از روز اولی که فوت مهسا امینی به بهانهای برای آغاز اغتشاشات خیابانی تبدیل شد واضح بود که این بهانه قدرت فراگیری زیادی نداشته و احتمالا موج پردوامی را نیز تشکیل نمیدهد. به همین دلیل در کنار شعارهایی تو خالی همچون «زن، زندگی، آزادی» که با هدف دامن زدن به فضای احساسی سر داده میشد اقدامات دیگری نیز به اغتشاشات خیابانی پیوست شد. گسترش دادن دامنه آشوبها به سمت اعتراضات معیشتی مهمترین اقدامی بود که از همان ابتدا با کلید واژه اعتصابات سراسری در دستورکار رسانههای خارجنشین قرار گرفت. در جدیدترین نمونه از فضاسازیها برای بستن کسبوکارها و ضربه زدن به چرخه اقتصاد کشور، در چند روز اخیر کمپینی برای اعتصابات سراسری در روزهای 24، 25 و 26 آبان به راه افتاده است. این اعتصابات اما هیچوقت آنقدری عینیت نیافته که مردم نیز معنای آن را درک کنند. بازار تهران در مرکز کشور نمونه بارزی از واقعیت شکستخورده اعتصابات است، تصاویر بازارهای سایر شهرهای کشور نیز تفاوتی با آنچه در تهران رخ داده است ندارد. استفاده از نرمافزار اسنپ و مشاهده تعداد رستورانهای باز آن یک ابزار در دسترس و عینی برای سنجش لحظهای میزان اثرگذاری کمپین اعتصابات سراسری است. ابزاری که تصویر واضحی از شکست این کمپین را در دنیای واقعی نشان میدهد. اما زمانی که به صفحات رسانههای فارسیزبان خارجنشین رجوع میکنید بازنمایی حوادث به نحوی است که انگار کشور در یک تعطیلی مطلق قرار دارد.
بازنمایی تصویری غلوآمیز از اعتصاب
رفتار غلوآمیز رسانهها در بازنمایی تصاویر آشوبهای ایران پیش از این با این عبارت که «جمهوری اسلامی در توییتر سقوط کرده است.» دستمایه شوخی کاربران قرار گرفته بود. اگرچه اکثر بازارهای کشور هیچوقت بسته نشدند، اما چرایی تعطیلی مقطعی تعداد معدودی از مغازه را نیز برخی کسبه بازار تهران اینگونه روایت میکنند: «تهدید کردند که اگر نبندیم، مغازهها را آتش میزنند.»، «بازاریان میترسند که اموالشان از بین برود. به همین دلیل ریسک نمیکنیم و مغازه را میبندیم.»، «وضعیت بازار تهران از لحاظ ایمنی خاص است و اگر اتفاقی داخل آن رخ دهد به سرعت به سایر مغازهها نیز سرایت میکند به همین علت بازاریان ریسک نمیکنند که مغازهها را باز نگه دارند.» این نمایشنامه رادیکال علیه جمهوری اسلامی را میتوان اینگونه خلاصه کرد: «شعارهای رادیکال، تهدید، فوروارد تصاویر کرکرههای به زور پایین کشیده شده به ایران اینترنشنال و درنهایت تیتر فعلا این باشه؛ اعتصاب سراسری در ایران». این سناریوسازی علیه ایران البته صرفا محدود به بستن زوری مغازهها نیست. مدل تکراری دیگری از اعتراضات زوری را طی دو ماه اخیر در خیابانها شاهد بودهایم. جایی که معمولا یک سطل آشغال سوخته باعث انسداد خیابان شده و رانندههای کلافه که گاهی با تهدید به سنگپرانی ناچار به توقف شدهاند نیز برای اعتراض به این رفتار خرابکارانه چارهای جز بوق زدن نمیبینند. این بوقها اما در خروجی رسانههای معاند به اعتراضات مردمی تعبیر میشود. ماهیت پوشالی و اغراقآمیز این تصاویر و تیترهای برساخته شده شاید برای مخاطب داخلی و کسبه متضرر بازار قابل درک باشد، اما در صحنه بینالمللی حتما واجد دستاوردهایی برای طراحان وطنفروش آن است.
شعار و عملی متناقض
تهدید به آتش زدن مغازهها و همزمان سر دادن شعار آزادی تصویر متناقضی از خشونت رادیکالی است که این روزها در خیابان شاهدش هستیم. سر دادن شعار آزادی و اجبار مردم به اعتصاب برای انتشار تصویری اغراقشده از اعتراضات خیابانی این معنی را به افکار عمومی القا میکند که از نظر آشوبگران خیابانی مردم در چهارچوب رفتاری مورد انتظار آنها آزادند و هرکسی خلاف این رویه عمل کند باید مورد هجمه قرار گیرد. از نگاه این طیف اگر کرکره مغازه را پایین نکشید باید شاهد سوختن آن باشید، اگر دستتان را روی بوق ماشین نگذارید باید شکست شیشهاش را نظاره کنید. اگر فوتبالیست مشهوری باشید و بعد از گلزنی خوشحالی کنید باید پاسخگوی هزاران توهین اکانتهای فیک فضای مجازی باشید، اگر روحانی باشید باید بیاحترامی را تحمل کنید. با این نگاه به آزادی شما حق ندارید در دفاع از جمهوری اسلامی عبارتی به کار ببرید. تنها زمانی دیده میشوید که فحاشی کنید. این تفکر دیکتاتورمآبانه که هر غیرهمسویی را شایسته سرکوب میداند، داعیهدار هرچه باشد منادی آزادی نمیتواند باشد. در این نگاه، آزادی تنها در کنار گذاشتن حجاب و بروز رفتارهای ضد هنجاری خلاصه شده و هر تفکری نیز تنها در چهارچوب ضدیت با جمهوری اسلامی آزادی عمل دارد، حتی اگر پرچم تجزیهطلبی را علیه ملت ایران بلند کرده باشد.
تناقض رفتاری منادیان آزادی؛ یادآور تروریستهای منافقین
این نخستین بار نیست که گروهی شعارهای مردم را علیه خودشان به کار گرفته و آن را از معنی تهی میکنند. گروهک تروریستی مجاهدین خلق که با ادعای ضد امپریالیستی شکل گرفت و بعد اسلحه خود را علیه مردم، حال خود به نوکر امپریالیسم تبدیل شده و تریبون خود را در اختیار مقامات سعودی و آمریکایی گذاشته است. این رفتار منافقین نشان میدهد که آنچه برای آنها موضوعیت دارد رسیدن به مسند قدرت و حکمرانی دیکتاتورمآبانه بر مردم ایران است. در راستای رسیدن به این هدف نیز گاهی ضدیت با امپریالیسم تبدیل به شعار میشود، گاهی آزادی و گاهی نه به اعدام. شعارهایی که تنها در دایره منافع منافقین معنی پیدا میکند. حال نیز آزادی تبدیل به شعار عدهای شده است که هیچ اعتقادی به آن ندارند. شعاری که در عمل ماهیت دیکتاتوری دارد و تاریخمصرف آن نیز تا زمانی است که بتوان آن را علیه مردم ایران به کار گرفت.
پروژه حفظ آشوبها؛ اهرم فشار مذاکرات
اما همانطور که پیش از این هم قابل حدس بود، پروژه اعتصابات سراسری و تلاش همزمان برای روشن نگه داشتن شعله ناآرامی خیابانی، بهخصوص در سه روز 24، 25 و 26ام آبان که تا الان با شکست مواجه شده است یک کارکرد روشن خارجی هم دارد. پروژهای که باوجود تلاش همهجانبه رسانههای تروریستی فارسیزبان برای شکلگیری آن در کوچه و خیابانهای داخل ایران، بهنظر میرسد قرار است در وین نتیجه دهد. گواه آن هم سخنان مقامات اروپایی طی هفتههای گذشته و همچنین اظهارنظر مداخلهجویانه روز گذشته رابرت مالی، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در وین است. اظهارنظرهایی بهظاهر بشردوستانه که نشان از آن دارد که غربیها چندان بدشان نمیآید ناآرامیهای خیابانی در ایران ادامهدار شود تا درصورت امکان و بهمحض ازسرگیری روند مذاکرات وین بتوانند فشار بیشتری به مذاکرهکنندگان کشورمان تحمیل کنند تا شاید در نتیجه آن تهران حاضر به دادن امتیازات مطلوب آنها شود. در یک جمله میتوان از تحولات شکلگرفته طی حدودا دو ماه اخیر و واکنش آمریکاییها و اروپاییها به این تحولات نتیجه گرفت سهطرف اروپایی و طرف آمریکایی حاضر در مذاکرات با ایران، نیمنگاهی به فضای پرآشوب کشور دارند تا شاید بتوانند از نمد آن برای خود کلاهی دست و پا کنند. رابرت مالی، نماینده دولت آمریکا در امور ایران با اظهارات روز گذشته خود، بهطور غیر رسمی از این هدف غرب پرده برداشت. او بعد از مطرح کردن ادعای تکراری واشنگتن درخصوص فروش پهپاد از سوی ایران به روسیه و همچنین با اظهارنظری مداخلهجویانه درباره ناآرامیهای چند روز اخیر در ایران مدعی شد که این موارد باعث شده تمرکز آمریکا از احیای توافق هستهای تغییر کند. نماینده کاخ سفید در امور ایران البته در جمله بعد توضیحی داد که نشان داد واشنگتن همچنان برای مقابله با مولفههای قدرت تهران، برنامهای جز زنده نگه داشتن روند مذاکرات ندارد. مالی گفت «آمریکا درها را برای از سرگیری دیپلماسی باز خواهد گذاشت، اما در حال حاضر واشنگتن به سیاست تحریم و فشار علیه ایران ادامه خواهد داد.» او همچنین ادعا کرد: «اگر مذاکرات هستهای انجام نمیشود، به خاطر موقعیت ایران و هر اتفاقاتی است که از سپتامبر تاکنون رخ داده است.» مالی البته برای اینکه نشان دهد مقامات آمریکایی هیچوقت عادت خود در بهکارگیری ادبیات تهدید را کنار نخواهند گذاشت ادعا کرد: «اگر دیپلماسی شکست بخورد، ایالات متحده آماده است تا از ابزارهای دیگر استفاده کند.»
البته علاوهبر آمریکا، این اتحادیه اروپا بود که با اضافه کردن نام ۲۹ فرد و ۳ نهاد ایرانی به فهرست تحریمهای خود پیوستگی ناآرامیهای داخلی ایران با ابعاد کارزار فشار حداکثری غرب را اثبات کرد. با همه اینها اما، نکته قابل توجه درباره رویکرد غربیها درمواجهه با مذاکرات و روند تداوم آن، همچنان همان سیاست «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن» است. سیاستی که نتیجه آن را در ارسال پیام به مقامات وزارت خارجه کشورمان در پشت صحنه و اظهارنظرهای مداخلهجویانه علیه مردم ایران در رسانهها است.