• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۸-۲۱ - ۰۰:۱۵
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
حال و روز کتاب در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب

ارتباط با سلایق مختلف؟به جلسه وزیر با نویسندگان نگاه کنید

رمضانی مانند وزیر ارشاد وعده خودکفایی در حوزه کاغذ نداد اما ناشران را به تولید کاغذ باکیفیت داخلی امیدوار کرد.

ارتباط با سلایق مختلف؟به جلسه وزیر با نویسندگان نگاه کنید

عاطفه جعفری، خبرنگار:هفته کتاب فرصت خوبی است تا بیشتر از کتاب بگوییم و بشنویم، همین شد که به سراغ کسی رفتیم که مسئولیت مستقیم در هفته کتاب دارد و برنامه‌های زیادی را در این حوزه تدارک دیده است. علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران است و برای هفته کتاب 1401 به‌عنوان دبیر ستاد انتخاب شده است. همه گفت‌وگوی ما با رمضانی درمورد هفته کتاب نبود، بلکه از نمایشگاه کتاب فرانفکفورت و حاضر نشدن ایران هم گفتیم و درمورد وضعیت تولید کاغذ و تاثیرش بر بازار نشر نیز صحبت کردیم. رمضانی مانند وزیر ارشاد وعده خودکفایی در حوزه کاغذ نداد اما ناشران را به تولید کاغذ باکیفیت داخلی امیدوار کرد.

از موضوع مهم کاغذ شروع کنیم. اوضاع چگونه است؟ کارخانه کاغذ مازندران چه می‌کند و بقیه کارخانه‌های تولید کاغذ به کجا رسیدند؟
از وعده‌هایی که آقای رئیس‌جمهور و وزیر دادند، این بود که در تولید کاغذ داخلی به خودکفایی برسیم. طبعا منظور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، کاغذ نشر و مطبوعات است. مصرف کاغذ در کشور در حوزه‌های دیگر مثل کارتن‌سازی، بسته‌بندی و... نیز وجود دارد. مجموع مصرف کاغذ نشر، سال گذشته طبق آمار ثبتی که از روی اعلام وصول کتاب‌ها محاسبه می‌شود، کمی بیشتر از 40 هزار تن بوده است. 
مصرف کاغذ مطبوعات هم ظاهرا بین 8 تا 12 هزار تن متفاوت بوده است. با پایین آمدن تیراژ روزنامه‌ها و مطبوعات، این عدد مدام کمتر شده است. قبلا مصرف کاغذ مطبوعات خیلی بیشتر بوده است.

قبلا یعنی چه زمانی؟ ناظر بر چند ماه اخیر می‌گویید یا مثلا دهه 80؟
خیر، حتی اوایل دهه 90. همان زمان سردبیر مجله «زمانه» بودم. مجله‌ در پنج هزار تیراژ در حوزه تاریخ معاصر چاپ می‌شد اما حالا باید روی دکه بگردید و مجله‌ای با تیراژ پنج هزار یا دو هزار پیدا کنید، حتی تیراژ روزنامه‌ها خیلی پایین آمده است. مجموع مصرف کاغذ نشر و مطبوعات حدود 50 تا 52 هزار تن می‌شود. 
مصرف دیگری هم داریم که شامل کتاب‌های درسی است و وزارت آموزش‌وپرورش استفاده می‌کند که حدود 60، 70 هزار تن است. البته آمارهای دقیق از صحبت‌های خودشان قابل استخراج است، پس مصرف کاغذ کتاب در حوزه فرهنگی، آموزشی و مطبوعات حدود 120 هزار تن است. طبق وعده آقای رئیس‌جمهور و آقای وزیر، باید برای تولید 120 هزار تن کاغذ خودکفا شویم. طبیعتا خودکفایی در حوزه‌های دیگر مثل کارتن‌سازی و بسته‌بندی هم خوب و هم مطلوب است اما امکان دارد اولویت نباشد. شاید در بخش‌های دیگر بتوانیم این اتفاق را رقم بزنیم. دولت شروع به کار کرد و وزارت آموزش‌وپرورش، قراردادی برای تولید 35 هزار تن کاغذ با کارخانه کاغذ مازندران منعقد کرد. وزارت ارشاد هم قرارداد تولید هفت هزار تن کاغذ برای تحویل ماهانه هزار تن از شهریورماه با کارخانه کاغذ مازندران قرارداد بست. کارخانه کاغذ مازندران ظرف دو-سه سال گذشته، کاغذ تحریر تولید نمی‌کرد، چون سود بیشتر در تولید کاغذی است که برای تولید کارتن و مقوا استفاده می‌شود و بعضا نیز صادرات هم می‌شود. 
از شهریورماه قرارداد منعقد شد و براساس این قرارداد، کارخانه کاغذ مازندران در حال تولید است و به ما تحویل می‌دهد. تا حالا هم بیش از هزار تن توزیع بین ناشران توزیع شده است. آنچه از کارخانه تحویل می‌گیریم به‌صورت رول است. با کارخانه‌هایی برای تبدیل رول‌ها به شیت، انعقاد قرارداد صورت‌ گرفته و به ناشر به‌صورت شیت تحویل می‌شود. چون مصرف کاغذ کتاب به‌صورت شیت است.

وقتی به کارخانه رفتیم، می‌گفتند برای ما صرفه دارد که به‌صورت رولی تحویل بدهیم، تا به شیت تبدیل کنیم.
کارخانه کاغذ مازندران، دستگاه مختصری برای تبدیل رول به شیت دارد اما هزینه‌اش بالاتر از روش فعلی می‌شد. کارگاه‌های تبدیل رول به شیت در کشور وجود دارند. وقتی مازندران، خودش شیت کند، هم هزینه‌هایش بالاتر می‌رود و هم با توجه به محدودیت‌ها برایش به‌صرفه نیست. هفته گذشته برای بازدید از کارخانه به مازندران رفتم و دیدم تجهیزات مختصری برای شیت کردن دارند، لذا ما اکنون با چندین کارخانه و کارگاه قرارداد داریم و با سرعت بیشتری این کار را انجام داده و تحویل ناشر می‌دهیم. از زمانی که قرارداد بستیم، پیش‌ثبت‌نام ناشرها را انجام دادیم. قرار ما هفت هزار تن بود ولی ناشران برای تحویل بیش از 10 هزار تن پیش‌ثبت‌نام کردند. براساس تاریخ پیش‌ثبت‌نام، وقتی دریافت می‌کنیم پیش‌فاکتور صادر می‌شود، ناشران پول را واریز کرده و ظرف 72 ساعت کاغذ خود را دریافت می‌کنند. مدت زمانی صرف بارگیری شده، به تهران بیاوریم تبدیل به شیت کنیم و قدری نیز باید بماند تا کاغذ، حالت خودش را در شیت پیدا کند، چون بسته‌بندی منظم و مناسبی می‌شود. به‌طور مثال باید زیر بار باشد تا راحت‌تر وارد دستگاه چاپ شود. این زمان صرف می‌شود اما ناشر به محض واریز پول، کاغذ را دریافت می‌کند.
وزارت ارشاد هم منابع خودش را درگیر کرده تا بتواند این چرخه را جلو بیندازد و از ناشران پول نگیرد و بخواهد یک ماه بعد کاغذ را تحویل بدهد. چنان‌که گفتم کارخانه کاغذ مازندران تا پایان سال، هفت هزار تن کاغذ تحویل می‌دهد. استقبال خوبی هم از این کاغذ صورت گرفت. ناشرانی که این کاغذ را چاپ کردند برای نوبت بعدی نیز کاغذ گرفتند و همچنان متقاضی هستند. 
یک اتفاقی که افتاد این بود که به محض اینکه ما شروع به توزیع کاغذ کردیم، یک نوع کاغذ کارخانه مازندران در بازار عرضه شد، در حالی که پیش‌تر موجود نبود. این کاغذ، محصول درجه دوم مازندران بود که بعضی در انبارها داشتند و برای مخدوش کردن چهره کاغذ مازندران وارد بازار کردند. دائما با سوال ناشران مواجه بودیم که کیفیت این کاغذها پایین است. وقتی نمونه ارائه می‌کردیم، می‌گفتند این کاغذی نیست که در بازار دیدیم. در کنار این موضوع، مقاومتی هم از جانب چاپخانه‌دارها داشتیم و داریم.

که می‌گفتند این کاغذ؛ دستگاه‌های ما را خراب می‌کند. 
بله، نمی‌گویم این حرف غیرواقعی است اما همه‌اش واقعیت نیست. بخشی از آن محصول ارتباطات با واردکنندگان است. وقتی از این کاغذ، استقبال صورت گرفت، دیدید قیمت کاغذ کاهشی شد؛ البته اگر افزایش نرخ دلار اجازه بدهد اما قبل از آن قیمت کاغذ 30، 50 و 70 تومان در حال کاهش بود. سود واردکننده کاغذ در این است که کاغذ مازندران توزیع نشود و بتواند تجارت خودش را انجام دهد. کیفیت فعلی کاغذ مازندران به نسبت آنچه در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 ارائه می‌شد، به شهادت ناشران استفاده‌کننده بهتر شده است؛ البته هنوز به کیفیت خارجی نرسیده ولی می‌توان با آن کارهای زیادی انجام داد. ناشران زیادی هستند که کتاب‌های خود را با کاغذ مازندران چاپ کرده‌اند و محصولات‌شان هم‌اکنون در بازار وجود دارد. بیشتر توصیه می‌شود این کاغذ تک‌رنگ چاپ شود اما ناشری داریم که کاغذ مازندران را برد و قرآن چاپ کرد، چهار رنگ هم چاپ کرد. نمونه‌اش نیز در دفتر ما موجود است، کیفیت خوبی هم درآمده که حتی خودمان فکرش را نمی‌کردیم.

به کارخانه زاگرس برسیم، الان در چه وضعیتی است؟
وقتی آقای رئیس‌جمهور به این کارخانه رفتند، بازدیدشان حدود 20 تا 25 دقیقه طول کشید و تاکید داشتند کارخانه راه بیفتد. کارخانه زاگرس به وامی احتیاج دارد و در دولت مصوب شد بانک صنعت و معدن، وام مورد نظر را به کارخانه بدهد. این کارخانه هم تا هفت-هشت ماه دیگر وارد تولید و ارائه کاغذ خواهد شد. کارخانه دیگری نیز همین حالا حاضر است کاغذ تحریر تولید کند اما مساله درخصوص قیمت آن است. قیمتی که آنها دم درِ کارخانه اعلام می‌کنند برابر با قیمتی است که هم‌اکنون کاغذ خارجی را به ما تحویل می‌دهند. به‌طور مثال می‌گویند کیلویی 40 هزار تومان، در حالی که اگر بخواهید کاغذ خارجی را وارد کنید، همین قیمت برای شما تمام می‌شود. به نوعی این کارخانه نمی‌خواهد به موضوع تن بدهد.

این کارخانه در حال حاضر هیچ کاغذی تولید نمی‌کند؟
مساله کارخانه مورد نظر این است که می‌گویند: «باید برای ما صرفه داشته باشد» و به همین دلیل از باگاس نیشکر، خمیر تولید کرده و صادر می‌کند. مازندران از چوب، خمیر تولید می‌کند، ولی این کارخانه از باگاس (تفاله نیشکر) تولید کرده و صادر می‌کند. برایش صرفه در این است که به صادرات خمیر بپردازد. اگر بخواهند و توافق کنیم، یک ماه دیگر کاغذ تحریر تحویل می‌دهد؛ البته سابقه نشان می‌دهد کیفیت کاغذ این کارخانه در مقایسه با مازندران، بهتر هم بوده است. مساله کاغذ داخلی به این شکل است که کارخانه‌های کاغذ داخلی، امکان خودکفا کردن کشور در حوزه نشر، مطبوعات و آموزشی را دارند. طی گفت‌وگوهایی که با کارخانه مازندران داشته‌ایم، به این نتیجه رسیده‌ایم که امکان دارد که بتواند سال بعد 20 هزار تن به نشر بدهد؛ احتمالا 40 تا 50 درصد مصرف حوزه نشر.  می‌تواند بخشی از کاغذ مطبوعات را هم تامین کند. فرض کنید 20 هزار تن از دو کارخانه دیگر نیز دریافت کنیم. البته کارخانه‌های خرد و کلان دیگری مثل مشهد، زنجان، تبریز و کرمانشاه هم هستند. ممکن است هرکدام از آنها به‌صورت خرده تولید کنند و نیاز نشر تامین شود؛ این کاغذ تحریر است اما بخشی از مصرف حوزه کتاب، گلاسه و انواع دیگر کاغذ مثل با گرم بالاست. امکان دارد همچنان انتخاب ناشر، این نباشد که از این کاغذ استفاده کند ولی در داخل توان تولید را داریم. این موضوع درخصوص بخش آموزشی هم صدق می‌کند و آنها نیز می‌توانند نیاز خود را پوشش دهند. 

اشاره کردید نیاز بازار نشر در حوزه کاغذ تحریر حدود 120 هزار تن است و 45 هزار تن متعلق به بخشی غیر از مطبوعات است. پیش از تلاش برای خودکفایی، چه مقدار از آن از طریق واردات تامین می‌شد؟
حجم زیادی از این مقدار وارداتی بوده اما اگر منظورتان این است که چقدر از آن با ارز دولتی وارد می‌شده، در نوسان بوده و شاید درمجموع یک‌سوم تا یک‌پنجم این عدد را شامل می‌شده. البته در بعضی از سال‌ها اصلا ارز تخصیص نیافته است، به‌طور مثال سال 1399 اصلا ارز 4200 تومانی داده نشد. در سال 1400 ارز 4200 تومانی تخصیص پیدا کرد، ولی این اتفاق در اواخر سال افتاد. تا اردیبهشت‌ماه ثبت سفارش شد و اکنون واردات در حال انجام است.

برآوردی دارید که قرار است چه نیازی تامین شود تا خودکفا شویم و دیگر به کاغذ وارداتی وابسته نباشیم؟ چه حجمی از این 120 هزار تن توسط واردات تامین می‌شود؟
حدود 50 هزار تن از 120 هزار تن در سال 1400 را مازندران تحویل داد.

از 40 هزار تن، چقدر؟ حجمی غیر از کاغذ مطبوعات مد نظر است... 
منظور شما سهم واردات از 40 هزار تن ثبتی سال 1400 بوده که مصرف نشر کشور است؟

بله، چون به نظر می‌رسد بیشتر دعواها بر سر همین حجم است. وقتی بحث کیفیت مطرح می‌شود، این بحث پیش می‌آید... 
همین حالا دو-سه برابر نیاز نشر کشور، واردات انجام شده و تاجران در حال واردات کاغذ هستند. اگر گمرک را ببینید، کاغذ همواره جزء محصولاتی است که دائم در حال ورود به کشور است. شاید هم‌اکنون در کشور به اندازه دو سال، کاغذ وارداتی وجود داشته باشد. خودتان به آمارها نگاه کنید. این‌گونه نیست که جلوی واردات گرفته شود، بلکه واردات در حال انجام است و تاجران به واردات مشغول هستند، چون مصارف دیگر نیز دارند. به‌طور مثال برای تبدیل به کاغذ A4 یا چاپ سربرگ یا موارد دیگر وارد می‌شود. ما درباره کاغذ نشر، مطبوعات و آموزشی صحبت می‌کنیم. در حال حاضر ناشران، بخشی از نیاز خود در این سه حوزه را از وارداتی‌های دولتی و تولید داخلی تامین کرده و الباقی را با خرید از بازار و کاغذ وارداتی تامین می‌کنند.  زمانی قیمت بسیار بالا می‌رود که شما کاغذ داخلی نداشته باشید. وقتی کاغذ داخلی توزیع می‌شود و نیاز را تامین می‌کند چرا ناشر باید کاغذ خارجی بخرد؟

بحث کیفیت هم مطرح است. 
کتاب‌هایی در خارج از کشور هستند که با کاغذ روزنامه چاپ می‌شوند، یعنی کتاب یک‌بارمصرف و کتاب کار است. لازم نیست تمام کتاب‌ها را با کیفیت اعلا تولید کنیم. وقتی فشار تقاضا را از روی کاغذ بسیار باکیفیت خارجی برداشتید، قیمتش واقعی‌تر می‌شود کما اینکه اتفاق افتاد. وقتی کاغذ ایرانی شروع به توزیع شد و عدد به 500 تا هزار تن رسید، دیدند پشت سر هم می‌آید و در بازار نقش‌آفرینی می‌کند. کاغذ خارجی هم به قیمت واقعی‌اش برسد چون تاجر هم نمی‌خواهد کاغذ روی دستش بماند. تاجر هم کاغذ را با قیمت‌های قبلی وارد کرده و با قیمت فعلی می‌فروشد، پس می‌تواند متوازن کند و کار را پیش ببرد. 

اکنون قیمت هر بند کاغذ کارخانه کاغذ مازندران چقدر است؟
تمام قیمت‌ها در سامانه موجود است. قیمت کاغذ 70 گرم 60 در 90، بندی 562 هزار تومان است، 70 گرم 100 در 70، بندی ۷۲۹ هزار تومان و 75 گرم هم کمی بالاتر است. کاغذ با رول به‌صورت کیلویی از مازندران خریده شده و بعد هزینه حمل و شیت کردن اضافه می‌شود. همین حالا قیمتی پایین‌تر از خارجی است. یکی از ناشران می‌گفت: «برای کار تک‌رنگ رمان نوجوان مجبور هستم بالک 950 تومانی بخرم. تفاوت کاغذ مازندران با بالک خارجی، آنقدر نیست که بخواهم 200، 300 هزار تومان بالاتر بخرم.» نمی‌گویم کیفیتی مثل او دارد، ولی ناشر می‌گفت: «تفاوتش آنقدر زیاد نیست که هزینه کنم و قیمت پشت جلد هم خیلی بالا برود.» او ناشری خصوصی است که محاسبه می‌کند و فروش برایش مساله است. خیلی از ناشران بعد از او آمدند و از همه طیف‌ها نیز بودند.  ناشر دیگری ایستاد و گفت: «500 بند خواسته‌ام و چرا به من 400 بند داده‌اید؟» کیفیت کاغذ است که کار را جلو می‌برد. ما که برای مازندران، بازاریابی نمی‌کنیم بلکه امکانی را آورده‌ایم و توزیع می‌کنیم.

 کارخانه کاغذ مازندران طبیعتا چشم‌اندازی دارد و نمی‌خواهد کیفیت را در این مرحله متوقف کند. 
بله، این سقف کارخانه نیست. 

احساس می‌شود نوعی ذوق‌زدگی وجود دارد که چون قبلا چنین امکانی نداشتیم، کیفیت فعلی نهایت آرزوی ماست. چند سال دیگر کیفیت به جایی می‌رسد که دیگر از کلمه «زیاد» برای بیان تفاوت میان تولید داخلی و خارجی استفاده نکنیم؟ قرار است چه حمایتی صورت بگیرد تا کیفیت خود را افزایش دهند؟
این مباحث با وزارت ارشاد نیست بلکه برعهده وزارت صمت است. ما وارد شدیم تا بتوانیم از صنعت نشر حمایت کنیم. ما در دولت پیگیری می‌کنیم و از مسیر معاون اول و دفتر رئیس‌جمهور پیش می‌رویم. مسائل مختلف کارخانه‌ها را با دستگاه‌های دیگر پیگیری می‌کنیم. مثلا یک کارخانه وام می‌خواهد، دیگری برای حمل باید تعرفه فرهنگی بگیرد، مساله آن یکی را باید با سازمان جنگل‌ها حل کنید و مساله آب اکسیژنه را برای دیگری مرتفع کنید...» اگر هر یک از این موارد برای کارخانه‌ها ارزان‌تر تمام شود، کاغذ داخلی ارزان‌تر شده یا کیفیت بهتر می‌شود. در دیداری که از کارخانه مازندران داشتم، درباره کیفیت با آنها صحبت کردم. بعضی از ناشران هنوز حرف دارند. کارگروه مشترکی را تشکیل دادیم تا نکات ناشران را به کارخانه منتقل کنیم و آنها نیز روی تکنولوژی برای سفیدتر شدن کاغذ، افزایش کیفیت بافت و موارد دیگر کار کنند. البته در حال انجام این کار هستند و فرمول دارند اما هزینه‌شان بالاتر می‌رود و باید تامین کنیم. اگر دولت بتواند کاغذ را پیش‌خرید کند، کارخانه با پولی که دریافت می‌کند، می‌تواند تکنولوژی خود را ارتقا دهد یا یک محلول شیمیایی را استفاده کند، پس کیفیت کاملا قابل ارتقاست. 

بخش مهمی از بحث اصلی در دست وزارت صمت است. چقدر با وزارت فرهنگ همراهی می‌کند؟
حتما جای همراهی بیشتری دارد. مسائلی مثل برق و گاز، مسائل عمومی صنعت است و مربوط به کاغذ یا کارخانه کاغذ نیست. بالاخره وقتی وزارت نیرو در مساله تامین برق عمومی در فصل تابستان تصمیم می‌گیرد، درخصوص برق صنعت، محدودیت‌هایی ایجاد می‌کند. این موضوع هم درباره کارخانه فولاد، هم کارخانه کاغذ و هم کارخانه شالیکوبی و... صدق می‌کند. 

وقتی با یک‌سری ناشران صحبت می‌کردیم، می‌گفتند شرایط باید به‌گونه‌ای باشد که هم کاغذ داخلی و هم کاغذ خارجی در بازار باشد و ما انتخاب کنیم. هنگامی که قیمت کاغذ داخلی به خارجی نزدیک می‌شود و کیفیتش پایین‌تر است، ترجیح می‌دهیم کاغذ خارجی را انتخاب کنیم. نمی‌شود قیمت را کمی پایین‌تر آورد؟ در بازار نشر، نگرانی وجود دارد اتفاقات صنعت خودرو در حوزه آنها نیز تکرار شود. چنان که انحصار به دو شرکت خودروسازی واگذار و رقابت با محصولات خارجی کمتر شد، درنتیجه حالا هم کاغذ بی‌کیفیت به دست ناشر برسد. این اتفاق ممکن است در حمایت بی‌حساب‌وکتاب از تولید داخل رخ بدهد. شما با این گزاره موافق هستید؟
شما باید بگویید چه حمایتی اتفاق افتاده که ممکن است چنین نتیجه‌ای را رقم بزند. 

اگر حمایت نشود چگونه می‌تواند سرپا بایستد. طبیعتا دولت باید از تولید داخلی حمایت کند. ممکن است حمایت‌ها ممکن است به‌گونه‌ای طراحی شود که کاغذ داخلی ارزان‌تر از کاغذ خارجی باشد. اما مساله این است که برخی از ناشران بین یک محصول باکیفیت خارجی و محصول داخلی که کیفیت کمتری دارد، به سراغ خارجی‌ها خواهد رفت. 
این حرف را من به‌عنوان فرد متصل به دولت نباید بزنم اما می‌خواهم به شما بگویم بسیاری از این موضوعاتی که طرح می‌کنید با برداشتن موانع حل می‌شود، نه لزوما با حمایت. مانع جلوی پایش را برداریم و اجازه بدهیم خودش برود و اراده کند. امروز مدیرعامل، معاونان، تیم فنی، هیات‌مدیره و مجموعه هلدینگ بالای سر کارخانه کاغذ مازندران اراده کردند کاغذتحریر تولید کنند. آنها گفتند: «ما تولید می‌کنیم و پای حرف دولت می‌ایستیم». رفتند تولید کردند، وزارت آموزش‌وپرورش قرارداد بسته، وزارت ارشاد هم قرارداد بسته؛ کارخانه می‌گوید: «پول برسان تا چرخ من بچرخد؟» پول چه چیزی را برسان؟ پول همان کاغذی که تحویل می‌گیری را برسان، بنابراین اگر براساس همین روش جلو برویم هیچ‌وقت برای ناشران مشکلی پیش نمی‌آید. ما هیچ‌کسی را مجبور نمی‌کنیم کاغذ داخلی بخرد. من از شما سوال می‌کنم: «وقتی کاغذ خارجی در کشور توزیع شد و بعضی‌ها هزاران هزار بند گرفتند، آیا در قیمت کتاب‌شان تاثیر گذاشت؟» یکی از خلأها این بود. آن فردی که بیشترین کاغذ را گرفته، پرچمدار قیمت‌گذاری در بازار کتاب و نفر اول است. بیشترین کاغذ را گرفته و هر صفحه را 400 و 500 تومان قیمت‌گذاری می‌کند. حسب سوابق و مستندات موجود خدمت شما عرض می‌کنم، پس حرف این است که «کاغذ به من بده، چاپ کنم و به مخاطبم هم اجحاف شود؟» شما که این کار را انجام نمی‌دهید. اگر این حرف را به او بزنید، می‌گوید: «من نمی‌دانم کاغذ تا چه زمانی به دستم می‌رسد.» همان مقداری که به دستت رسید، رعایت حال مردم را می‌کردی، ولی این کار را انجام ندادی. 
راه برای خرید کاغذ خارجی بسته نیست. همین حالا هفت هزار تن توزیع می‌کنیم یا در کل این دوره تا فرارسیدن واردات جدید، با کاغذ توقیفی وارداتی دوران قبل در حال بازی بودیم و همان‌ها را توزیع می‌کردیم. دو، سه محموله احتکارشده توقیف شده بود که توزیع کردیم اما به‌اندازه 10 درصد نیاز بازار نشر هم نیست. بقیه را از کجا تامین می‌کردند؟ حجم شمارگان نشر کشور و مصرف کاغذ پایین نیامده است، از بازار تامین می‌کردند و از این به بعد هم از بازار تامین می‌کردند. مساله این است که شما بازار را به‌نحوی مدیریت کنید که اگر کسی خواست کاغذ ایرانی با قیمت پایین‌تر بخرد، بتواند این کار را انجام دهد و اگر خواست کاغذ خارجی بخرد، در حق او اجحاف نشود.  اکنون فرمولی که در کاغذ ایرانی اجرا می‌شود، همین است، اگر خواستند کاغذ خارجی بخرند هم اجحافی در حق‌شان صورت نگیرد. 

به نکته‌ای اشاره کردید؛ ناشرانی که کاغذ ایرانی می‌گیرند، روی قیمت‌گذاری کتاب‌شان نظارت می‌شود؟
درخصوص کاغذ خارجی از آذرماه سال گذشته در بخش تخصیص، توزیع و نظارت کاغذ خارجی شروع کردیم. آغاز به کار کردیم و موضوع نظارت که از قبل بود را هم جدی‌تر گرفتیم. مثلا یک بند از آیین‌نامه کاغذ رعایت نمی‌شد؛ باید در شناسنامه درج می‌شد: «این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است.» ما محکم ایستادیم تا این بند رعایت شود. این بند چه کاری انجام می‌داد؟ حداقل مخاطب را حساس می‌کرد و او با خود می‌گفت: «این کتاب با کاغذ حمایتی تولید شده، پس چرا قیمتش با کتاب دیگری که بدون کاغذ حمایتی بوده یکی است؟» یعنی نظارت اجتماعی را وارد کنیم.  درخصوص کاغذ خارجی کاملا این موضوع انجام می‌شود. ما چند مولفه را برای تخصیص کاغذ خارجی رعایت می‌کنیم. مولفه اول این است که روی کاغذهای قبلی دریافتی، چقدر نظارت شده است. مولفه دوم؛ نظارت صورت‌ گرفته اما چقدر اعلام وصول شده است؟ مولفه سوم؛ برای چه کتاب‌هایی درخواست شده است؟ ماده 2 قانون تاسیس وزارت ارشاد مشخص می‌کند ما موظف هستیم از چه محتواهایی حمایت کنیم، لذا فهرست کتاب‌ها در جلسه مرور و مشخص می‌شد ناشر می‌خواهد چه کتابی را چاپ کند. ما باید برای این کتاب، کاغذ حمایتی بدهیم؟
مولفه چهارم؛ حجم دریافتی‌های قبلی چقدر بوده است؟ شما به‌عنوان ناشر، سالی هزار بند استفاده می‌کردید، 800 بند را گرفته‌اید، یعنی 80 درصد نیاز شما را دولت تامین کرده است. در قیاس با ناشر دیگری که دولت 10 درصد نیازش را تامین کرده، اولویت با ناشر دوم است. درباره کاغذ داخلی هم که فاصله‌ای در حد 20 درصد دارد، اعلام کرده‌ایم نظارت را انجام می‌دهیم. در همان پیش‌فاکتور و فاکتوری که برای افراد صادر می‌شود، نوشته شده نظارت انجام می‌گیرد. ضمنا پیشنهاد کرده‌ایم جمله‌ای هم بنویسند که «این کتاب با کاغذ ایرانی منتشر شده است.» 

درباره هفته کتاب هم صحبت کنیم. خلأیی در دوره‌های قبل وجود داشت و به‌نظر می‌رسد همچنان وجود دارد، مخاطب هفته کتاب هنوز مشخص نیست. می‌خواهیم جامعه نخبگانی مخاطب هفته کتاب و کتابخوان باشند یا مردم عادی؟ در تبلیغات تلویزیونی به شکلی در حال پیدا کردن مخاطب هستیم و در بیلبوردها یا گفت‌وگوهای دسته‌جمعی به شکل دیگری انجام می‌شود. گویا تکلیف این هفته هنوز مشخص نشده است. استاد دانشگاه یا نانوا سوار قطار می‌شود و شاید آگاهانه می‌خواهید همه بیایند. به تفکیک مخاطبان برای هفته کتاب قائل هستید؟‌ حداقل مخاطب برنامه‌ها مشخص باشند و براساس نیازهای‌شان جذب هفته کتاب شوند و صرفا از روی عادت نباشد. 
ما دو فراز کتابی مهم در سال داریم، یکی نمایشگاه کتاب و دیگری هفته کتاب. نمایشگاه کتاب به دلیل اقتضائاتی که داشت مردمی بود یعنی هم در خود اقتصاد دارد، هم رویدادی متمرکز است و به آن مراجعه می‌کنند و هم تمام اقشار را پوشش می‌دهد. عادتی است که جا افتاده، با تمام وقفه‌هایی که درونش افتاد و دو سال به‌خاطر شیوع کرونا برگزار نشد. در سال 1401 سی‌وسومین دوره نمایشگاه کتاب را داشتیم. اگر در همه این سال‌ها برگزار می‌شد باید سی‌وهفتمین یا سی‌وهشتمین دوره‌اش را می‌دید.  هفته کتاب سی‌امین دوره‌اش را پشت‌سر می‌گذارد. پیش از آغاز دوره جدید ارزیابی ما از 29 دوره گذشته این بود که این هفته هم باید مانند رویداد نمایشگاه کتاب مردمی شود، به معنای عمومی شدن، یعنی همه مردم، مسئولان، نخبگان و اقشار مختلف درگیر هفته کتاب شوند، به این دلیل که کتاب، عمومی است. همه اقشار می‌توانند خودشان را در کتاب پیدا کنند. ممکن است ما با سینما نتوانیم این کار را انجام دهیم که همه مردم را با آن درگیر کنیم. به هر حال محدودیت داریم و تعداد سالن‌ها و فیلم‌ها مشخص است اما وقتی در طول یک سال حدود 120 میلیون نسخه کتاب در کشور منتشر شده، یعنی به ازای هر نفر ایرانی ساکن در کشور، یک‌و‌نیم نسخه تولید شده است، بنابراین قابلیت عمومی‌شوندگی دارد. در شعاری که امسال انتخاب شد و از جمع بزرگ کتابخوان‌ها حکایت می‌کرد، هم در پوستری که طراحی شد، هم در برنامه‌هایی که تدوین شد قرار شد ما وارد فضای مردمی شویم.  وقتی شما از مخاطب خاص نخبگان یا قشر خاصی مثل نویسندگان صحبت می‌کنید، به نظر ما به تنهایی مطلوبیتی برای عمومی شدن هفته کتاب ندارد و شاید همین دلیل کمتر شناخته شدن هفته کتاب در نسبت با نمایشگاه کتاب در اذهان عمومی باشد. امسال به‌طور خاص چهار دستگاه را در ستاد هفته کتاب هدف‌گذاری کردیم که باید با آنها کار ویژه کنیم؛ نهاد کتابخانه‌ها، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد و وزارت آموزش‌وپرورش بود. این چهار دستگاه دستگاه‌هایی هستند که لبه عمومی دارند و می‌توانند با مردم ارتباط بگیرند، حتی برنامه‌های عمومی طراحی شد مانند پویش «کتاب دستت چیه؟» یا پویش کودک و نوجوانی که در حوزه کتاب‌های «قهرمان» و کتاب «ستاره‌ها چیدنی نیستند» داریم، لذا ما قائل هستیم هفته کتاب باید عمومی‌تر از امروز شود. چرا؟ چون کتاب باید واقعا در زندگی مردم جریان داشته باشد. هفته کتاب فرصتی است که ما در 6 ماهه دوم سال داریم تا کتاب را به صدر توجهات بیاوریم.  سال گذشته با محوریت سازمان زیباسازی و مجموعه دستگاه‌های دیگر این کار را تکرار کردیم. عرشه پل‌ها و بیلبوردها را به کتاب اختصاص دادیم. کمی هم جلوتر رفتیم، در برخی تصاویر که از نظر کارشناسان از لحاظ ایمنی شهری و ترافیکی مشکلی ایجاد نمی‌کرد کیوآرکُد قرار گرفت تا کتاب‌هایی که در کارافزارهای کتاب الکترونیکی موجود هستند با سهولت از سوی مردم دریافت شود.  هفته کتاب به اندازه نمایشگاه کتاب، عمومی نبود و باید عمومی شود. رویکرد ما هم در این دوره بر همین مبنا استوار بود. کارهایی را هم انجام دادیم مانند انتخاب شعار، پوستر، تیزر، دستگاه‌ها، فضای شهری و تدوین پویش‌های عمومی تا همه مردم درگیر شوند. صداوسیما از اواخر این هفته وارد گود می‌شود و تیزر و برنامه‌های مرتبط را پخش می‌کند. راه‌اندازی تلویزیون اینترنتی کتاب هم کمک می‌کند به عمومی شدن کتاب و از جمله برنامه‌های این هفته. باید فضایی دائمی را پایه‌گذاری کنیم، مثل 15، 16 سال پیش که «ایبنا» به‌عنوان خبرگزاری تخصصی کتاب پایه‌گذاری شد، حالا نیز تلویزیون اینترنتی کتاب پایه‌گذاری شده است که کاری مداوم است و مقطعی نیست. از این به بعد تلویزیون اینترنتی کتاب را در تلوبیون و بعد در سایر سکوها داریم و پخش خواهد شد.  مخاطب خود را پیدا نکرده است؟ من حرف شما را این‌گونه تفسیر می‌کنم که همه مردم از آن خبر ندارند و باید خبردار شوند. با شهرداری‌ها و ادارات کل ارشاد استان‌ها مذاکره کردیم تا کاری که در تهران انجام شد را شما نیز انجام دهید، لذا شهرداری تهران سخاوتمندانه طرح‌های آماده‌شده را در اختیار ستاد هفته کتاب قرار داد تا شهرداری‌های دیگر با تغییرات احتمالی در شهرهای خود استفاده کنند.  

به‌طور مثال در قزوین هیچ تبلیغی نبود. 
هنوز شروع نکرده‌اند و ممکن است هم کاری نکنند. این امکان را برای آنها فراهم کرده‌ایم. 

در استان‌ها بسیار مهم است، چون برخلاف تهران گستردگی زیادی وجود ندارد. اگر مسابقه کتاب هم برگزار شود نسبت به تهران، استقبال مردمی بیشتری صورت می‌گیرد. 
به همین دلیل به سراغ دستگاه‌های دارای لبه مردمی رفتیم. شما با نهاد کتابخانه‌های عمومی آشنا هستید و من هم مدتی در آنجا کار کردم. ما کتابخانه‌ای در روستا داریم که هیچ امکان فرهنگی دیگری ندارد. ما با این کتابخانه کار داریم چون در حال نقش‌آفرینی است. نهاد در این سال‌ها خوب کار کرده و اکنون هم انرژی‌اش به کل کشور منتقل می‌شود. نهاد به‌عنوان یک رکن جدی در ستاد هفته کتاب قرار دارد. ما باید کار دیگری هم انجام می‌دادیم تا این موضوع وجهه اقتصادی نیز پیدا کند. به شکلی نیز باید انجام می‌شد تا انتقادات قبلی را حداقل برطرف کنیم و به سراغ انتقادات جدید برویم! سامانه کتابفروشی‌ها راه افتاد، یک سامانه دائمی برای خرید همه مردم ایران حتی شهرهای فاقد کتابفروشی تا به کتاب دسترسی پیدا کنند. مثل ایام نمایشگاه که نیاز تولید شد و بعد پاسخی هم مانند نمایشگاه مجازی برایش وجود داشت، اکنون هم حرف ما همین است، اگر نیاز را در شهر تولید کردیم یک رمزینه دسترسی سریع داشته باشیم تا بتواند تصویرش را بگیرد و در کارافزار کتاب الکترونیک، کتاب مورد نظرش را بخرد و بخواند. اگر نیاز تولید کردیم و به صداوسیما گفتیم این برنامه تلویزیونی یا هفته کتاب است، اگر خواستید کتاب بخرید، می‌توانید از کتابفروشی‌های کشور به این شکل کتاب تهیه کنید. 

در صحبت‌های شما اصلا خبری از قشر دانشجو نیست. در چهار دستگاهی که نام بردید، دانشجو را در نهاد کتابخانه‌ها می‌بینید؟
اولا دانشجو در دو نهاد هست، نهاد کتابخانه‌ها و کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد. 

آیا آماری دارید؟ واقعا حضور پررنگی دارند؟
حجم زیادی از استفاده‌کنندگان، دانشجوها هستند. آنهایی که ما به سراغ‌شان رفته‌ایم، بخشی به این دلیل است که گفته‌ایم و اجرا نشده است. دوباره گفته‌ایم، طرف مقابل توجه کرده و بعد به سراغش رفته‌ایم و همکاری کرده‌ایم. به‌صورت جدی به‌سراغ مجموعه‌های وزارت علوم و وزارت بهداشت رفته‌ایم. آنها نیز با ما کارهایی دارند. به‌طور مثال مجموعه جهاد دانشگاهی، اختتامیه جشنواره پایان‌نامه سال دانشجویی، کتاب سه‌دقیقه‌ای و برنامه‌های مفصل طراحی‌شده‌ای دارند. ضمن اینکه بیشترین قشری که در پویش‌های عمومی ما شرکت خواهند کرد دانشجویان هستند. این پویش‌ها بدون نشانه‌گذاری مخصوص هفته کتاب یا بدون نشانه‌گذاری یک دستگاه انجام شده و همه می‌توانند با آن ارتباط بگیرند. این عرض من باید بعدها ثابت شود. وقتی آمارهای شرکت در پویش منتشر شود، می‌توان بهتر نتیجه‌گیری کرد. 
پویش «کتاب دستت چیه؟» هم فقط متوقف به هفته کتاب نیست، بلکه پویشی دائمی است. ما بعد از هفته کتاب با پویش «کتاب دستت چیه؟» کار داریم. 

از وزارت آموزش‌و‌پرورش نام بردید. این وزارتخانه پای کار است ولی وزارت علوم و وزارت بهداشت به اندازه آموزش‌و‌پرورش پای کار نیستند. 
برعکس نمایشگاه کتاب. در نمایشگاه، وزارت بهداشت و وزارت علوم پای کار هستند چون اعضای هیات‌علمی و دانشجویان‌شان یارانه دریافت می‌کنند. به‌راحتی اطلاعات را تبادل می‌کنیم و آنها نیز استفاده می‌کنند. با وزارت آموزش‌و‌پرورش در نمایشگاه کتاب نتوانستیم به نتیجه عملیاتی برسیم، ولی در هفته کتاب محل پویش عمومی متفاوت است. به‌نظرم توازن و ترتیبی شکل گرفته اما اگر از من به‌عنوان مسئول موضوع بپرسید که جای دانشجویان خالی است، می‌گویم بله، خلئی در این حوزه داریم. 

110 کتاب با چه معیاری انتخاب شدند و در شهر روی بیلبوردها قرار گرفتند. 
باید از شهرداری تشکر کرده و کاری کرد بقیه دستگاه‌ها نیز جلو بیایند. نباید کاری کنیم شهرداری‌های دیگر کشور با خود بگویند به سراغ کتاب نرویم چون دردسر ندارد و فردی حرف می‌زند. 
ما پیش‌بینی کردیم و برگزیده‌های جوایز کشور را آوردیم. برگزیده جایزه کتاب سال یا جلال آل‌احمد یا فجر از کسانی هستند که معروفند. مثل کتاب سهراب سپهری یا نیما یوشیج. به‌طور مثال چند روز پیش روزنامه «همشهری» عکس کتاب «تاریخ ایران بعد از اسلام» آقای زرین‌کوب را منتشر کرد که برگزیده جایزه کتاب سال در دوره‌های اولیه است، لذا ما از برگزیدگان انتخاب کردیم. 

درمورد مواجهه این روزهای دولت به‌ویژه بخش فرهنگی‌اش با چهره‌های هنری و فرهنگی حرف و حدیث کم نیست، به‌خصوص که گفته می‌شود بین مدیران فرهنگی با جامعه هنری، انقطاعی شکل گرفته است. گویا در خلأ تعامل با تمام چهره‌های هنری، یک‌سری خودی‌تر شده و یک عده کنار گذاشته شده‌اند. چقدر با این نظر موافقید؟
من متولی همه حوزه‌های فرهنگی دولت نیستم. این سوال را باید از متولیان موضوع بپرسید. من مسئولیتی در بخشی از این حوزه دارم. شما می‌گویید فرهنگ و هنر، من می‌توانم درخصوص قسمت شاعران، نویسندگان و حوزه کتاب صحبت کنم. شما به دیدار آقای وزیر با نویسندگان و شعرا در تیرماه امسال مراجعه کنید، عکس‌هایش موجود است. ببینید چه کسانی آنجا حرف زدند، چه چهره‌هایی دعوت شدند و چه فضایی وجود داشته است. 

پس از جانب خودتان می‌گویید که تعامل مستمر با اهالی کتاب وجود دارد؟
بله، آنجا جواب سوال‌تان را می‌گیرید. حرف شما باید اثبات شود چون یک ادعاست و گفتن آن کاری ندارد. ممکن است هر فردی این حرف را بزند که «شما فقط از یک گروه فکری و طیف خاصی انتخاب می‌کنید.»  من هر کاری انجام بدهم، ممکن است کسی چنین حرفی را بیان کند. من ادعا نمی‌کنم و می‌گویم به عملکرد نگاه کنید. ببینید دیدار نویسندگان و شعرا با وزیر چگونه بوده است. عکس‌هایش روی سایت وزارت ارشاد و خبرگزاری‌ها موجود است، نگاه کنید چه کسانی صحبت کردند.  همان‌طور‌که گفتم در هر صورت نقد وجود دارد. می‌گویید «این فرد را دعوت نکردید» یا «تصویر فرد دیگری را روی بیلبورد گذاشتید؟» محدودیت‌هایی وجود دارد. افراد دیگری در آن جمع حضور داشتند و ممکن است ظاهرا جزو طیف فکری دیگری دسته‌بندی شوند اما آمدند، نشستند و صحبت کردند. من این حس را ندارم که فردی دعوت شد یا دعوت نشد. این فضای عمومی را از کار دولت و بخشی که خودم مسئولیت جزئی در آن دارم، دریافت نمی‌کنم. روی کاری که در بیلبوردها انجام شده و ارائه می‌شود نیز چنین نظری دارم. همواره می‌توانیم به این نکته که بعضی هستند و برخی نیستند انتقاد کنیم، اما با این نشانه‌شناسی و نیت‌خوانی شما خبرنگاران قرابتی ندارم. فکر می‌کنم ظرفیت در اختیار قرار می‌گیرد. 
مثلا عده‌ای می‌گفتند شما که نمایشگاه را راه می‌اندازید، کتابفروشی‌ها را زمین می‌زنید. من از چند کتابفروشی به‌طور خاص خواستم با موج نمایشگاه همراه شوند، خدمات بهتری ارائه دهند و سروصدا کنند. می‌خواستم خودم تست کنم و نتایج جالبی داشت. اکنون نیاز به کتاب در شهر و کشور ایجاد شده است، هرکسی با این موج همراه شود حتی نویسنده‌ای که ممکن است عکسش روی بیلبورد نباشد از این نیاز بهره‌برداری می‌کند. شاهد مثال نیز این فروشگاه‌های اینترنتی هستند که روی موج نمایشگاه سوار می‌شوند و در واقع فروش‌شان کاهش پیدا نمی‌کند. 

درباره واکنشی که دولت به نمایشگاه فرانکفورت و غیبت از نمایشگاه داشت، صحبت کنید. وقتی می‌خواهیم ایده‌های فرهنگی یک دولت را بسنجیم فارغ از بررسی عملکرد و برنامه‌هایش به جنس مواجهه‌اش با برخی از پدیده‌ها و اتفاقات فرهنگی هم نگاه می‌کنیم. سوال من این است که جنس مواجهه شما با نمایشگاه فرانکفورت و انصرف از حضور در آن، فعالانه بود یا کاملا منفعلانه برخورد کردید؟
پیش‌تر به‌صورت تفصیلی توضیح داده‌ام، اما باز هم تاکید می‌کنم. دولت بنای مواجهه فعال در زمینه‌هایی دارد که در حوزه بین‌المللی فراهم می‌شود. نشانه‌اش حضور در نمایشگاه جاکارتا است که برای اولین‌بار رخ می‌دهد. فراموش نکنیم اندونزی چهارمین کشور پرجمعیت دنیاست. خبر آن هم به‌تازگی روی خروجی قرار گرفته است.  درباره نمایشگاه فرانکفورت باید بگویم اسفندماه ثبت‌نام کردیم. فروردین‌ماه هم برای ناشران داخلی فراخوان دادیم. ما روش اعزام به نمایشگاه‌های خارجی را تغییر داده و گفتیم کسی که می‌آید باید برنامه داشته و بازاریابی بین‌المللی بلد باشد. باید کتاب ترجمه‌شده به زبان مقصد داشته و بخش بین‌الملل در سایت خود داشته باشد. قرار نیست تور ببریم! لذا ناشران و آژانس‌ها برنامه دادند. حدود 50، 60 ناشر و آژانس ادبی شرکت کردند. از سال گذشته برای حضور در نمایشگاه‌های مهم فراخوان می‌دهیم. اکنون هم فراخوان بولونیا روی سایت خانه کتاب است. آنجا برنامه‌ها را ارزیابی و انتخاب کرده‌ایم. از تیرماه شروع به آموزش ناشرانی کردیم که می‌خواهیم به فرانکفورت ببریم و حتی گفتیم نمایشگاه چه شکلی است. توضیح دادیم نمایشگاه چه بخش‌هایی دارد و ناشران باید چه کار کنند. شرط کردیم سمپل و نمونه کتابی داشته باشند که می‌خواهند رایت‌شان را بفروشند. کارکرد اصلی این نمایشگاه فروش رایت است. ناشران باید بروشوری به زبان مقصد داشته باشند. کار مفصل و برنامه متفاوتی برای حضور داشتیم. ناشرانی انتخاب شدند که جدی بودند؛ شاید اسم‌شان کمتر شناخته‌شده باشد ولی توفیق دارند. 
حتی جای غرفه ایران در نمایشگاه تعیین شده بود. اوایل شهریورماه جا را تعیین و ابعاد را اعلام کردند. شروع به کار کردیم و ابعاد را به چند طراح و گرافیست دادیم تا غرفه را طراحی کنند. گفتیم کجا باز و کجا بسته باشد، کجا عکس نویسنده‌ها را بگذارند، کجا گرنت و کجا نمایشگاه تهران را معرفی کنند. یک‌دفعه نمایشگاه فرانکفورت نامه‌ای داد و گفت مجبور شدیم جای شما را تغییر بدهیم. حتی اگر بدانیم پلیس در غرفه شما حضور دارد، نمی‌توانیم امنیت شما را تامین کنیم. تغییر مکان، خلاف مقررات خودشان است. در مقررات خودشان آمده اگر بخواهند جای اولین را تغییر بدهند باید با اطلاع طرف مقابل باشد. اما آنها ابتدا جا را تغییر داده و بعد اطلاع دادند، درحالی‌که نقض قوانین خودشان بود. اول باید با ما هماهنگ می‌کردند. از سوی دیگر سفارت آلمان در تهران، در صدور ویزا تعلل کرد و به گروهی که قرار بودند اعزام شدند، تنها به سه نفر ویزا داد. آن سه نفر نیز نمی‌توانستند به‌تنهایی غرفه را برپا کنند. 
جا را از بخش اصلی سالن در نمایشگاه به 4-0 به 4-1 بردند. غرفه جدید ایران در کنج قرار گرفت و درواقع سیبلی بود تا منافقان بیایند و برنامه‌های خود را اجرا کنند، کمااینکه هرسال می‌آمدند سروصدا می‌کردند و امسال به‌شکل شدیدتری عمل کردند. نمایشگاه مختل نشد اما غرفه ایران مختل شد. ما اعتراض کردیم و گفتیم شما حق ندارید چنین کاری انجام دهید. نامه حقوقی بلندبالایی نوشته شد و از مسیر وزارت خارجه هم اقداماتی صورت گرفت تا اعتراض شود. آنها تصمیم خود را گرفته بودند. شما دیدید از روز اول نمایشگاه فرانکفورت، شروع به برگزاری نشست‌هایی علیه ایران کردند. شهردار فرانکفورت محور این کارها بود و نمایشگاه را مجبور کرد ایران را راه ندهد. روز نخست نمایشگاه در نشست ضدایرانی با حضور رئیس نمایشگاه شرکت کرد. چه عاملی ما را به این تصمیم‌گیری واداشت؟ دیدیم نه شأن غرفه ایران رعایت شده و نه ویزا داده‌اند تا کارهایی که ناشران طراحی کرده و قرار ملاقات‌های زیادی گذاشته‌اند، انجام شود. رفتن دیگر چه فایده‌ای داشت؟ اعتراضات صورت گرفت. 

ما در فضاهای بین‌المللی حضور فعال خواهیم داشت اما جاهایی که بتوانیم کارمان را انجام دهیم. 

اتفاقاتی رخ داده و همچنین اعتراضاتی در داخل کشور جریان دارد؛ عمده کارشناسان می‌گویند این اتفاقات «رسانه پایه» است و در میانه این جنگ، روی ادراک عمومی و ذهنیت مردم عملیات رسانه‌ای صورت می‌گیرد. سوال من بیشتر ناظر بر همین عملیات رسانه‌ای است که آیا انصراف ایران برای حضور نمایشگاه فرانکفورت، فعالانه یا منفعلانه بود؟ اگر می‌توانستید بروید و ظلمی را که در حق ایران و ایرانی می‌شود به‌لحاظ رسانه‌ای نشان دهید، کارکرد بیشتری داشت یا اینکه غیبت کردید و نرفتید؟ 
جمع بزرگی از کارشناسان دستگاه‌های مختلف روی این موضوع بحث کردند که چه مواجهه‌ای داشته باشیم. در سابقه نمایشگاه فرانکفورت می‌بینیم یک سال سلمان رشدی ملعون سخنران افتتاحیه نمایشگاه می‌شود و ایران اعتراض می‌کند و به آلمان نمی‌رود. غرفه ایران را که هزینه‌اش هم پرداخت‌ شده نگه می‌دارند و جلویش را می‌بندند تا حرکت اعتراضی اعلام شود. امسال روی این مدل بحث شد، حتی به اعزام دو تا سه‌نفر فکر کردیم که بروند گفت‌وگو کنند و حضوری فعال داشته باشند. مجموع فیلم‌هایی را دیدم که در رسانه‌هایی مثل «ایران‌اینترنشنال» و «بی‌بی‌سی» منتشر شد؛ آنها از داخل نمایشگاه و نشست‌ها خبر می‌دادند. اگر این فیلم‌ها را ببینید احتمالا نظرتان تغییر خواهد کرد. جنس طراحی این‌گونه بود که شما در محیط نمی‌توانستید هیچ اقدام موثری انجام دهید. اصلا دیده نمی‌شدید و فقط سیبلی بودید تا آنها بیایند برنامه خود را اجرا کنند و بروند.

یعنی از لحاظ زیرساختی چنین توانی نداریم تا مقابله کنیم؟ این توان در بدنه دولت وجود ندارد؟
آنجا در محیط ما نیست. شما چه انتظاری دارید؟ برویم در یک کشور خارجی اقدام موثری انجام دهیم؟

این امکان وجود نداشت رایزن فرهنگی ما برود و به سوالاتی که این روزها در مورد ایران مطرح می‌شود، پاسخ دهد؟
همان‌طور که گفتم مجموع راه‌ها بررسی شد. با کنسولگری خودمان در فرانکفورت و رایزن فرهنگی‌مان در برلین به‌صورت مکرر در تماس بودیم. مجموع بررسی‌ها نشان داد نه حضور رایزن فرهنگی، نه سفر گروه و نه نگهداری غرفه فایده دارد. آنچه مفید جلوه می‌کند این است که ما بگوییم در اعتراض به مداخلات شما انصراف دادیم و این خبر را منتشر کنیم. جمع‌بندی ما به این گزاره رسید و اجرا شد. اکنون هم نمایشگاه گذشته و ما نمی‌دانستیم از روز اول، نشست گذاشته‌اند و چنین برنامه‌ریزی سنگینی کرده‌اند. امروز ارزیابی من به‌عنوان یک کارشناس این است که اقدامی درست بود. هر کاری انجام می‌دادیم، نمی‌توانستیم نتیجه بهتری بگیریم.

یعنی برنامه‌ریزی ما به اندازه برنامه‌ریزی آنها دقیق و حساب‌شده نبود؟
قرار نیست یک نمایشگاهی که پز می‌دهند فرهنگی است، تبدیل به فضایی سیاسی شود و ما به‌صورت مفصل و مجزا برای آن برنامه‌ریزی سیاسی نیز انجام دهیم. شما این نکته را فراموش می‌کنید. آنها ادعا می‌کنند فرهنگ و ورزش از سیاست جداست، ولی وقتی زمانش فرامی‌رسد همه پرده می‌اندازند. ورزش و فرهنگ را وارد سیاست می‌کنند و چنین اتفاقاتی را رقم می‌زنند. جدایی ورزش و فرهنگ از سیاست فقط متعلق به ماست. 
ما به همه جوانب فکر کردیم. من نکات شما را رد نمی‌کنم. ممکن است شما سر میز تصمیم‌گیری باشید و به شکل دیگری تصمیم بگیرید اما اینکه بگویید دلیل انجام شدن این کار، انفعال و نداشتن ابتکار است؛ نمی‌دانم. شما این نسبت را می‌دهید.

اگر به‌صورت جدی روی این تصمیم فکر و برنامه‌ریزی شود برای دوره‌های بعد، حضور ایران در نمایشگاه فرانکفورت کارکرد بیشتری خواهد داشت. اما گویا شما پذیرفته‌اید که قرار است صرفا حضور فرهنگی در این نمایشگاه داشته باشید، درصورتی‌که آنها چنین فکری نمی‌کنند. وقتی بهره‌برداری سیاسی صورت می‌گیرد، باید برای دوره‌های بعدی برنامه‌ریزی شود تا ما هم محتوایی برای مخاطب ایرانی خارج از کشور داشته باشیم. درحالی‌که در دوره پیشین این نبوده و چیزی که در غرفه خود داشتیم، فقط کتاب سعدی، حافظ و فردوسی بوده است. 
شما جمع‌بندی کرده‌اید و من هرچه بگویم فایده‌ای ندارد.
 
گزارش‌هایی که از دوره‌های پیشین نمایشگاه فرانکفورت منتشر شده چنین نتیجه‌ای به‌دست می‌دهد. بیشترین فروش کتاب‌ها به آثار کلاسیک ادبیات ایران و دیوان حافظ و اشعار خیام و سعدی و فردوسی بوده است.
ایرادش چیست؟

ایرادی ندارد اما خودتان می‌گویید نگاه سیاسی آنها بر نمایشگاه فرانکفورت مسلط است. یا ما باید به‌طورکلی حضور در تمام ادوار نمایشگاه را کنسل کنیم که به‌نظر منطقی نیست یا اینکه برویم حضور داشته باشیم و حرف‌‌های دقیق و واقعی از جامعه امروز ایران بزنیم. 
به‌نظرم ما کار حرفه‌ای می‌کنیم که در نمایشگاهی با اسم نمایشگاه کتاب، در چهارچوب موضوع می‌مانیم. البته این‌گونه نیست که فقط حافظ و سعدی در غرفه باشد. در این 15، 20 سالی که در حوزه کتاب فعالیت دارم، چنین گزارشی ندیده‌ام که پرفروش‌های غرفه ایران در نمایشگاه فرانکفورت فقط مربوط به چنین کتاب‌هایی باشد. هرچند این آثار جزء مفاخر کهن و قابل عرضه ما به دنیاست.

مطمئنا برای نمایشگاه‌های دیگر نیز اسم ایران بیشتر از گذشته شنیده شده است. امکان دارد آدم‌هایی که غرفه ایران را می‌بینند، راجع به اتفاقات داخل کشور سوال داشته باشند. برای آنها چه طراحی‌هایی مدنظر دارید؟
نویسنده گرامی خانم ضرابی‌زاده به نمایشگاه کتاب مسکو اعزام شد. او به‌عنوان یک نویسنده زن ایرانی قبل از این اتفاقات به روسیه رفت. برای روس‌ها جالب بود یک خانم نویسنده تا این حد در حوزه کودک‌ونوجوان و همچنین بزرگسال و دفاع مقدس اثرگذار است. طراحی‌هایی صورت می‌گیرد تا به این سوالات پاسخ بدهیم؛ چه با بردن افراد و کتاب‌ها و چه برگزاری نشست‌ها. ما وظیفه داریم ایران را از نظر فرهنگی، کتاب و نشر از طریق ناشران بشناسانیم. ما طراحی می‌کنیم و صحنه را می‌چینیم اما با ظرفیت‌های موجود، لذا روی ناشری کار می‌کنیم که آثارش به شبهات پاسخ می‌دهد. به او می‌گوییم اثر خود را به زبان مقصد ترجمه و عرضه کن تا استقبال شود. البته این‌گونه نیست که آنها نیز به‌راحتی اجازه بدهند کتاب‌ها عرضه شود و ممیزی می‌کنند.

در تمام نمایشگاه‌ها چنین اتفاقی می‌افتد، حتی مسکو؟
در مسکو این‌گونه نیست. اکنون روابط ما با این کشور نسبت به پنج تا 10 سال پیش فرق می‌کند اما عمده نمایشگاه‌های ما چنین شرایطی دارند. اگر گزارش شود ترویج خشونت صورت می‌گیرد، تذکر می‌دهند یا درخواست می‌کنند کتاب را بردارید. بعضی از کشورها حتی کشورهای منطقه، قبل از اینکه کتاب وارد نمایشگاه‌شان شود، فهرست یا نسخه کامل اثر را بررسی می‌کنند.

همان کاری که ما انجام می‌دهیم... 
بله، مثلا در نمایشگاه اردن، قطر و عربستان و به‌طور کلی نمایشگاه‌های منطقه، فکر می‌کنید هر کتابی ببرید قابلیت عرضه دارد؟ بااین‌حال ما در طراحی این نکته را در نظر می‌گیریم که می‌توانیم درخواست بدهیم. مجموعا نیز تلاش می‌کنیم ناشرانی را که چنین آثاری دارند تشویق کنیم به میدان بیایند و آثارشان را ترجمه و در نمایشگاه‌ها عرضه کنند.

چندماه است درحال پیگیری گزارشی میدانی با محوریت کتاب‌های کپی هستم و نتیجه جالب است که خیلی راحت درحال فعالیتند، برای این موضوع قرار است چه فکری در مجموعه وزارت ارشاد بشود؟ 
سوال شما را ارجاع می‌دهم تا هم از آقای احمدوند و هم از آقای دکتر ظریفیان (مدیرکل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت ارشاد) بپرسید که در حوزه مبارزه با قاچاق، مسئولیت دارند. قوانینی که باید وضع شود در مرحله انتشار این آثار است. من هم نمی‌خواهم از زیر سوال در بروم! واقعیت امر همین است؛ در اصل معضل و لزوم برخورد، حرفی نیست. نظرم را به‌عنوان کارشناس، نه مسئول می‌گویم؛ آسیب این صنعت است که وقتی کتاب ناشری پرفروش می‌شود باید مرگش را بر خود متصور شود. این در حوزه انتشار آثار کپی‌شده خلأ قانونی دارد. تا جایی که من خبر دارم هم روی سامانه مشابه‌یاب کار می‌کنند تا هنگامی که کتاب وارد اداره کتاب می‌شود، ببینند چند درصد مشابهت با سایر آثار منتشرشده از جنس خودش تاکنون دارد و هم رتبه‌بندی ناشران را پیگیری می‌کنند.  در حوزه مسئولیت خودم یعنی تخصیص کاغذ باید بگویم در بحث کاغذ، وقتی اسم ناشر و آثار او را می‌بینیم، اگر چنین شرایطی داشته باشد نام او را از رده حمایت کاغذ خارج می‌کنیم. این بخش وظیفه من است اما قسمت دیگر که جلوگیری از انتشار است باید از عزیزان مرتبط سوال کنید. نظرم را به‌عنوان کارشناس و در قالب بخش مسئولیتی‌ام گفتم.

به اصلاح قوانین کپی‌رایت داخلی برمی‌گردد؟
اگر سامانه مشابه‌یاب راه بیفتد مشمول کپی‌رایت است؟ به‌طورمثال مشابه‌یابی کرد و گفت این اثر قبلا منتشر شده است. طبق قانون حقوق مصنفان و مولفان، اثری که درصد مشخصی تفاوت نداشته باشد، نمی‌تواند به اسم دیگری منتشر شود، پس این روش اجرایی کردن همان قانون موجود است. برای بخش‌هایی باید روش‌های اجرایی‌اش را در پیش بگیریم. حسب اطلاعی که دارم اداره کتاب درحال کار روی این موضوع است. بخش‌هایی هم قانون جدید می‌خواهند. ممکن است کپی‌رایت داخلی یکی از روش‌های آن باشد. امکان دارد روش‌های دیگری نیز در برخورد با این پدیده داشته باشد. بالاخره هیات رسیدگی به تخلفات ناشران به‌صورت مستمر درحال تشکیل است و احکامی صادر می‌کند. دکتر ظریفیان در اداره کتاب موضوع را مدیریت می‌کنند. تجدیدنظر نیز احکامی می‌دهد. ناشران احکام مختلفی برای انتظام‌بخشی دریافت می‌کنند و ازجمله محرومیت حمایت از آنها تصویب می‌شود.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار