان این است تا این کارها را ایجاد کند و در نتیجه معاونتهای ماموریتی را ایجاد کند. برای مثال ماموریت تولیدات جهادی این است که باید تولید محتوی، عملیات کند و در انتها شبکهسازی کند. وقتی نتیجه این شد؛ قرارگاه باقری بهطور کل از بین رفت.
ایده رئیس پیشین سازمان بسیج دانشجویی این بود که به جای اینکه یک هسته متمرکز روی حوزه آموزش کار کند؛ معاونتهای مختلف سازمان هر کدام یک بخش مستقل داشته و بسته به تناسب نیاز خودشان خود تولید محتوایی انجام دهند و دیگر از آن تمرکز خارج شوند؟
شکرچی بله، از سال 1396 به بعد این مدل اجرایی شد و در نتیجه، بچهها رشد کاریکاتوری کردند. یعنی یک نفر در حوزه قدیم عضو میشود و از دیگر حوزهها هیچ اطلاعی پیدا نمیکند. در حال حاضر نیز بچهها هنوز این مشکل را دارند. به طبع زمانی که قرارگاه نباشد؛ سامانه هم نیست و دیگر وجود ندارد. در آن ایام تلاش بچهها برای این بود که سامانه را در یک جایی از سازمان هم مفهوم کنند که باقی بماند.
قبل از آن فقط به واسطه قرارگاه شهیدباقری فعالیت داشت؟
شکرچی بله، یکی از قسمتهای قرارگاه شهید باقری سامانه کالک بود. وقتی قرارگاه از بین رفت بچهها با تلاش زیاد توانستند کالک را در حوزه رشد و کادرسازی دوباره بازآفرینی کنند. یعنی بعد از آن ماموریت سامانه کالک ماموریت معاونت رشد و کادرسازی شد. در نتیجه گروه جهادی، اردو جهادی، سیاسی و فرهنگی همه از سامانه حذف شد. یعنی اگر شخصی فایلی را میخواست در سامانه انجام دهد؛ معاونت مربوطه میگفت به علت آنکه این مسئولیت من است تو نمیتوانی انجام دهی. برای پاسخ به چرایی این موضوع نیز باید در حوزه سازمانی نشینند و ببینند چرا این اتفاق افتاده است. درنتیجه امر رشد و کادرسازی ثابت ماند. اما بچهها دیگر اینجا نمانده و براساس ماموریتی که داشتند گفتند ما فعالیت دیگری انجام دهیم. درنتیجه این اقدام تصمیم به نگارش کتاب شد و درنهایت همه حرف تشکیلات جمعآوری و در سه کتاب موازنه، مغناطیس و جوانه به صورت منبع و برای اولین بار نوشته شد. این کتابها در سال 1398 چاپ شدند که با استقبال بسیار خوبی نیز مواجه شدند. تا امروز حدود 6 هزار جلد از این کتابها به فروش رسیده است. به علت آنکه محتوای خوبی دارد و تطابقپذیری زیادی دارد؛ تفاوتی نیز ندارد کدام تشکلها استفاده کنند. به بیان دیگر تنها مناسب بسیج دانشجویی نیست و دیگر تشکلها نیز میتوانند استفاده کنند.
از حیث زمانی شما از چه زمانی با کالک همراه میشوید و از چه زمانی و در چه شرایطی مسئولیت سامانه برعهده شما قرار میگیرد؟
شکرچی تقریبا از زمان شروع کرونا مسئولیت من آغاز شد. در این زمان اتفاق مهمی افتاد. نسبت فضای سخت و فضای نرم متفاوت است و نسبت مالی در این بین گم میشود. چون در فضای قبلی بود مشکلی نداشت و کل سازمان این شکلی بود اما فضای جدید یک شکل کارمندطور بیشتری داشت. به بیان دیگر، سامانه دیگر داخل مجموعه نبود و حالا اتصالی به فضای اصلی ندارد. به همین علت اتصال مالی آن سخت شد. در دوره آقای نیکروش آهسته آهسته منابع مالی کم شد تا جایی که سازمان گفت دیگر پول نمیدهم و خودتان باید درآمدزایی داشته باشید. او یک جمله معروفی داشت و میگفت یک دکه روزنامهفروشی برای آنکه پول دربیاورد مجبور است تا سیگار نیز بفروشد. شما نیز اگر میخواهید پول دربیاورید؛ باید کلاس فتوشاپ نیز برگزار کنید. درصورتیکه اصل این فضا برای آموزش فتوشاپ نیست و آموزش تشکیلات بود. نیکروش تغییر کرد و جای خود را به آقای کفعمی داد. رویکرد او با نیکروش بسیار متفاوت بود و معتقد بود که سامانه از خود ما است و به قول خودشان این عائله ما است و کمک میکنیم.
وضعیت بهتر شد؟
شکرچی همان مشکلات مالی سرجای خودش باقی ماند و همین مشکلات مالی باعث افول این فضا شده که شاهدش هستیم.
شما چه زمانی به مجموعه کالک اضافه شدید؟
میرزایی سه سال است که در کالک هستم. کرونا گریبان کالک را هم گرفت. در زمان آقای نیکروش و تا قبل از آن هزینهها مشخص و تعریف شده بود. قرارداد براساس تولید محتوا بود و سبک و سیاق روند کار نیز معلوم بود. تابستان 1398 من به مجموعه اضافه شدم. بچهها بیشتر درگیر جزوه بودند و هنوز سبک و سیاق قرارگاه باقری پابرجا بود. چون ما یک مدل موفق در مبحث آموزش داشتیم؛ هرچه جلوتر رفتیم؛ انگار میخواستند این اتفاق را کمرنگ کنند. کارها شروع و با بستری که فراهم شد؛ توانستیم در آن بهت و حیرتی که چگونه با دانشگاه ارتباط بگیریم؛ با فراهم آمدن بستر، اتصال را برقرار کنیم و استقبال خوبی نیز از آن شد. با شروع تابستان تشکلها البته نهفقط بسیج از کالک در قالب کارگاههای مختلف با عنوانهای موضوعی، مدرس میخواستند. این درحالی بود که دانشگاه در بهمن و اسفند ماه درگیر کرونا شده و تعطیل بود.
این زمان اولین تابستان کرونایی است؟
میرزایی بله. هیچ نمونه یا مدلی نیز نبود. تقریبا در سال 1399 هر روز 2 کلاس یکونیم ساعته به صورت میانگین کارگاهی برگزار میکردیم.
کارگاههای مجازی برای تشکلها به صورت مجازی بود؟
میرزایی بله. میانگین کلاسهای سه فصل تابستان، پاییز و زمستان روزی 2 جلسه بود که در مجموع 700 کلاس شد. ما توانستیم یک اتفاق عجیبوغریبی را ایجاد کنیم. یعنی برخی از بچهها روزی سه یا چهار کلاس را شرکت میکردند. البته بازخوردی که در سازمان گرفتیم بر این مبنا بود که اگر اتفاقی هم نمیافتاد خیلی هم تفاوت نداشت!
تعداد دانشجویانی که آموزش دادید را میدانید؟ مخاطبان شما چند نفر بودند؟
شکرچی حساب نکردیم، اما بگذارید یک مدل دیگر بگوییم. سالانه حدود 2 هزار نفر مخاطب جدید وارد سامانه میشوند. خب چون فضا خیلی سیال است به طبع باید همین مقدار نیز خروجی داشتهباشیم. اما بهطور حتم این طرف بیشتر است چون کسی که وارد سامانه میشود میخواهد از فضا استفاده کند. خودمان کار تشکیلاتی کردیم، میدانیم ممکن است افرادی که وارد میشوند مخاطب تشکیلات ما نباشند. برای مثال پروژههایی که ما انجام دادهایم مانند کنشگری توییتر، در یک کلاس عادی ما فقط 100 نفر مخاطب جدید داشتیم که اصلا آنها را نمیشناختیم. این اتفاقات فضای کاری را خیلی متفاوت و رویکرد ما را خیلی بازتر کرده بود. در آموزش، تشکیلاتی صرف نبودیم. اتفاقا در این ایام محتوای متناسبتری تولید میکردیم. وقتی از جذب صحبت میکردیم؛ جذب را متناسب با کرونا پیش میبردیم. یعنی مناسب با فضایی که کرونا در آن وجود دارد و باید چگونه از ابزار برای جذب استفاده کرد.
پس در ایام کرونا منفعل نبودید و سعی بر تولید محتوای منطبق بر فضا در حوزه آموزشی داشتید ولی آنچه بهعنوان بازخورد از سازمان بسیج دانشجویی دریافت کردید، متناسب با کاری که انجام دادید نبود؟
میرزایی تقریبا بازخورد منفی بود و به طبع این اتفاق سختی است. در شرایطی که کرونا هست؛ طرحی بیان و اجرا میشود که جامعه دانشگاهی از آن اینگونه استقبال میکند؛ اما خروجی آن، بازخورد منفی دارد. سختگیریهای اینگونه باعث شد تا برخی از بچهها جدا شده و گروه هر بار جمعوجورتر شود.
از چند نفر به چند نفر رسیدید؟
میرزایی من خودم روزی که داخل کالک آمدم با افراد ثابت و پارهوقت حدود 15 نفر میشدیم و لذتبخش بود چون یک ساختاری داشت. اما در حال حاضر از آن تعداد 15 نفره 3 نفر مانده است. با این اتفاق که افتاد متوجه شدیم که نگاه تولید محتوا به ما نیست. در حالی که داشتن دغدغه و خواستن برای تغییر یا ایجاد یک اتفاق نو باعث دور هم جمع شدن این بچهها شده بود. اگر صرف انجام کار بود بیرون از آن فضا اتفاق بهتری برای بچهها میافتاد.
دغدغه شما چه بود؟
میرزایی تولید محتوا و رسالت تشکیلاتی دغدغه بچهها بود. اکثر بچهها از بین مسئول بسیج یا یکی از اعضای شورا بودند و با مشاهده برخی مشکلات به واسطه همین تجربهنگاری با سامانه آشنا شدند. دغدغه تقویت شده و آمده بودند تا نگذارند آن تجربه دوباره تکرار شود. شروعش هم بسیار خوب اما هرچه به جلو آمدیم مخصوصا این اواخر که این مسائل پیش آمد؛ متوجه تغییر نگاه شدیم. به ما مانند دیگر مدرسههایی که تاییدیه آموزش مجازی دارند؛ نگاه میشد و باید منابع مالی را اینگونه تامین میکردیم. زمانی که طلب پول شود دیگر نمیشود به رسالت فرهنگی و دغدغهای که وجود دارد؛ پرداخت. طبق تعریف جدید باید فرآیند انجام و اجرای آن در یک ماه تکمیل شود. زمانی که کار بیمعنا شد. چون اختیاری نیست. ذیل یک معاونت تعریف شده و آن معاونت نیز اختیاری ندارد که بخواهد کمک حال باشد یا انتظار تغییر مسیر را در آینده داشتهباشیم. آنها نیز در ادامه فعالیت ما تعریف میشوند. در حال حاضر زمان سختی است، صفحه و سایت کار که در این روزها باید رخ نشان دهند؛ بهطور کل تعطیل شدهاند.
چرا؟
میرزایی به علت همین اتفاقات، این اتفاقات که برای امروز نیست.
آیا بچهها دیگرانگیزه ندارند یا توانی برای ادامه دیگر نیست؟
میرزایی انگیزه دارند اما نمیتوانند دیگر کار کنند.
شکرچی درحال حاضر ما حدود 50 میلیون تومان بدهی داریم. همین حالا من به یکی از بچهها 3 ماه حقوق ندادهام. بنابراین طبیعی است که او برای کسب درآمد جای دیگری فعالیت داشته باشد. در نتیجه حضورش در اینجا کمرنگتر میشود و درنهایت این اتفاق میافتد.
آقای علمنژاد، از نگاه شما مهمترین چالش کالک چه بود؟
علمنژاد به عقیده من مهمترین مساله تغییر مدیریتی است که بچهها از آن حرف زدنند. این مساله با رویکرد جدیدی در کل کشور به وجود آمده است. چون مدیرهای ما احساس میکنند مقطعی در یک کار حضور دارند؛ درنتیجه زمانی که به کاری مشغول میشود میگوید باید پیشانی کاری من حفظ شود. روبهروی اتاق معاونت ما دفتری به نام طرح ولایت کشوری قرار دارد. اما اختلاف بین آنها از زمین تا آسمان در توجه به آن قضیه و مکان است. مثال دیگر دوره اسلام طرح ولایت است که بعد از طرح ولایت تعریف میشود. یک جریان مقطعی که در ایام سال اتفاق میافتد. اما یک جریان دائمی مانند کالک جریان و کنش را کنار هم میتواند داشته باشد؛ کاملا نادیده گرفته میشود. شاید آن مدلی که باید، برای مدیران رزومه یا خروجی مستقیم، شفاف و ملموسی ندارد. به همین علت زمانی که در رتبهبندی توجه قرار میگیرد؛ میپرسند مگر چیزی هم حساب میشود؟ شاید برای شما جالب باشد. چند سال پیش که برای کارشناسی وارد دانشگاه شدم با ادبیات تازهشکلگرفته کالک و جریان بسیج دانشجویی آشنا شدم که این آشنایی از سمت دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه نبود. به بیان دیگر صفحه مجازی را مشاهده کردم و با قرارگاه شهیدباقری آشنا شدم. بعد از آن سامانه کالک و نوع فعالیتش را شناختم. من از این مسیر با بسیج دانشجویی آشنا شدم. اما وقتی توجهی نمیشود با کوچکترین پیشنهادی از بیرون مجموعه و حتی باتوجه به اینکه علاقه به فعالیت در کالک دارند؛ علیرغم میل باطنی کالک ترک کرده و برای رفع نیاز جای دیگری میروند.
پس اوضاع و احوال کالک هم بیشباهت به وضعیت تشکلهای در سالهای اخیر نبوده است.
شکرچی یک تفاوتی بین فعالیت ما و دانشگاه وجود دارد. در زمان برگشت از سفر اربعین هفت برداشت تشکیلاتی را نوشتم. براساس آن ما در دانشگاه آرمان و جهت و رویا را از دست دادهایم. برای مثال زمانی که با بچههای سال 1388 از مدل فعالیت داخل دانشگاه صحبت کنی؛ متوجه میشوی که مدل فعالیت آنها یک رویا است یا یک رویایی داشتند و آیندهای را متصور بودند. بعد در نتیجه این رویا یک آرمانی را متصور شده بودند که این آرمان هم باعث ایجاد جهت آنها شده بود. اما در اتفاقات اخیر، نه رویایی ایجاد شده و نه آرمانی شکل گرفته و درنهایت جهتی نیز به وجود نیامده است. برای همین هم در جریان اخیر شاهد فعالیت هیچ تشکلها در دانشگاه هستیم. اگر هم فعالیتی در محیط دانشگاه شکل گرفته از جنس تشکیلاتی نیست. سال 1378 یا 1388 جنس اعتراضات یا فضای حاکم در دانشگاهها از نوع تشکیلاتی بود. به بیان دیگر میدانداری در دست تشکلها بود. اما در وقایع اخیر دانشگاهها میدانداری از تشکلها نیست.
مساله اصلی یا چالش اصلی فعالان دانشجویی امروز از نگاه شما چیست؟
شکرچی زمانی که هدف، جریان، رویا و آرمان را از یک دانشجوی تشکیلاتی گرفته شود؛ بهطور کلی توانایی انجام هیچ کاری را ندارد. درحال حاضر مشکل بچهها همین است. دانشجویان در دانشگاه نه رویا و آرمان دارند نه هدف و جریانی را دنبال میکنند. از سوی دیگر آیا برای فرد دانشجویی که در بسیج دانشجویی فعال است؛ سندی وجود دارد؟ حتی میشود پرسید که بهطور قطع جوابش نه خواهد بود. از هر دانشجویی که این سوال پرسیده شود میگوید ما در نظر داریم تا دانشجوی تراز انقلاب اسلامی تربیت کنیم. حالا این دانشجوی تراز چه ساختار ظاهری و باطنی دارد؟ زمانی که ما ساختار تربیتی نداشته باشیم؛ یک فعالیت را شروع میکنیم که به مرور این فعالیت نیز بزرگ میشود و اسم آن را مسالهمحوری میگذارند. در نتیجه، با کار فراوان آن نیز رشد میکند. بعد از مدتی با کار فراوان یک فرآیندی را به اسم مطالبهگری گفتمانسازی شکل دادهاند. در این زمان اگر بپرسیم شما دقیقا چه کاری میخواهید انجام دهید؟ شاید در جواب بگوید من میخواهم مسائل اقتصاد، حجاب، محیطزیست را درست کنم. مگر چقدر میخواهیم با هم کار کنیم؟ هرجا فضای کنشگری بچهها عمیقتر شد؛ روبنا و کنش از دانشجویان نیز کم شد و نگاهها به بیرون بیشتر شد. سکون دومین مشکلی است که بچهها دارند. زمانی که کارگاه جذب میگذاریم توقع داریم بچهها جذب ما شوند. برای مثال ادبیاتش اینگونه شده که من نشستم و تو نزد من بیا و جذب من شو. امروز مسئول بسیج دانشگاه ساکن شده است. یک عینک دودی میزند و کت میپوشد. از دور میتوان تشخیص داد که این فرد مسئول بسیج دانشگاه است. زمانی که یکجانشین شوی گسست با بدنه اصلی دانشجویی به دست میآید و در نتیجه این اتفاق دیگر جریانی نداری و در موضع اقلیت قرار میگیرید. یکی از فعالیتهای خیلی خوبی که در سامانه انجام دادیم و نتیجه خوبی هم داشت. در این اقدام سازوکارهای عدم رشد تشکیلات دانشجویی بررسی و در نتیجه 9 علت آن را شناسایی کردیم. به علت آنکه در یک چرخه قرار دارد و خروجی از این چرخه نیست؛ آن را سازوکار مینامیم. برای مثال اگر داخل سازوکار غفلت شود؛ با تو کاری میکند که نتوانی ظرفیتسنجی مناسب را داشتهباشی. اگر وارد سازوکار شکل کار شوی باعث میشود که تو به دنبال فعالیتهایی باشی که تنها برای آیندهات رزومه شود. هر کدام این سازوکارها نیز نکاتی دارند. برای مثال ممکن است تو مدلی در حوزه بسیج فعالیت داشته باشی که فکر کنی خیلی فعالیت بزرگی است اما درواقع هیچی نیست و فقط رزومه کار است. این را ما با الهام از «فرهیختگان»، مهرشادیسم نامیدیم. اینها سازوکارهایی است که نمیگذارد بچهها رشد کنند. برای اصلاح کف دانشگاه باید اول تو اصلاح شوی تا این اتفاق رقم بخورد. بزرگترین مشکل بچهها این است که سوال طرح نمیکنند. نپرسیدن «چرا» بزرگترین مشکل در حال حاضر دانشجویان کشور است. بر سر هیچ موضوعی چرا نمیگذارند. مهمترین مشکل رها کردن فکر توسط بچهها است که نه سوال میپرسند نه برای چیزی فکر میکنند.
تحلیل شما چگونه است؟
میرزایی در مسیر سطحی شدن، کرونا تنها یک توجیه است. اینکه بگوییم یک اتفاقی افتاد و در نتیجه تشکلاتها دور شدند. درحالی که زمانی روند کار را رصد کنی متوجه میشوی این روند با یک شیب ملایم در حرکت بوده و فقط کرونا ضریب آن را بالا برده است. اگر قرار بود این عملکرد نتیجه 4 یا 5 سال دیگر باشد؛ کرونا تنها آن را ضریب داد و شاهد هستیم که در همین مهر ماه و اول کار دوباره دانشگاهها این اتفاق افتاده است.
یعنی از نگاه شما مشکل برای پیش از کرونا و در تحلیل رفتن قدرت تفکر بچههاست؟
میرزایی جنس انتظارات عوض شده و بالطبع جنس فعالیت دانشجویی تغییر کرده است. شمای نوعی پایکار نیامدی و سئوال نپرسیدی و تنها به یک حضور بسنده کردهای. زمانی که این مدل پایکار میآیی برای سطحی شدن قدم برداشتهای. فقط کرونا سرعت این سطحی شدن را بیشتر کرده است.
چه عواملی بر این سطحی شدن تاثیر گذاشتهاند؟
شکرچی یکی از آنها گسست ادواری است، یعنی تشکلها مختلف در ادوار نمیتوانند کنار تیم بمانند. باز دانشگاه شریف و تهران یک مجمع ادواری مانند کوثر و شهید رضایی دارند اما دانشگاههای دیگر اینگونه نیستند، یعنی یک گسست ادواری بهگونهای است که از یک نسل به نسل دیگر کسی را نمیشناسند.
بخشی از آن به تغییرات نسلی در فضای دانشگاهها مربوط میشود؛ تغییراتی که البته دامنگیر خود تشکلها هم در مواجهه با مخاطب شده است!
جنس فعالیتها با تغییر نسل متناسبسازی نشده است. مساله اینجاست که باید متناسبسازی شود. بچههای تشکلها باید خدمتمحور شوند. این خدمتمحوری هم باید با یک ایدهآلی انجام شود، بعد از این مرحله سوال میپرسیم که کسی میداند مسی و رونالدو چگونه به این جایگاه رسیدهاند؟ بهطور عمده بچهها پاسخ میدهد؛ تمرین کرده است. چه تمرینی کرده است؟ اگر من این تمرینات را به فرد دیگری مانند طارمی بدهم آیا رونالدو میشود؟ جوابشان خیر است. میگویم این بارش فعالیتی که انجام میدهید بالاخره روی استعداد و ظرفیت یک دانشجو مینشیند. اگر محیط کنشگری تشکیلات باز باشد و مانند شهیدچمران باشد آن زمان مشکلات تو حل میشود. مشکل این است و دوطرفه است. بهبیاندیگر یعنی شناخت بچههای دهه هشتادی و متناسب با روحیات اینها باید فعالیت انجام داد. درکنار آن هم باید محیط تشکیلات نیز محیا شود. صرف کنشگری در دانشگاه جواب نمیدهد. درصورتیکه چندسال پیش مجمع اسلامی دانشگاه ما پویش جمعآوری ته سیگار در دانشگاه داشت. ببینید چقدر متفاوت شده است.
شما نکتهای داشتید؟
میرزایی ببینید در زمانی، یک ارزشافزودهای بهواسطه حضور من در تشکل وجود داشت. من از رفتوآمد در تشکل لذت میبردم اما مسالهای که ما در کلاسهای مجازی متوجه شدیم؛ این بود که بچهها بهسمت کلاسهای مهارتی میروند تا به قولی گلیم خود را از آب بیرون بکشند. یکی از چالشها مبحث اقتصادی است. در خروجی کلاسهایمان استقبال بهسمت کلاسهای مهارتی وحشتناک بالاست. با آنکه خود تشکل برگزارکننده است اما نتوانسته با ترفندی این کفه را بهسمت تشکیلات سنگینی دهد. خود بسیج هم پذیرفته که من صرفا برای این مباحث برچسب مشخص بزنم ولی درنهایت آموزش فتوشاپ را بدهیم. شوخی نیست و میطلبد شما از جنس فعالیت سال 94 یا 95 را برای کالک را به دور از نگاه درآمدی و با آنالیز انجام دهید. باید بسیج و انجمن اسلامی را بهروز و حرف درست را با توجه به مسائل روز ارائه دهد. بله تا دیروز خبری از شبکههای اجتماعی مدل امروزی نبود، درنتیجه جزوه باقری یک اقدام مناسبی بود اما امروز این حرکت قانعکننده نیست شما میتوانید هر پیجی را باز کنید و ببینید که تشکل در حال بازی در کجا است. پیرامون همین اتفاقات اخیر همه دانشگاه ما به آن یک مدل برخورد میکنند، درحالیکه کسی که کار رسانهای انجام میدهد میطلبد تا با ساخت یک مستند و یک فعالیت اینگونه کنشگری خود را نشان دهد. شخصی که در رشته روانشناسی درس میخواند پدیده را از بعد روانشناختی بپردازد و دیگری که اقتصاد مربوط را بررسی کند اما زمانی که نگاه میکنی میبینی همه دانشگاه یکصدا هستند و همه یک حرف را از هم کپی میکنند.
شکرچی ببینید چهار کارگاه کالک پرمخاطبتر بقیه بودند. 104 جلسه طراحی پوستر و فتوشاپ، 74 جلسه اصول کار تشکیلاتی، 66 جلسه تولید محتوا در شبکه اجتماعی و 60 جلسه جذب و مخاطبشناسی برگزار کردیم، یعنی از بین چهار کلاس پرمخاطب ما دو مورد کاملا به فعالیت مهارتی برمیگردد.
علمنژاد کرونا عاملی شد تا تعاملات رسانهای ما ضریب چندبرابر بخورد، یعنی هرچقدر قبل از آن درگیر رسانه بودیم اما فضای حضوری برای ما تعریف میشد اما در زمان کرونا قصه جور دیگری شد، درنتیجه یکسری پاسخ فستفودی برای چراییها برای خودمان پیدا کردیم. دیدن یک کلیپ جدید جایگزین کتاب و مستندی شد باید دنبالش میرفتیم، بخش دیگری از آسیبشناسی متاثر از شرایط سیاسی کشور و دولت است. زمانی که جریانی همسو در زمان پایان کرونا کار را دست گرفت و موقعیت نقد صرف از دلت که سالهای قبل شکلگرفته بود، برعکس شد. عملکرد این دولت داشت برای بچهها نمادی را ایجاد میکرد. زمانی که اینجا بچهها حرفی نداشتند از عملکرد دولت بزنند؛ دچار یک تناقض درونی شدند، یعنی یک ریشه یأس فلسفی را دچار شدند که من دیگر حرفی برای بیان و ایجاد تغییر ندارم.
فشار اقتصادی هم عامل مهمی است. زمانی که ما با بچهها برخورد داشتیم میگفتند من درحال نزدیک شدن به پایان دوره کارشناسی هستم، درحالیکه هیچ تخصصی ندارم. چرا باید وقت و تمرکزم را روی بسیج دانشجویی بگذارم که بعد از این چهارسال دیگر به من کاری ندارد و آوردهای نیز برای من ندارد. درنتیجه من رویکردم را تغییر میدهم تا مهارتی را کسب کنم و آوردهای داشته باشم تا از فشار خانواده و اجتماع خلاص شوم. چیزی که به ذهن من رسیده عوامل اینچنینی است که باعث شده تشکلها برای نیروی خودشان هزینه کنند و آن گسستی است که بین بچهها اتفاق میافتند و از تعداد آنها کم میشود.
اگر بخواهید از مجموعه حرفهای شما استفاده کنیم و نتیجهگیری داشته باشیم، یعنی هم عدم شناخت مخاطب از یکسمت و هم چالش هویتی که برای خود بچهها ایجاد شده است، باعث شده فرد عملا توانایی اقناع برای جذب مخاطب را نیز نداشته باشد. درحالحاضر چه باید کرد؟
شکرچی در شروع کلاسها سخنی از حاجقاسم را میگویم که میزان فرصتی که در بحرانهاست در فرصتها نیست. دقیقا این بحران را میتوان بهترین فرصت را برد. این فرصت از این جهت است که شاید بچهها بپذیرند که تا الان از هرکاری که انجام دادهایم؛ جواب نمیگیریم. این پذیرش نکته مهمی است، چون اگر فرد نپذیرد که اشتباه قدم برمیدارد نمیتواند خودش را اصلاح کند. در روانشناسی هم داریم که فرد با پذیرش میتواند رفتار نابهنجاری را که دارد به یک رفتار به هنجار تغییر دهد. دوم باید بهشدت از فضای عمومی به تخصصیشدن حرکت کند، یعنی آنچه دانشگاه شریف تولید میکند مناسب دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب یا علوموتحقیقات نیست و آنچه را که دانشگاه علوموتحقیقات تولید میکند متناسب با دانشگاه آزاد اسلامی قم نیست. این موضوع را باید بچهها بفهمند و اجرایی کنند.
تخصصی به معنای منحصربهفرد برای دانشگاه خودشان؟
شکرچی بله، اگر این اتفاق بیفتد باز یکقدم بهتری بچهها برمیدارند. گذشتن از یکسری خطوط کار دیگری است که باید بچهها در این زمینه انجام دهند. نمیخواهم بگویم خط قرمز را بشکنند. منظور عبور از محدودهای است که از آن میترسند. فضای مجازی بهشدت بچهها را بهاصطلاح لات مجازی درآورده است، یعنی در استوری فریاد میزنند و درواقعیت یکگوشه ساکت و منفعل نشستهاند. این قالب باید شکسته شود، یعنی اگر فردی بتواند و پای صحبت شخصی برود و درنتیجه رابطه دوستی حاصل شود. برای مثال در سالهای 96 و 98 با آنکه برخی دانشگاههای تهران شلوغ شد؛ اما دانشگاههای دیگر مثل دانشگاه خود ما شلوغ نشد. علت اصلی آن هم این بود که چندنفر از بچههای بسیج با بچههای مجمع اسلامی دوست بودیم. درست است که تفکر مخالف هم داشتیم و شاید سایه همدیگر را با تیر میزدیم اما دوست بودیم. همخوابگاهی بودیم و کنار هم در یکجا میخوابیدیم. این عامل نمیگذاشت فرد حرکت یا فضای ناقهای را ایجاد کند و فرد حرکت نابهنجاری را در فضای دانشگاه ایجاد کند. حداقل فحش نمیدادند یا خیلی از فعالیتها را انجام دهند، برای مثال ما در جلسات عمومی اینها شرکت میکردیم. بچهها برای انجام این کارها باید جسارت پیدا کنند. جسارت خیلی مهم است و چون جسارت ندارند نمیتوانند کاری کنند باید از این فضای ساختهشده بیرون بیایند. بعد از این کارها مهمترین قسمت طرح سوال است حتی در شرایط الان نیز ما به بچهها میگوییم آن افرادی که سوال نمیپرسند از افرادی که سوال میپرسند خطرناکتر هستند، یعنی کسی که در بسیج چرایی را میپرسد خیلی بهتر از فردی است که این کار را انجام نمیدهد.
از سوی دیگر بچههای دانشگاه چرایی و چگونگی کارها را به بچهها نمیدانند، درنتیجه حسی که باید برای یک کاری انجام دهند را نیز نمیفهمند. برای مثال با توجه به پیشرفت رسانهای شبکههای مجازی میپرسند چرا باید نشریه در دانشگاه منتشر کنند؟ نشریه یک تمرین نگارش است. قسمت بعدی چگونگی انجام کار است، برای مثال من چگونه این نشریه را بزنم؟ گاهی هر دو بخش در فرد وجود دارد اما یکانگیزه یا حس برای بلند شدن میخواهد. در این قسمت مسئول اهمیت دارد و مسئول مهم است. اگر مسئول بتواند حس مناسب را ایجاد کند؛ بچهها کار را انجام میدهند اما اگر او نتواند این انگیزه بهوجود نخواهد آمد.
آیا رویکردهای چندسال اخیر بسیج بر غفلت از فضای دانشگاه موثر بوده است؟
میرزایی در کتاب کنشگر یک تشکل ایدهآل و نمونه موفق را در پیگیری مباحث بیرون از دانشگاه مانند وام ازدواج تعریف میکنید. درواقع یک تشکل ایدهآل و استاندارد را در بیرون از فضای دانشگاه تعریف میشود و خواسته یا ناخواسته این رویکرد درحال اتفاق است.
برداشت من از حرفهای شما این است که باید این امر اصلاح شود.
میرزایی بله، یکچند ضلعی است و باید عوامل مختلفی را تغییر دهند.
ما دانشجو را کنشگر تعریف میکنیم. این درحالی است که شما آن را یک آفت میدانید. چرا و چگونه این اتفاق افتاده است؟
میرزایی هر دانشگاه و هر استانی بوم خودش را دارد ولی ما داریم یک نوع دانشگاه را برای همه تدوین میکنیم، برای مثال یک دانشگاه در جذب نیرو ضعیف است و در تشکل و کادر خودش لنگ میزند؛ نباید به بیرون برود، چون رسالت اولیه او در داخل دانشگاه است.
یعنی نمونههای تشکلهای بزرگ دانشجویی باعث شده تشکلهای کوچک هم جذب آنها شوند و از درون خودشان غافل شوند؟
شکرچی چون محل ورود من به سامانه از تجربهنگاری بود؛ یکبار برای تجربهنگاری امت واحد رفته بودم. بچههای آنجا مانند سرباز روحالله که تیم کاروان غزه را راه انداخته بودند، آنجا بودند. آنچه من از سخنان آنها شنیدم این بود که میگفتند ما تا چه زمانی باید تجمع کنیم. بچهها در سال 88 به این نتیجه رسیده بودند که تجمع کافی نیست و باید کار عمیقتری انجام دهند. این رشد از داخل دانشگاه شروع شده و حالا به خارج از آن کنش میکنند. اما بچههای بقیه دانشگاهها چطور؟ رشد درون دانشگاهی شکل نمیگیرد و میخواهند به بیرون از دانشگاه ورود کنند. ما چگونه به این امر ضریب میدهیم؟ با گفتن آفرین تو یک مطالبهگر هستی یا مسئول گروه به مسئول بسیج میگوید من یک جلسه برگزار کردهام در یک شهرستان برویم آنجا. از بالا اینگونه کنش میآید و از پایین نیز میگویند ببینید این چقدر خوب عمل کرده است. ما نمیگوییم بچهها کنش نکنند. مشکل ما این است که بچهها در عمق ورود پیدا نمیکنند. چون بچهها عمیق نمیشوند و کارهای مختلف نمیکند، درنتیجه کنش بیرون دانشگاه آنها نیز موثر نیست. اما اگر عمیق شود و بسیج دانشجویی برای خودش کارویژهای را رقم بزند برای مثال یک تشکل در چهارمحالوبختیاری بتواند بر یک مساله مانند آب تمرکز کند، این فعالیت آب را بر تمام فعالیتهای تشکیلاتی خودش تسری دهد. اگر راهیاننور میبرد؛ پیوند فرهنگی راهیاننوری او مساله آب است. اگر برنامه صحنی در دانشگاه میگیرد؛ پیوند فرهنگی آن مساله آب است. اینگونه آن کنش بیرونی دانشگاه میتواند جهتسازی داخل دانشگاه را رقم بزند و جریانسازی کند. این مساله بهتنهایی با ملاکها و ارزشهایی که آفرین تو یک جلسه گذاشتهای ایراد دارد. باید بهسمت دیگر برگردیم و بپرسیم آفرین جلسه گذاشتی اما چند جلسه در داخل دانشگاه برگزاری کردهای؟
علمنژاد نکتهای که بچهها درمورد مطالبهگری میگویند کاملا درست است. احساس رضایت کلیدواژهای است که برای خود من مفهوم پیدا میکند. اگر کسی وارد تشکل شود و آن احساس رضایت را نداشته باشد؛ هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد. زمانی که از انفعال سخن میشود، من آن را خیلی به درون افراد نمیدانم. شرایط بیرونی او را محصور میکند. فضای فکری را محدود میشود و تو آنجا کنشی را پیدا نمیکنی تا زمانی که این مساله حل نشود و احساس رضایت نداشته باشید. به نظر من جنبش دانشجویی آن پویایی لازم را پیدا نمیکند. سال 1395 که من در دوره کارشناسی وارد دانشگاه شدم. حس کردم میتوانم تصمیم بگیرم و آن را پخته کنم و بهسمت اجرا پیش ببرم اما درحالحاضر این حس بین بچهها نیست و تنها یکسری کارهای فرمایشی یا سفارشی ممکن است اتفاق بیفتد. احساس رضایت فردی که من در این تشکل میتوانم این کار را انجام دهم و بالا بیایم، از بین رفته است. از بین رفتن نظم موجود و در دست گرفتن ابتکار عمل بهنوعی در جهت خدمت به مردم باعث شده همان افرادی که بسیج را روبهروی مردم قرار دادهاند بتوانند دوباره آن را به جایگاه قبلیاش برگردانند و تشکلها را به کنار مردم که جایگاه اصلیاش است، برگردانند.
در آسیبشناسیای که کردید یکی از اصلیترین آسیبها را هویت دانستید. برای این امر باید چه کرد؟ اصلا وظیفه کیست؟
شکرچی برخلاف همه اینها میخواهیم بگوییم مسئول خود سامانه است. از این جهت که اگر بسیج دانشجویی را فاکتور بگیریم. انجمن اسلامی چه میخواهد بکند؟ در چند جلسه من و بچهها برای جنبش عدالتخواه نیز کلاس برگزار کردیم. زمانی که با آنها صحبت میکردی آنها هم همین مشکل را دارند و این مشکل مختص به بسیج نیست. میخواهم بگویم اگر سامانه در جایگاه حقیقی خودش قرار بگیرد، میتواند این اتفاق را رقم بزند و محل رجوع باشد.
از نگاه یک فعال دانشجویی سابق و فعال بگویید آن چالش هویتی را چه کسی باید حل کند؟
شکرچی مثلثی دارد که هر ضلع برای یک عنصر است. وزارت علوم را نباید فراموش کرد. وظیفه وزارت علوم است این اتفاق را از حوزه دانشگاهی رقم بزند، یعنی مشاهده شده در برخی مواقع بچهها میخواهند فعالیت علمی در دانشگاه انجام دهند و دانشگاه میگوید ما انجمن علمی داریم، شما چرا میخواهید این کار را انجام دهید؟ یا یک فعالیت فرهنگی انجام دهد، میگوید کانونهای فرهنگی وجود دارد تو چرا انجام میدهی؟ نوع نگاه وزارت علوم باید اصلاح شود و حتی چیزی را نیز بخواهد، یعنی ما در فعالیتها میگوییم اگر نشریهای این تعداد فعالیت ندارد، درنتیجه مجوز فعالیت نیز نخواهد داشت.
آیا این تصدیگری تشکلها را تحتتاثیر قرار نمیدهد؟
شکرچی نه، من نمیگویم مجبور کند تا راهیاننور را برگزار کند. میخواهم بگویم مجبور به فکر کردن کند و چالش فکری ایجاد کند. تزاحمی نیز با استقلال تشکل دانشجویی ندارد و تنها در حضورش خلاصه میشود. برای مثال یک فضای حل چالش بگذارد تا او بتواند در این حل چالش شرکت کند و ارائه طرح و حضورش اجباری است. همین امر باعث میشود فکر کند. نمیخواهد چیزی را اجرا کند تنها فکر کند. این را باید وزارت علوم رقم بزند. زمانی میخواهید فضای بسیج دانشجویی را رقم بزنید تا نگاه سازمان در حوزه ستادی مقداری تغییر کند، چون ما مدت زیادی هم که نواحی باید چه تاثیری بر بچهها بگذارند نیز فکر میکردیم، درنتیجه یعنی تغییرات در حوزه نواحی بیاید و ناحیه باید همراه دانشجو باشد ولی نباید دستوپا گیر دانشجو باشد، یعنی مواد و نیاز او را فراهم کند اما نباید دانشجو را بهخود وابسته کند. این مدل اتفاقات باید رقم بخورد، یعنی سطح ستادی بگوید من با دانشجوی درحالحاضر چگونه رفتار کنم و حالا که او نرفته ناحیه باید راهیاننور را برگزار کند. به عقیده من این اشکال دارد. سال گذشته ناحیه نباید راهیاننور را برگزار میکرد و باید دانشجو با هر توانی خودش راهیاننور را برگزار میکرد و نواحی بتواند میدانهای کوچک عملیاتی تعریف کند. تا بچهها بتوانند در آن میدانها کوچک موفق باشند و اعتمادبهنفس قبلی به آن فضا برگردد. درنتیجه یک ضلع وزارت علوم است. یک ضلع بسیج است و ضلع دیگر خود بچهها در داخل دانشگاه هستند. بچهها داخل دانشگاه باید بتوانند حرکت کنند. نمیگویم کرسی آزاداندیشی و تریبون آزاد بگذارند، فقط حرکت کنند و از سکون و ایستایی در یکجا دربیایند. این ایستایی یک آسیب جدی شده است.
کالک میخواهد چه کار کند؟
میرزایی شما شرایط را میبینید! دوست دارید به تو پروبال و اختیار دهند تا تلاش کنید اما اتفاقاتی که رقم میخورد مناسب این حالوروز نیست.
شکرچی مدت خیلی زیادی از سال 1396 به بعد تمرکز بر واحد تشکیلاتی و صرف تشکیلاتی داشتیم. زمانی که این اتفاق میافتند بازوهای محتوایی حوزههای دیگر از بین میرود، درنتیجه این سامانه در این فضا نمیتواند فعالیت اصلی را بهدرستی رقم بزند. مگر آنکه بیایید جلو و در حوزه طرح سوال با بچهها بتوانید رفتوبرگشت داشته باشید.
برای سال 1401 قرار است چه کاری انجام دهید؟ ممکن است تا پایان سال دیگر کالک وجود نداشته باشد؟
میرزایی کالک از اواخر 98 و 99 هر روز اوضاعش بد و بدتر میشود و حتی آن رسالت اولیه را منکر میشوند.
جایگزینی هم در بسیج دانشجویی دارد تا بتواند در مباحث فکری کاری را پیش ببرد؟
شکرچی خیلی سطح پایینتر از کالک مرکز اسلام ناب است که دیگر دست بسیج نیست. در داخل بسیج ایده دیگری نیز در این خصوص وجود ندارد. درحالحاضر محتوا در دست موسسه امامخمینی(ره) است. کنشگری در دست بنیاد نهضت است و صرفا شما دارید اداره میکنید.
چرا ممکن است کالک به خط پایانش نزدیک شود؟
شکرچی شاید مهمترین دلیلش مدیریت خود من باشد. عوامل مختلفی دارد. نسبت سازمان با کالک باید مشخص شود و شاید این از یکی از مهمترین عواملش است، یعنی اینکه این تو کجاست. درحالحاضر سازمان جایی را برای کالک متصور نیست.
درحالحاضر کالک چند کاربر دارد؟ تابستان امسال وضعیت دورهها به چه شکلی پیش رفت؟
شکرچی بالای هشتهزار کاربر فعال دارد که قسمتهای مختلف سامانه را رصد میکنند. در تابستان امسال توانستیم حدود بالای 100 دوره برگزار کردیم.
اگر وضعیت مساعد باشد، برنامه شما برای سال 1401 چیست؟
شکرچی پروژهای که یکی از بچهها روی آن فعالیت دارد دقیقا با عنوان «چه باید کرد» است. تمرکز دقیقا روی هویت است و جهت تو چه شکلی است؟ رویای ایرانی اسلامی تو چه شکلی است؟ در دانشگاه چه وظیفهای داری؟ اگر آقا میگویند پرچم مطالبهگری را زمین نگذارید نسبت تو با دولت چگونه است؟ کتابی را نوشتهایم. اسمش را اینگونه گذاشتهایم «ابزار اجتماعیپذیری اسلام» و در این کتاب میگوییم هر جامعهای یک ابزار اجتماعی دارد. اسلام چگونه میتواند اجتماع را کنار خود جمع کند؟ آن تواصی است. اگر تواصی را در تشکیلات خود رقم بزنی برکاتی دارد. این کتاب آماده است و بهعلت آنکه وضعیت انتشارات سازمان مناسب نیست باید به جای دیگری بدهیم.