کیانا تصدیق مقدم، خبرنگار:موج کرهای یا هالیو به گسترش جهانی فرهنگ کرهجنوبی از دهه۱۹۹۰ اشاره دارد. این موج در مراحل آغازین با گسترش سریالهای درام و موسیقی پاپ کرهای در آسیای شرقی، جنوبی و جنوبشرقی وسعت گرفت و بعدها با رشد اینترنت و رسانههای اجتماعی بهویژه قرار گرفتن نماهنگهای پاپ کرهای روی یوتیوب به مفهومی جهانی تبدیل شد. درباره موج کرهای با محمدجواد بادینفکر، دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) به گفتوگو نشستیم. بادین فکر، درخصوص موسیقی کیپاپ تحقیقات وسیع میدانی داشته است و بیش از آنکه نفوذ این جنس موسیقی را بین نوجوانهای ایرانی تهدید بداند، نسبت به انفعال دستگاههای فرهنگی در داخل کشور هشدار داده و در اینباره میگوید: «تنها راه این است که سلایق نوجوان و جوان را ببینیم و بدانیم نیازشان چه چیزهایی است و موضوع جوان و نوجوان جهانیشده را بفهمیم؛ موضوعی که از طریق رسانه شکل گرفته است و ما هم متناسب با این فضا، فرمتهای فرهنگی خود را بازسازی کنیم.» گفتوگوی ما با این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگ و رسانه را بخوانید.
کیپاپ یکی از نمونههای موفق برندسازی در حوزه موسیقی است. چگونه این موج موسیقی توانست خودش و فرهنگش را در سطح جهانی عرضه کند.
شکلگیری موج کرهای و کیپاپ را باید در نسبت با سیاست فرهنگی کرهجنوبی مطالعه کنیم. مشخصا مقصودم سیاستهای اتخاذ شده بعد از نظام استبدادی ژنرال پارک و از سال 1979 به این طرف است.
باید توجه داشت که سیاست فرهنگی کره مبتنیبر اقتصاد سیاسی این کشور بنا شده است. نظام اقتصادی این کشور هم مبتنیبر اصول نئولیبرالیسم طراحی شده است. در نظام حکمرانی کره اگرچه هیچ ایدئولوژی مشخصی حکمفرما نیست و به نوعی سکولار اداره میشود؛ اما با سایر نظامهای نئولیبرالی تفاوتهایی دارد. از جمله اینکه کره یک سیاست فرهنگی دولتگرا با دخالت مستقیم و عمودی دولت در فرهنگ دارد. لذا در شکلگیری کیپاپ هم ردپای سیاستهای دولتی کره نمایان هست. همچنین در این حکمرانی برخی از عناصر فرهنگی آیین کنفسیوس حضور دارد. از جمله احترام به خانواده و والدین و به صورت کلی حفظ حرمت بزرگان. همین موارد و ارزشها را میتوانید در تولیدات رسانهای گوناگون کیپاپ مشاهده کنید که تا چه میزان این ارزشهای در مرکز تولیدات قرار دارد.
مساله بعدی وارد شدن ارزشهای ملی و تاریخی کره در سیاست فرهنگی است. دولت کره تلاش کرد تا خود را به یک تاریخ سنتی متصل کند تا بتواند هویت ملی کره را بسازد. وقتی گفتمان دولت ملی یا نشنالاستیت در ادبیات حکومتی کره مطرح شد مساله هویت کرهای بهعنوان یکی از عناصر مهم توسعه کشور قرار گرفت. به همین جهت شما در آثار کیپاپ مساله ملیت کرهای و فرهنگ محلی را به صورت جدی مشاهده میکنید. به نحوی که امروز بسیاری از هوادران کیپاپ به واسطه علاقه به تولیدات این گروهها به فرهنگ و هویت کرهای نیز علاقهمند شدهاند. برای جمعبندی میتوان گفت که این سه عنصر مهم در توسعه فرهنگی کره یعنی: مداخله دولت در فرهنگ، استفاده از ارزشهای کنفسیوسی و گفتمان دولت ملی در ساخت محصولات فرهنگی کره و مشخصا کیپاپ نقش اساسی بازی میکند.
از منظر تاریخی هم نگاه کنیم در اوایل دهه 90 کشورهای کرهجنوبی و کرهشمالی به لحاظ اقتصادی با هم تفاوت چندانی نداشتند و هر دو کشور بهشدت آسیبدیده بودند؛ البته کرهجنوبی وضعیت بهتری از کرهشمالی داشت اما اوجگیری یا معجزه اقتصادی که برای کره اتفاق افتاد، باعث شد که این کشور به فکر یک صنعت سودآور بیفتد. از آنجا که کره ذخایر زمینی و منابع طبیعی که بتواند از انرژی آن برای اقتصاد استفاده کند را ندارد، باید وارد حوزهای میشد که بتواند بحرانهای اقتصادی خود را کنترل کند و آنها را پوشش دهد. موج کرهای همان کلید برای حل مشکلات بود؛ کره روی آن ریسک کرد و در این ریسک موفق شد.
ابتدای دهه 90 کرهایها با دو نگاه وارد ساخت صنایع خلاق شدند که موج کرهای هم جزو آن محسوب میشود. هدف اول ایجاد برند ملی برای کرهجنوبی بود؛ یعنی میخواستند از طریق هالیو یا همان موج کرهای تصویر یا قدرت نرم کرهجنوبی را از وضعیت بسیار اسفناکی که در آن سالها به سر میبرد، نجات دهند و به عبارتی چهره کرهای را یک چهره زیباییشناسانه تعریف کنند. اول در آسیای شرقی و بعد در آسیای میانه و غربی و پروژه بعدی اروپا و آمریکا بود. برای همین اولین تاثیرگذاریها یا موج اول کرهای وارد آسیای شرقی شد. آنها میخواستند نشان دهند چشمبادامی که در ادبیات، تحقیر اجتماعی بود ویژگی بدی نیست و اتفاقا زیباست. این چشمبادامیها الان فضای رسانهای همه کشورها را قبضه کردهاند و کشورها را تحتتاثیر خود قرار دادهاند. نکته دوم که اهمیت بیشتری از نکته اول دارد، ایجاد رشد اقتصادی است. یعنی آنها به دنبال سودآوری اقتصادی از قبل صنعت فرهنگی خود بودند. درنهایت ایجاد هالیو بهمنظور دو هدف کلان یعنی ایجاد قدرت نرم و ایجاد بازدهی اقتصادی برای کشور کره شکل گرفته و هر دو هدف هم محقق شده است.
یک نگاه تهدیدمحور نسبت به رواج موسیقی کیپاپ بین نوجوانهای ایرانی وجود دارد. اما موضوعی که طرفداران موسیقی کیپاپ مطرح میکنند این است که ترانههای کرهای برخلاف موسیقی غربی نهتنها حاوی نفرتپراکنی، خشونت یا مسائلی همچون مصرف مواد مخدر و... نیست بلکه تاکید زیادی بر مضامین اخلاقی، احترام به بزرگان و خانواده دیده میشود. با این نگاه چرا باید نسبت به چنین محتوایی و گروه موفق و ایدهپردازی در حوزه تولید موسیقی احساس خطر کرد؟
معتقدم بخش زیادی از این احساس خطر به دلیل عدم شناخت صحیح فرهنگ کره و فرهنگ ایران است. من از واژه خطر پرهیز میکنم چون هر چیزی ممکن است خطرناک باشد و هر چیزی در عین خطرناک بودن میتواند فرصت و سودآور باشد.
قبل از اینکه کیپاپ در ایران، عربستان، خاورمیانه، آسیای شرقی، آسیای مرکزی، اروپا و کنگره آمریکا نفوذ کند باید در کشور کرهجنوبی نفوذ میکرد، که این اتفاق افتاد. ما باید به این موضوع فکر کنیم که سیاستگذار فرهنگی کرهجنوبی با چه هدفی کیپاپ را در کشور خود راه انداخته است.
متخصصانی که درباره این گروهها احساس خطر میکنند ابتدا باید به این سوال پاسخ دهند که اصلا کیپاپ در کرهجنوبی چه کاربردهایی دارد؟ من براساس تحقیقاتی که داشتم این سوال را تنها از راه فهم دقیق اقتصاد سیاسی کره میتوانم توضیح دهم. اشتباه ما این است که خیلی مسائل را میخواهیم فرهنگی تحلیل کنیم یا به یک مساله ارزشی یا یک مساله روانشناختی تقلیل دهیم! این موضوع اشتباه است.
همانطور که اشاره شد نظام اقتصادی کره یک نظام نئولیبرال و متکی به فرد است، تکتک افراد در اینکه بتوانند پروژه نئولیبرالیسم را در جامعه محقق کنند مهم هستند. یعنی یک فرق آن با نظام سوسیالیستی در همین امر است. نکته این است کرهجنوبی برای اینکه بتواند پروژه نئولیبرالیسم را جلو ببرد و از بحران دهه 90 اقتصادی کره عبور کند روی نیروی انسانی خود بهخصوص نوجوانان و جوانان سرمایهگذاری کرده است.
دولت کرهجنوبی از نوجوان میخواهد در حوزه صنایع خلاق که همان حوزههای مختلف کیپاپ است فعالیت کند و تولید محتوای دیجیتال و تولید محتوای فرهنگی در بستر رسانهها داشته باشد، برای این کار نوجوان باید وارد عرصه کیپاپ شود.
طبق یک نظرسنجی در سال 2017 شغل دوم مورد علاقه نوجوانان کره ورود به عرصه سرگرمی و تبلیغات بوده یعنی اولین شغل ورود به دولت و دومین شغل مورد علاقه آنها فعالیت در تولید محتوای سرگرمکننده است، درحالی که در سال 1980 به بعد همین نظرسنجی بین نوجوانان انجام شده گزینه ورود به عرصه سرگرمی وجود نداشته یعنی حتی جزو گزینههای اولویت شغلی هم مطرح نبوده است. این موضوع نشان میدهد سیاست کره به این سمت رفته است که باید نوجوان را وارد این حوزه کند. یعنی هر نوجوان و هر جوان به مثابه تولیدکننده یا بازتولیدکننده هالیو یا موج کرهای باید عمل کند. یعنی یا باید آیدل شوند یا باید آیدلها را حمایت کنند. درواقع در این فضای اقتصادی، کرهایها برای اینکه بتوانند مشکلاتشان را حل کنند جریان مضمونی هالیو و موج کرهای را به سمت عنصر خلاقیت، انگیزه و جنگیدن برای زندگی بردند. یک مقالهای در کره نوشته شده بود با این مضمون که این سیستم اقتصادی باید به نوجوانان یاد دهد چطور زنده بمانند و بعد بتوانند به توسعه کره کمک کنند. پس در این موقعیت اولین کارکرد کیپاپ برای نوجوانان کرهای امید به زندگی، افزایشانگیزه، تلاش و جنگیدن برای زندگی و در نتیجه ایجاد خلاقیت برای پیش بردن اقتصاد کره است. این مصرف داخلی کیپاپ برای کرهجنوبی است. این باعث میشد فضای ناامیدی جوانان کرهای که به دلیل شرایط سخت ایجاد شده توسط نظام نئولیبرالی و فاصلههای طبقاتی و هزینههای بالای زندگی در کره ایجاد شده بود تا حدودی معتدل شود.
یعنی میخواهید بگویید فایده و اثرگذاری موسیقی کیپاپ برای خود کرهایها مثبت بوده است؟
در رویکرد نئولیبرال مثبت بوده و جواب داده است. شاید شما بگویید استفاده ابزاری از نوجوان برای اقتصاد بوده و این کار را منفی بدانید.
این موضوع در سطح جهانی چطور است؟ مثلا میگویند که یک کودک 9-8 ساله عاشق گروهی از کیپاپ مثل بیتیاس شده و دوست دارد مثل او لباس بپوشد و حتی مثل او آرایش کند. این اثرگذاری حتی بین نوجوانهای ایرانی هم دیده میشود. به نظر شما این جنس هواداری نسبت به یک فرهنگ بیگانه، نمیتواند تهدیدی برای نوجوانهای ما باشد؟
شاید بهتر باشد در ابتدا این سوال را مطرح کنم که چرا کیپاپ در ایران جواب میدهد؟ پاسخ این است که ما باید فضای اجتماعی ایران را مورد بررسی قرار دهیم، جامعه ایران برای نوجوانان و جوانان شبیه یک فضای بسته و ناامیدانه و تا حدودی سیاه است که در آن امید به آینده ندارد یا حداقل اینکه آینده برای او مبهم است.
یکی از ویژگیهای سن نوجوانی این است که فضای روانی که در آن آینده تیره و تاریک یا منفی باشد را نمیتواند تحمل کند و همیشه دنبال ایجاد دلخوشی برای آینده است. با یک نوجوان صحبت کنید، همواره درباره آینده صحبت میکند و درباره حال حرفی نمیزند. همیشه میگوید میخواهم این کار را کنم، درباره چگونگی انجام آن کار با توجه به شرایط صحبت نمیکند بلکه ایدهالگرا فکر میکند. اینکه نوجوانان میتوانند کاری که میخواهند را در ایران انجام دهند یک علامت سوال بسیار بزرگ است. طبق مصاحبههایی که داشتم عده زیادی از طرفداران کیپاپ آن رهایی را که میخواهد در ایران ببیند در کره میبیند؛ یعنی کره میتواند نقطه رهایی را در ذهن او بسازد. زمانی که هندزفری در گوش خود میگذارد یا ویدئوکلیپ را نگاه میکند و برای یک ساعت یا دقایقی یا چند ساعت همه فضای ایران و فیزیک و جغرافیای ایران را زیرپا میگذارد. او این فضا را ترک میکند و وارد فضای ذهنی دیگری میشود که آن فضا را در کره برایش ساختند، فضایی که میتواند در آن بجنگد و به موفقیت برسد و عشق داشته باشد و...
اینکه نوجوانهایمان را مواخذه کنیم که چرا پاپ سنتی یا رپ ایرانی را گوش نمیدهید درست نیست. بین اینها تمایزاتی وجود دارد. به نظر من این نوجوان در هیچ یک از این فرمهایی که در ایران است رهایی را نمیبیند. اگر بخواهید به عشق برسید با پاپ ایرانی نهایتا شکست عشقی میخورید. اگر میخواهید به موفقیت در زندگی برسید با کدام یک از موسیقیهای پاپ ایرانی میتوانید به موفقیت برسید؟ چه کسی میتواند ادعا کند من به موفقیت رسیدم چون هر روز سیروان خسروی گوش کردم؟ ولی طرفداران موسیقی کیپاپ میتوانند چنین ادعایی کنند که با گوش کردن کیپاپ توانستم در درس خود و در سختیهای کار موفق شوم. عدهای از اساتید با انتقاد از این موسیقی میگویند این مخدری برای ذهن نوجوانان است؛ به نظر من این تحلیل کافی و کامل نیست.
به اعضای گروههای موسیقی پاپآیدل یعنی رهبر میگویند و طرفدارانشان هم ارتش نامگذاری شدند. بالاخره این جنس نامگذاریها بیشتر ویژه فرقهها است و بهطور طبیعی نگرانیهایی بابت این میزان از اعتماد به آیدلها وجود دارد. فکر نمیکنید که این چنین دستهبندی برای طرفداران موسیقی، نهایتا تبدیل به بهرهبرداری سیاسی از طرفدارانشان شود؟
اصلا موضوع سیاسی است. دهه 90 کرهایها در راستای دیپلماسی فرهنگی خود کیپاپ را ایجاد کردند، هدف ایجاد برند بود، ادبیات برندینگ و بازاریابی سیاسی در همین موضوعات میچرخد. آنها در فروختن برند ملی خود به نوجوانان ما موفق هستند.
من در راهکار مشکل دارم. اینکه این مساله را به مثابه تهدید بدانیم یک مساله است، اما در مقابل آنچه مهم است اینکه ما چه پاسخ و ابزاری برای آن داریم؟ هیچ ابزاری نداریم. اینکه کره میتواند از طریق صنعت فرهنگی خود یا از صنایع خلاقش استفاده کند و نوجوانان شما را همراه کند یک هنر دیپلماتیک است. اما مساله این است که شما این هنر را دارید؟ اینکه چه خطراتی میتواند داشته باشد بحث دیگری است. هر فرهنگی شئون خود را دارد. راه مقابله در این فضای چندفرهنگی و چندملیتی و جهانی به نظر من مواجهه منطقی مبتنیبر اصول است، مواجهه به معنای رقابت و حضور در این فضا. به این معنا که شما هم برند ملی ایران را بسازید. وقتی شما در موقعیتی قرار گرفتید که پرچم ایران را بهعنوان برند قبول ندارند، از کجا میتوانید درباره برند ملی صحبت کنید؟
در عمل باید چه کرد؟ حتی اگر در نظر بگیریم کرهجنوبی بچههای ایران را شستوشوی مغزی میدهند، حالا باید برای این موضوع چه کنیم؟ راهکار و راهبرد چیست؟ نکتهای که میخواهم بدان اضافه کنم، این است که هر فرهنگی مولفههایی دارد. وقتی فرهنگی وارد گفتوگو با فرهنگ دیگری میشود، هم عناصر مثبتی دارد که به آن فرهنگ نزدیک است و هم عناصر منفی دارد که به آن فرهنگ نمیخورد. کیپاپ تمام تلاش خود را کرده است که با عدم بدننمایی یا مسائل جنسی یا مسائل اخلاقی کمترین حساسیت را در بین طرفداران آسیاییاش ایجاد کند. یکی از دلایلی که کشورهای مسلمان به این جنس از موسیقی علاقه نشان میدهند این است که کمترین هنجارشکنی را دارند. نمیگویم هنجارشکنی ندارد ولی نسبت به موسیقیهای اروپایی و آمریکایی کمتر است.
سوال من این است که چرا دختران مذهبی به کیپاپ علاقه نشان میدهند؟ این سوال جدی است که در مدارس دخترانه مذهبی الان مطرح شده است. دلیل این امر چیست؟ چه معنایی دارد؟ یکی از دلایل این است که فکری برای مصرف موسیقی یا فکری برای مصرف فرهنگی و رسانهای دختران مذهبی نداریم و برای آنها چیزی تولید نکردیم. دختر مذهبی هم میخواهد موسیقی گوش کند اما به دلیل وجود نظامهای ارزشی هر موسیقی را گوش نمیدهد. او گشته و یک موسیقی را پیدا کرده که کمترین تعارض را داشته و آن کیپاپ است و اتفاقا خیلی هم با آن همذاتپنداری کرده است. نکته من اینجاست که تا زمانی که در این عرصه ورود فعال سیاستگذارانه و تولید محتوا نداشته باشیم حق نداریم درباره مضراتش صحبت کنیم چون این مضرات را خود ما درست کردهایم. یعنی با خالی بودن یک فضایی که شما نیازهای جوانان را ندیدهاید و شاید هم نخواستید این نیازها را ببینید و در نتیجه این مقوله را تامین نکردید، یک جای دیگری این نیاز را تامین کرده است.
اگر بخواهم درباره مسائل pbt که این گروه میتواند در ایران داشته باشد نکاتی بگویم مساله اول هویت ملی است. کرهجنوبی به خوبی توانسته هویت ملی خود را در تمام موسیقیها بازسازی کند.
نکته بعدی اینکه یکسری از نوجوانان و جوانان زبان دوم خود را کرهای انتخاب کردهاند و اگر در قبال این هویت ملی که کره برای ما میسازد و بر فضای جوانان ما سیطره انداخته است، نتوانیم بحث هویت ملی ایرانی را تقویت کنیم، در بلندمدت شکست خوردهایم و اینجا خطرناک است. اینجاست که اگر ما یک رویای کرهای در کنار رویای آمریکایی در ذهن نوجوان بسازیم سر ایران بیکلاه میماند و مهاجرت زیاد میشود. پنج نفری که در هالیو کشته شدند خیلی مهم بودند و کسی درباره آن صحبت نکرد. معلوم نیست چند نفر دیگر در آنجا بودند که پنج نفر ایرانی کشته شدند. اینها بچه نبودند، دانشجوی دکتری بودند. یکی دانشجوی دکتری زبان کرهای بود. آدمهای کمی نبودند که در این مراسم حاضر شدند. این خطرات وجود دارد. خطر به این معنا که اگر از عناصر فرهنگی خود در تقابل با فرهنگ دیگر کاسته شود به هر مدلی که باشد آسیب به همراه دارد. اگر کیپاپ باعث شود ما هم به این نتیجه برسیم که فرهنگ ایرانی هم مروج زندگی است، خوب است. اما اگر باعث این شود نوجوان و جوان ما فرهنگ ایرانی را فرهنگ عقبمانده بداند خطر محسوب میشود. اینکه خطر را چطور باید جواب دهیم راهش شماتت نوجوان نیست. اینکه بگویید چرا اینطور فکر میکنید با گفتن حل نمیشود، او باید به این نتیجه برسد.
یک موضوع دیگر در زمینه نگرانیهایی که در ایران وجود دارد را بیان میکنم. نگرانی درباره مساله همجنسگرایی که خیلی مطرح است. خیلی از خانوادهها و سیاستمداران و اهالی آموزش و تربیت نگران هستند که نکند محصول کرهای یا کیپاپ مساله همجنسگرایی را ترویج دهد. این یک مساله است و باید بدان پاسخ دهیم. طبق مطالعاتی که انجام دادم و با بررسی جهانی این مساله که این امر وجود دارد، من میتوانم در دو جمله این را خلاصه کنم، اول اینکه به زعم من کیپاپ همجنسگرایی را ترویج علنی نمیکند. نکته دیگر این است که در این موضوع ما فعلا نشانهای نداریم که شرکتهای کرهای یا این گروهها اعلام کنند که ما همجنسگرا هستیم یا حتی کمپانیها این را مطرح کنند و در ظاهر این را نداریم اما درخصوص عناصر پنهان، نمیتوانیم این را انکار کنیم که نشانههایی از رفتارهای غیرکلامی و بدنی همجنسگرایی در برخی از کلیپها و نوع حرکات موزون آنها وجود دارد.
نکته دیگر این است که نوجوانان ما در موضوع همجنسگرایی گروهها، این مساله را انکار میکنند ولی باید به انکار آن اکتفا کنیم؟ خیر. یک موج جهانی همجنسگرایی راه افتاده است. فیلمهای نتفلیکس را در دو سال اخیر ببینید. حجم تولیدات درباره این موضوع بیسابقه است. نکته اینجاست در این موج نوجوان فقط کیپاپ نمیبیند، در این فضای جهانی از طریق بستر اینترنت در جریان این موضوع قرار میگیرد تا جایی که نگرشهای جنسیتی هم بهواسطه این جریان جهانی تغییر میکند. ما باید برای این نگران باشیم نه برای محصول کیپاپ! کیپاپ مثل خیلی از موسیقیهای غربی که عریان است و علنی این موضوع را توضیح میدهد عمل نمیکند ولی اشاره ضمنی به این جریان کمکهایی میرساند. من این را میفهمم یعنی در بلندمدت شاید کمپانیهای سرگرمی کره اعلام نکند که این عملیات رفتارهای همجنسگرایی است یا توضیحی در این خصوص ندهد اما رفتارها میتواند چنین موضوعی را برساند. چیزی که اتفاق میافتد این نکته ویژهای است که باید تفکیکی بین ترویج صریح همجنسگرایی و ترویج غیرصریح آن داشته باشیم. در هیچ اساسنامه و هیچ رفتار و فیلمی ما چنین موضوعی را از جانب شرکتهای کره نمیبینیم.
از همان ابتدای ظهور کیپاپ، طرفدارانی را در آمریکا به دست آورد. برخی این گونه تعبیر میکنند که پس کره توانسته حتی فرهنگ خود را به غرب و آمریکا صادر کند. اما برخی هم معتقدند که اگر کرهایها خودشان را شبیه آمریکاییها نمیکردند امکان نفوذ به جامعه غربی نداشتند. شما چه نظری دارید؟
اولا مردم کره تا مدتها مستعمره آمریکا بودند. فرهنگ و سلایق آمریکایی در بطن زندگی کرهایها وجود داشته است. سینمای آمریکا در کره بوده است، غذاهای آمریکا در آنجا بوده است و تمام فرهنگ آمریکا به کرهجنوبی تزریق شده است. بعد از جنگ جهانی دوم کرهجنوبی تحت سیطره آمریکا قرار میگیرد و کرهشمالی تحت سیطره روسیه است. به اندازهای که این دو دولت پیشرفت کردند این دو کره هم پیشرفت کرده است و به اندازه که این دو پسرفت کردند دو کره هم پسرفت کردند. ثانیا در سال 2011 نظرسنجی در بین مردم کره انجام دادند، محبوبترین کشور مردم کره، آمریکا بود. این عطش رویای آمریکایی یا فرهنگ آن در بین مردم کره وجود داشته است و این انکارناپذیر است. نکته نهایی که باید بدان اضافه کنم این است که کیپاپ از عناصر صنعت فرهنگ آمریکایی استفاده کرده است یعنی شما موسیقی پاپ کرهای که میبینید یا مصرف میکنید محصول یونیک کره نیست بلکه ترکیبی از سبکهاست که سبکهای آمریکایی هم در آن دیده میشود. حداقل در مدل سبکهای ترکیبی موسیقی و طراحی صحنهها و... از رنگهایی که آمریکاییپسند یا آمریکاییساز است استفاده میکنند. برای همین مقبولیت جهانی و آمریکایی پیدا میکند. نزدیکی این دو فرهنگ هم به دلیل اتفاقات تاریخی و تقلیدهای فرهنگی است. پس طبیعی است در آمریکا این میزان محبوبیت داشته باشد و خود را نفوذ دهد. علیرغم اینکه ابتکاراتی این فرمت کیپاپ دارد که با مدلهای آمریکایی الزاما یکسان نیست. ابتکاراتی دارد که در جای خود قابل بحث و گفتوگوست.
بالاخره این واقعیتی است که موسیقی کرهای با انواع گروههایش بین نوجوانان ایرانی، طرفدارانی به دست آورده است. به نظر شما راه صحیح مواجهه با کیپاپ و طرفدارانش در ایران چیست؟
برای مواجهه صحیح با جریان کیپاپ در ایران ما چارهای جز درآمدن از انفعال فرهنگی نداریم. ما در یک انفعال سیاست فرهنگی قرار داریم که هیچ برنامهریزی فرهنگی مشخصی برای عرصه مصرف رسانهای و فرهنگی و صنایع خلاق که در حوزه فرهنگ مطرح میشود نداریم. نمیگویم هیچ است ولی این موضوع نحیف و بیبرنامگی در آن زیاد است. تنها راه مواجهه این است که عناصر داخلی را در این موضوع تقویت کنیم و بتوانیم به جریانی بپیوندیم که جوان و نوجوان ما را تا حدود زیادی با خود همراه کرده است. تنها راه این است که سلایق نوجوان و جوان را ببینیم و نیازها را بدانیم چه چیزهایی است و موضوع جوان و نوجوان جهانیشده را بفهمیم؛ موضوعی که از طریق رسانه شکل گرفته است و ما هم متناسب با این فضا، فرمتهای فرهنگی خود را بازسازی کنیم. یکی از دلایل محبوبیت موسیقی کرهای ایجاد فضای رمز و رازآلوده است که آمیخته با اسطوره است، مگر کم فضای رازآلوده و اسطورهآمیز در ادبیات و فرهنگ خود داشتیم و داریم؟ ولی آن برنامهریزی و خلاقیتی که باید در این موضوع داشته باشیم را نداریم و اینکه توقع داشته باشیم نوجوان یکباره از آن فضای کیپاپ عدول کند و فضای فرهنگی ما را بپسندد، چیزی وجود ندارد که ذائقه او را تامین کند و این توقع بیجایی است و صحبت کردن دربارهاش، آن هم در این برهه اشتباه است.