مجتبی اردشیری،خبرنگار:طی روزهای اخیر، برخی کنشمندیهای چهرههای سینمایی کشور به سوژه داغ رسانههای مختلف تبدیل شده است. درست در روزهایی که احساس میشد تب ناآرامهای اجتماعی فروکش کرده است، بهناگهان چند بازیگر زن با کشف حجاب و پیامهایی که منتشر کردند، موجی از فضاسازی را رقم زدند که درمقابل واکنش نهادهای امنیتی دربرابر این کنشمندی، حرارت این حرکات را بیشتر کرد و فضا را بهسمت حساسیت و حاشیه بیشتر سوق داد.
در این زمینه توجه به چند نکته بسیار مهم است: با اوج گرفتن ناآرامیهای اخیر، برخی از مردم و حتی مسئولان بهصورت علنی عنوان کردند که چرا سلبریتیها و چهرههای شناختهشده هنری، دربرابر اتفاقات اخیر، موضعگیری کرده و بر آتش اعتراضات دمیدهاند و اصطلاحا چرا هنرمندان باید در چنین مسائلی دخالت کنند. حال آنکه حضور هنرمندان در مقاطع و مناسبتهای مختلف امری مرسوم بوده که بسیاری از دول مختلف از آن بهره میبرند کما اینکه دولتها در ایران نیز از هنرمندان در مناسبتهای مختلف استفاده کردهاند و هرجاکه هنرمندان غایب یک جریانی بودهاند، این غیبت از سوی دولت مورد پرسش واقع شده است، بنابراین درشرایطی که هرانسانی نسبت به رخدادهای اجتماعی واکنشهایی دارد، طبیعی است که هنرمندان نیز نظرات خود را دارند و نمیتوان حالا که بحث ناآرامی در میان است، آنها را از گردونه حذف کرد.
اما میتوان روی نوع سهمخواهی و اظهارنظر هنرمندان به بحث بنشینیم. مواردی که گاهی از روی غرضورزی و غضب صورت گرفته و نتوانسته آن نتیجه مطلوب را به همراه داشته باشد. درواقع برخی از این هنرمندان در شرایطی نسبت به بیقانونی اعتراض دارند که خود با واکنشهایشان، مروج نوعی بیقانونی بودهاند و بنابراین نتوانستند آن خطدهی یا اعتراض بهحق خود را بر بستری از قانونمندی عنوان کنند. این نوع اظهارنظر سبب شده تا بر تشتت کنونی افزوده شود و فضا بیشتر از قبل بهسمت ناآرامی پیش برود.
در مقابل این جریان، رفتار نهادهای امنیتی در قبال این هنرمندان نیز جای تامل دارد. درحالیکه هرگونه اصطکاک میتواند آتش ناآرامیها را بیشتر کند، انتشار پیاپی خبر بازداشت و تفهیم اتهام هنرمندان، چه منفعتی را میتواند برای کشور و آرامشی که امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمند است را به همراه داشته باشد؟
از سوی دیگر ضرورت ویژهای دارد تا نوع برخورد با هنرمندان به شکل هوشمندانهای صورت گیرد و اینگونه نباشد که شکاف میان حکمرانی فرهنگی و هنرمندان عمیقتر از آنچه امروز است، شود. درواقع هنرمندی که به کشفحجاب یا انتشار پیامهای تحریککننده اقدام میکند، در مواجهه با بازداشت یا دریافت پیامهای تهدیدآمیز به آن طرف خط میلغزد و خود را در مقابل خطری میبیند که شاید تا آن زمان زوایای آن را اینچنین ملموس نمیدید.
به بیانی سادهتر عدمهوشمندی دربرابر خطای احتمالی هنرمندان میتواند آنان را به دامن براندازان سوق داده و غائله را بهسود کسانی تمام کند که آن سوی مرزها نقشه میکشند و حالا مواجهه نامطلوب با هنرمندان، سوژه مناسبی را در اختیار آنها قرار میدهد تا شکل مبارزه را به عرصهها و جنبههای دیگر بکشانند.
در چنین کشاکشی، خانه سینما بهعنوان مهمترین نهاد صنفی سینمایی در کشور میتواند تاحدودی نقش تعیینکننده داشته باشد. این نهاد میتواند نقشآفرینی مهمی در زمینه آگاهیبخشی در عدمانتشار پیامهای هیجانی در میان هنرمندان داشته باشد و در مرتبهای دیگر پیگیر آزادی هنرمندانی باشد که حالا به هر دلیلی، بازداشت شده یا با خطر مواجه هستند.
اما برای خانه سینمایی که با گذشت 76 روز از انتخابات، هنوز مدیرعاملی معرفی نکرده و در تمام این سالها متهم به سیاسیکاری بوده، این مهم نیز نمیتواند روی خط ممتدی از اعتدال پیش برود. کما اینکه طبق اخباری که به «فرهیختگان» رسیده، شخص محمدمهدی عسگرپور بهعنوان رئیس هیاتمدیره جدید خانه سینما بهواسطه ظرفیتهایی که همواره داشته و کمکهایی که همواره از جانب او شامل حال مشکلات سیاسی هنرمندان میشده است، در تلاش است تا مشکلات امروز هنرمندان و محدودیتهایی که برای آنان بهوجود آمده را تا حدودی مرتفع کند. اما مگر یک شخص تا چه اندازه میتواند نسبت به این تسهیلگری و فضاسازی فعالیت داشته باشد؟
بنابراین سیاسیکاریهای خانه سینما از یک طرف و نداشتن مدیرعامل از سوی دیگر سبب شده تا این خانه نتواند برخلاف مسئولیتهای صنفی خود، طی 2 ماه اخیر و برخلاف تلاشهای فردی هیاتمدیره جدید، نقش بهسزایی در کاهش مشکلات هنرمندان داشته باشد.
میتوان نتیجه گرفت که هماکنون هر 3 ضلع موجود، بهنوعی مقهور ناآرامیها شده و نتوانستهاند خواست مطلوب خود را بر ناآرامیها غالب کرده و درنتیجه خود مقهور این وضعیت شدهاند. طی یک هفته اخیر، بیشترین حواشی از سوی هنرمندان بوده و در مقابل آن، نوع برخوردی بوده که با این حاشیهها صورت گرفته است. این دوئیت سببشده تا مردم بهنوعی در مقابل یکدیگر قرار بگیرند و دربرابر هیجانات هنرمندان، به موافق و غیرموافق تقسیم شوند. گرچه این تقسیمبندی نیز پس از برخورد با این هنرمندان نیز وجود داشت و نتوانست کمکی به وضعیت فعلی کشور کند.
بنابراین لازم است نهادهای ذیربط با هوشیاری بیشتری درمقابل خطای احتمالی هنرمندان صفآرایی کرده و تلاش کنند تا بهجای برخورد فردی با هنرمندان، مشکلات را از طریق صنف و نهاد رسمی به آن هنرمندان منتقل کرده و به شکل هوشمندانهای برای خواباندن یک ناآرامی ناآرامیهای دیگری را نیافرینند. متاسفانه این شکل ابراز وجود و متعاقبا این شکل برخورد، سبب میشود که همان سیاست سوختن تر و خشک اینجا هم به چشم خورده و با توجه به اینکه در یک طرف ماجرا هنرمندان قرار دارند، حاشیههای بسیاری به وجود بیاید.
این شکل حاشیهآفرینی درواقع بازی کردن در زمین دشمن است؛ چراکه طبق اطلاعات موثق، تماسهای بسیاری با هنرمندان صورت گرفته تا موضع خود را در قبال اتفاقات اخیر اعلام کنند و به همین دلیل دشمنان آن سوی مرزها درصدد هستند تا با تحریک عامدانه برخی هنرمندان و متعاقب آن واکنشهای سنگین نیروهای امنیتی علیه هنرمندان، آتش نفاق را بیشتر کرده و مردم را به شکل گستردهتری در مقابل یکدیگر قرار دهند.
نقشهای که قطعا با آگاهی هر دوطرف خنثی خواهد شد و زمینهساز حواشی بعدتر نخواهد شد.