مطابق فراخوانهایی که براندازان با تمام قدرت رسانهای خود منتشر میکردند قرار بود 24، 25 و 26 شاهد اعتصابات سراسری در ایران باشیم. آنها مینویسند اعتصاب سراسری شما بخوانید «یا تعطیل کنید یا مغازه را آتش میزنیم.» در واقعیت اما اتفاق دیگری رخ داد. حضور کسبه در بازار و بیاعتنایی به کمپینهای تعطیلی زوری، چارهای برای طراحان تجزیه ایران باقی نگذاشت جز اینکه مرحله بعدی عملیات خود را آغاز کرده و وارد فاز مسلحانه شوند. هزینه این عملیات را طی چند روز گذشته مردم شهرهای ایذه، اصفهان، مشهد، بوکان و مهاباد با خون خود پرداخت کردهاند. ورود به فاز مسلحانه البته دستهای خونین تجزیهطلبان را بیشتر از همیشه عیان کرده و از اثر اجتماعی آنها خواهد کاست. اما به نظر میرسد معاندین که با شکست پروژه اعتصابات سراسری هویت اجتماعی خود را از دست رفته میبینند، بدنامی را به گمنامی ترجیح داده و به هر قیمتی تصمیم دارند آتش کمفروغ آشوبها را زنده نگه دارند.
ساخت ماکت تجزیه ایران در سه روز
اقدامات تجزیهطلبانه مهمترین ابزاری است که دولتهای غربی و عربی سعی در بهکارگیری آن علیه ایران داشته و رسانههای تحت امر خود را نیز برای آن فعال کردهاند. این گزاره را پیش از این رعنا رحیمپور، خبرنگار بیبیسی فارسی نیز به آن معترف شده و از راهبرد تجزیهطلبانه رسانههای لندننشین پرده برداشت. این واقعیت البته نیازی به اعترافات چهرههای رسانهای ضدایرانی نداشت چراکه اتفاقات کف خیابان بهوضوح چنین دستور کاری را علنی میکند. براندازان که برای رویای نابودی ایران لحظهشماری میکنند تنها در یک بازه سهروزه از پروژه اعتصاب سراسری به تجزیه سراسری تغییر فاز دادند تا نشان دهند چقدر برای از بین بردن مفهومی به نام ملت ایران عجله دارند. بعد از آنکه قاب شلوغی بازار، شکست خوردن اعتصابات را به تصویر کشید پروژه ترور مردم ایذه کلید خورد تا بلکه ترس عاملی شود برای پایین کشیده کرکره کاسبی مردم. یک روز بعد از غائله ایذه نیز دامنه اغتشاشات به شهرهای کردنشین آذربایجانغربی کشیده شد تا هویت قومی باعث حفظ فضای ملتهب کشور شود. شتاب در مسیر براندازی نشان میدهد معاندین خارجنشین یا ابزارهای ایجاد آشوب را رو به زوال دیده و آخرین تلاشهای خود برای استفاده از آنها را به کار گرفتهاند یا فریب تصاویر دروغین خود از اعتصابی که هیچوقت محققنشده را خورده و هیجانزده پلن بعدی یعنی تجزیه را در دستورکار قرار دادهاند. طی چند روز اخیر مردم شهرهای مهاباد و بوکان بهطور خاص شاهد اغتشاشات شدیدتری بودهاند. نزدیک بودن این مناطق به شمال عراق که محل استقرار گروهکهای تجزیهطلب کردی است این شهرها را به یکی از اهداف جذاب برای دولتهای عبری، عربی منطقه تبدیل کرده تا از روزنه آن برای کشاندن آتش جنگ به داخل ایران بهره ببرند. تصاویری که از حوادث درون این شهرها بازنشر میشود رسما نمایی از آغاز یک جنگ شهری را در ذهن تداعی کرده و نشان میدهد گوشههایی از آنچه درمورد خطر سوریهسازی ایران هشدار داده میشد در کف خیابانهای بوکان درحال رخ دادن است. اغتشاشگران مسلح از یک سو مردم عادی را نشانه رفته و از سوی دیگر برای تشدید فضای خشونت نیروهای امنیتی را مقصر جلوه داده و مورد هدف قرار میدهند. در این بین افرادی نیز برچسب امنیتی و لباسشخصی خورده و مورد هدف سلاح سرد و گرم قرار میگیرند. کارگر بجنوردی جدیدترین چهرهای است که قرار بود قربانی این برچسب باشد اما نهایتا با بدنی مجروح از معرکه جهل جان به در برد. اتفاقاتی که در فضای فعلی علیه نیروهای امنیتی در جریان است یادآور روزهایی در دهه 60 است که اعضای گروهک منافقین با عنوان عملیات مهندسی معلم و کفاش و پاسدار را با برچسب امنیتی چشمبند زده و برای سلاخی به خانههای تیمی خود میبردند. حال این شلوغی کف خیابان است که به خانه امنی برای تکرار جنایات گذشته تبدیل شده و پاکسازی آن نیازمند بالا بردن دوز قاطعیت در برخورد با اغتشاشگران است.
تحرکاتی که بیش از هر چیز به «عملیات مهندسی» شبیه است
همانطور که پیشتر اشاره شد، یکی دیگر از ویژگیهای قابل توجه جنگ خیابانی این روزها، مشابهت حداکثری صحنهآرایی آن با درگیریهای دهه 60 است. درگیریهایی خیابانی که نقطه آغاز آن، اعلام ورود سازمان مجاهدین خلق به فاز مبارزه مسلحانه در نخستین روزهای تیر سال 60 و بهبهانه عزل بنیصدر بود. منافقین، روز قبل از برکناری بنیصدر از جایگاه ریاستجمهوری توسط مجلس، رسما با شورش مسلحانه همهجانبهای وارد فاز مسلحانه مبارزه خود با نظام شدند. شورشی که بیشترین قربانیانش، مردم بیدفاع کوچه و خیابان بودند. قربانیانی که تعدادشان طبق مستندات، طی آن سالها به مرز 17 هزار نفر رسید. این تحرکات مسلحانه منافقین در دل خود جنایاتی را ترتیب داد که در طول تاریخ معاصر ایران کمتر مشابه آن دیده شده است. طرح خونباری با عنوان «عملیات مهندسی» نمونهای از این جنایتهاست. عملیاتی که از روزهای ابتدایی مردادماه سال 61 آغاز شد و تا آخرین روزهای آن ماه ادامه داشت و درنتیجه آن، یک شهروند کفاش، یک معلم، یک سمپات خود سازمان و سه پاسدار کمیته انقلاب به فجیعترین شیوه قربانی شدند. با این جزئیات که منافقین به جرم آنکه این افراد به زعم تروریستها از عوامل ضربه دیدن گروهک تروریستی مجاهدین خلق بودهاند آنها را لایق فجیعترین شکنجهها تشخیص دادهاند.
کتاب «عملیات مهندسی» نوشته محمدحسن روزیطلب و محمد محبوبی، میتواند منبع قابل اتکایی برای یافتن مشابهتهای تاریخی اتفاقات خونبار چند روز اخیر و عملیاتهای مسلحانه منافقین در آغاز دهه 60 باشد. در این کتاب البته علاوهبر شرح اقدامات تروریستی گروهک مجاهدین خلق در روزهای آغاز فاز مسلحانه و ورود به مرحله جنگ خیابانی، شاهد تشریح واکنش گسترده و جدی مردم و حاکمیت در مواجهه با این جنایات منافقین هستیم که درنهایت منجر به استقرار دوباره ثبات و امنیت در کوچه و خیابانهای شهرهای کشور در آن مقطع مهم تاریخی شد. در قسمتی از «عملیات مهندسی» با اشاره به ترور شهید حسن آیت، نماینده وقت مجلس توسط منافقین، اینطور از واکنش جامعه میخوانیم: «یک روز پس از ترور شهید آیت، بازار تهران خواستار برخورد قاطعانه دادگاههای انقلاب با گروهکهای تروریستی شد. مردم قم نیز با تعطیلکردن بازار، در مقابل دادگاه انقلاب اسلامی استان قم تجمع کردند و خواستار برخورد قاطع با تروریستها و گروهکها شدند. در شهرستانهای دیگری همچون شیراز، تبریز و مشهد نیز تجمعات مشابهی شکل گرفت. مردم تهران در نمازجمعه 16 مرداد هم تنفر خود را نسبت به سازمان منافقین نشان دادند. حجتالاسلام اکبر هاشمیرفسنجانی امامجمعه موقت تهران، در خطبههای نمازجمعه گفت: «اگر یک ماه پیش تروریستی را به سزای اعمالش میرساندیم، ممکن بود که عدهای از افراد بگویند که اینها بیرحماند اما الان میبینید که مردم در خیابانها ریختهاند و میگویند چرا قاطعیت در برابر تروریستها نشان نمیدهید؟! مطمئن باشید این جامعه همانطور که از شر شاه و آمریکا راحت شد، بهزودی از شر تروریستها نیز راحت میشود و مملکت به سوی سازندگی به پیش خواهد رفت.»
حالا و بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از آن روزهای خونین، در کوچه و خیابانهای برخی شهرهای کشور شاهد تحرکاتی هستیم که با درصد بالایی مطابق اتفاقاتی است که منافقین در دهه 60 در شهرهای کشور رقم زدند. درگیریهای خیابانی و مسلحانه چند هفته اخیر در گوشهگوشه کشور نشان داد سرویسهای اطلاعاتی دولتهای غربی سعی در پیادهسازی دوباره روش ویژه مجاهدین خلق اینبار در سال 1401 هستند. روشی که منافقین با افتخار از آن با عنوان «عملیات مهندسی» یاد میکردند.
برای پرداختن بیشتر به این شیوه وحشیانه منافقین لازم است به جزئیات اخباری که این روزها از جنگ خیابانی درجریان در برخی شهرهای کشور شنیده میشود دقت بیشتری داشته باشیم. در خلال اخباری که هفته گذشته از ناآرامیهای خیابانی منتشر شد، ویدیویی از سبزوار دست به دست شد که اراذل و اوباش، یک راکب موتورسوار را مورد ضرب و شتم قرار داده و موتور او را هم در آتش سوزاندهاند. اغتشاشگران با این تصور که او یک نیروی امنیتی است، این شخص را مورد هجوم وحشیانه خود قرار دادند درحالیکه بعد از پایان غائله معلوم شد این مرد میانسال یک کارگر ساده بوده است. به بیان دیگر جرم این کارگر ساده آن بود که با ظاهر و پوشش خود باعث شد اغتشاشگران فکر کنند او نیروی امنیتی و درنتیجه، مستحق مرگ است!
شاید بتوان گفت طی یکی دو روز اخیر، شهرهایی مثل بوکان، مهاباد و ایذه زمین واقعی سلسله اقدامات وحشیانه و خونباری است که بیش از هرچیز به عملیات مهندسی مجاهدین خلق در دهه 60 مشابهت دارد. افراد مسلح پرسهزنی که بهدنبال قربانی میگردند تا با سوءاستفاده از خون آنها نظام را طوری تحت فشار قرار دهند که تا حد ممکن برای سرکوب مسلحان هم دست به خشونت نبرد. درنتیجه این امنیت کشور و آرامش مردم است که قربانی این سلسلهعملیاتهای خونبار آنها میشود.
این کتاب(عملیات مهندسی) همچنین درخصوص مولفههایی که باعث پایان دادن به جنگ خیابانی در تهران شد اینطور روایت میکند: «سرانجام حضور گروههای مختلف مردم و پاسداران در خیابانهای اصلی و مرکزی شهر کمکم وضع را دگرگون کرد و دستگیری مهاجمان آغاز شد. از حدود ساعت 7 بعدازظهر، هواداران باقیمانده که مبهوت از این شکست بودند، با انفعال و سردرگمی، متفرق شدند و فضای شهر تحت کنترل نیروهای انتظامی آرام گرفت. همزمان در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجدسلیمان، بندرعباس و مشهد نیز درگیریهای پراکنده مشابهی در سطوح کوچکتری رخ داد که طی آنها نیز دهها تن مجروح و چند تن کشته شدند.»
اما باتوجه به همه این مشابهتها، قرار است نتیجه عملیات مهندسیهای 1401 چه باشد؟ در سرزمینی که از جنوبشرقیترین نقطه تا شمالغربیترین منطقه خود آماج تهدید گروهکهای تجزیهطلب مورد حمایت مالی و رسانهای همهجانبه سرویسهای اطلاعاتی دولتهای غربی است، نمیتوان نسبت به تحرکات مسلحانه خیابانی بیتفاوت ماند. خوشخیالانه و سادهلوحانه است که تصور کنیم کومله و دموکراتها در مرزهای غربی، تکفیریهای جیشالعدل در مرزهای شرقی و جداییطلبان الأحوازیه در مرزهای جنوب کشور منتظر خواهند ماند تا بعد از سقوط حکومت مرکزی ایران وارد درگیری مسلحانه و اقدامات جداییطلبانه شوند. تجربه هفته اخیر نشان داد همین ناآرامیهای دنبالهدار خیابانی و عدم برخورد جدی با تحرکات جداییطلبانه، زمینهساز رویاپردازی گروهکهای تجزیهطلب درباره آینده ایران شده است و همانطور که طی چند روز گذشته شاهد بودیم نیروهای مسلح وفادار به خود در داخل مرزهای ایران را به آغاز عملیات فراخواندهاند. معنای این تحرکات آن است که فضای فعلی کشور و رویکرد برخی نهادها در مواجهه با شرایط فعلی این گروهکهای تروریستی را به این جمعبندی رسانده که التهابات کنونی کوچه و خیابان شهرهای ایران بهترین فرصت برای ضربه زدن به امنیت ملی کشورمان است. چهارچوب احتمالی این ضربات هم بعد از مطالعه اقدامات مسلحانه منافقین در دهه 60 قابل حدس است. تلاش برای تداوم فشارهای تجزیهطلبان با هدف حفظ ناآرامیهای خونبار در پسکوچههای شهرهای مرزی کشور. شاید لازم باشد یکبار دیگر این نکته را مرور کنیم که گروهکهای تجزیهطلب تشنه قدرت، درصورت تداوم ناآرامیهای خیابانی و دریافت پالس کاهش اقتدار حکومت مرکزی ایران، پشت در مرزهای کشور و در انتظار دعوتنامه نخواهند ماند. حالا که کوچه و خیابانهای برخی شهرهای کشور شاهد درگیریهای پراکنده مسلحانه است، این گروهکهای تجزیهطلب هستند که شرایط را بیش از هر زمان برای تحرکات خونبار خود آماده دیده و خود را بیش از هر زمان دیگر به رویای تجزیه ایران نزدیک میبینند. رویایی متوهمانهای که شاید تنها با اقدام متناسب حاکمیت به کابوس این گروهکها تبدیل شود.
امنیت و اصلاح ساختاری ملزومات ارائه تصویر کارآمدی
در ابتدای شکلگیری فضای اعتراضات ایرادات ساختاری مهمترین اهرمی بود که بروز تصویری کارآمد از دستگاه حکمرانی را بهچالش کشیده بود و کسانی که دغدغه اصلاح ساختارها را داشتند با صدای بلندی مسئولان دولتی را صدا میزدند. حال با گذشت بیش از دوماه از اعتراضات که بهمرور وجهه جنگ شهری بهخود گرفته برای همه مشخصشده است که اصلاح ساختارها در بستر امنیت قابلتحقق است. نبود امنیت اولا باعث جلوگیری از اصلاحات شده و ثانیا مطلوبات موجود را نیز از بین میبرد. ساختمانهای اداری و تجهیزات نیروهای انتظامی که این روزها در آتش اغتشاشات میسوزد این گزاره را بهتر اثبات میکند. دستگاه حکمرانی که تاکنون خود را در مقابل معترضان پاسخگو میدید، از الان به بعد با بهچالش کشیده شدن امنیت عمومی تمام جامعه را مخاطب خود میبیند. جامعهای که قبل از هرگونه اصلاحی امنیت خود را مطالبه میکند. در این میان بدنه مدافع نظام که برای دفاع از مفاهیم امنیت و ملت حاضر به هزینه دادن شده و در برابر تجزیهطلبان بهمیدان آمده است بیشتر از همه چنین امری را مطالبه میکند. تداوم ناامنی موجود علاوه بر اینکه با افزایش تعداد شهدا هزینه بیشتری را به این گروه تحمیل میکند، باعث میشود سایر گروههای جامعه نیز درک درستی از توانمندی دستگاه حکمرانی پیدا نکرده و تداوم ناامنی را دلیلی بر ناکارآمدی قلمداد کنند. جبهه معاندان بهمرور سناریوی خود را از ایجاد ناامنی در مرکز کشور یا شهرهای بزرگ بهسمت حاشیه و شهرهای کوچک برده و قصد دارد با عملیاتهای کور نقطهای در سرتاسر کشور، تصویر غلوشدهای از بحران داخلی ایران را به جهان مخابره کند. تصویری که برای واقعیسازی آن از هیچگونه جنایتی فروگذار نخواهد کرد و کار را تا آغاز جنگ شهری و گشودن اسلحه روی کودکان نیز جلو خواهد برد، یعنی دقیقا مشابه سناریویی که منافقان در دهه 60 علیه مردم اجرایی کردند. در چنین وضعیتی علاوه بر تداوم مسیر اصلاح کژکارکردیها و گفتوگو با جامعه بار مسئولیت تامین امنیت نیز با وزن سنگینتری بر دوش دستگاههای اجرایی قرار میگیرد تا درنتیجه افقهای مثبتی نسبت به آینده در افکار عمومی شکل گرفته و امید بیشتری به جامعه تزریق شود. با تغییر فاز التهابات از اغتشاشات خیابانی به جنگ شهری طبعا نوع مواجهه نیروهای امنیتی نیز باید قاطعیت بیشتری یافته و آرایش جنگی پیدا کند تا درنتیجه بساط ناامنی که با هدف ضربه زدن به قدرت داخلی و خارجی کشور شکل گرفته سریعتر جمع شده و مسیر افزایش اقتدار ملی تداوم یابد.