مواضع رادیکال مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه علیه ایران و دیدار با اپوزیسیون دست‌چندم تهران، هم در تناقض آشکار با کنش پشت‌صحنه اوست و هم پاسخی کوبنده می‌خواهد
مکرون، اعتراضات در ایران را «انقلاب» خوانده و ادعا کرده است که اعتراضات در ایران رسیدن به توافق احیای برجام را «دشوارتر می‌کند.
  • ۱۴۰۱-۰۸-۲۴ - ۰۰:۱۵
  • 00
مواضع رادیکال مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه علیه ایران و دیدار با اپوزیسیون دست‌چندم تهران، هم در تناقض آشکار با کنش پشت‌صحنه اوست و هم پاسخی کوبنده می‌خواهد
جوکر الیزه
جوکر الیزه

 رئیس‌جمهور کشوری که از سال 1789 تا 1958، پنج جمهوری، دو پادشاهی، دو امپراتوری و یک نظام دیکتاتوری را آزموده‌ و تجربه 15 قانون اساسی گوناگون را دارد، اعتراضات در ایران را «انقلاب» خوانده و ادعا کرده است که اعتراضات در ایران رسیدن به توافق احیای برجام را «دشوارتر می‌کند.» امانوئل مکرون درحالی‌که کمتر از یک ماه پیش خیابان‌های پاریس زیر پای ده‌ها هزار معترض به وضعیت اقتصادی بود، توافق هسته‌ای را به وضعیت داخلی کشور گره زده است و با توجه به آن، توافق را «به‌شدت شکننده» خوانده و گفته که فکر نمی‌کند «پیشرفت جدیدی وجود داشته باشد.» او که کشورش مهد اعتراض، اغتشاش، آشوب و زورآزمایی‌های خیابانی است و در میان کشورهای اروپایی به «ناپایداری نظام سیاسی» شهره است، در گفت‌وگو با رادیو فرانسه در پاسخ به این سوال که آیا فکر ‌می‌کند مذاکرات احیای توافق هسته‌ای میان تهران و قدرت‌های جهانی، پس از وقفه‌ای چند ماهه از سر گرفته شود، گفت: «من هنوز در این‌باره بسیار محتاطم. فکر نمی‌کنم هرگونه پیشنهادی که در حال حاضر مطرح شود، بتواند توافق هسته‌ای را حفظ کند.» رئیس‌جمهور فرانسه در ادامه اظهارات مداخله‌جویانه‌اش درباره اتفاقات اخیر ایران ادعا کرد که وضعیت سیاسی موجود در داخل ایران که اعتراضاتی در جریان است، وضعیت [پیرامون توافق هسته‌ای] را «تا حد زیادی» تغییر داد و احتمال دست یافتن به توافقی با ایران را «تضعیف کرد.» او با این وجود، ابراز امیدواری کرد که نشستی بین‌المللی با حضور قدرت‌‌های منطقه از جمله ایران تا پایان سال جاری تشکیل شود. به نظر او، هیچ‌گونه طرح پیشنهادی جدیدی نمی‌تواند در آینده نزدیک موجب احیای توافق هسته‌ای شود و احتمالا «چهارچوب جدیدی» برای پرداختن به این موضوع لازم خواهد بود.  مکرون با اشاره به اقدامات تحریمی اخیر اتحادیه اروپا علیه ایران گفت که تحریم‌های بیشتری از سوی اتحادیه اروپا علیه مقامات ایرانی اعمال خواهد شد. او در گفت‌وگو با رادیو اینتر فرانسه، در این‌باره بیان کرد: «کشورهای متعددی هستیم که در تلاشیم تحریم‌های هدفمند اعمال شوند، به‌ویژه علیه سپاه پاسداران و افراد این رژیم.» رئیس‌جمهور فرانسه در پاسخ به اینکه آیا از تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران ایران، اقدامی که به گفته مقامات اروپایی، اتحادیه اروپا در حال بررسی آن بوده است حمایت می‌کند یا نه، گفت با تحولات رخ‌داده این مساله باید بررسی شود. به نقل از شبکه العربیه مکرون همچنین مدعی شد که فرزندان انقلاب ایران درحال انجام انقلاب هستند. 
این اظهارات مکرون در کنار دیدار 4 روز پیش او با مسیح علی‌نژاد و همراهانش، برای کسانی که در ایران و از نزدیک تحولات میدانی را دنبال می‌کنند کمی تعجب برانگیز است. البته فهم چرایی این موضوع چندان دشوار نیست. به طور حتم مکرون و شرکای اروپایی‌اش نیز تحت‌تاثیر فضایی قرار گرفته‌اند که اپوزیسیون ایرانی در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های غربی درباره تحولات در ایران ترسیم کرده‌اند. از سوی دیگر این شبکه پروپاگاندا سعی دارد در شبکه‌های اجتماعی، با آزار و اذیت کسانی را که تلاش می‌کنند واقعیت میدانی در ایران را بازنشر دهند، به دالان سکوت هدایت کند. 
این البته اقدامی است که پادوهای رسانه‌ای و شبکه تروریستی ایران‌اینترنشنال انجام می‌دهند. اطلاعیه دو نهاد امنیتی کشور و داده‌های دیگر نشان می‌دهد که در پس پرده، سرویس‌های اطلاعاتی غرب یک طراحی بی‌نظیر برای حذف نظام سیاسی در ایران تدارک دیده بودند. آنها در ماه‌های گذشته توانسته بودند یک ائتلاف گسترده سیاسی نظامی متشکل از تمامی اپوزیسیون ایرانی و گروهک‌های تروریستی ایجاد کنند. بخشی از ظرفیت سرویس‌های اطلاعاتی غرب در چند ماه گذشته معطوف به ایجاد یک صلح موقت بین گروه‌ها و شبکه‌های ضدایرانی برای دستیابی به هدف مشترک سرنگونی جمهوری اسلامی ایران بوده است. این هدف مشترک همان چیزی است که در نمایش برلین به‌تصویر کشیده شد. در آن تجمع از سلطنت‌طلبان تا جدایی‌طلبان کرد و عرب و... آمده بودند تا برای پایان جمهوری اسلامی تجمع کنند. همکاری سرویس‌های جاسوسی کشورهای غربی و رژیم‌صهیونیستی و برخی کشورهای مرتجع منطقه در این عملیات براندازی و ائتلاف گسترده سیاسی و پشتیبانی بسیار مستحکم رسانه‌ای به‌ویژه تبدیل رسانه بی‌بی‌سی فارسی و شبکه تروریستی ایران‌اینترنشنال به رسانه اغتشاشگران، پتانسیل زدن یک ضربه کاری به ایران را فراهم کرده بود.  بروز خشونت‌ها و تبدیل اعتراضات با ادبیات شیک به اغتشاش و فحاشی‌های رکیک جنسی و حمله به زنان محجبه و روحانیون و در کنار آن عملیات تروریستی داعش، همه‌چیز را دگرگون کرد. این البته برای مردم ایران مشخص شده اما طرف غربی که متاثر از فضای پروپاگاندا است و در طراحی این عملیات به تمامی حفرات اندیشیده بود و به نتیجه دادن آن مطمئن بود، از دور بوی کباب به مشامش رسیده اما غافل از آن است که در میدان چه اتفاقی روی داده و تمام نقشه‌ها نقش بر آب شده است. 

  چرا این‌گونه موضع می‌گیرند؟
برای تصمیم‌گیری درباره یک کشور و اقدام علیه یا له آن، به چندین و چند منبع می‌توان استناد کرد. شاید در پایین‌ترین سطح، بررسی رسانه‌های یک کشور بتواند بخشی از اطلاعات لازم را منتقل کنند. بسته به وضعیت آزادی مطبوعات و دسترسی‌های رسانه‌ها، این بررسی می‌تواند قابل اعتنا یا غیرقابل اعتنا باشد. پس از آن شبکه‌های اجتماعی که در آن مردم به‌راحتی دیدگاه‌هایشان را به‌ اشتراک می‌گذارند، می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. جدا از این دو منبع، در هرکشور سفارتخانه، کنسولگری و دفاتر فرهنگی وجود دارد که نسبت به رسانه‌ها منبع قابل اعتناتری برای کسب اطلاع است. در مرحله بالاتر، سرویس‌های اطلاعاتی و شبکه جاسوسان قرار دارند که بیش از سه منبع پیشین دسترسی و اطلاعات دارند. برداشتی که امروز غرب درباره ایران به دست آورده است، ریشه در مسائل مختلفی دارند که باید آنها را به شکلی جدی شناسایی کرد و مورد بررسی قرار داد. در ادامه به برخی از این موارد پرداخته شده است.

 1- غرب بدون چشم بینا در ایران
با سقوط رژیم پهلوی، تسلط امنیتی غرب بر ایران به‌شدت ضربه خورد. در ابتدا مستشاران آمریکایی از ایران خارج شدند که وظیفه هدایت اقدامات غرب در ایران را به صورت مستقیم برعهده داشتند. در مرحله دوم با تصرف سفارت آمریکا و ازبین رفتن اتاق طراحی واشنگتن در تهران، ضمن از دست رفتن این پایگاه، دیگر متحدان آمریکا نیز حساب کار را کردند. در وهله سوم بخش بزرگی از قاعده طرفداران و شبکه‌هایی که غرب در ایران درانداخته بود از کشور گریخته، از مسئولیت‌هایشان برکنار شده، به زندان انداخته شده یا در عملیات‌های بازیابی تسلط آمریکا بر ایران مانند کودتاها سوزانده شدند. در مرحله چهارم نیز نظام جدید ضمن پاکسازی دستگاه‌های حساس کشور، ضرباتی امنیتی به گروه‌های جاسوسی تازه تشکیل شده غرب در ایران وارد ساخت. 
غرب در این مرحله به دلیل از دست رفتن تسلط امنیتی و اطلاعاتی خود در ایران که از بالاترین نهادهای کشور اعمال می‌کرد، مجبور شده گروه‌های جاسوسی تشکیل دهد. اما زیر ضربه رفتن این گروه‌ها، اقدام در حوزه جاسوسی را نیز برای آمریکایی‌ها و متحدان غربی‌اش دشوار ساخت. آمریکا بر همین اساس وارد اقدامات تقابلی با ایران شد. این حرکت مردم و دستگاه سیاسی کشور را نسبت به واشنگتن بدبین‌تر ساخت به‌طوری که هرگونه ارتباط با واشنگتن و حتی پیوند خوردن تحرکات اعتراضی به این کشور، با واکنش‌هایی شدید از سوی جامعه مواجه می‌شود. 
در اینجا آنچه برای آمریکا باقی ماند، تکیه بر افرادی بود که سطح بالایی در داخل کشور نداشته و به دلیل انجام اقدامات نامعمول و بروز بن‌بست در زندگی، ایران را ترک کردند و به غرب رفتند. این افراد که عمدتا فاقد تخصص برای کسب درآمد در غرب بودند، برای گذران زندگی به «کشور فروشی» روی آوردند و به دلیل سطح فکری پایین، تنها توانایی ایجاد پروپاگاندا علیه ایران را داشتند. غرب با انقلاب ایران چشم‌هایش را در کشور از دست داد و حالا از پشت بام‌های اطراف درحال نگاه به تهران است؛ اقدامی که شاید برای جاسوسی‌های موردی و آسیب‌های تاکتیکی به‌کار ‌آید اما در براندازی تاثیری ندارد. 

2- سقوط شدید در موضوع «ایران»
ازبین رفتن هیمنه اطلاعاتی آمریکا در ایران که قدرت اداره کشور را به واشنگتن می‌داد و سپس ضربات گسترده به دستگاه‌های جاسوسی این کشور، باعث شد غرب به‌طور ویژه‌ای به سمت استفاده از اپوزیسیون گردش کند.  آنچه در این میان مهم است، نزول همین سیستم است که به خودی‌خود، حداقلی به‌شمار می‌رفت. هرچند غرب در ابتدا به برخی از سیاستمداران به بن‌بست رسیده در داخل و حتی جناح سیاسی‌شان متمرکز بود اما امروز این موضوع نیز با چالش روبه‌رو شده است. درک این موضوع چندان دشوار نیست، کافی است کمی به عقب بازگردیم. افرادی که آمریکا تا دهه 1380 شمسی جذب می‌کرد عمدتا نمایندگان تندرو هردو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب بودند که پس از تندروی‌های بسیار به بن‌بست رسیده و برای گشودن وضعیت خود به خارج می‌گریختند. این افراد نیز مزایای چندانی برای آمریکا نداشتند و قابلیت‌های بزرگی در اختیار این کشور قرار نمی‌دادند. اکنون اما عمدتا افراد رده‌چندمی مانند مسیح علی‌نژاد چهره‌هایی هستند که سر از غرب درمی‌آورند؛ چهره‌هایی که پیش از فعالیت‌های سیاسی‌شان، دچار آسیب‌های اجتماعی بوده‌اند.

3- اعتمادبه‌نفس کاذب 
جبهه غربی با تلاش‌های فراگیر چندین‌ساله موفق شده هماهنگی بالایی در میان متحدان خود برای مقابله با ایران ایجاد کند. یکی از نمودهای آن افزایش هماهنگی میان رژیم‌صهیونیستی و برخی از کشورهای عربی است. از سوی دیگر غرب در این سال‌ها موفق شده اپوزیسیون ایرانی را حول «حذف نظام سیاسی» متحد کند.  شدت بالای هماهنگی میان تمام کشورهای غربی و متحدان آن در کنار دیگر مسائل مانند چرب‌زبانی اپوزیسیون دست‌چندم و فریب خوردن از پروپاگاندایی که خود به راه انداخته‌اند، باعث شده آنها اعتمادبه‌نفس بالایی نسبت به اقدامات‌شان داشته باشند. این اعتمادبه‌نفس یکی از عوامل اظهارات سنگین و فراموشی‌ شأن سیاسی سران عالی‌رتبه غربی و سخن گفتن صریح‌شان درباره ساقط کردن ایران است. 

4- فریب عوامل تبلیغات مجازی از پروپاگاندای خود
نظام سیاسی ایران در سال‌های اخیر سالانه یک، دو یا چند بار در فضای مجازی ساقط می‌شد اما افزایش تمرکز غرب بر بستر پلتفرم‌ها باعث شده با شدت یافتن این اقدامات، نظام سیاسی ایران در فضای مجازی روزانه چندبار ساقط شود. اکنون البته این موج فروکش کرده ولی در مهرماه تقریبا هفته‌ای نبود که جمهوری اسلامی در توییتر سقوط نکرده باشد و شورای‌ گذار برای مدیریت کشور و برگزاری انتخابات خود را آماده نکرده باشد. 
جمع کردن 100 نفر دور یک میدان در شهری چندصد هزار نفری برای مدتی کوتاه و انتشار گسترده فیلم‌های آن، آتش زدن سطل‌های زباله و انتشار آن و دادن شعارهای رادیکال توسط عده‌ای معدود که بسیاری از آنها افرادی غیرموثر در جامعه به شمار می‌روند، به آشوب منجر می‌شود اما حتی این آشوب در نزدیکی براندازی قرار نمی‌گیرد. شاید همین باعث شده بود تا حتی خبر آتش زدن یک سطل آشغال در شمال تهران، در رسانه‌های فارسی‌زبان تبدیل به یک خبر مهم شود. 

5- سوءاستفاده حداکثری از اشتباهات داخلی
دولت ایران برای رسیدن یارانه به‌طور دقیق به دست افراد هدف، جلوگیری از سوءاستفاده و رانت و همچنین کم‌صرفه کردن قاچاق کلاهای داخلی که با ارز ترجیحی ارزان‌تر از کشورهای منطقه بودند، دست به حذف این ارز زد. 
ارز ترجیحی باعث می‌شد قیمت واقعی آرد، روغن، دارو و... که توسط واردات نیز تامین می‌شدند، از بازار کشورهای همسایه پایین‌تر باشد. از این رو بازار کشورهای همسایه کالای مورد نیاز خود را از طریق قاچاقچیان ایرانی تامین می‌کردند. دولت ایران برای کنترل این وضعیت دست به حذف ارز ترجیحی زد درحالی که تقویت کنترل‌های مرزی می‌توانست ضمن مسدود ساختن مسیر هرگونه قاچاق، در موقع آشوب، مانع از ارسال تسلیحات به داخل کشور شود. 
حذف ارز ترجیحی درحالی طرح‌ریزی شد که مبتکران آن ادعا داشتند گرانی‌های ناشی از آن ملایم خواهند بود. با این حال گذر زمان، نادرست بودن پیش‌بینی‌های آنها را ثابت کرد. اگر گرانی ناگهانی بنزین در سال 1398 دفعتا به شورش منجر شد، حذف ارز ترجیحی در ابتدای سال 1401 به‌مرور اثر خود را نشان داد و زمینه‌ای از خشم آفرید. گفته می‌شود تبعات طرح حذف ارز ترجیحی چند ماه پس از اجرا و پشت‌سر گذاشتن التهابات چند ماه گذشته در حال رخ‌نمایی در بازار داروست. این موضوع در کنار ناکارآمدی‌های انباشته‌شده در گذشته، بستر دامن زدن به اعتراضات در ایران شد و طرف غربی را به جمع‌بندی نادرستی از وضعیت کشور رساند. 

  راه‌حل چیست؟
شناختن ریشه‌های آشوب و براندازی و نشان دادن تسلط اطلاعاتی در مواجهه با اعتراضات و آشوب‌ها، هرچند پراهمیت است اما کافی نیست. غرب به دلیل عادت کردن به مماشات سال‌های گذشته ایران، جسارت گام‌های جدی‌تری را علیه ایران کسب کرده است و صریح‌تر وارد میدان می‌شود. تداوم مسیر پیشین و هرگونه بی‌عملی، عرصه را بر تهران سخت‌تر از گذشته خواهد کرد. به نظر می‌رسد در حداقلی‌ترین حالت تهران باید به صورت ضرب‌الاجلی اقداماتی را در دستورکار قرار دهد. بخشی از این اقدامات می‌تواند به این شرح باشد: 

1- برخورد با سفارتخانه‌های مداخله‌گر
در دولت جدید بر این اساس که نباید تمام مشکلات را یک‌جا حل کرد، تلاش شد برای عدم بزرگ دیده شدن اقدامات مقابله‌ای غرب، پاسخ‌ها به آرامی سیر صعودی به خود بگیرند. تحولات جدید که در آن غرب تمام توان خود را پشت سر آن آورد، نشان داد تهران باید مماشات را به‌صورت کامل کنار گذاشته و آرایش هجومی خود را تقویت کند. ایران باید برخوردی جدی با هرگونه سرپل غرب در داخل داشته باشد و به‌طور ویژه به مقابله با سفارتخانه‌هایی بپردازد که در التهابات نقش‌آفرینی کرده‌اند. 

2- یک «ترسیم دریایی» دیگر نیاز است
نیروهای مقاومت اسلامی در لبنان در کشوری کوچک موفق شدند با تهدیدات معتبر و جدی نظامی حق خود را در مذاکرات ترسیم مرزهای دریایی با رژیم‌صهیونیستی به دست آورند. این درحالی بود که آمریکا به‌طور ویژه‌ای در حال پشتیبانی از رژیم‌صهیونیستی بود. در حال حاضر اروپا آشکارا ایران را به براندازی تهدید می‌کند و در داخل کشور دست به آشوب می‌زند اما در مقابل به‌راحتی به بازارهای منطقه و انرژی آن دسترسی دارد و در مناطق تحت تسلط محور مقاومت تحرک می‌کند. وقتی لبنان قادر به موفقیت در مذاکرات «ترسیم مرزهای دریایی» شد به چه دلیل در ایران پیگیری راه‌حل‌های سیاسی در دستورکار است؟

3- پرداخت هزینه امنیت مجانی 
به دلیل مبارزه ایران با تروریسم، مواد مخدر و قاچاق انسان و تحمل هزینه‌های جانی و مالی آن به‌صورت یکجانبه، اروپا با بحران‌هایی کمتر از آنچه می‌بایست، روبه‌رو شده است. تهران باید به شکلی جدی خود را از همکاری‌های امنیتی با اروپا خارج ساخته و به تامین امنیت رایگان برای این قاره پایان دهد. 

4- چرایی همکاری با اروپای برانداز 
غرب در حوزه ایجاد امنیت در دریای سرخ و جنگ یمن، خواستار میانجیگری تهران شده است. این مساعدت تهران باید در قالب یک پکیج و یک معامله پایاپای انجام پذیرد. پیش‌تر برایان هوک، مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا در دوران ترامپ پس از واکنش‌های جدی و عملی تهران به اقدامات این کشور به شکلی مضحکانه با توصیف اقدام کشورش در تحریم ایران با عنوان اقدامی در حوزه دیپلماسی خواستار بازی ایران در زمین دیپلماسی شده بود. اروپا از قدرتمندترین ابزارش علیه ایران استفاده کرده است و ایران نیز می‌بایست از قدرتمندترین ابزار برای پاسخ استفاده کند. اگر آنها تلاش می‌کنند در کنار اپوزیسیون، از کشورهای دیگر منطقه علیه ایران کمک بگیرند، تهران نیز می‌تواند از نیروهای همسو با خودش در مواجهه با غرب بهره ببرد.

  فقدان رهبری آشوب ها؛ مزیت یا ناچاری؟
بسترهای مجازی که جزئی از زندگی امروز و آینده جهان هستند، موقعیت‌هایی را برای مداخله در کشورهای دیگر آفریده‌اند به‌گونه‌ای که آمریکا در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 مدعی بود کشورهایی مانند چین و روسیه از طریق بسترهای مجازی تلاش کرده‌اند در این انتخابات مداخله کنند. 
فضای مجازی در کشورهایی که ساختار سیاسی مستحکمی دارند، می‌توانند باعث ایجاد سیل‌های خیابانی شوند. به‌عنوان نمونه مصر در سال 2011 از طریق پلتفرمی مانند فیس‌بوک دچار سقوط حکومت حسنی مبارک شد.  نظام سیاسی مصر اجازه شکل‌گیری گروه موثر و ایجاد طبقه رهبران مخالف را در داخل این کشور نمی‌داد اما فضای مجازی باعث شکل‌گیری سیل‌های خیابانی شد که درنهایت به تغییرات سطحی در این کشور منجر شد.  در نمونه مصر، اخوان‌المسلمین به‌عنوان تشکلی پرسابقه و گسترده با وجود آنکه در ابتدای اعتراضات نقشی نداشت رهبری این جریان را برعهده گرفت اما به دلیل آسیب‌های سطحی سیل اعتراضی رخ‌داده، تنها یک‌سال در رأس قدرت قرار داشت. درحقیقت به‌جز حسنی مبارک تغییر چندانی در این کشور رخ نداد و تمام ساختارهای پیشین سالم باقی ماندند.  اگر در آمریکا دخالت مجازی به سرانجام مشخصی نرسید و در مصر نیز با تمام هزینه‌هایش تغییراتی اندک رخ داد، در ایران نیز این مساله به نتیجه‌ای بزرگ منجر نخواهد شد. 
یکی از دلایلی که آشوب‌های ایران از سال 96 تاکنون دارای رهبر نیستند، توانایی نظام سیاسی در مدیریت کشور و شکل نگرفتن رهبری موثر در میان مخالفان است که دلایل بسیاری دارد. غرب تلاش دارد به دلیل عدم دسترسی‌اش به سرپلی قدرتمند یا حتی افراد موثر در داخل کشور، با برنامه‌ریزی‌های گسترده به سمت ایجاد تحرکاتی حرکت کند که به‌زعم خود وابسته به رأسی باشند که نه وجود دارد و اگر هم یافت شود مورد ضربه قرار می‌گیرد. غرب قصد دارد از طریق کمک به راه‌اندازی شورش‌های بی‌سر که تنها راه در دسترس این جبهه است، تهران را تضعیف کند تا شاید روزی بتواند آن را در مسیر سقوط قرار دهد. 

  نشانه‌های سقوط
دیدار امانوئل مکرون با مسیح علی‌نژاد و همراهانش، برای افرادی که در دو ماه گذشته در شبکه‌های اجتماعی، از «انقلاب» در ایران می‌نویسند، یک گام به جلو و اقدامی بی‌سابقه تلقی شد. آنها این دیدار را رویدادی بسیار مهم می‌خواندند و با اشاره به اینکه پیش از این روسای‌جمهور فرانسه با وجود میزبانی از ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور اسبق ایران و شاپور بختیار که با تشکیل «نهضت مقاومت ملی» به دنبال سقوط جمهوری اسلامی ایران بود، دیدار و گفت‌و‌گوی رسمی نداشتند، از یک چرخش بی‌سابقه در روابط فرانسه با مخالفان نظام نوشتند. 
شاید برای آنها که در خارج از ایران زندگی می‌کنند کشف حقیقت با توجه به جریان رسانه‌ای که شبکه یکپارچه رسانه‌ای و مجازی علیه ایران تدارک دیده‌اند، کمی سخت باشد اما برای آنها که در ایران زندگی می‌کنند، درک دنیای واقعی و مجازی بسیار ساده باشد. آنها در شبکه‌های مجازی توییت‌های پادوهای رسانه‌ای را می‌خواندند که از پیروزی انقلاب! با مشارکت دو درصدی مردم، آزادسازی! یک‌به‌یک شهرها، حذف تیم ملی از جام‌جهانی و اولتیماتوم دادن به نهادهای نظامی می‌نوشتند اما در کف میدان شهریور به مهر رسید و مهر به آبان و آبان به دهه سوم اما نشد آنچه که قرار بود در سه روز و یک هفته و یک ماه اتفاق بیفتد. حالا همین جریان تلاش دارد با بزرگنمایی غیرواقعی از دیدار علی‌نژاد و همراهانش با رئیس‌جمهور فرانسه، یک دستاورد بزرگ بسازد و بگوید که دنیا پشت آنهاست. شاید این گزاره در نگاه نخست، چندان بی‌راه نباشد. در میانه اعتراضات کم‌سو شده در ایران، یک خبرنگار که مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی است و در آمریکا سالی حدود 110 هزار دلار دریافتی دارد، توانسته با رئیس‌جمهور یکی از کشورهای عضو شورای امنیت دیدار و گفت‌و‌گو کند. از این منظر این دیدار را می‌توان بی‌سابقه خواند اما برای تحلیل دقیق‌تر، باید به دنبال پاسخ این پرسش بود که دلیل تدارک چنین دیداری چه بوده است؟ پاسخ احتمالا از دو حالت خارج نیست؛ یا ایران آنقدر ضعیف شده که کاخ الیزه چنین نمایشی را تدارک دیده یا اینکه دشمنان ایران و اپوزیسیون ایرانی به اندازه‌ای به اضمحلال رفته‌اند که یک خبرنگار توانسته جایگزین آنها شود. 
با توجه به محدودیت‌های منابع غربی برای کسب اطلاعات و طراحی عملیات براندازی جمهوری اسلامی، احتمالا فرانسه به این جمع‌بندی رسیده که تهران ضعیف شده است. جدا از تبلیغات پرحجم رسانه‌ای، برخی کاستی‌ها در داخل و نارضایتی‌های اقتصادی نیز این گزاره را تقویت کرده است. اما اگر فرانسه به چنین جمع‌بندی‌ای رسیده بود، آیا این امکان فراهم نبود که دیداری در این سطح با افرادی صاحب نام‌تر برگزار شود؟ مسیح علی‌نژاد به‌عنوان یک خبرنگار، لادن برومند فرزند نفر دوم نهضت مقاومت ملی به رهبری بختیار، شیما بابایی فعال سیاسی و رویا مجیدی دختر یکی از افرادی که گفته می‌شود در جریان اعتراضات کشته شده، فعالان زنی خوانده شده‌اند که با مکرون دیدار کرده‌اند. از نکات جالب اینکه هماهنگی این دیدار را سازمان «عدالت برای کُردها» تدارک دیده است که به دلیل عدم همراهی غرب با تشکیل کردستان بزرگ و رویای استقلال کردها از چهار کشور ترکیه، سوریه، عراق و ایران، تاسیس شده است. صرف‌نظر از عامل هماهنگ‌کننده این دیدار، واقعیت این است میهمانانی که امانوئل مکرون آنها را به حضور پذیرفته، فاقد شأنیت سیاسی و بدنه اجتماعی در ایران هستند. بزرگ‌ترین اقدامات اصلی‌ترین میهمان مکرون، اعلام کمپین‌های مختلف آن هم با بودجه‌ای است که نهادهای براندازی در آمریکا هزینه آن را پرداخت کرده‌اند. 
این در حالی است که دهه‌ها قبل، کاخ الیزه به گروه‌هایی که توانایی‌های بسیار گسترده‌تر و بدنه اجتماعی وفادار و قابل توجهی در ایران داشتند نیز در این سطح بها نمی‌داد و اگر حتی آنها را به ضیافتی با حضور رئیس‌جمهور دعوت می‌کرد، هیچ‌گاه اجازه انتشار خبر و تصویر آن را نمی‌داد. آن‌گونه که مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین در دیدار با سران رژیم بعث صدام گفته است مقامات الیزه در دهه 60 با وجود اینکه از اقدام آنها در انفجار دفتر نخست‌وزیری اطلاع داشتند، به منافقین تروریست نمی‌گفتند. او ادعا کرده بود در سال‌های حضور در فرانسه، منافقان با کاخ الیزه هم ارتباط داشتند. در همان سال‌ها، فرانسه به جز منافقین، میزبان شخصیت‌های با جایگاه سیاسی قابل توجهی همچون بختیار، بنی‌صدر، رجوی، اویسی، ازهاری بود و رضا پهلوی نیز به این کشور ترددهای متعدد داشت. قیاس این افراد با کسانی که اخیرا با مکرون دیدار کرده‌اند، به وضوح نشان می‌دهد که غرب در مواجهه با جمهوری اسلامی تا چه اندازه‌ای سقوط کرده است. به عبارت ساده‌تر می‌توان گفت سطح اپوزیسیون ایرانی به اندازه‌ای نازل شده که برای دیدار با رئیس‌جمهور یکی از قدرتمندترین کشورهای اروپایی، چنین ترکیبی انتخاب شده است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰