آنچه در جریان اعتراضات اخیر توجه همه را به خود جلب کرد حضور پررنگ جوانان و نوجوانان و خصوصا دختران جوان در صحنه بود.
  • ۱۴۰۱-۰۸-۲۱ - ۰۰:۱۵
  • 01
اعتراضات،زنان و چند نکته
اعتراضات،زنان و چند نکته

گلناز منتظری، محقق و مترجم:آنچه در جریان اعتراضات اخیر توجه همه را به خود جلب کرد حضور پررنگ جوانان و نوجوانان و خصوصا دختران جوان در صحنه بود. این جوانان، که عموما با عنوان کلی و محدودکننده «دهه‌هشتادی‌ها» به آنها اشاره می‌شود، از جانب گروهی از مردم برای «آگاهی» و «شجاعت‌»شان ستوده شدند و از جانب گروهی دیگر به «ناآگاهی» از تاریخ، سیاست و منافع کلان کشور متهم شدند. اگرچه رگه‌هایی از واقعیت در این هر دو رویکرد وجود دارد (که بحث مفصل و جداگانه‌ای را می‌طلبد)، واقعیتی درباره این نسل وجود دارد که اکثر ما می‌توانیم درباره آن اتفاق نظر داشته باشیم. این جوانان، فرزندان مادرانی هستند که تبعیض و بی‌عدالتی را در عرصه‌های گوناگون با پوست و گوشت و استخوان حس کرده‌اند. مادرانی که بسیاری‌شان به مدارج بالای علمی رسیده‌اند، بسیاری پابه‌پای مردان برای بهبود وضعیت معیشت خانواده در شرایط سخت اقتصادی کشور کوشیده‌اند و تقریبا همه خواسته یا ناخواسته برای حفظ استقلال و اقتدار ایران هزینه داده‌اند، اما آنچه در مقابل همه توانمندی‌ها و فداکاری‌هایشان دریافت کرده‌اند بی‌توجهی به بعضی از حقوق ابتدایی‌ و بدیهی‌‌شان بوده است. این جوانان از نزدیک شاهد رنج و خشم فروخورده مادران خود بوده‌اند و اکنون در حرکتی احساسی آن را فریاد می‌زنند. 
بگذارید مصداقی‌تر به موضوع بپردازیم. بیش از دو سال پیش، خانم دکتر شهره پیرانی، همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد، در صفحه اینستاگرام خود از مشکلات عدیده‌ای نوشت که در طول سال‌های پس از شهادت همسر برای سرپرستی از فرزند خود با آنها مواجه بوده است. مواردی که ایشان در آن نوشتار به آن اشاره کرد و بعدتر در یک گفت‌وگوی رسانه‌ای با تفصیل بیشتری بدان پرداخت نشان می‌داد که نظام حقوقی ما در بسیاری از موارد شأن و اعتبار زن را حتی در جایگاه یک مادر تقریبا به هیچ گرفته است. 
مشکلاتی که خانم پیرانی تنها به گوشه‌ای از آن پرداخت واقعیت زندگی روزمره بیش از سه میلیون زن سرپرست خانواده در ایران است و طنز تلخ ماجرا این است که درحالی‌که گفتمان حاکم بر سیاست‌گذاری فرهنگی و قانون‌گذاری کشور نقش مادری را به‌عنوان مهم‌ترین نقش زن در جامعه تبلیغ می‌کند و جایگاه مادر را (در سخن) به عرش اعلا می‌رساند، صلاحیت مادر را برای رسیدگی به امور فرزندی که در بطن خود پرورده، از صلاحیت جد پدری و عموی فرزند کمتر می‌داند. با این وصف ناگفته پیداست که نقش و عاملیت زن در حیطه‌هایی که این گفتمان اساسا برای زن به رسمیت نمی‌شناسد چه وضعیتی خواهد داشت. 
درک اینکه در جریان اعتراضات و اغتشاشات اخیر با برنامه‌ریزی و کارگردانی دشمنان ایران مواجه بوده‌ایم مشکل نیست. در این هجمه همه‌جانبه جهانی از حداکثر ظرفیت رسانه‌ای برای تحریک مردم خسته از فشار سنگین اقتصادی استفاده شد تا خود بهانه‌ای شود برای افزایش فشارهای بیشتر اقتصادی به مردم ایران و البته از هیچ تلاشی برای تهدید امنیت و تمامیت ارضی کشور فروگذار نشد. اما برای ما زنان شاید ناخوشایندترین بخش این دشمنی‌ها بسیج گسترده رسانه‌ها و چهره‌های جهانی برای بی‌اعتبار کردن زن ایرانی و دستاوردهای او بود. روایت زنانی که در خارج از کشور زندگی می‌کنند از سوالات حماقت‌بار و معذب‌کننده‌ای که پس از این اتفاقات از آنها درباره جایگاه و شرایط زیست زنان ایرانی پرسیده می‌شود خود گویای موفقیت قابل توجه این هجمه جهانی است. اما سوال این است که آیا سازماندهی این هجمه ویرانگر در خلأ و بدون وجود بسترهای لازم برای جولان‌ دشمنان امکان‌پذیر بود؟ 
درست است که در دو دهه گذشته زنان همواره حداقل نیمی از جمعیت دانشجویی کشور را تشکیل داده‌اند، در حال حاضر بیش از 30 درصد از اعضای هیات‌علمی دانشگاه‌های کشور زن هستند و تعداد پزشکان زن از پزشکان مرد بیشتر است.  بسیاری افتخارات دیگر را هم می‌توان به فهرست دستاوردهای زنان پس از انقلاب اضافه کرد. اما این را هم نمی‌توان نادیده گرفت که از میان این جمعیت عظیم آگاه/ فعال/فرهیخته، کمتر زنی در برنامه‌های جدی صداوسیما به‌عنوان کارشناس جایی دارد (مگر در مواردی که مسائل مربوط به خانواده و فرزندآوری موضوع بحث باشد!)؛ انتخاب وزیر و مدیران ارشد از میان زنان هنوز نیاز به جسارت فوق‌العاده‌ای دارد. همچنین همین زن فعال یا فرهیخته برای خروج از کشور به اجازه همسر نیاز دارد و درصورتی‌که به دست یک مرد کشته شود اولیای دم برای قصاص قاتل باید مابه‌التفاوت دیه او را بپردازند. حال باید پرسید با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب و با وجود تاکید رهبران ما بر لزوم حفظ و اعتلای جایگاه و کرامت زنان، چرا قوانین و قراردادهای اجتماعی ناعادلانه و مناقشه‌برانگیزی که به بخشی از آنها اشاره شد مورد کوچک‌ترین بازنگری‌ای قرار نمی‌گیرند؟ چه کسانی می‌خواهند با ایجاد انسداد مطلق فرهنگی نیمی از جمعیت (و پرورش‌دهنده کل جمعیت) را ناخوش و ناراضی نگه دارند؟ چه دست‌هایی در کار است تا با ناممکن کردن هرگونه اصلاحی جامعه را به مرز انفجار برساند؟ ما تنها در بحبوحه یک بحران امنیت ملی به خود می‌آییم که چه‌بسا بسیاری از اقدامات و اظهارات هزینه‌ساز بخشی از عملیات نفوذ دشمن بوده باشد. 
مردم ما (با هر اعتقادی و هرچند معترض به شرایط موجود) نشان داده‌اند که به استقلال و اقتدار ایران (هر چند با تعاریف و معیارهای گوناگون و خاص خود) علاقه دارند و البته تمامیت ارضی این خاک را خط قرمز خود می‌دانند. به‌عنوان تنها یک نمونه به واکنش شگفت‌انگیز (و احتمالا دور از انتظار پروژه‌بگیران دشمن) به «بیانیه گروهی از زنان فمنیست عرب احوازی در اعلام همبستگی با انقلاب زنان در ایران» اشاره می‌کنم. با نگاهی به نظرات پای این بیانیه که توسط «جنبش می‌تو ایران» منتشر شد، نفرت زنان (و عموم مردم) نسبت به آرزوی بی‌شرمانه دشمنان برای تجزیه ایران به‌روشنی و زیبایی دیده می‌شود. بنابراین اگر از عوامل دشمن صرف‌نظر کنیم، اکثر معترضان را نباید تهدیدی برای امنیت کشور دانست. در مقابل می‌توان گفت اگر تهدیدی برای امنیت، استقلال، اقتدار و تمامیت ارضی کشور وجود داشته باشد کسانی هستند که با اقدامات نابخردانه یا مغرضانه راه را بر هر پیشرفت و اصلاحی می‌بندند و زمینه را برای تضعیف حاکمیت ملی و دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور فراهم می‌کنند.   

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۲