در آخرین نشست((دوشنبه های سوهانک)) تحلیل شد
«دوشنبه‌های سوهانک» عنوان مجموعه ‌نشست‌‌های تخصصی دانشکده علوم‌ اجتماعی، ارتباطات و رسانه دانشگاه ‌آزاد اسلامی است که در واحد تهران‌ مرکزی برگزار می‌شود. برگزاری این نشست‌ها یک تصمیم در زمان محدودیت‌های ناشی از ویروس کرونا بود. دوشنبه‌های سوهانک باعث شد تا در دوره کرونا پویایی علمی و ارتباط اساتید و دانشجویان قطع نشده و ادامه‌دار باشد. ا
  • ۱۴۰۱-۰۸-۲۵ - ۰۰:۱۵
  • 00
در آخرین نشست((دوشنبه های سوهانک)) تحلیل شد
خوانش دانشگاه از روایت اول
خوانش دانشگاه از روایت اول

«دوشنبه‌های سوهانک» عنوان مجموعه ‌نشست‌‌های تخصصی دانشکده علوم‌ اجتماعی، ارتباطات و رسانه دانشگاه ‌آزاد اسلامی است که در واحد تهران‌ مرکزی برگزار می‌شود. برگزاری این نشست‌ها یک تصمیم در زمان محدودیت‌های ناشی از ویروس کرونا بود. دوشنبه‌های سوهانک باعث شد تا در دوره کرونا پویایی علمی و ارتباط اساتید و دانشجویان قطع نشده و ادامه‌دار باشد. این نشست که هربار به یکی از موضوعات مهم و روز می‌‌پردازد، در آخرین دوره نیز با موضوع رفتارشناسی کنشگران سیاسی و رسانه‌ای در اعتراضات و اغتشاشات ایران برگزار شد. در این جلسه اکبر نصراللهی رئیس دانشکده علوم‌اجتماعی دانشگاه‌آزاد واحد تهران مرکزی، حمیدرضا مقدم‌فر استاد دانشگاه و فعال رسانه، رضا گنجی مدیرعامل کمپانی خبری WANA و رویترز در ایران و محمد خدادی معاون مطبوعاتی دولت‌های یازدهم و دوازدهم به بیان دیدگاه‌های خود در این زمینه پرداختند. متن کامل این صحبت‌ها را در ادامه می‌خوانید. 

 در داخل رسانه، بحران کمیت داریم 
محمد خدادی معاون مطبوعاتی دولت‌های یازدهم و دوازدهم: ما به «اعلام» علاقه زیادی داریم، به «اظهار» نیز خیلی علاقه‌مند هستیم. اصلا هم مهم نیست که کیست، چه می‌گوید و برای چه کسی هم می‌گوید؟ فقط می‌خواهد بگوید، لذا ما اعلام حداکثری و اقدام حداقلی داریم. خروجی‌اش نیز می‌شود عدم اعتماد. در‌حالی‌که اگر شما اقدام حداکثری و اعلام حداقلی داشته باشید، نتیجه می‌شود اعتماد. 
ما در حوادث اخیر هنوز هم همین وضعیت را داریم. در نوع مواجه با افکار عمومی، جریان اطلاع‌رسانی کشور «سر» ندارد، یعنی متولی ندارد، استاندارد ندارد، ادبیات ندارد و شاخص ندارد. ساده‌ترین موضوع در جریان اطلاع‌رسانی صدور اطلاعیه است؛ اطلاعیه شماره یک، شماره دو، شماره سه و... واحدهای اطلاعاتی را تقسیم و اطلاع‌رسانی کنید. 
در قسمت دوم، وارد رسانه می‌شویم. در داخل رسانه ما بحران کمیت داریم. پنج کشور شورای امنیت یک خبرگزاری دارند، چون نه عقل دارند، نه فکر دارند، نه تجربه و نه پول دارند! ما 41 مجوز داده‌ایم و صد رسانه هم می‌گویند: «ما خبرگزاری هستیم.» 400 روزنامه سراسری داریم و 60، 70 هزار نفر هم می‌گویند: «ما خبرنگار هستیم.» فقط صندوق اعتباری هنر، پنج هزار خبرنگار آزاد را بیمه کرده، در‌حالی‌که هر رسانه‌ای در ایران اگر کارمندش را بیمه نکند، نمی‌تواند یارانه بگیرد. این فضای کمی باعث شده اولا صدای ما به جایی نرسد. آن‌ور چهار، پنج رسانه هستند و این‌ور ما 13 هزار رسانه داریم. اساسا ما در ایران «خبرگزاری» نداریم، چون خبرگزاری یعنی رسانه‌ای برای رسانه‌ها. ما اسم سایت‌های بزرگ را «خبرگزاری» می‌گذاریم. وارد رسانه می‌شویم؛ می‌بینیم کارکرد رسانه‌های ما «پوششی» است، نه «سوژه‌ای». پای میکروفن نشسته تا فردی حرفی بزند و او منتشر کند. نه منبع خبر برایش اهمیتی دارد، نه مرجع خبر برای او مهم است و نه اساسا گزارشگر میدانی است. 
وقتی معاون مطبوعاتی بودم در ماجرای بنزین به رسانه‌ها ابلاغ کردم و گفتم: «هم اعتراض را بزنید و هم اغتشاش را. فقط بازنشر نکنید. خودتان به کف میدان بروید و هرچه درآوردید، بنویسید.» این حرف را صادقانه می‌گویم. ما خبرنگار میدانی نداریم تا ببیند کجا اعتراض است. اینها چند نفر هستند؟ شما به چشم خود چه تعداد را دیدید؟ قدرت بازنشر پدر رسانه‌های ما را درآورده است. من جنبه حرفه‌ای موضوع را عرض می‌کنم؛ وقتی به بیرون از کشور می‌رویم، موارد دیگری را می‌بینیم. ولی ما جزو معدود کشورهای دنیا هستیم که حداقل در پنج کشور جهان، اتاق خبر 24 ساعته داریم. آنها مواد خام را از داخل کشور برمی‌دارند، در‌حالی‌که اساسا کارکرد دیگری دارند. 
آنچه من از رسانه می‌فهمم را بازگو می‌کنم، از زمان «اوزالید»، «استنسل» و «تلکس» در دهلی نو. من سال 1368 در هند خبرنگار «ایرنا» بودم و با «تلکس» خبر می‌فرستادم. اسم این جریان «رسانه» نیست بلکه «عملیات روانی به وسیله رسانه» است، مثل ماشینی که برای ترور فردی از آن استفاده می‌کنند. درواقع از ماشین برای رفتن به محل عملیات بهره می‌برند. همان‌طور‌که گفتم این کارکرد رسانه نیست. با عقل من جور درنمی‌آید که حادثه‌ای در شیراز اتفاق می‌افتد و 15 تن در این میان شهید می‌شوند. 39 واحد از 40 واحد اطلاعاتی به شعارنویسی و شعار سر دادن و یک واحد اطلاعاتی به حادثه می‌پردازد. 
وقتی واحدهای اطلاعاتی را تقسیم می‌کنند فقط به یک سوژه می‌پردازند؛ آن هم پرتکرار و پرحجم. اصلا سوژه دیگری را نمی‌بیند. وقتی می‌گویید «رسانه»، استاندارد رسانه یعنی چه؟ یعنی باید سو بگیرد. رسانه بدون سو نداریم و اصلا نمی‌تواند باشد. هرکسی هم چنین حرفی می‌زند، بی‌خود می‌گوید. خودم علامت حاکم بزرگ را دیدم! رسانه باید سو بگیرد ولی در ادبیات سوگیری چنین است که شما 10 موضوع را می‌بینید و چون می‌خواهید سو بدهید، چهار موضوع خودتان را می‌گذارید. 
نکته پایانی، در سال‌های گذشته بیش از اکنون اعتراض داشتیم. صندوق‌های اعتباری را به یاد بیاورید، تحصن معلمان را به یاد بیاورید، در اراک جاده را بستند و لاستیک آتش زدند، اعتراضاتی هم در مشهد و نیشکر اهواز داشتیم. همچنین شاهد اعتراضات کارگری بودیم و تقریبا در تمام صنوف اعتراض داشتیم، ولی صرفا اعتراض بوده است. فضایی که امروز با آن مواجه هستیم، اعتراض برای تصویر است. آنچه من به لحاظ رسانه‌ای می‌بینم، این است که فرد آتش می‌زند تا فیلم بگیرد و فیلم خود را وایرال کند، به همین دلیل می‌گویم امروز شبیه به روز دیگری است، یعنی شما پوشش خبری ندارید بلکه حادثه دارید برای ایجاد تصویر و تصویر دارید برای ایجاد تاثیر. 
ماهیت تاثیر چیست؟ اعلام اغتشاش، تا خروجی‌اش چه شود؟ اعتراض، اضطراب و ناامیدی. من دو سال پیش در توییتی نوشتم: «جریان رسانه‌ای آن‌ور آب به دنبال تجزیه ایران هستند. می‌خواهند بالای خلیج‌فارس مثل پایین خلیج‌فارس شود. بقیه‌اش هم مثل آسیای میانه شود.» یکی نفت داشته باشد و گاز نداشته باشد، دیگری آب نداشته باشد و بعد بر سر تونل کندوان با همدیگر دعوا کنند. ابتدای این اتفاقات هم مصاحبه‌ای با فارس داشتم و دقیقا با کلیدواژه همین نکته را عرض کردم، چون خروجی این عملیات روانی، نمی‌تواند هیچ چیزی به‌غیر از تجزیه باشد.
 کسی که مرجع خبری‌اش رسانه‌ای مثل «ایران اینترنشنال» باشد به سواد رسانه‌ای خود توهین می‌کند
رضا گنجی، مدیرعامل کمپانی خبری WANA و رویترز در ایران: دکتر شریعتی جمله معروفی دارد که می‌گوید: «به من بگو: نگو اما نگو: نفهم.» قرار نیست نفهمم و جاهایی من هم مثل شما در حوزه رسانه اذیت می‌شوم؛ مجبور هستم یا هر چیزی دیگری، بماند. شاید در گلوگاه نشسته‌ام. شما گاهی اوقات مصرف‌کننده یک محتوای خبری هستید اما من از تولیدش هستم و می‌دانم وقتی این رسانه می‌خواهد حرکت کند؛ مهره شطرنج خود را روی صفحه از کجا حرکت می‌دهد، کجا می‌خواهد شروع کند و می‌خواهد در پایان به کجا برسد. شاید بتوانیم تحلیلی کمی نزدیک‌تر به واقعیت ارائه کنیم. 
راجع‌به رسانه‌های ایرانی و فارسی‌زبان خارجی اصلا حرف نمی‌زنم. نه سوادش را دارم و نه اساسا در این رسانه‌ها کار کرده‌ام و تجربه‌اش را دارم. درباره رسانه‌های فارسی‌زبان آن سوی آب‌ها به‌هیچ‌عنوان حرف نمی‌زنم، چون بعضی اوقات فکر می‌کنم کسی که می‌خواهد مرجع خبری‌اش رسانه‌ای مثل «ایران اینترنشنال» یا رسانه‌ای در این سطح باشد، بیش از آنکه بخواهد به دیگران سیگنالی بدهد، اولا به سواد رسانه‌ای خودش توهین، اهانت و جسارت می‌کند. می‌توان به‌صورت مفصل در این خصوص صحبت کرد. اساسا رسانه فارسی‌زبانی که بخواهد «ایرانی ایرانی» باشد، نداریم. منظور از «ایرانی ایرانی» این است که در اتاق فکرش، ایرانیان باشند، مجری و اجراکننده برنامه هم ایرانیان باشند و بودجه‌اش نیز ایرانی باشد. ما هیچ رسانه فارسی‌زبانی در خارج از کشور نداریم که این سه ویژگی را داشته باشد. در خوشبینانه‌ترین حالت این آقایانی که توهم زده‌اند کارکنان و مترجمان شبکه‌ای هستند که قرار بوده به زبان عبری، انگلیسی و عربی منتشر شود. آنها فقط ترجمان هستند و خواهش می‌کنم فراتر از این سایزی ندهید. بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم به شأن و جایگاه رسانه به صورت کلی توهین می‌شود. ضمن اینکه می‌دانم همه شما استاد هستید و در این ایام به اندازه کافی از اطلاعاتی پر شده‌اید که راجع به این رسانه‌ها وجود دارد. اگر بخواهم چیزی بگویم شاید تکراری باشد. 
می‌خواهیم آرایش رسانه‌های خارجی در این مدت را با همدیگر مرور کنیم. آرایش آنها چطور بود؟ اتفاق تلخی در ایران برای خانم محترمی افتاد و او فوت کرد. اگر خاطرتان باشد بعد از آغاز جنگ روس‌ها و اوکراینی‌ها، رسانه‌های شمال (کشورهای توسعه‌یافته) و جنوب تمام ظرفیت خود را بسیج کردند و گفتند: «در بحث توان و ظرفیت رسانه‌ای و نیروی انسانی، تا جایی که می‌توانید و همه همت خود را به‌کار ببندید تا خرس روس‌ها را به زمین گرم بزنید.» همه بودجه خود در این زمینه را به سمت رسانه‌ها بردند؛ رسانه‌های رسمی، رسانه‌های عمودی، افقی و... را بسیج کرده و تاکید کردند: «شما در‌حال‌حاضر فقط یک ماموریت مهم دارید و آن زدن روس‌هاست. این ماموریت مهم را باید در شمال، جنوب، شرق و غرب جهان بسط دهید» حتی خیلی‌ها را مجبور کردند در این ماموریت و فرآیند با آنها همسو و همراه شوند. اگر این اتفاق نیفتد، حتما بد می‌بینید و اتهامات زیادی به شما وارد خواهد بود. آنها بسیج شدند تا این کار را انجام دهند. در این میان اتفاقی در ایران رخ داد. 
واقعیت امر این است که من اصلا فکر نمی‌کردم آنها با همان کیفیت به ایران نیز بپردازند. می‌دانید ما هرازگاهی به یکباره شاهد بودیم این اخبار در حال همسنگ شدن با یکدیگر هستند. در اخبار و تاپ‌نیوز، همان‌قدر که راجع به موضوع اوکراین صحبت می‌کنند، درباره ایران نیز حرف می‌زدند. چرا این اتفاق افتاد؟ چه اتفاقی رخ داد؟ چه شد؟ داستان چیست؟ چرا ما یک‌دفعه هم‌وزن جنگ اوکراین شدیم؟ چرا به رسانه‌ها گفتند با همان ظرفیت به سمت ایران بروید؛ هم بودجه و هم ظرفیت رسانه‌ای را اختصاص دادند و هم تمام عالم را بسیج کردند در این ماجرا ورود کنند. 
حتما تحلیل‌های زیادی در ذهن داشته و دلایل مختلفی دارید، اولین سوال این است که اگر چنین اتفاقی در کشور دیگری رخ می‌داد، آیا این ظرفیت کشش و اعتراضات خیابانی را داشت؟ من می‌گویم: «بله، داشت.» ما نمونه‌های دیگری داریم که چنین اتفاقاتی در دیگر کشورها افتاده و آدم‌ها به خیابان آمده و اعتراض کرده‌اند. اگر یادتان باشد چند سال پیش پلیس فرانسه یک یا چند فرد سیاهپوست را می‌کشد. در ادامه آشوب‌های خیابانی را در فرانسه شاهد بودیم. چندی پیش دو بچه در حال فرار از دست پلیس بودند که وارد جعبه برق شهری شدند و آنجا از ترس و برق‌گرفتگی جان خود را از دست دادند. بار دیگر آشوب‌ها و اعتراضات خیابانی را دیدیم. 
ماجرای «جورج فلوید» را دیگر همه می‌دانید. اتفاقی رخ داد و بعد هم داستان‌هایی پیش آمد. چند هفته قبل نیز پلیس یونان به دختری تجاوز کرد و منجر به اغتشاشات و اعتراضات خیابانی شد، پس می‌توانست این ظرفیت را داشته باشد که آدم‌ها نگران، معترض و عصبانی شوند. اگر بخواهیم درام نگاه کنیم، ظرفیت درام‌سازی دارد. وقتی اتفاقات را مرور می‌کنیم می‌بینیم جنبه درام بسیار قوی است. پلیس یا عامل دولت یا هر نهاد دیگری بوده است، پس کشش وجود داشت. اگر بخواهیم ماجرای مهسا امینی را درام کنیم، این اتفاق نیز درام است و می‌توان داستان‌های زیادی بیان کرد؛ شهرستانی بود، در تهران غریب بود، از قوم دیگری بود و هزاران مورد دیگری که این روزها می‌شنویم. باید بنشینیم و فکر کنیم. 

 به اتفاقات اخیر به اندازه جنگ اوکراین، وزن داده‌اند
در ادامه گفتیم: «چرا رسانه‌ها یک‌دفعه اینقدر تند و تیز شدند؟» یک یا دو ماه است به اتفاقات اخیر به اندازه جنگ اوکراین، وزن داده‌اند. تا چند سال پیش، مخاطبان خاص شمال حدود 40 یا 50 درصد از رسانه‌های خودشان می‌خواستند راجع‌به دنیا برایشان صحبت کند. رسانه‌های جهان می‌توانستند تا 30، 35 درصد اخبار دنیا را به مخاطبان خود برسانند. امروزه درخواست آدم‌هایی که در کشورهای شمال زندگی می‌کنند به 60 درصد رسیده است، یعنی مخاطبان در حدود 60 درصد از رسانه‌های خود می‌خواهند اخبار درستی را از دنیا به آنها برسانند اما میزان اخباری که اکنون در حال تولید است، 20 تا 25 درصد است. تقاضای فهم اخبار دنیا بیشتر شده اما کمیت و کیفیتی که به دست مخاطب می‌رسد کاملا عکس شده است. این یکی از مواردی است که درباره‌اش سوال داریم و می‌توانیم راجع‌به آن صحبت کنیم. 
به یکباره دیدیم حتی خیلی از شبکه‌هایی که مشکلی با ایران نداشتند و قبل‌تر به دلیل روابط دیپلماتیک یا نفت یا هر تعبیر دیگری سعی می‌کردند خنثی باشند، در این ماجرا تند و تیز شدند. می‌توانم شبکه‌هایی را برای شما لیست کنم که نمی‌توانید فکر کنید چرا در موضوع اخیر تا این اندازه ورود کردند و موضع شارپ گرفتند. بعضا خیلی تند راجع‌به موضوعات ایران صحبت کردند. 
یادتان باشد بودجه‌بندی رسانه هم بحث مفصلی است. چرا رسانه‌ها ناگهان برای ما قد علم کردند؟ 43 سال است همه ظرفیت رسانه‌های شمال و جنوب می‌گوید: «دسامبر سال بعد کار حکومت جمهوری‌اسلامی‌ایران را تمام می‌کنیم» سال بعد می‌گویند: «قول می‌دهیم سال آینده کارشان تمام است»؛ این موضوع دیگر خسته‌کننده شده است، یعنی مخاطب شمال هم گاهی می‌پرسد: «پس دنبه‌تان کجاست؟! چه زمانی می‌خواهید کار را تمام کنید؟ تا کی می‌خواهید هر سال به ما بگویید سال بعد کارشان تمام است، سال آینده حمله می‌کنیم و سال دیگر اغتشاشات را به سرانجام می‌رسانیم.» فکر می‌کنم این‌دفعه خواستند برای یک‌بار بگویند ما همه ظرفیت را به‌کار گرفتیم. 
برای اولین بار می‌بینیم جمعیت ایرانیان خارج از کشور با این کیفیت آمدند. البته راجع‌به تعداد شرکت‌کنندگان غلو می‌شود و باید به نهادهای رسمی رجوع کرد. آنها هنوز نمی‌دانند دوربین‌هایی وجود دارد که تعداد افراد را می‌شمارد و شما می‌توانید در یک عکس «لانگ‌شات»، تعداد آدم‌ها را بشمارید. 
آقای دکتر! یادم نمی‌رود وقتی منوچهر محمدی سال 1376 تجمعی در پارک «لاله» برگزار کرد، به من گفت: «آقای گنجی! می‌شود بگویید امروز پنج هزار نفر اینجا جمع شدند؟» به شوخی به او گفتم: «جنبشی که روز اول با دروغ شروع شود، معلوم نیست پایانش چه خواهد شد. امروز در بیشترین حالت 500 نفر هم اینجا جمع نشدند، پنج هزار نفر کجا بود مرد حسابی؟» می‌شود راجع‌به این موضوع نیز صحبت کرد که چه شد بعد از 43 سال آمدند و زور آخر را زدند. 

 بحران اخیر چندوجهی است و ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد
نصراللهی، رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی: قبل از اینکه رفتار کنشگران سیاسی و رسانه‌ای را بررسی کنم، ابتدا ویژگی‌ها و علت‌های چالش، بحران، اعتراض و اغتشاشی را بگویم که در آن قرار داریم. در ادامه می‌گویم کنشگران سیاسی و رسانه‌ای در 60 روز گذشته چه کار کردند و راهبردشان از این به بعد چیست. استادان بزرگوار، نکات خیلی مهمی را فرمودند. همه این نکات قابل استفاده و درخور تأمل است. فکر می‌کنم بحرانی که در آن هستیم، واقعا بحران است و آن را تقلیل نمی‌دهم. برخی می‌گویند: «چیزی نیست» که تقلیل دادن است. این بحران تمام ویژگی‌های بحران‌های قبلی را با شدت و گستردگی دارد. همچنین چندوجهی است و ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد اما به دلایلی که بعدها عرض خواهم کرد، این بحران بیشتر وجه رسانه‌ای دارد. البته منکر وجوه دیگر نمی‌شوم. 
 بحران اخیر بیشتر رسانه‌ای است چون با مجموعه‌ای از ترین‌ها مواجه هستیم
بحران اخیر بیشتر رسانه‌ای است چون با مجموعه‌ای از ترین‌ها مواجه هستیم؛ طولانی‌ترین قطع برنامه عادی تلویزیونی و پخش ویژه را در تاریخ رادیو و تلویزیون شاهد بودیم. از سال 1936 تا حالا ندیده‌ام و نخوانده‌ام که یک شبکه تلویزیونی تمام برنامه‌های عادی خودش را قطع کند و فقط به یک موضوع بپردازد. همچنین شاهد خشن‌ترین ادبیات و غیراخلاقی‌ترین پوشش خبری بودیم. باز هم ندیده‌ام چنین اتفاقی پیش‌تر افتاده باشد. نمی‌خواهم بگویم رسانه‌ها کاملا اخلاقی کار می‌کنند. بعضی از آنها معمولا شیوه‌ها و روش‌های غیراخلاقی را برای پیشبرد اهداف خود اتخاذ می‌کنند. این موضوع درخصوص همه رسانه‌ها صدق نمی‌کند و کم و زیاد دارد اما ندیده‌ام رسانه‌ای 60 روز خشن‌ترین ادبیات و غیراخلاقی‌ترین پوشش خبری را درباره یک موضوع داشته باشد. آنها حتی ساخت کوکتل مولوتوف، خشونت، شناسایی مأموران و تعقیب و گریز را آموزش دادند. 
آقای شمس‌الواعظین را دوستان می‌شناسند. از فعالان رسانه‌های اصلاح‌طلب بوده و کارهای رسانه‌ای متعددی انجام داده است. آقای شمس‌الواعظین می‌گوید انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران از او پرسیده: «روح‌الله زم روزنامه‌‌نگار است؟» او پاسخ می‌دهد: «به نظر من روزنامه‌نگار نیست». او توضیح می‌دهد: «چگونه می‌توان فردی مثل روح‌الله زم را روزنامه‌نگار داست، درحالی‌که در کانال تلگرامی‌اش ترویج خشونت کرده و آموزش ساخت کوکتل مولوتوف می‌داد؟ زم فردی آلوده بود که می‌خواست روزنامه‌نگاری را نیز آلوده کند.» همان‌جا به‌صراحت می‌گوید: «ایران‌اینترنشنال و بی‌بی‌سی بر سر پوند و تولید اخبار جعلی با هم در حال دعوا هستند. این دعوا را امروز هم شاهد هستیم. آنها رسانه‌های زرد هستند و به‌صورت جانبدارانه و غیراخلاقی تولید محتوا می‌کنند.» 
خیلی دوست داشتم آقای شمس‌الواعظین را دعوت کنیم تا ببینیم امروز چه می‌گوید. صحبت‌های او درباره زمانی است که این رسانه‌ها خیلی بهداشتی حرف می‌زدند و می‌خواستند هویت‌شان پنهان بماند. اگر امروز اینجا بود با توجه به کارهایی که « ایران‌اینترنشنال»، «بی‌بی‌سی» و «منوتو» انجام می‌دهند، چه نکاتی را بیان می‌کرد؟ بحث در این زمینه بسیار زیاد است. به ویژگی‌های اعتراضات و اغتشاشات اخیر می‌پردازم. علاوه‌بر داشتن همه ویژگی‌های بحران‌های قبلی؛ چندوجهی بودن، موج‌آفرینی و جریان‌سازی رسانه‌ای و همچنین هدایت و مدیریت خارجی بحران، نوع و بهانه اعتراض، پراکندگی و گستردگی بالا شاهد هم‌افزایی بی‌سابقه بین داخل و خارج بودیم.  پیش‌تر هیچ‌وقت ندیده بودیم اینقدر داخل و خارج در حوزه‌های مختلف مانند سلبریتی و ورزشکاران با یکدیگر هماهنگ باشند. فاصله کم بین اعتراض و اغتشاش در قیاس با بحران‌های سال‌های 88، 96 و 98، شدت خشونت و افزایش ساختارشکنی و تعرض به پرچم و اعتقادات دینی و مدت اعتراض ازجمله ویژگی‌های اعتراضات و اغتشاشات جاری است که واقعا آن را هیچ روزی به این شکل نداشتیم. 
اگر بخواهیم علت اعتراضات و اغتشاشات را به نوعی تحلیل ارتباطی داشته باشیم، می‌توان به این موارد اشاره کرد؛ میزان و نوع مصرف رسانه‌ای متفاوت معترضان، یعنی قبل‌تر مردم و مخاطبان به‌ویژه جوانان مصرف‌کننده رادیو و تلویزیون، مطبوعات و خبرگزاری‌ها و اصصلاحات رسانه‌های «ترندیشنال» و سنتی بودند، اما در سال‌های اخیر مخصوصا در دوران کرونا جوانان بیشتر به فضای مجازی چسبیدند. براساس آمارها 90درصد از افراد زیر 30 سال در فضای مجازی حضور دارند و حدود پنج ساعت از مصرف رسانه‌ای مردم در «سوشال مدیا» است؛ به نظرم این موضوع یکی از علت‌های درخور تأمل و بررسی است.  فقدان درک مسئولان و رسانه‌ها از آرایش جدید رسانه‌ای و دسترسی مردم، ضعف ارتباط و تعامل مسئولان با جوانان واقعا درک مشترک و متقابلی نیست. دوستان و استادان جامعه‌شناسی، بیشتر باید به این موضوع بپردازند. فرصت‌طلبی دشمنان و انحراف اعتراضات، بی‌توجهی به مقوله مهم حکمرانی رسانه‌ای و جدی نگرفتن مخاطرات و بحران‌ها. در همه مخاطرات و بحران‌های 20 سال اخیر، این غفلت را می‌بینیم. دکتر خدادی اشاره کرد در بحث بنزین، چنین اتفاقی رخ نداده است. ما خدمت آقای خدادی بودیم و خوب است اشاره کنم؛ آنجا نیز همین اشتباهات وجود داشت. حسن روحانی، رئیس‌جمهور وقت روز شنبه در جمله‌ای تاریخی گفت: «من صبح جمعه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است!» جالب است که بدانید تأخیر بسیار زیاد و غیرقابل پذیرش بود. یادم هست آن زمان در توییتی نوشتم: «مردم و تاریخ هرگز اطلاع‌رسانی رسانه‌های رسمی و مسئولان را همزمان با افزایش قیمت و سهمیه‌بندی بنزین از ساعت 24 فراموش نمی‌کنند. لطفا از این پس نگویید چرا مردم خبرهای رسمی کشور خودشان را از منابع غیررسمی می‌گیرند.» دقیقا در سال 1401 نیز همین اتفاق افتاده؛ باز همین تأخیر و غفلت را داشتیم. بعد از 48 ساعت اولین اطلاعیه فراجا منتشر شد و پس از 72 ساعت اطلاعیه دوم، فیلم و باقی ماجرا رقم خورد. حدود 72 ساعت روایتی رسمی به‌جز آن دو اطلاعیه نداشتیم. 

 مسئولان مخاطرات و بحران‌ها را جدی نمی‌گیرند
این مشکلات مربوط به گذشته بوده و اکنون نیز هست. درخصوص مرحوم مهسا امینی همین اتفاق رخ داد؛ غفلت و بی‌توجهی مسئولان. آنها مخاطرات و بحران‌ها را جدی نمی‌گیرند، حتی مخاطرات و بحران‌هایی که قابل پیش‌بینی است. آنچه تجربه کردیم را مجددا تجربه می‌کنیم؛ اینها گناه‌های غیرقابل بخشش کنشگران رسمی از جمله کنشگران رسانه‌ای است. در ماجرای «مهسا» پیش از اینکه موضوع داغ شود و تظاهرات و اعتراضی صورت بگیرد، این مطلب را نوشتم: «کافی نیست، تِزول!» این مطلب را بعد از اولین اطلاعیه فراجا منتشر کردم؛ «تأخیر و نقص در روایت به‌ویژه در نیروهای امنیتی و انتظامی، پدیده جدیدی نیست. این بار درباره خانمی به نام مهسا امینی در حال تکرار است. فراجا از زمان اعلام دستگیری وی در سه‌شنبه در تهران و متاسفانه عارضه قلبی برای مهسا حین کلاس توجیهی و انتقال وی به بیمارستان، با تأخیری حدود 48ساعته امروز پنجشنبه اطلاعیه و وعده داده است اطلاعات تکمیلی متعاقبا اعلام می‌شود. رسانه رسمی به‌ویژه صداوسیما هم هیچ خبری در این خصوص منتشر نکرد. دوستان عزیز در شبکه‌های اجتماعی در این خصوص غوغاست. غیر از شخصیت‌های سیاسی و سلبریتی‌های فرصت‌طلب، بی‌بی‌سی هم امروز گزارش و مصاحبه مفصلی پخش کرد. فضای احساسی و شایعات در حال فوران است. دیر روایت کنید، حتی اگر دقیق و جامع باشد اثر لازم را نخواهد داشت. مستندات را زودتر منتشر کنید. زود، دیر می‌شود مثل گذشته.» واقعا سوال من این است؛ یک معلم دانشگاه و فردی که سه دهه در کار رسانه است، قبل از اینکه اعتراضی و اغتشاشی اتفاق بیفتد، هشدار داده ولی کسی توجهی نکرده است. درخصوص بنزین هم دقیقا همین هشدار را دادم، بنابراین نتیجه می‌گیرم در تمام بحران‌ها و مخاطرات گذشته، یک اشکال جدی داشتیم؛ فراموشی، غفلت، بی‌توجهی و درس نگرفتن. اگر همین روند ادامه داشته باشد باز هم درخصوص این مسائل ساده و قابل پیش‌بینی، بحران‌های کلانی خواهیم داشت؛ تأخیر در استارت و تعجیل در استاپ. بحران اعتماد ناکافی مردم به مسئولان و رسانه‌های رسمی، اصلاح نکردن اشکالات در بخش اجرا، اقناع نکردن مردم، غایب بودن دانشگاه، عُرضه رسانه‌های رسمی و میدان‌داری همه ظرفیت‌های معاندان و رسانه‌های غیررسمی و دشمن ازجمله علت‌های بحران اخیر است که به وارونگی افکار عمومی، شکل‌گیری شایعات، شکل‌گیری امید کاذب و همراهی سلبریتی‌های داخلی و خارجی، فشار فزاینده و تبلیغات گسترده رسانه‌های معاند انجامیده است. 

 در جنگ شناختی، روایت اول و سرعت مهم است 
حمیدرضا مقدم‌فر، استاد دانشگاه و فعال رسانه: در بحث رسانه‌ها، دوستان به نکاتی اشاره کردند. در‌عین‌حال که بنده هم قائلم ما در مرحله سرگشتگی رسانه‌ای قرار داشتیم. از رسانه‌های خاصی اسم نمی‌برم ولی درمجموع به نظر من، 70 درصد از این هماوردی، جدال و آشوب‌ها در فضای رسانه‌ای و 30 درصد در کف خیابان، دانشگاه و جاهای دیگر بود. من در آغاز مسائل سوریه حضور داشتم و توفیق داشتم چند بار در معیت حاج‌قاسم و بعد از ایشان نیز به این کشور سفر کنم. آنجا با رئیس رادیو و تلویزیون، خبرگزاری سوریه و دوستان رسانه‌ای دیگر نیز همین صحبت را داشتیم. این ماجرا از ابتدای اتفاقات سوریه شروع شد و تا آخر نیز همین‌طور پیش رفت. سوریه دو جنگ با داعش، تکفیری‌ها و جبهه النصره داشت؛ یک جنگ در فضای رسانه‌ای رقم خورد که سوریه خیلی عقب بود و فضای عمومی کاملا در اختیار رقیب به‌ویژه «العربیه» و «الجزیره» قرار داشت. جنگ دیگری هم در میدان جاری بود که حدود 75 درصد سرزمینش توسط داعش و جریان تکفیری در روزهای نخست اشغال شد؛ با این حال فضایی که در جریان رسانه‌ای در سوریه وجود داشت، خیلی قوی‌تر از میدان بود. باز هم تاکید می‌کنم این شرایط در‌حالی رقم خورد که بیش از 70 درصد سرزمین سوریه اشغال شد. آنچه مقوم بود و باعث شد در نیروهای مدافع سوریه انفعال ایجاد کند، همان جریان رسانه‌ای بود. آنچه در مردم تردید ایجاد می‌کرد نیز همان جریان رسانه‌ای بود. 

 رسانه‌هایمان مقداری دچار سرگشتگی شده‌اند
در سوریه‌سازی ایران و مسائل اخیر نیز همین اتفاق افتاد. حجم زیادی از جدال در شبکه‌های اجتماعی و فضای رسانه‌ها داشتیم. طبق توضیحات دکتر خدادی، رسانه‌های خودمان مقداری دچار سرگشتگی شده‌اند. دلایل مختلفی نیز داشت؛ یکی اینکه جنس جریان رسانه‌ای که اخیرا به میدان آمد از جنس فتنه‌های 78 و 88 نبود. آنجا ما نیز جنگ رسانه‌ای داشتیم. در 88 هم «بی‌بی‌سی فارسی» میدان‌دار بود و رسانه‌های دیگر نیز حضور داشتند، ولی باز هم از جنس امروز نبود. جریان رسانه‌ای اخیر مقداری پیچیده‌تر، دقیق‌تر و چندلایه‌تر به شمار می‌رفت، چون جنس آن مدیریت افکار عمومی و مدیریت ادراک بود. درواقع جنگ شناختی برای رسانه‌های ما شناخته‌شده بود، اینکه چگونه می‌توان با راست، دروغ گفت؟ ما چنین چیزهایی را بلد نبودیم و هنوز هم خیلی‌ها بلد نیستند. تازه در‌حال یادگیری از آنها هستیم. البته ان‌شاءالله بدی‌های آنها را یاد نگیریم، ولی باید بیاموزیم تکنیک‌ها چیست و بدانیم با چه حربه و سلاحی می‌خواهند با ما بجنگند. باید این نکات را بفهمیم و متوجه شویم چگونه می‌توان با صد هزار رسانه فیک در توییتر، فضایی در افکار عمومی دنیا ایجاد کرد که انگار تمام 80، 90 میلیون نفر جمعیت ایران معترض هستند. چنین فضاهایی در ایران تجربه نشده و تازه در‌حال مشاهده آنها هستیم، اینکه چگونه می‌توان پنج میلیون نفر را در شبکه‌های اجتماعی مخصوصا توییتر فعال کرد و 80 میلیون نفر نشان داد. چنین فضاهایی برای ما جدید بود. 
در اطلاع‌رسانی‌ها، تکنیک‌ها و تاکتیک‌هایی به‌کار برده شد که برای رسانه‌های ما ناشناخته بود. البته ما قبلا گفتیم و حتی کتاب نوشتیم ولی متاسفانه کسی توجهی نکرد. گفتیم این جنگ، جنگی است که ترامپ دیوانه و به قول حاج‌قاسم سلیمانی، قماربازِ آنچنانی را به مردم آمریکا تحمیل کرده و او را رئیس‌جمهور می‌کند؛ فردی که بیش از شخصیتی سیاسی، بیزینسی و فاسد است. خودشان گفتند: «ما ترامپ را با جنگ شناختی رئیس‌جمهور کردیم.» همین حالا هم به دنبال برگرداندن او هستند. این تکنیک در ایران نیز پیاده می‌شود. چنین مسائلی مقداری غفلت می‌آورد. خود این موارد باعث شد رسانه‌های ما عقب بمانند. در جنگ شناختی، روایت اول و سرعت مهم است ولی در این داستان، رسانه‌ها روایت می‌ساختند. نه اینکه روایت اول و سرعت را داشته باشند، بلکه رسانه «رویداد» را می‌ساخت که اتفاقی جدید است و در جنگ شناختی، معنا پیدا می‌کند. 

 آنچه باعث شد بستر اعتراض مورد سوءاستفاده قرار بگیرد، ناتوانی رسانه‌ها است
محمد خدادی: اگر بخواهم خلاصه کنم، من ضعف خودمان را بیشتر از قدرت بیرون می‌دانم، یعنی آنها قدرتی ندارند. اسمش را هم «ضعف» نمی‌گذارم بلکه از آن با عنوان «بی‌توجهی» نام می‌برم. یکی از دلایلی که باعث شده بستر اعتراض ما مورد سوءاستفاده قرار بگیرد، ناتوانی و کارکرد رسانه‌ها است؛ نداشتن مهارت در رسانه، وگرنه ما می‌توانیم مالک آن اعتراض شویم و بستر اعتراض را فراهم کنیم، حتی این خروجی را نداشتیم که در این همه مدت، فردی لیست یا اینفوگرافیک دربیاورد و ببیند در 10 سال گذشته چه تعداد اعتراض داشته‌ایم. از بستن جاده تا آتش زدن لاستیک هم در میان‌شان بوده است. در اقصی‌ نقاط کشور رخ داد؛ صنفی داشتیم، در مدرسه هم داشتیم و درواقع همه‌گونه اعتراض بود ولی به اغتشاش کشیده نشد. 

 جریان مهارت در رسانه‌های ماقربانی دانش شده است
دو لایه در رسانه برای ضریب داریم؛ پرحجم و پرتکرار. امروز در شرایطی صحبت می‌کنیم که جریان مهارت در رسانه‌های ما، قربانی دانش شده است. دانشگاه زحمت می‌کشد و فارغ‌التحصیل تا سطح دکتری ارائه می‌کند، اما این فارغ‌التحصیلان مهارت ندارند. در دورانی که مدیرعامل ایرنا بودم، پنج دانشجوی مقطع دکتری مدیریت به خبرگزاری آمدند. با آنها گفت‌وگویی داشتم، پرسیدم: «چند تن از شما در رسانه کار کرده‌اید؟» تقریبا همه آنها گفتند: «ما در رسانه کار نکرده‌ایم و بیشتر درس خوانده‌ایم.» سال اولی که به ایرنا رفتم، خبرنویس بودم و اجازه نمی‌دادند خبر رد کنم. یک سال به من گفتند: «همراه خبرنگار می‌روی و پوشش خبری می‌دهی.» امروز مهارت از جریان رسانه گرفته شده که بزرگ‌ترین نقطه ضعف ما است. 
اسم تصویرسازی، شبه‌خبر، جریان القا و فیک، کار خبری نیست. اصلا در کتگوری دیگری تعریف می‌شود. وقتی به «نیویورک‌تایمز»، «واشنگتن‌پست» و دیگر رسانه‌های بین‌المللی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم نیویورک‌تایمز هم به فیک افتاده است. فیک‌هایی که این رسانه منتشر می‌کند، فیک نیست بلکه فرمان فیک است. کمتر رسانه‌ای در دنیا هست که من ندیده باشم. رسانه‌های کوبا و کره‌شمالی را هم دیده‌ام. در دوره‌های مختلف نیز با آنها صحبت کرده‌ام. آنچه امروز با آن مواجه هستیم، رسانه نیست. اسم رسانه هم روی آن نگذاریم، چون مختصات رسانه‌ای ندارد. اسمش خبر هم نیست؛ چراکه مختصات یک خبر مشخص است بلکه جریانی امنیتی محسوب می‌شود که در‌حال انجام کار روانی است. 
هدفش نیز معلوم است و در‌حال تخصیص منابعی قوی هستند اما ارتباطی ندارد. چرا شرایط امروز ما چنین است؟ چرا اعتراض و تضارب‌آرا در کشور ما دچار مخاطره شده است؟ چرا صداوسیمای ما در واکاوی موضوعات جا می‌ماند و ضعیف است؟ دلش می‌خواهد ولی نمی‌تواند. فکر می‌کنم بحران ما دانشگاه و صنعت است. ما نتوانستیم فارغ‌التحصیلانی که از دانشگاه‌های متعدد در ایران داشتیم را به صنعت ببریم. 
روزی روزنامه انگلیسی‌زبان «ایران دیلی» را راه انداختم. هزار فارغ‌التحصیل مترجمی زبان آمدند و در این روزنامه مطلب ترجمه کردند و نوشتند. از میان آنها نتوانستم حتی یک مترجم دربیاورم، چون من می‌خواستم روزنامه منتشر کنم. رئیس‌جمهور یا مقام‌معظم‌رهبری سخنرانی می‌کند، این فرد باید شب متن را ترجمه کند و به‌عنوان روزنامه رسمی دولت در دست خبرنگار «رویترز» و «فرانس پرس» قرار بگیرد. به‌طور مثال صبح بمب منفجر می‌شود، اما او ترجمه بلد نیست. چه کار کنم؟ به چه دردی می‌خورد؟ هزار فارغ‌التحصیل تا مقطع دکتری مترجمی زبان انگلیسی آمدند، اما فایده‌ای نداشت. خودمان باید به‌دنبال این موضوع برویم. 

 در جریان اخیر رسانه‌های معتبر آبروی رسانه‌ای خود را خرج دستور دولت‌ها کردند
رضا گنجی: گفتیم غیظ رسانه‌ای برای هیچ رسانه‌ای خوب نیست، مگر اینکه رسانه‌ای حرفه‌ای باشد، قشنگ نیست اینقدر با غیظ وارد یک موضوع شود، پس ما این آسیب غیظ را در اتفاقات اخیر ایران از سوی خیلی از رسانه‌های شمال و حتی بعضا جنوب دیدیم. در جریان اتفاقات اخیر گاهی‌اوقات احساس کردیم رسانه‌های معتبر حتی آبروی رسانه‌ای و حرفه‌ای خود را خرج دستور دولت‌ها و سرویس‌ها کردند. تعجب کردیم چون این ماجرا نیاز به تایید محتوا دارد، شما از کجا چک کردید و تاییدیه گرفتید تا اخباری که منتشر می‌کنید درست باشد، منتها دیدیم اینها بی‌محابا به سمتی می‌روند که هر طور شده این موضوع همچنان داغ بماند و بحث زدن ایران در تاپ‌نیوزهایشان بماند. 
اشکال دیگری هم وجود داشت؛ قبلا یک‌سری از خبرنگارهای خارجی وقتی وارد ایران می‌شدند و می‌خواستند موضوع ایران را پوشش بدهند، سواد بیشتری داشتند. هرچه جلوتر می‌رویم گویی افرادی که در حوزه ایران حرف می‌زنند یا اخباری را پوشش می‌دهند اطلاعات کمتری دارند یا مثلا دستوری کار می‌کنند. به‌طور مثال کاری ندارند واقعیت ایران چیست و فقط می‌خواهند با این دست‌فرمان راجع به ایران صحبت کنند. این اتفاق برای رسانه‌ای زبینده نیست که خودش را در اشل جهانی تعریف می‌کند. 
انگار در‌حال‌حاضر آدم‌های رسانه‌ای با همدیگر حرف نمی‌زنند و دولت‌ها و سرویس‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند. قرار بود ما رسانه‌ای‌ها در رویدادی که رخ داده به‌صورت حرفه‌ای، به‌عنوان کارمندان حقیقت و کسانی که قرار است به مردم پاسخ درست بدهیم، اطلاعات صحیحی منتشر کنیم، ولی به نظر می‌رسد این نقشه در‌حال تغییر است. آدم‌های رسانه‌ای دیگر با هم حرف نمی‌زنند بلکه کسان دیگری در پشت‌پرده با هم صحبت می‌کنند و ما هم گویی در ویترین قرار گرفته‌ایم. 
قبلا هم صحبت کردیم که شاهد دشمنی درجه یک هستیم. ما کجای بازی بزرگان قرار داریم؟ روس‌ها بیشترین جاسوس را در آمریکا دارند؛ آمریکا در روسیه، چین در آمریکا و آمریکا در چین هم دارای چنین وضعیتی هستند. شما برای همدیگر خطرناک هستید. ایران کجای این بازی بزرگان شماست؟ ما چقدر برای گاو و گوسفندها و منافع شما خطر داریم که کیفیت دشمنی شما با ایران در حوزه رسانه تا این اندازه درجه یک است؟
چرا همان ظرفیتی که برای چین و روسیه در نظر گرفتید، به ایران هم اختصاص داده‌اید؟ این «آن» کجاست؟ داستان چیست؟ یکی از سوالاتی است که باید مفصل درباره‌اش صحبت کنیم. 

 رسانه‌ها در سال‌های اخیر ابتکار و نوآوری در حوزه ابزار نداشتند
ما شاهد نوآوری خبری نبودیم. در همه این دو ماه چنین نبود. رسانه‌ها در سال‌های اخیر ابتکار و نوآوری در حوزه ابزار نداشتند، یعنی از همان ابزارهای قدیمی استفاده کردند؛ تلویزیون، رادیو، روزنامه، فضای مجازی و پلتفرم‌هایی که امروز با عنوان مدرن تعریف می‌شوند. با همان ظرفیت‌ها و البته روایت‌های جذاب‌تر و افزودن نمک و فلفل توانستند موضوع ایران را همچنان تاپ نگه دارند، اما همان‌طور که گفتم نوآوری و تکنیک خاصی در کار نبود. 
عدم‌حضورشان را با روایت‌های جذاب جبران کردند. روز دوشنبه ملکه انگلیس را دفن کردند و از روز سه‌شنبه تمام رسانه‌ها بسیج شدند تا به موضوع ایران بپردازند. روزبه‌روز تب و تاب بیشتر شد و واقعا به این سمت رفتند که تا حد امکان اخباری راجع به ایران داشته باشند. تقاضاها به سوی ایران آمد و می‌خواستند به ایران بیایند تا اخبار کشور را پوشش دهند. سیاست دولت هرچه بود، بعضا اجازه نداد. رسانه‌های خارجی، این خلأ را چگونه پر کردند؟ با «یو‌جی‌سی»ها و محتواهایی که از شهروندان در کف خیابان دریافت کردند. این محتواها را در قالب بسته‌های جذاب‌تر و داستان‌هایی ارائه دادند که می‌توانست کشش بیشتری داشته باشد. 
طیفی از ایرانیان را هم داشتیم که به نظرم این موضوع باید حل شود. سوال همیشگی ما این است؛ چرا کارمندان «بی‌بی‌سی فارسی»، «ایران اینترنشنال» و دیگر رسانه‌های فارسی‌زبان که معتقدیم ضد منافع ملی هستند، از یک طیف و جریان سیاسی محسوب می‌شوند؟ خودتان کنکاش کنید. یعنی چه یک جریان سیاسی تا این اندازه غیرمتعهدانه نیروی انسانی در حوزه رسانه تربیت می‌کند و 90 درصد از این افراد به سمتی غش می‌کنند که مخالف منافع ملی ماست. دوستان این موضوع را بررسی و حل کنند. 
مطلب بعدی این است، یک‌سری از ایرانیان که از کشور رفتند، بعد از مدتی زبان بومی کشور مقصد را یاد گرفتند. به‌طور مثال وقتی فردی به نروژ پناهنده شدند، زبان نروژی را آموختند یا هنگامی که به روسیه یا انگلستان یا آلمان یا فرانسه رفتند، زبان این کشورها را یاد گرفتند. 
یکی از مواردی که منابع اطلاعات غلط برای رسانه‌های خارجی بوده، اتفاقا ایرانیان بودند؛ ایرانیانی که فعال رسانه‌ای بوده یا رسانه برایشان جذابیت داشت. آنها در کشورهای مقیم خبرنگار یا کارشناس یا استاد دانشگاه شده‌اند و بخشی از اخبار غلط راجع به ایران را از سر غیظ و فارغ از مشکلات درست یا غلط به رسانه‌های خارجی دادند. این ایرانیان بسیاری اوقات اطلاعات غلط دادند و هرچه ما گفتیم اطلاعات شما درست یا کامل نیست و با واقعیت میدانی همخوانی ندارد، فایده‌ای نداشت. 

 رسانه به توپخانه برای اراده سیاسی افرادی تبدیل شد که به دنبال از بین بردن ایران هستند
حمید‌رضا مقدم‌فر: دوستان درباره رسانه‌هایی صحبت کردند که شکل کارشان، رسانه‌ای نیست. فرض کنید افراد مشهور یا چهره‌هایی که این روزها سلبریتی نامیده می‌شوند، چه در حوزه هنر و چه در حوزه ورزش، گاهی مواضعی می‌گرفتند یا سکوت می‌کردند. دیدیم چه فشار رسانه‌ای شدیدی روی آنها وجود داشت تا آنها را به هر طرفی که می‌خواهند، بکشانند. اگر موضع دفاع از کشور گرفتند، تلاش کردند با تهدید و اشکال دیگر آنها را به توبه و «غلط کردم» بیندازند تا دستان خود را بالا ببرند. از سوی دیگر کوشیدند این چهره‌ها را تطمیع کنند و صفحات‌شان را بخرند. مشاهده کردیم برخی از سلبریتی‌ها صفحات خود را به چه قیمت‌هایی فروختند تا از شهرت و وجاهت هنری آنها استفاده کنند. این کار رسانه نیست ولی رسانه به انبار مهمات و توپخانه برای اراده سیاسی و امنیتی افرادی تبدیل شد که بیرون نشسته و به دنبال از بین بردن ایران است. 
آقای دکتر به درستی گفت آنها رسانه نیستند و اصلا نمی‌توان گفت جنگ رسانه‌ای، بلکه سوءاستفاده ابزاری از رسانه است. 
نکته دیگری درباره جو سیاسی عرض کنم، جریان اصلاحات در ماجرای اخیر با مواضعی که گرفت «اپورتونیست»، فرصت‌طلب و موج‌سوار بود. نکته‌ای وجود داشت که روی آن استوار بودند و امروز هم می‌توان در تحلیل‌های آنها دید، این است؛ نمی‌دانم چه اصراری دارند در فضای رسانه‌ای خود خارجی‌ها را در این ماجرا تطهیر کنند. بله، ما در نظام و کشورمان بسیار ایراد داریم که این ایرادها می‌تواند مورد انتقاد و اعتراض باشد؛ از مسئولان، دستگاه‌ها، افراد و هر فرد دیگر. ایراد بوده، هست و خواهد بود اما چرا اصرار دارند آمریکا، رژیم اشغالگر قدس و عربستان سعودی را تطهیر کنند؟ رسانه‌هایشان می‌گویند: «آنها هیچ نقشی نداشتند و هر مشکلی هست متعلق به ماست.»
بله، ما زخم‌هایی داریم که آنها روی این زخم‌ها سوار می‌شوند ولی چرا به دنبال تطهیر زخم‌سواری، عناد و خصومت‌شان هستید؟ چرا بیانیه می‌دهید تا پای آنها را کنار بکشید؟ وقتی میدان را می‌بینیم، رسانه‌هایشان را می‌بینیم و کنشگری آنها را می‌بینیم، چه اصراری دارید؟ رئیس‌جمهور آمریکا، وزیر امور خارجه این کشور، نخست‌وزیر اسرائیل، سران منافقین، تمام رسانه‌هایشان، سلطنت‌طلب‌ها، ملی‌مذهبی‌ها، تمام واخورده‌ها، فرتوت‌ها و در قبرستان رفته‌های سیاسی کشور موضع‌گیری می‌کنند. چرا انکار می‌کنید؟ چرا به دنبال تطهیر آنها و بزرگنمایی زخم‌های کشورتان هستید؟ یکی از کنش‌های بسیار سیاه و تاریک جریانات سیاسی در داخل کشور، این موضع‌گیری‌ها بود. نمی‌خواهم صفت «نفوذی» و «عوامل مزدور خارجی» به آنها بدهم ولی برای من سوال است چرا چنین اصراری دارند؟ نفوذی نیستید، مزدور هم نیستید و از کسی پول نمی‌گیرید، ولی این چه منطقی است؟ چرا این منطق را دارید؟ موضوع بحث آقای دکتر، کنشگری است و من این نکته را دیده‌ام. هنوز هم چنین رویه‌ای دارند. می‌توانید در بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌های آنها این رویکرد را ببینید. 

 رسانه‌هایی مثل «بی‌بی‌سی»«ایران اینترنشنال» و «منوتو» دست به انتحار رسانه‌ای زدند
نصراللهی بحث راهبردها را جمع‌بندی می‌کنم. وقتی می‌گوییم رسانه‌های غربی چنین وضعیتی دارند یا «ایران اینترنشنال» خشن‌ترین رسانه است، به ما می‌گویند: «چرا درباره فلان رسانه داخلی این‌گونه نمی‌گویید؟» این دو ارتباطی به همدیگر ندارند. ما به رسانه‌های داخلی هم انتقاد جدی داریم. اگر اشکالات رسانه‌های داخلی نبود، مقام‌معظم‌رهبری در بیانیه گام دوم نمی‌گفتند: «ما در محاصره تبلیغاتی هستیم.» اشکالات فراوانی داریم و پیش‌تر نیز اشاره کردم، اما ماجرای اخیر ثابت کرد رسانه‌هایی مثل «بی‌بی‌سی»، «ایران اینترنشنال» و «منوتو» قمار کرده و دست به انتحار رسانه‌ای زده‌اند. دیگر نباید اسم آنها را رسانه گذاشت چون رسانه آموزش خشونت نمی‌دهد، اینقدر یک‌طرفه کار نمی‌کند و تا این اندازه خشن حرف نمی‌زند. فکر می‌کنم در سال‌های اخیر هرقدر تلاش کردند تا بگویند به اصول حرفه‌ای پایبند هستند، در 60 روز گذشته خودشان این موارد را زیر سوال بردند. مصادیق بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد. 
فکر می‌کنم مهم‌ترین راهبرد آنها در 40 روز گذشته بحران‌زایی، بحران‌افزایی، بزرگنمایی خشونت و اعتراضات و همچنین انکار زندگی عادی مردم بوده است. به هر صورت مرحوم مهسا امینی بهانه‌ بود. البته واقعا مهم است و حتما ارزش‌های خبری برای انتشار داشته ولی پرداختن تا این اندازه به یک موضوع و اینقدر امتداد و استمرار دادن، کار غیر‌رسانه‌ای است. 
درخصوص بحث تعمیم مارپیچ سکوت به نخبگان نیز باید بگویم آنها تا حدود زیادی موفق شدند نخبگان ما را به سکوت وادار کنند و به نظر من نکته بسیار مهمی است. 
ایجاد امید کاذب همچنان در دستورکارشان قرار دارد. به‌گونه‌ای بحث می‌کنند و خبر نشر می‌دهند، گویی همه‌جای ایران، درگیری و خشونت در تمام مناطق و کوچه‌پس‌کوچه‌ها وجود دارد. در مقاطعی اعتراض بوده و جدی هم هست، حتما باید به این اعتراض توجه شود و البته قطعا اعتراض و اغتشاش، مرزبندی داشته باشد. 
ترغیب هواداران غرب به خشونت بیشتر و نقد سیستم به‌جای فرد نیز نکته‌ای بود که آقای دکتر مقدم‌فر هم اشاره کرد. بخشی از پلیس، اشکالی را مرتکب شده و اصلا فکر کنید سر فردی را بریده، این اشکال به همان قسمت وارد است، ولی تعمیم اشکال بخشی از پلیس را به کل پلیس و از کل پلیس به کل سیستم، هم نامردی و هم مغایر با انصاف است. 
راهبردهای آنها از این به بعد نیز استمرار اعتراضات و خشونت‌ها به هر شکل و با هر ابزار و وسیله‌ای است. تغییر میدان اعتراضات به مراکز آموزشی، بازار، کارخانه‌ها و صنایع، توسعه شعارهای ساختارشکنانه، خسته کردن مسئولان نیروهای امنیتی و انتظامی، عصبانی کردن نیروهای امنیتی و انتظامی و مسئولان، سوژه‌یابی و سوژه‌سازی به‌منظور تهیه سوخت برای ادامه چرخه خشونت از دیگر راهبردهای آنها به شمار می‌رود. 
آخرین نکته، راهبردهایی است که ما باید داشته باشیم؛ راهبردهایی که افراد مستقل، رسانه‌های مستقل و کنگشران عاقل باید اتخاذ کنند. یک راهبرد همیشگی بوده و آن راهبرد بازسازی است. شکستن مارپیچ سکوت، روایت اول، بازدارندگی، جهاد تبیین و کنشگری فعال؛ به نظرم این راهبردها باید مد نظر ما باشد. شاید یکی از مهم‌ترین راهبردهای نخبگان باید این باشد که مارپیچ سکوت ایجادشده را بشکنند، حرف بزنند و واقعیت‌ها اعم از مثبت و منفی را بگویند و راهکار ارائه دهند. این سکوت خیلی معنادار است. 
راهبردهایی که باید اتخاذ شود و از این لحظه به بعد بیشتر مورد توجه قرار بگیرد، در مقابل راهبردهای رسانه‌ها و کنشگران غربی، راهبردهای صبر و مقاومت، آرام‌سازی، عادی‌سازی، اقناع‌سازی و همراه‌سازی هستند. فکر می‌کنم این راهبردها مهمند و باید بیش از گذشته برای جلوگیری از تحقق راهبردهای غربی مدنظر قرار گیرند.
نکات مهم دیگر، یکی تفکیک اعتراض و اغتشاش است. ما باید بپذیریم تعدادی از افراد معترض هستند و اعتراض با اغتشاش فرق دارد اما وقتی به پلیس و اموال مردم حمله می‌شود، اغتشاش است. رسانه‌ها و کنشگران مستقل باید این دو را از یکدیگر تفکیک کنند.
نکات بعدی گفت‌وگو، بازسازی، اقدام به‌جای شعار و مبارزه با فقر، فساد و تبعیض است که اهمیت بسیار زیادی دارند. راهبردهایی که عرض کردم، بیشتر به درد مسئولان می‌خورد.
به دو دروغ بزرگ اشاره کنم؛ هفدهم شهریورماه ملکه 93 و به روایتی 97 ساله انگلیس مرد. رسانه‌ای که ادعای بی‌طرفی می‌کند و سنگ با مردم بودن را به سینه می‌زند، حتی کامنت‌های مخاطبان را بست. یادمان نرفته و البته دوستان می‌توانند جست‌وجو کنند و ببینند هنوز هم بسته است.
جالب است در ماجرای «خاشقچی»، 26 سپتامبر 2018 روزنامه «گاردین» منبع مالی «ایران‌اینترنشنال» را اعلام می‌کند و می‌گوید 250 میلیون دلار برای تاسیس و راه‌اندازی آن هزینه می‌کنند. بعدها سعودی‌ها متوجه می‌شوند منبع این خبر خاشقچی بوده است. حدود 6 روز بعد، یعنی دوم اکتبر 2018 خاشقچی را با آن وضع فلاکت‌بار و رسواکننده می‌کشند. درباره رعنا رحیم‌پور هم این نگرانی وجود دارد. خودشان هم نمی‌توانند حرف خودشان را تحمل کنند و ممکن است همان بلا را سر او نیز بیاورند. فکر می‌کنم پدیده ارتباط جمعی شخصی و پیشرفت تکنولوژی‌های ارتباطی باعث شده دنیا به کارگاه بزرگ ارتباطات سیاسی تبدیل شود.
به‌نظرم درکنار همه تلخی‌هایی که این 60 روز گذشته داشته‌ایم، می‌تواند بهترین فرصت برای شناخت دقیق کنشگران سیاسی و رسانه غرب و این موضوع باشد که آنها دوست ملت ایران نیستند. آنها رسانه دروغ هستند و دیکتاتوری رسانه‌ای را به تمام معنا در آنجا شاهد هستیم.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰