• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۹-۰۱ - ۰۰:۱۵
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
فیلم سینمایی «بیرو» چه می‌گوید

آنچه قهرمان را می‌سازد عشق است نه نتیجه!

اساسا این مهم است که چرا باید فیلمی مثل بیرو ساخته می‌شد. علیرضا بیرانوند یکی از ده‌ها گلری است که از ابتدای تشکیل تیم ملی ایران تا به حال در دروازه آن ایستاده‌اند.

آنچه قهرمان را می‌سازد عشق است نه نتیجه!

میلاد جلیل زاده، خبرنگار:اساسا این مهم است که چرا باید فیلمی مثل بیرو ساخته می‌شد. علیرضا بیرانوند یکی از ده‌ها گلری است که از ابتدای تشکیل تیم ملی ایران تا به حال در دروازه آن ایستاده‌اند. خوشبختانه او هنوز زنده است و اینکه بگوییم درگذشت یک ورزشکار از او اسطوره ساخته و با لحن چندش‌آوری که تکریم درگذشتگان در فرهنگ ایرانی را مرده‌پرستی می‌نامد قضیه را تحلیل کنیم، موردی نیست که به علی بیرانوند ربط داشته باشد. او حتی هنوز در دروازه تیم ما ایستاده و دوران فوتبالش هم تمام نشده است. پس چطور می‌شود که تصمیم می‌گیرند فیلم زندگی‌اش را بسازند؟ فیلم با لحظه‌ای از جام‌جهانی ۲۰۱۸ روسیه شروع می‌شود که کریستین رونالدو، گلزن افسانه‌ای پرتغال پشت توپ ایستاده و می‌خواهد به دروازه ایران شلیک کند. تقریبا همه، کار را تمام‌شده می‌دانند. حتی آنها که چندان فوتبالی نیستند، رونالدو را می‌شناسند. شوت‌زنی از راه دور و شکافتن دروازه حریف صحنه‌ای است که بارها از او دیده شده. آن‌هم در زمان‌هایی که پا به توپ وسط زمین می‌دوید. حالا که توپ را کاشته‌اند و می‌تواند با تمرکز کافی نشانه‌گیری هم بکند. کسی تا به‌حال آماری از این نگرفته که چند درصد از پنالتی‌های دنیا گل می‌شوند اما همه کم‌و‌بیش می‌دانند که پنالتی اگر گل نشود استثناست، نه بالعکس. حالا هم که رونالدو پشت توپ ایستاده. در این میزانسن رونالدو را مثل شیر شکارچی و بیرانوند را در جایگاه آهویی که قرار است قربانی شود می‌بینیم. اما بلافاصله بعد از شوت شدن توپ، معادله عوض می‌شود. علیرضا بیرانوند توپ رونالدو را می‌گیرد و فیلم برای همین ساخته شده؛ برای چیزی که عصاره دیدن همین صحنه است؛ صحنه‌ای که بیرانوند توپ را می‌گیرد و این عبرت شوک‌آور را در ذهن همه می‌کارد که تسلیم نشو، که ناامید نشو، اینکه تا آخرین لحظه برای هدفت بجنگ. داستان زندگی علیرضا بیرانوند هم همین است. ناامید نشدن و جنگیدن. کسی که می‌خواهد در چنین مسیری قدم بگذارد، باید روحیه خودش را برای شکست هم آماده کرده باشد باید قوی‌تر از شکست شده باشد. بیرانوند درصورتی می‌تواند توپ رونالدو را بگیرد که اگر گل خورد هم در آستانه فروپاشیدن نباشد. او در‌صورتی قهرمان می‌شود که هست و نیست قهرمانی‌اش به موفقیت یا عدم‌موفقیت در یک صحنه گره نخورد. کسی قهرمان می‌شود که چه بتواند توپ رونالدو را بگیرد و چه نتواند، تا پای جان برای گرفتنش بایستد و بجنگد. کسی که قبل از دمیدن داور در سوت پایان، بازی را تمام‌شده فرض نکند. وقتی زندگی علیرضا بیرانوند را در فیلم می‌بینیم، متوجه می‌شویم که او همیشه همه توپ‌ها را نگرفته بود. بارها شکست خورد. بارها بد آورد. اگر هر بار قبل از تمام شدن مهلتش فکر می‌کرد که سوت پایان نواخته شده، دیگر ادامه نمی‌داد تا به گرفتن توپ‌های بعدی برسد. از این باشگاه به آن باشگاه. از این آشپزخانه به آن کارواش. خوابیدن روی چمن‌های میدان آزادی و با رطوبت دم صبح بیدار شدن و در‌نهایت بعد از این همه تلاش به سد خودخواهی و منفعت‌طلبی فلان مدیر باشگاه و فلان مربی فوتبال خوردن، باید او را از میدان به در می‌کرد اما او ماند. روزها دور میدان چمن دویدن و تمرین توپ گرفتن و شب‌ها در کارواش خوابیدن یا ظرف شستن در رستوران یا رفتگری خیابان‌های تاریک، یعنی بمان و ادامه بده. دریچه موفقیت ممکن است از جایی باز شود که اصلا منتظرش نیستی. صبور بودن و در میدان ماندن وقتی محقق می‌شود که حتی اگر این دریچه را ندیدی، از مسیری که می‌روی پشیمان نشوی. به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل؛ که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم... زندگی علی بیرانوند برای همین است که در این روزگار می‌تواند تبدیل به فیلم شود. بازی ایران و پرتغال در جام‌جهانی ۲۰۱۸ فارغ از نتیجه‌ای که داد، به این جهت مهم شد که نمادی از یک کوشش امیدوارانه و قابل تحسین بود. آن بازی را نباختیم، اما مردم ایران از نمایندگان‌شان راضی خواهند بود، حتی اگر ببازند، اگر خوب جنگیده باشند. داستان زندگی بیرو از این جهت پایان خوشی تا به اینجای کار دارد که او بالاخره می‌تواند دروازه‌بان تیم ‌ملی شود. ولی همه چیز همین نتیجه‌گیری یک‌خطی نیست. اصولا آنچه داستان را می‌سازد، جنگیدن بیرو است، فارغ از نتیجه‌ای که قرار است حاصل شود. داستان را امیدواری و عشق می‌سازد نه موفقیت. می‌شود درباره جزئیات فنی فیلم خیلی حرف زد و ایرادهای زیادی هم گرفت. شلختگی روایت و پس و پیش بودن اطلاعاتی که به مخاطب داده می‌شود، دوربینی که گاهی اعصاب مخاطب را به هم می‌ریزد و مساله‌های متعدد دیگری که می‌شود با فیلمنامه و کارگردانی کار پیدا کرد، همه به کنار، مهم این است که چرا بیرو ساخته می‌شود. به عبارتی این مهم است که بیرو باید ساخته می‌شد. انتخاب درستی بود اینکه سراغ چنین سوژه‌ای بروند. شاید با حال و احوال این روزهایمان بیرو را جور دیگری ببینیم و فکر کنیم فیلمی است که دقیقا برای همین زمان و همین لحظه ساخته شده، اما این اشتباه است. در زمان‌ها و لحظات مختلفی از حیات اجتماعی و شخصی ما این عبرت‌های شوک‌آور، لازم و تازه‌اند. این یک نگاه است نه یک اتفاق. نوع نگاه به زندگی و هدف است. در زمانه سودمحوری محض که کتاب‌های زرد روانشناسی بازاری و محتویات شفاهی مبتذلی در ردیف همان‌ها، می‌خواهند مغز ما را پر کنند، منطق دیگری به میدان می‌آید که می‌گوید به وظیفه‌ات فکر کن نه به نتیجه. با جنگیدن و تلاش و بردباری عشق کن و نتیجه اگر آمد که چه خوب، اگر هم نیامد لذت برده‌ای و به خودت بدهکار نیستی.

       تراژدی بیرانوند در جنگ انگلیسی‌
هنوز بازی به دقیقه 10 بازی ایران انگلیس نرسیده است. علیرضا بیرانوند درپی برخورد شدید با مجید حسینی از ناحیه صورت به‌شدت مصدوم شد. صورت بیرانوند پر از خون است و دل‌های ایرانی‌ها نگران. این مصدومیت باعث شد دقایقی بازی متوقف شود. همه چشم‌ها به سنگربان ایرانی است و بازیکنانی که مضطرب به عقب زمین نگاه می‌کنند. هنگامی که کادر پزشکی مشغول مداوای دروازه‌بان تیم ملی بود، کریمی و چشمی را به کنار خط فراخواند و نکاتی را از طریق آنها به سایر نفرات تیم منتقل کرد. سیدحسین حسینی دروازه‌بان ذخیره حتی کاور خود را از تن خارج می‌کند و در کنار زمین مشغول صحبت کردن با الکساندر لوپز، مربی دروازه‌بان‌های تیم ملی می‌شود. بیرانوند پس از مداوای کادر پزشکی و گذشت هفت دقیقه به بازی برمی‌گردد. نفس‌ها در سینه حبس شده بود اما باز هم صدای تشویق هواداران بلند می‌شود. اما حیف که قرار نیست داستان نبرد ایران با انگلیسی‌ها سرانجامی خوشایند برای ما داشته باشد. بیرانوند درنهایت از زمین بازی بیرون می‌رود تا سیدحسین حسینی جایگزین او درون دروازه شود. بعد از اینکه مشخص شد بیرانوند نمی‌تواند به بازی ادامه دهد کارلوس کی‌روش سرمربی تیم ملی کشورمان با دو دست روی سر خود کوبید. بیرو از بیرون زمین، ادامه بازی را دید و تراژدی بازی ایران و انگلیس را با غمی بزرگ در دلش نگه‌ داشت اما یک تیم و یک کشور منتظر خواهند بود تا تیم پزشکی ایران بتواند او را برای دو بازی بعدی آماده کند. برای ما ایرانی‌ها داستان بیرو و تیم ملی هنوز تمام نشده است. هنوز این مستطیل سبز قرار است محلی برای اسطوره‌سازی مردان ایرانی باشد. مردان تیم ملی فوتبال ایران حالا در سخت‌ترین روزهای خود با انبوهی از فشارهای روانی قرار است هیبت و هویت ایرانی را به رخ همه جهانیان بکشند.

خبرهای روزنامه فرهیختگانبیشتر بخوانید

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار