ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه:چند وقتی هست که کفه اغتشاش سنگینتر از اعتراضات شده و اتفاقاتی که در کوچهها و خیابانها، در شهرها و شهرستانها شاهدش هستیم، چیزی جز اعتراض یا همان اغتشاشهاست. همین دو شب پیش وقتی سر از صفحه مانیتور برداشتم و نگاهی به آن طرف تحریریه انداختم دیدم تمامی همکاران کنار پنجره ایستاده و سر تکان میدهند و از اتفاقی در خیابان متعجبند. من هم نگاهی انداختم و دیدم بله، بوی نامطلوبی که چند دقیقهای بود حسابی مشاممان را اذیت میکرد حاصل آتشسوزی بنر تبلیغاتی روی پل عابر پیاده بود که یک از خدا بیخبری، به هر قصدی جز اعتراض به جانش افتاد و آن را به آتش کشید و فرار کرد. اینطور هم به اموال عمومی آسیب زد، هم مسیر تردد اتومبیلها را در خیابان مسدود کرد، هم عابرین امکان استفاده از پل عابر را نداشتند و هم از همه مهمتر، آرامش روانی مردم را برهم زد. به هر شکل و مشقتی بود آتش خاموش شد. نیروهای امنیتی و انتظامی هم از راه رسیدند و دیروز هم که زودتر از همیشه به تحریریه میآمدم خبری از آن سوختگی و چهره زشت باکس تبلیغاتی روی پل عابر پیاده نبود. همهچیز مثل قبل بود. این مشتی بهعنوان نمونه از خروار اتفاقات اینچنینی در این روزها بود که عدهای تعمدا انجام میدهند و آتش به جان و مال مردم میاندازند و نامش را هم میگذارند اعتراض و چند از خدا بیخبرتر از خودشان هم از اینطرف و آنطرف، کف و سوت میزنند و اینها هم در توهم انقلاب خیالیشان، حسابی غوطه میخورند. هزینهاش را چه کسی میپردازد، مردم! همینهایی که اعتراض دارند و عدهای، مسیر اعتراض را این چنین منحرف کردهاند.
جنایت اغتشاشگران و شهادت آرمان علیوردی
اینها را نوشتم، اما این همهاش نیست و در تمام این بیش از 40 روز، همهاش نبوده است. اقدامات اعتراضی شاید میتوانست مسیر درستی را پیش ببرد، اما اغتشاشات در رادیکالترین سطح قالب شد و حالا ماجرا صرف آتش زدن چند سطل زباله و آسیب به اتوبوس و بانک و اینها نیست. سطح ماجرا تا جایی بالا رفت که با توهین و تحقیر آدم میکشند، بسیجی را عریان میکنند، توهین میکنند و بعد هم غریبانه جانش را میگیرند و بازهم پشت همان شعارهای فانتزی پنهان میشوند که اینها همهاش برای «زن، زندگی و آزادی» است. کدام زن، چه زندگی و کدام آزادی چنین تجویزاتی دارد؟ حتما خودشان پاسخ خواهند داد. چند شب پیش، در شهرک اکباتان واقع در غرب تهران، اتفاق هولناکی افتاد. آرمان علیوردی، نیروی حافظ امنیت که برای برخورد با اغتشاشات و تامین امنیت این شهرک و ساکنانش آنجا بود، مورد حمله نیروهای اغتشاشگر قرار میگیرد و بهطرز هولناکی به شهادت میرسد. اتفاقی که هم معترضان واقعی و هم بقیه مردم ایران، نسبت به آن واکنش نشان داده و آن را محکوم کردند. روز گذشته، مقاممعظمرهبری در دیداری که به مناسبت روز 13 آبان ماه با دانشآموزان داشتند هم ضمن اشاره به ماجرای حمله تروریستی به حرم شاهچراغ در شیراز به این موضوع یعنی شهادت شهید علیوردی هم اشاره و فرمودند: «ببینید این قضیه شاهچراغ شیراز، این چه جنایت بزرگی بود. آن پسربچه پایه دوم یا پایه ششم یا پایه دهم، اینها چه گناهی کرده بودند؟ آن طفلک ششسالهای که پدرومادر و برادرش را از دست داده این کوه سنگین غم را چرا بر دوش او انبار کردند؟ چرا؟ این بچه چهکار کند با این غم بزرگ، غیرقابل تحمل، این جنایت، این جنایتهای بزرگی است اینها. آن طلبه جوان، طلبه شهید جوان در تهران ــ آرمان عزیز! ــ او چه گناهی کرده بود؟ طلبه جوان، دانشجو بوده. آمده طلبه شده. متدین، مومن، متعبد، حزباللهی، شکنجه کنند. زیر شکنجه او را بکشند. جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها کهاند؟ این [را] باید فکر کرد؟ اینها کهاند؟ این بچههای ما که نیستند، این جوانهای ما که نیستند اینها، اینها کهاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدعی حقوقبشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیه شیراز را که یک انفجار بود محکوم نکردند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟ اینها را بشناسیم، اینها را بشناسید. البته ما یقه اینها را رها نخواهیم کرد، نظام جمهوری اسلامی به حساب این جنایتکارها خواهد رسید حتما. هرکس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها در این جنایتها دستی داشته مجازات خواهد شد انشاءالله بدون تردید.»
پرهیز از دوقطبیسازی و مقابله عقلانی
اینها را نوشتیم تا سوای اعلام الزام برخورد با چنین هنجارشکنیها و البته جنایاتی، نقدی بر برخی رویهها هم داشته باشیم. برخی دوقطبیها که نهتنها کمکی به آرامش فضا و روان مردم نمیکند که بدتر به آن دامن میزند و به مظلومنمایی برخی از همین اغتشاشگران و جنایتکاران هم میانجامد و تلاش برخی دیگر را که از مسیر عقلانی و منطقی راه مقابله پیش گرفتهاند، به باد میدهد. کافی است نگاهی به برخی فیلمها و تصاویر منتشرشده از رسانههای داخلی و خارجی بیندازید تا متوجه این مساله باشید که چطور با یک سادهاندیشی و سهلانگاری و کنش هیجانی، جای جلاد و شهید عوض و روند مقابله با اغتشاشات مختل میشود.
تغییر نام شهرک اکباتان
بعد از شهادت آرمان علیوردی به دست اغتشاشگران در شهرک اکباتان تهران، واکنشها و اظهارات مختلفی صورت گرفت و از مردم عادی تا عالیترین مقامات کشور نسبت به این موضوع موضعگیری کردند. اما خب یکی از مواضع و یکی از اقدامات صورتگرفته، نهتنها کمکی به بهبود شرایط برگشت امنیت و آرامش به شهرک نکرد بلکه موجب بدبینی برخی ساکنان شهرک شد. اولی تلاش برای تغییر نام شهرک اکباتان تهران و دومی خط و نشانهایی که برخی از نیروهای نظامی برای ساکنان این شهرک با داد و هوار در محدوده شهرک کشیدند. مگر تمام ساکنان شهرک اکباتان در این جنایت شریک و با آن همراه و موافق بودهاند؟ مگر هرجایی و در هر محدودهای از شهر چنین جنایتی رخ میداد، باید نام آنجا را تغییر میدادیم؟ و اساسا خیلی دیگر از این مدل شبهات که بهوضوح اصل چنین پیشنهاد و تصمیمی را خدشهدار میکند. ولی مهمتر از تمام اینها، دامن زدن به اختلافات و اغتشاشها با ایجاد چنین دوقطبیهایی است. البته ابتدا این خبر منتشر شد که شورای شهر قصد دارد با برگزاری یک جلسه فوقالعاده (اساسا اینکه آیا شورا کار برزمینماندهای ندارد و تهران نیاز فوریتداری به خود نمیبیند که شوراییها جلسه فوقالعاده بگذارند هم بماند) نام شهرک اکباتان را به شهرک آرمان تغییر دهد اما بعد از پیگیریهایی که انجام دادیم مشخص شد این تصمیم فعلا برای تغییر نام یکی از خیابانهای این شهرک است و قرار نیست کل نام شهرک اکباتان تغییر کند اقدامی مثبت و قابل تامل،با این حال این مدل تفکر، این مدل مواجهه و مطالبه، اساسا به ضد خودش تبدیل میشود و به جای اینکه مطالبه و مقابله را در مسیری عقلانی پیش ببرد، آن را منحرف و حتی آن مسیر را هم مسدود میکند. کافی است به فضای رسانهای ایجادشده بعد از طرح چنین موضوعی نگاه بیندازید و بازخوردهایی که مردم و ساکنان این شهرک میدهند را ببینید، آن وقت میفهمیم چطور انتقام خون شهید علیوردی و برخورد با مسببانش در حاشیه چنین مساله فرعی یعنی تغییر نام این شهرک قرار گرفته است.
با داد و تهدید کاری از پیش میرود؟
دو شب پیش، بعد از پایان کار، وقتی به سمت خانه میرفتم، از چند کوچه و پسکوچه به هدایت مسیریاب اینترنتی (برای فرار از ترافیک مسیر خانه از این نرمافزارها استفاده میکنم) گذشتم. حوالی ساعت 10-9 شب. در برخی محلات و از برخی خانهها، شعارهایی شنیده میشد. همانهایی که رکیک هم بود بهعلاوه الباقی شعارها. غلط هم بود و هست. هم نوع شعارها، هم ساعت و هم مدل و همهجوره غلط اندر غلط. منتها مساله دومی که این روزها حسابی برای نظام و جریان مقابله با اغتشاشات هزینهتراشی میکند، سرخودی برخی افراد و گروههاست. مدلی که فیلم و تصاویرش را هم در ماجرای شهرک اکباتان دیدید و هم حوالی دریاچه چیتگر. وقتی تعدادی از نیروهای امنیتی و انتظامی شروع به رجزخوانی میکنند و مردم را تهدید میکنند و به نوعی تر و خشک را با هم میسوزانند. دقیقا مثل مدل قبلی. این هم جز اینکه دوقطبی ایجاد کند و آنهایی که عناد دارند را جریتر و آنهایی هم که از همهجا بیخبرند را ناراحت و بدگمان بکند، خروجیاش چیست؟ هیچچیز! فقط همانطور که گفتیم و نوشتیم، رویه برخورد با اغتشاشگران و برهمزنندگان نظم و امنیت شهر و روان مردم را مختل میکند و جای ظالم و مظلوم عوض میشود. البته از این مدل زیاد هم دیدهایم و فقط محدود به یکی دوجا و این محله و آن محله نیست. حالا علت، عدمآموزش یا برخورد احساسی و هیجانی است، نمیدانم اما اینکه تماما در مقابل مسیر عقلانی و منطقی است، حتما همینطور است. قوه عاقله، فرماندهی میدان یا هر نهاد و شخص تصمیمگیرنده، برای کم کردن هزینهها و برخورد عقلانی باید خیلی زود جلوی این دست اقدامات و بروزات را بگیرد و مانع از این باشد که با داد و هوار و رجزخوانیهای عجیبوغریب، مردم مقابل یکدیگر یا مردم مقابل نیروهای امنیتی و انتظامی قرار نگیرند و به قول معروف، خوراک و محتوا برای آنهایی که منتظر دسترسی به چنین صحنههایی هستند، آماده نشود.
فیلم میگیرند اما تکلیف فیلمهای گرفتهشده چیست؟
نوع دیگری از بروزات و اتفاقاتی که جز هزینهتراشی، عایدی برای نظام ندارد و بازهم فقط روند برخوردها و مراقبتها را دچار مشکل میکند، مواجهه نیروهای نظامی و امنیتی با متهمان حین و پس از دستگیری در انظار عمومی است. روز گذشته خبری هم در برخی رسانهها منتشر شد که نیروی انتظامی طی فراخوانی از مردم خواسته تا از عملکرد نیروی انتظامی فیلم ضبط کنند و برای فرماندهی انتظامی کشور ارسال نمایند. منتها قبل و بعد از این فراخوان، فیلمهای زیادی از بدرفتاری برخی نیروهای انتظامی با مردم، با متهمان و... منتشر شده است. فیلمهایی که یکییکی توسط نیروی انتظامی نسبت به آنها واکنش نشان داده شد و اغلب هم از آنها بهعنوان نفوذی یا افرادی که با پوشیدن لباس نیروی انتظامی درصدد لطمه زدن به وجهه این نیرو هستند یاد شد اما آیا این به معنی عدم برخورد نامناسب نیروهای انتظامی با مردم و متهمان است؟ نه! چون آن فیلمها همه فیلمهای موجود نبود و تصاویر زیادی از برخورد نامناسب نیروهای انتظامی هم با خود مردم و هم اموالشان منتشر شده است که هیچگاه با پاسخ درخوری از سوی این فرماندهی مواجه نبوده و همین خود باعث بدبینی مردم نسبت به تمامی ماموران نیروی انتظامی شده است. بنابراین بیش و پیش از اینکه نیاز به فراخوان دادن برای دریافت تصاویر و فیلمهایی از برخورد نیروهای امنیتی و انتظامی با مردم باشیم، نیازمند پاسخگویی به موارد موثق قبلی و روشن شدن عاقبت خاطیان و همچنین نوعی انتظام درونی خود دستگاههای امنیتی و انتظامی هستیم تا با رفتارهای نسنجیده معدود افرادی، وجهه کلی این نیروها دچار خدشه نشود.