زهرا رمضانی، خبرنگار:از همان هفتههای اولی که کروناویروس دانشجویان را بالاجبار از کلاسهای درس فیزیکی به پشت مانیتور لپتاپهایشان کوچ داد، بسیاری از فعالان آموزش عالی نگران قطع شدن رابطه دانشجو و بهخصوص جدیدالورودیهای دو سال قبل بودند که تنها درکشان از دانشگاه و محیط دانشگاهی به تغییر شیوه آموزش و سخت شدن مباحث درسی خلاصه میشد. دانشجویانی که عملا زیست دانشجویی را تجربه نکرده بودند و یک راست از پشت میزهای مدرسه به کلاسهای درس مجازی دانشگاهی رفته بودند. از سوی دیگر و پیش از کرونا هم جامعهشناسان چند سالی بود که زمزمههای تغییر سبک زندگی در جامعه ایرانی را مطرح میکردند و خطر این اتفاق را با هم عناوینی مانند «افزایش زندگی مجردی»، «کاهش میل به ازدواج»، «افزایش پدیده نگهداری از حیوانات خانگی به جای فرزندآوری» و... به اطلاع مسئولان مربوطه رسانده و میرسانند. همین دو مولفه نوید حضور نسل جدیدی را در دانشگاه میداد که با انقطاع از فرآیند جامعهپذیری معمول دانشجویان، ویژگیهای متفاوتی نسبت به نسلهای پیشین خودش در دانشگاه دارد. همین ویژگیها با ظهور اعتراضات در فضای جامعه و کشانده شدن آن به محیط دانشگاه به شکل برجستهای نمود یافت. واقعیت این است که اتفاقات رخداده در محیط دانشگاهی در طول یکماهه گذشته به حدی عجیبوغریب بود که حتی برخی از اساتید هم از این حجم رادیکالی بودن اعتراضات تعجب کردند.
زیست مجازی دانشجوی امروز در کنار تغییر سبک زندگی کار را به جایی رسانده که امروز دیگر قریب به اتفاق صاحبنظران از نسلی سخن میگویند که تعامل با آنها راه و رسم خودش را میطلبد. هر چند نمیتوان از بیبرنامگی آموزش عالی در حوزه فرهنگی برای دانشجویان در طول سالهای گذشته چشمپوشی کرد، اما سوال اینجاست که رسیدن به وضعیت امروز و راهیابی نسل جدیدی از دانشجویان به دانشگاهها تا چه میزان از سوی موسسات پژوهشی کشور پیشبینی شده بود. موسساتی که وظیفه اصلی آنها پایش و رصد شرایط موجود، پیشبینی آینده و ارائه راهکار برای شرایط خاص است. این موضوع باعث شد تا در این گزارش به سراغ رضا غلامی، رئیس موسسه مطالعات فرهنگیواجتماعی وزارت علوم بهعنوان یکی از اصلیترین مراکز مرتبط با این حوزه برویم. او معتقد است هرچند تغییر ذائقه و زیست دانشجوی امروز از مدتها قبل پیشبینی شده بود، اما پژوهشها نتوانسته بودند نحوه عینیت یافتن این تغییر را رصد کنند، البته غلامی، مسئولان آموزش را نیز به 6 دلیل اعم از نمایشی بودن فعالیتهای فرهنگی، عدم ایجاد قانونگرایی در کلاسها، عدم ترویج فضای گفتوگو در محیطهای دانشگاهی و... در ایجاد شرایط فعلی مقصر معرفی میکند. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
گسل تغییر نسل جوان پیشبینی شده بود
وضعیت امروز دانشگاهها نشان میدهد، دانشجوی امروز تفاوت قابلتوجهی با دانشجویان دهههای گذشته در حوزههای مختلف دارد، علیرغم اینکه امروز همه صاحبنظران به این مساله معترفند. اما سوال اینجاست که تا چه میزان تغییر رفتار و دیدگاه دانشجوی امروز از قبل توسط موسساتی مانند موسسه مطالعات فرهنگیواجتماعی پیشبینی شده بود؟
نهتنها موسسه مطالعات فرهنگیواجتماعی بلکه بسیاری از موسسات پژوهشی که در عرصه آیندهپژوهی صاحب کرسی هستند، ظهور نسل جدید از جمله دانشجویانی با مختصاتی متفاوت از دانشجویان دهههای قبل را پیشبینی میکردند. درواقع مطالعات میدانی هم این پیام را به ما میداد که در آینده نزدیک در مواجهه با نسل جدید با مسائلی روبهرو خواهیم شد که نظیر این مسائل سابقا تجربه نشده است؛ هر چند این تصور وجود نداشت که این تغییرات نسلی خودش را در این مقطع زمانی بهصورت دفعی و توام با این سطح از ناهنجاری نشان دهد. به عبارت دقیقتر به نظر میرسد گسلهای این تغییر شناسایی شده بود، اما زمان فعال شدن گسل و نحوه عینیت یافتن آن به این شکل پیشبینی نشده بود.
حکمرانی در جامعه ما علمی نیست که به پژوهش نیازمند باشد!
چرا نتایج مطالعات پژوهشی صورتگرفته در حوزههای فرهنگیواجتماعی مرتبط با جامعه دانشگاهی در حیطه اجرا نتوانسته به راهکارهای عملی برای جلوگیری از رسیدن به وضعیت فعلی ختم شود؟
پژوهشهای فرهنگی باید مبتنیبر تقاضاهای حقیقی باشد. شما بفرمایید چند درصد از دانشگاهها واقعا برای فعالیت فرهنگی، خودشان را نیازمند پژوهش میدانند؟ نکته دیگر این است که پژوهشها مولد راهکارهایی است. چه میزان مدیران دانشگاهها به این راهکارها و لوازم تحقق آنها تن خواهند داد؟ واقعیت این است که پژوهش در کشور ما جدی گرفته نمیشود. فراتر از این، حکمرانی در جامعه ما علمی نیست تا به پژوهش نیازمند باشد! اگر اینها درست شد، آن موقع بیاییم به مراکز پژوهشی ایراد بگیریم که پژوهشهای شما به اندازه کافی کاربردی نیست! من نمیخواهم بگویم پژوهشهای ما بیعیب است اما تصور میکنم برخی از این ایرادگیریها که به مد روز تبدیل شده است، صرفا یک بهانه است.
پیوند با دیجیتالیسم باعث تغییر سبک دانشجوی امروز شد
دانشجوی امروز زیست کاملا متفاوت و جدیدی نسبت به دانشجوی سالهای قبل دارد، این حجم از تغییر را در متولدین دهه 80 چه میدانید؟
احتمالا تغییر سبکزدگی در پیوند با دیجیتالیسم و فضای مجازی و آثار آن مانند فضای آزاد اطلاعات، غلبه وهم و خیال بر واقعیت، جابهجایی ارزشها یا آنومی و سست شدن بنیان خانواده، مهمترین دلایلی است که باعث شده تا شاهد وضعیت امروز باشیم. اما در کنار همه اینها عملیات روانی دشمن در ایجاد فضای بدبینی و یاس، بیاعتمادی به دولت و نخبگان و مواردی از این قبیل را هم نباید در رسیدن به شرایط امروز نادیده بگیریم.
نگاه ویترینی مانع توجه جدی به حوزه فرهنگی دانشگاه شده است
قطعا دانشگاه، نقش تعیینکنندهای در تامین خوراک فرهنگی و پاسخ به نیازهای دانشجویان دارد و با توجه به شرایط روز نقش مجموعه نظام آموزش عالی را در عدم تامین نیازها چه میدانید؟
مساله اصلی که باید در پاسخ به این سوال به آن توجه داشت، این است که اولا، جایگاه مهمی برای فعالیتهای فرهنگی و تربیتی در دانشگاهها قائل نبوده و نیستند و فعالیت فرهنگی و تربیتی را نوعی فعالیت شکلی، تشریفاتی و ویترینی تلقی میکنند و همین نگاه هم باعث شد تا معمولا هم بودجهای خاصی برای این حوزه وجود نداشته باشد.
البته این تنها دلیل نیست؛ چراکه ثانیا، فضای گفتوگو و نقد عالمانه و منصفانه و تمرین برای آن را در دانشگاهها رواج ندادهاند. مولفه دیگر این است که نظام آموزش عالی تلاشی برای احیای نقش مرجعیت برای اساتید دانشگاهها بهویژه اساتید پیشکسوت صورت نداده است. چهارمین دلیل رسیدن به وضعیت فعلی نیز آن است که تشکلهای دانشجویی و اتحادیههای دانشجویی را تضعیف یا در مواردی یکدستسازی کردهاند. دو مولفه دیگر را نیز باید در این زمینه مطرح کرد.
از سویی دیگر، بسترهای لازم برای حضور مدیران کشور در دانشگاهها جهت پاسخ به پرسشها و ابهامات مهیا نشده یا در این زمینه به اندازه کافی اصرار نکردهاند و آخر اینکه، در ایجاد نظم و قانونگرایی در دانشگاه کوتاهی صورت گرفته است.
با نظرسنجی عالمانه سلایق فرهنگی دانشجویان کشف شود
یکی از معضلات امروز ما عدمهمخوانی برنامههای فرهنگی دانشگاهها با سلیقه دانشجوی امروز است، راهکارهای کوتاهمدت و میانمدت برای پر کردن خلا امروز چیست؟
سلیقه دانشجو را نمیتوان نادیده گرفت اما باید به این مساله هم توجه شود که سلیقهسازی یا ذائقهسازی هم در یک حدی ممکن است. درواقع ممکن است سلیقه دانشجو گاهی منطقی نباشد، اما ذائقهسازی برای او امر ناممکنی نیست. در علوم فرهنگی روی این مباحث بهویژه با کمک علوم شناختی کارهای خوبی انجام شده است. با این حال عموما سلیقه دانشجویان غیرمنطقی نیست و باید با انجام نظرسنجیهای عالمانه و دقیق و کشف این سلایق، روی انطباق فعالیتهای فرهنگی با این سلایق سرمایهگذاری کرد. بهطور مثال دانشجو دوست دارد فعالیت فرهنگی در کنار ورزش و تفریح باشد. دوست دارد در مباحث فکری-فرهنگی تماشاگر و منفعل نباشد. دوست دارد تنوع و تکثر در فعالیتهای فرهنگی به رسمیت شناخته شود. دوست دارد پیامهای فرهنگی را در قالب صوت و تصویر آن هم با بهرهگیری از تکنولوژیهای تازه دریافت کند. قشر دانشجو علاقه دارد تا فعالیت فرهنگی با هنر و ادبیات آمیخته و از طرفی نیز خودش در شکلگیری فعالیتهای فرهنگی صاحب نقش باشد، طبیعتا باید به این مولفهها در راهاندازی فعالیتهای فرهنگی در سطح دانشگاهها توجه شود.
کار فرهنگی در دانشگاهها باید مانند خون در رگ به جریان بیفتد
وضعیت امروز نشاندهنده لزوم بازتعریف در کارکردهای فرهنگی دانشگاههاست، مسئولان فرهنگی در مراکز آکادمیک باید چه روندی را در مقابل دانشجویان در پیش بگیرند؟
کار فرهنگی در دانشگاه نیازمند یک مدل کارآمد و یک ساختار مناسب در درون دانشگاههاست که امروز وجود ذهنی هم ندارد، چه رسد به وجود خارجی! از سوی دیگر، کار فرهنگی بودجهبر است و امروز دانشگاهها بودجهای برای کار فرهنگی در اختیار ندارند. البته مشکلات این حوزه به اینجا ختم نمیشود؛ چراکه کار فرهنگی در عین حال که باید فوقبرنامه تلقی شود. باید مانند خون در رگهای دانشگاه به حرکت بیفتد. در اینصورت نهتنها استادان، بلکه کارمندان دانشگاهها هم به صورت خودجوش برای خودشان رسالت فرهنگی قائل خواهند شد. مساله مهمتر، یکسری تصمیمات بزرگ است که باید مراجع عالی شجاعانه آنها را اتخاذ کنند و هزینههای آن را هم بپذیرند. مثلا قبول تنوع سلایق و ذائقهها البته بدون هتک مقدسات و حقوق فردی که به آن اشاره خواهم کرد.
سه دلیل کمکاری دانشگاه در حوزه آزاد اندیشی
مقاممعظمرهبری سالهاست روی برگزاری کرسیهای آزاداندیشی تاکید کردهاند اما در عمل دیدیم دانشگاهها اهتمامی به این مساله نداشتند، از طرفی نیز در ابتدای ایجاد شرایط فعلی، بخشی از بدنه دانشجو به این مساله که صدایش شنیده نمیشود معترض بود، تصور میکنید احیای دوباره کرسیها تا چه میزان میتواند به این نیاز پاسخ دهد؟
کرسیهای آزاداندیشی و تریبون آزاد خیلی خوب است اما نباید به نحوی طراحی و مدیریت شود که دانشجو احساس کند این کرسیها تشریفاتی است. از سوی دیگر، دانشجو باید از طرح صریح و بدون تعارف دیدگاههای خود که در مواردی ممکن است چهارچوبشکن هم باشد احساس امنیت کند و بعدا برای او پروندهسازی نشود. از طرفی نیز در پاسخ به این سوال که چرا دانشگاهها در طول سالهای گذشته در این زمینه کمکاری کردهاند، سه نکته را میگویم. اول اینکه مدیران دانشگاهها دنبال دردسر نیستند و برگزاری این کرسیها را دردسرساز قلمداد میکنند. دوم اینکه گاه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آنقدر ملاحظه دربرابر کار دانشگاهها قرار میدهند که عملا مدیر دانشگاه از برگزاری کرسی صرف نظر میکند. سوم اینکه این کرسیها را عمدتا باید تشکلهای دانشجویی برگزار کنند؛ این در حالی است که بسیاری از تشکلها عملا ظرفیت ورود قوی به چنین عرصههایی را ندارند.
در دانشگاهها برای اموری مثل آزاداندیشی قواعد معقول کم داریم
نمیتوان انتظار داشت کرسیهای آزاداندیشی بدون رعایت هیچ خط قرمزی باشد، تبیین این خط قرمزها برای دانشجویان دهههشتادی را با چه مکانیسمی باید انجام داد؟
من معتقدم تنها خط قرمز در اینکرسیها باید احترام به مقدسات و عدم فحاشی و تضییع حقوق فردی دیگران باشد و الا دیگر اسم اینکرسیها آزاداندیشی نخواهد بود. لذا اگر قرار باشد در برابر هر کرسی و تریبون آزاد، دهها خط قرمز آن هم به شکل سلیقهای گذاشته شود، دیگر کسی به سمت این کرسیها اقبالی نخواهد داشت. در عینحال باید به دانشجو آموزش داد که در لیبرالترین کشورها هم آزادی مطلق وجود ندارد. حداقل قید آزادی، رعایت حقوق فردی و امنیت فردی دیگران است. البته دانشجو به بزرگترها و نخبگان جامعه هم نگاه میکند و از آنها الگو میگیرد. وقتی بزرگان جامعه این خطوط قرمز را رعایت کنند دانشجو هم یاد میگیرد که به این خطوط احترام بگذارد. این نکته را هم باید اضافه کنم که هر کار خوبی اگر در اجرا برای آن قاعدهگذاری معقول نشود زمین میخورد. باید قبول کرد که ما در دانشگاهها برای این امور قواعد معقول کم داریم.
حرف دانشجوی معترض امروز، نبودن محلی برای شنیدن صحبتهایش است، با توجه به اینکه دانشگاه محل تضارب آرا بوده و هست، چه مولفهای باعث شده تا دانشجوی امروز چنین احساسی داشته باشد؟
این مساله را فراموش نکنید که دانشجو میخواهد حرف بزند، مخالفت خودش را با برخی مسائل بیان کند و البته حرفهایش شنیده شود و لااقل به برخی از حرفها ترتیب اثر داده شود. ما در دانشگاهها اجازه طرح هر حرفی را که ممکن است توام با بروز هیجانات متناسب با سن جوانی باشد نمیدهیم، یا اگر اجازه بدهیم سریع به فردی که حرفی در چهارچوب دیدگاههای ما بیان نکرده است، برچسبزنی میکنیم. این برچسبزنیها، گاه به محرومیت از ادامه تحصیل یا محرومیت از اشتغال در برخی مراکز و... هم منجر میشود و دانشجو این تبعات را بهخوبی درک میکند. لذا شعار دادن در این زمینه کفایت نمیکند. باید تحمل خودمان را عملا برای شنیدن حرفهای متفاوت بالا ببریم.