حضور رضا امیرخانی در یک کافه در مرکز تهران، فارغ از اینکه امکان حضورش در سایر مکان‌ها یا رسانه‌ها فراهم بود یا نه، اتفاق خجسته‌ای است.
  • ۱۴۰۱-۰۸-۱۹ - ۰۰:۰۷
  • 10
بازگشت به کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها؛ خانه گفت‌وگو
بازگشت به کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها؛ خانه گفت‌وگو

سیدمهدی موسوی تبار، دبیر گروه ضمائم:حضور رضا امیرخانی در یک کافه در مرکز تهران، فارغ از اینکه امکان حضورش در سایر مکان‌ها یا رسانه‌ها فراهم بود یا نه، اتفاق خجسته‌ای است. هرچند کارکرد کافه‌ها با قهوه‌خانه‌ها در زمان معاصر و حتی دهه‌های گذشته متفاوت شده است اما نمی‌توان از کنار شباهت‌هایش به‌راحتی گذشت. قهوه‌خانه‌ها، زمانی در کنار پرکردن اوقات فراغت مردم، به‌مثابه محل تجمع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین مکانی برای رفع اختلافات نیز بودند و پیش و بیش از همه اینها به‌عنوان یک محفل ادبی خودش را جا انداخته بود. حالا و با تغییرات قابل‌توجه در سبک زندگی و مدل شهرنشینی، کارکرد و حتی گاهی ظاهر این مکان‌ها هم دچار تغییرات شده‌اند و حالا با کافه‌هایی مواجهیم که میزبان چهره‌های واقعی‌تری از آدم‌ها هستند و همین حضور واقعی برخلاف فضای مجازی در قهوه‌خانه‌ها هم دیده می‌شود. کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها به‌واسطه ویژگی‌ها و اصالتی که دارند فضایی را ایجاد می‌کنند که میزبان انسان‌های حقیقی و کمتر نقاب‌به‌صورت‌زده باشند. همین فضا شرایطی را خلق می‌کند که بتوان در آنجا گفت‌وگو کرد و جنس گفت‌وگو در چنین مکان‌هایی متفاوت با فضاهایی مانند محیط‌های دانشگاهی یا حتی رسانه‌هاست. 
امیرخانی در چنین شرایطی و فضای فعلی کشور، یک کافه را برای گفت‌وگو انتخاب کرده است. انتخاب این جغرافیا از طرف امیرخانی، هرقدر که با اختیار کامل نبوده باشد، هوشمندانه است. جوانان و نوجوانانی که در این کافه آمدند دیگر دلیلی برای مخفی کردن خودشان یا ارائه یک تصویر جعلی از خود ندارند. آنها آمده‌اند تا به‌طور عریان خودشان را نشان بدهند و حتی اشتباه کنند و غلط بپرسند و احتمالا با اصلاح اشتباهات‌شان آنجا را ترک کنند. کافه‌ای که شبیه به قهوه‌خانه‌ها در گذشته عمل می‌کند. کم نشنیده‌ایم داستان‌ها و حکایت‌های واقعی را که انتهایشان شاد بوده و گره کار در قهوه‌خانه‌ها باز شده و نه خبری از عدلیه بوده و نه امنیه. قهوه‌خانه‌ها جامعه‌های کوچکی بودند که کاملا امن هم نبوده‌اند و در آنجا تا دل‌تان بخواهد دعوا و درگیری هم بوده است اما همه چیز همانجا ختم به خیر می‌شده. 
جامعه ما نیاز به کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها و گفت‌وگو در این مکان‌ها دارد. گفت‌وگو در رسانه یک کارکرد و پیامی دارد و در دانشگاه‌ها کارکرد و پیامی دیگر. شاید بتوان گفت که گفت‌وگو در کافه‌ها و آن‌هم در مرکز شهر عمومی‌تر یا مردمی‌تر یا حتی واقعی‌تر است. آنجاست که بدون واسطه و چشم‌درچشم می‌شود سفره گفت‌وگو را پهن کرد و کنارش نشست و از طعم‌های مختلفش لذت برد. این لذت به معنی بی‌نقص نبودن آدم‌های کنار سفره نیست اما مواجهه آدم با آدم در چنین شرایطی منجر به چماق و چاقو نمی‌شود یا کمتر می‌شود. 
به عکس‌ها و فیلم‌های گفت‌وگوی امیرخانی در کافه نگاه کنید. پوشش‌های مختلف و نگاه‌های متفاوت که آمده‌اند اتفاقا امیدبخش هستند و دلگرم‌کننده. آنها تشنگانی هستند که آب را نه در دریای رسانه ملی و دانشگاه‌ها که در رودخانه کافه‌ها جست‌وجو و طلب می‌کنند. اولین و نه کمترین فایده حضور در کافه‌ها برای گفت‌وگو، انتقال زمین اعتراض از وسط خیابان به یک محل مطمئن و امن و ساختارمند کردن بستر گفت‌وگو است. برای گفت‌وگو کردن الزاما نیازمند مکان‌های برساخته یا تازه نیستیم. رجوع به محافل یا اجتماعات سنتی فراموش‌شده می‌تواند گره‌گشای برخی مشکلات فعلی باشد. اگر یک جوان یا نوجوان احساس می‌کند برای شنیده شدنش صحبت‌هایش نیاز به دادزدن یا فحاشی دارد با حضور در کافه‌ها یا برخی محافل، عملا خلع سلاح می‌شود و زمین بازی را جوری می‌بیند که تنها باید در آن حرف زد و منطق رو کرد و استدلال. 
درباره جنس حرف‌های امیرخانی در کافه گفته‌اند و در همین صفحات هم احتمالا آنها را بخوانید. امیرخانی می‌رود داخل کافه می‌نشیند تا فاصله‌اش با نسل امروزی بیشتر از آنی که خودش می‌گوید نشود. او خودش را نماینده خوانندگانش نمی‌داند و صرفا به‌عنوان یک نویسنده در آنجا حضور دارد تا مبادا از ماراتن عقب بماند. او برای عقب نیفتادن از مسیر، کافه را انتخاب می‌کند و جغرافیای آن را هم مرکز شهر انتخاب می‌کند. 
نکته‌ای که در این نوشته اهمیت بیشتری دارد اصالت دادن به گفت‌وگو به‌واسطه مکان‌هایی است که از دل تاریخ ما آمده‌اند و در کشورهای دیگر هم کارکردهای خودشان را داشته‌اند و امتحان‌شان را پس داده‌اند. کم نخوانده‌ایم و ندیده‌ایم داستان‌ها و فیلم‌هایی که در فرانسه یا کشورهای دیگر اروپایی و آمریکایی روایت شده و کافه‌ها هم در آنها نقش پررنگی داشته‌اند. کافه‌هایی که به‌واسطه مختصاتشان، حتی آدم‌هایی که به آنجا می‌آیند را هم غربال می‌کند و فضا را از آنهایی که دنبال آشوب و جنجال هستند می‌گیرد. 
چاره‌ای جز گفت‌وگو نداریم و البته که گفت‌وگو هم مانند تمام چیزهای دیگر نسخه بدلی و جعلی هم دارد. گفت‌وگوکننده جعلی و حتی موضوع «فیک» یا به‌دردنخور هم داریم. کافه‌ها و قهوه‌خانه‌ها این امکان را می‌دهد تا با نسخه اصلی و حقیقی آدم‌ها طرف شویم و آنها را بنشانیم پای سفره گفت‌وگو و قرار هم نیست در انتهای گفت‌وگو، یکی دیگری را اثبات یا نفی کند. اینکه یادمان نرود امکان گفت‌وگو داریم صرفا یک شعار یا ادای سیاسی یا مقطعی نیست. فارغ از تمام اتفاقات این یکی دو ماه اخیر، این گفت‌وگوست که می‌تواند در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی راهگشا باشد و کار بازکردن گره‌های سنگین را به دندان و شکستن و زور نکشاند. 
گفت‌وگوی امیرخانی در کافه، کنار گفت‌وگوهای برخی مسئولان در دانشگاه‌ها اتفاق مبارکی است اما آفت این گفت‌وگوها موقت‌بودن‌شان است. منتقدان از گفت‌وگوهایی می‌گویند که بی‌دلیل شکل می‌گیرند و حتی توسط مدیران تصمیم‌گیر شنیده هم نمی‌شوند و صرفا صفحات روزنامه‌ها را پر می‌کنند. آنچه اهمیت دارد اما اصل گفت‌وگو در بسترهایی مانند کافه‌هاست. گفت‌وگوهایی واقعی با آدم‌های واقعی که دیگر نقاب فضای مجازی ندارند و خودشان را در مواجهه با خود دیگری می‌بینند. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰