روزهای سخت و تلخ 1401 از انتهای شهریورماه شروع شد و تا به امروز ادامه دارد. جامعه امروز ایران شاهد عملیات روانی بسیار پیچیدهای است که نقطه ادراک عمومی مردم را نشانه گرفته است و محدوده طراحی عملیات هم فقط مختص کف خیابان و دانشگاه نیست و تا صفحات موبایل من و شما ادامه دارد. واضح است در چنین وضعیت پیچیدهای، بر اثرگذاری در افکار و ادراک چهرههای مشهور هنری و ورزشی هم حساب ویژهای شده است. این چهرهها به لطف رنگ و لعاب شهرتی که رسانهها به شمایل آنها داده است در متن جامعه ایران ضریب نفوذ یافتند و حالا با توجه به رسالتی که برای خودشان قائل هستند نمیتوانند نسبت به جریانات و اتفاقاتی که در متن جامعه رخ میدهد بدون واکنش باشند. اما مسالهای که وجود دارد و این روزها در واکنشهای برخی چهرههای مشهور نسبت به اتفاقات اخیر شاهد هستیم این است که عمدتا گرفتار خطاهای محاسباتی نسبت به واقعیتهای امروز ایران میشوند. محدوده عوارض چنین خطاهایی که _ معمولا بابتش عذرخواهی و عقبنشینی هم نمیکنند _ فقط در صفحات موبایل و کامنتهای زیر یک پست اینستاگرامی نیست و در وضعیت امروز ایران به اغتشاشات کف خیابان گره میخورد. در چنین مختصاتی است که باید دستگاههای فرهنگی داخل حاکمیت، ضمن پذیرش میزان اثرگذاری چهرههای مشهور بر جامعه ایران، با تدبیر و سیاستگذاری دقیقتری نسبت به قبل ورود کنند.
خالی شدن فضا از جانب مدیران فرهنگی باعث میشود که دستگاه قضایی و امنیتی به محدودهای قدم بگذارد که نسبت دقیقی و واضحی با آن ندارد و این احتمال وجود دارد که خارج از ضوابط و ظرافتهای دقیق برخورد با هنرمندان عمل شود. یکی از مواردی که معمولا در حوزه سیاستگذاری و مواجهه با چهرههای مشهور فرهنگی از آن غفلت میشود، درک موقعیت و جایگاه فعالان هنری در سطح جامعه است. واضح است که با حفظ جایگاه و شأن اهالی هنر میتوان فضاهایی برای گفتوگو و آگاهیبخشی به نظامهای ادراکی جامعه هنری فراهم شود. طراحی و ایجاد چنین فضاهایی امکانپذیر نیست مگر اینکه نهادهای صنفی متصل به جامعه هنری فعال شوند. مثلا خانه سینما بهعنوان یکی از بخشهای مهم و پذیرفتهشده بین سینماگران میتواند بهترین واسطه برای انتقال صدای اعتراض و حتی انتقادات جامعه سینمایی به بدنه حاکمیت باشد. شرط تحقق چنین امری هم نیازمند درک میزان تعامل با جریانهای سیاسی است تا این نهاد صنفی که تجربه خطاهای راهبردی سال 88 را هم دارد، دوباره گرفتار سلایق سیاسی برخی از مدیرانش نشود.
در روزهایی که سطوح ارتباطی دستگاههای فرهنگی با جامعه سینمایی بهشدت مختل شده است و هر روز گرفتار سوءتفاهمات بیشتری نسبت به هم میشوند، این نکته را باید در نظر گرفت که هرگونه عقبنشینی و بیتدبیری صنوف سینمایی در این زمینه باعث بروز عواقب خطرناکی برای آینده سینمای ایران میشود. در فقره اخیری که منجر به احضار و دستگیری دو تن از هنرمندان زن سینمای ایران شده، کاملا مشهود است که وزارت فرهنگ و ارشاد و خانه سینما، نسبت به حل مسائل امروز هنرمندان سینمای ایران خلعید شدهاند. ممکن است دلیل این کوتاهدستی دستگاه فرهنگی، مسائل سیاسی و امنیتی باشد یا حتی بیتدبیری مدیران فرهنگی. هر چه که هست، این اتفاق نتیجهای جز این نخواهد داشت که دستها و تاکتیکهای زمختتری با هنرمندان برخورد کنند که این هم پسلرزههای شدید رسانهای در پی خواهد داشت. دیگر لازم نیست سطر به سطر یادآوری کنیم که وسط یک معرکه ادراکی قرار داریم و جریان رسانهای خارج از مرزها هم به دنبال بهرهکشی از هرگونه تنش داخلی هستند.
پالسهایی برای گفتوگو و چند سوال از خانه سینما
بیش از دو ماه از انتخابات شانزدهمین دوره هیاتمدیره خانه سینما میگذرد اما هنوز خبری از معرفی مدیرعامل مهمترین نهاد صنفی سینمای ایران به گوش نمیرسد. با این حال روز گذشته محمدمهدی عسگرپور رئیس هیاتمدیره خانه سینما، در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا با تاکید بر اینکه برای حل مشکلات هنرمندان در وقایع اخیر، نسبت به رویهای که باعث بسته شدن باب گفتوگو میشود انتقاد کرد و گفت: «من بهعنوان نماینده نهاد صنفی میگویم که میخواهیم گفتوگو کنیم، کجا باید گفتوگو کنیم؟ اصلا ما در حال گفتوگو بودیم، چرا نتیجه کار به اینجا میرسد؟ چرا هر روز در این موضوع اتفاق بدتر رخ میدهد؟ من تصور میکنم ما در مسیری بودیم که راه پهنی داشت ولی هر روز در حال باریکتر شدن است.» عسگرپور در همین گفتوگوی مفصلش، تاکید کرد: «من همواره فکر میکنم بنده و خیلیهای دیگر در سینما و حوزههای هنر همیشه دنبال گفتوگو بودهایم و هیچ وقت از آن فرار نکردهایم، یعنی در بدترین شرایط هم که کسی حاضر به گفتوگو نبود هم، ما حاضر به گفتوگو بودیم برای حفظ آن ارزشهایی که همه ما به آن اعتقاد داریم و بخشی از حاکمیت هم نشان داده بود اعتقاد داشته است. الان هم خیرخواهانه مسائل را پیگیری میکنیم.» حالا که رئیس هیاتمدیره خانه سینما تاکید دارد گفتوگو همچنان راهحل مسائلی است که برای جامعه امروز سینمایی پیش آمده است، پس باید این نکته را هم به اهالی سینما گوشزد کند که اگر هنرمندی در کنشهای اجتماعی سیاسی خود به دنبال تکروی و رفتارهای خارج از چهارچوب است، خودش به تنهایی باید هزینههایش را بپردازد. مسیری که هنرمندانی همچون هنگامه قاضیانی و کتایونی ریاحی در پیش گرفتهاند نمونهای از همین تکرویها و اعتراضات تندی است که در فضای گفتوگویی که مدنظر عسگرپور است، تعریف نخواهد شد و بر آتش اتفاقاتی میدمد که دودش به چشم سینمای ایران خواهد رفت. این رفتاری که بازیگرانی همچون هنگامه قاضیانی و کتایون ریاحی به نشانه اعتراض انجام دادند و در قالب کشف حجاب بازیگران سینمای ایران در فضای رسانههای خارجی بازنشر شده است، بیش از آنکه یک کنشگری سیاسی و اجتماعی باشد برآمده از احساساتی زودگذر است که عوارض جمعی را متوجه سینمای ایران میکند. اگر خودشان میخواهند با همین رویه و تکروی پیش بروند پس باید شخصیت حقیقی آنها پاسخگو باشد تا شخصیت حرفهای آنها بهعنوان بخشی از بدنه سینمای ایران.
در وضعیتی که خانه سینما در حمایت از این دو زن بازیگر بیانیه صادر کرده است باید از عسگرپور و تیم مدیران خانه سینما پرسید که آیا خانه سینما، این مدل اعتراضات و رفتارهای خارج از عرف هنرمندان سینما را میپذیرد؟ آیا خانه سینما برای فهم اهالی سینما نسبت به واقعیتهای میدانی جنگی که علیه ایران شکل گرفته، اقدامی کرده است که حالا تمامقد خودش را مسئول اعتبار حرفهای هنرمندان میداند؟ این جنس تکروی در کنشگری سیاسی که برخی از هنرمندان در پیش گرفتند و حتی پاسخگوی عوارض رفتارهای خود نیستند، آیا به این معنا نیست که این هنرمندان هیچ رسمیتی برای خانه سینما قائل نیستند؟ اگر نهاد صنفی خانه سینما هیچ اعتبار و رسمیتی برای این هنرمندان ندارد و نمیتواند چهارچوبهای مشخصی برای اعتراضات آنها تعیین کند، پس اصلا چه کارکردی دارد و چرا آقای عسگرپور و تیم مدیریتی مستقر در خانه سینما، برای اینها بیانیه صادر میکند؟ اگر هم چهارچوبها مشخص است و فقط برخی از هنرمندان به اصول سینمای ایران تن نمیدهند سوال این است که چرا باید تمام صنوف سینمایی درگیر مسائل چند بازیگری شوند که اصلا نهاد صنفی خانه سینما را قبول ندارد؟
دود آتشبیاران در چشم سینما
اگر واقعبینانه جایگاه زن در سینمای قبل و بعد از انقلاب را مقایسه کنیم، این گزاره قابل دریافت است که همین سینمای حجاب اجباری، اعتباری برای زنان سینمای ایران فراهم کرده است که در سیستم قبلی اصلا وجود نداشت. زمینی که در سینمای بعد از انقلاب آماده شد، زمینه ظهور و بروز طیف وسیعی از زنان و دختران ایرانی را برای حضور در عرصه سینما فراهم کرد. تلاش برای برهم زدن قواعد و چهارچوبهای این سینما، آن هم بدون در نظر گرفتن عوارضی که متوجه آن خواهد شد، قطعا به نفع آینده سینمای ایران نخواهد بود. مدیران سینمای ایران باید با هوشمندی و با در نظر گرفتن واقعیتهای زیست بوم ایران، فکری به حال حرکتهای تخریبگرانه چند بازیگر نیمهتمام بکنند. قرار نیست هنرپیشهای که حس کرد دوران اوج فعالیتش به پایان رسیده است با لگدی زیر میزی بزند که بقیه دور آن نشستهاند. پیش از این اتفاقات و این مدل کشف حجابها، تصاویری از زنان بدون حجاب سینمای ایران در رسانهها منتشر شده بود و اتفاقا راه برای ادامه حضور و فعالیتشان در سینمای ایران بسته نشده بود؛ اما اتفاقی که این بار درحال رخ دادن است رفتار تخریبگرایانهای است که نسبت به ساختار سینمای ایران در پیش گرفته شده است. این نوع واکنشهای رادیکالی که از سر احساساتی زودگذر در فضای مجازی و از جانب خانمها قاضیانی و ریاحی منتشر میشود، بیش از آنکه پیشبردی برای فعالیت زنان در سینمای نجیب ایران باشد، منجر به هجمههای بیشتر علیه سینما خواهد شد.