نرگس چهرقانی، خبرنگار:همانطور که طی چند هفته اخیر در رسانهها دیده یا شنیده شده، سال تحصیلی جدید دانشگاهها با وقوع همزمان سلسلهای از اتفاقات ریز و درشت بعضا ازپیشطراحیشده، آغاز شد. اتفاقاتی که دراکثر موارد با هدف تنشآفرینی در فضای دانشگاه و درنتیجه ایجاد بحران برای اتمسفر سیاسی کشور رخ میداد. همزمان با شکلگیری این بحرانها، کمکم نقش پررنگ رسانههای فارسیزبان تحت حمایت دولتهای خارجی در صحنهگردانی التهابات دانشگاهی و خیابانی علنی شد. در چنین شرایطی بود که علی بهادریجهرمی، سخنگوی دولت، یکی از مسئولانی بود که با حضور در میان دانشجویان و شنیدن صدای اعتراض آنها نشان داد در بحرانها چطور میتوان با اقداماتی فوری و البته حسابشده، بخشی از برنامهریزیهای اتاقفکرهای ایرانستیز را به شکست کشاند. برنامهریزی برای تولید بحرانهایی که عمدتا فکر و باور دانشجویان و دیگر بخشهای جامعه را هدف قرار گرفته بود و هریک بهتنهایی در صورت عدم تبیین درست، برای ایجاد التهابات اجتماعی بعدی کافی بود. میتوان گفت کنشهایی از جنس آنچه طی چند روز اخیر از بهادریجهرمی شاهد بودیم، یکی از حلقههای مفقوده کنشگری مقامات کشور در مدیریت بحرانهای اخیر بوده است. در خصوص این ابتکار سخنگوی دولت و نتایج حضور او در بین دانشجویان سجاد نوروزی، فعال حوزه رسانه معتقد است: «روند گفتوگو باید به یک سیاست کلان و راهبردی اصلی کشور تبدیل شود، نه صرفا یک حضور فیزیکال در دانشگاهها یا هیئات یا مکانی که متعلق به عرصه عمومی است. اقدام بهادریجهرمی از هرحیث پسندیده است و شایسته تقدیر. چون ایشان محافظهکاری بهخرج نداده است.» در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
باتوجه به شرایطی که در دو ماه اخیر پیشآمده، اهمیت گفتوگوی مسئولان با مردم به نسبت قبل پررنگتر شده. در این زمینه هم سخنگوی دولت، علی بهادریجهرمی در برخی دانشگاهها و یکی از هیئات بزرگ کشور حضور موثری داشته و سعی کرده تا به نوبه خودش گام اول درگفتوگو با جامعه را بردارد. این روندی که آقای جهرمی کلید زده، چطور میتواند ادامه پیدا کند؟
ببینید این روند گفتوگو باید به یک سیاست کلان و راهبردی اصلی تبدیل شود، نه صرفا یک حضور فیزیکال در دانشگاهها یا هیئات یا مکانی که متعلق به عرصه عمومی است. اقدام آقای بهادری جهرمی از هرحیث پسندیده است و شایسته تقدیر. چون ایشان محافظهکاری به خرج نداده است. درحالی که میتوانست مانند بقیه مسئولان محافظهکار باشد و فقط جلسات محفلی و رسمی را شرکت کند. هیچکس هم او را مواخذه نمیکرد که چرا در عرصه عمومی نرفتی، اما خب آقای بهادریجهرمی، به نظر من این امتیاز ویژه را بین اعضای دولت فعلی دارد و خودش را متمایز کرده که واقعا با نیت اصلاح و بدون شعار در عرصه عمومی حاضر میشود. من شاید بتوانم حضور او را یکی از شجاعانهترین حضور مسئولان در بین مردم بعد از انقلاب بدانم. درباره اینکه چطور باید این مسیر گفتوگو ادامه پیدا کند، من دو مثال میزنم. با این دو مثال بحث ما مشخص میشود. مثال اول درباره نامهای است که حضرت علی مانیفست حکومتی خودشان و مالکاشتر را در مصر تعیین میکنند. ایشان در این نامه بیان میکنند که «أَنَّ الرَّعِیةَ طَبَقَاتٌ» یعنی مردم از طبقات گوناگون هستند و با هر طبقهای باید با زبان خودش گفتوگو شود. این عین کلام امیرالمومنین است در نامهای که به مالکاشتر داشت. این نامه نحوه حکومتداری و حکمرانی را مطرح میکند. اینجا موردی که مطرح است این است که شما نمیتوانید تریبونی یکطرفه بهسمت مردم بگیرید و با همه اقشار اجتماعی از بالا و پایین، با یک نحو و با یک ادبیات خاص صحبت کنید. آفتی که امروزه رسانههای رسمی ما به آن دچار هستند؛ ادبیات یکطرفه، شعاری، غیراقناعی و بالا به پایین با مردم است. این آفات به مسئولان ما هم سرایت کرده، راست و چپ هم ندارد. یادمان است آقای احمدینژاد و روحانی چطور با مردم صحبت میکردند. آقای خاتمی را هم یادمان است که بعضی زمانها چقدر بیانش ایراد داشت. اما از انصاف نگذریم، بیان خاتمی کمتر از بقیه ایراد داشت. الان هم با اینکه رئیسجمهور فعلی ابراهیم رئیسی از رئیس دوره قبلی متمایز است و بین مردم حضور دارد، ولی متاسفانه کلام اقناعی ندارد و این هم نقطهضعف ایشان است. وقتی امیرالمومنین به مالکاشتر میگوید «أَنَّ الرَّعِیةَ طَبَقَاتٌ» یعنی ما یک جامعه متکثر در همه ابعاد داریم، جامعه قطبی نداریم بلکه جامعه طیفی داریم و با هر طیف باید به زبان خودش صحبت کرد. ما الان یک طیف معترض داریم، اصلا هم مهم نیست این طیف در جامعه ما اقلیت یا اکثریت است. این اصلا مهم نیست و این در وهله دوم است. مهم این است که ما الان یک طیف معترض داریم، یک اقلیت کوچک و آشوبگر، بنابراین نباید رفتار و ادبیاتمان با منتقد و آشوبگر یکسان باشد. اما متاسفانه این تفکیک را برخی مسئولان نتوانستند انجام دهند.
مثال دوم، سه-چهار ماه بین حزبالله لبنان و رژیمصهیونیستی بر سر تعیین نقاط مرزهای دریایی بحث وجود داشت که حزبالله خیلی صریح تهدید به اقدام نظامی کرد و بالاخره طی مذاکرات غیرمستقیمی مرزهای دریایی لبنان ترسیم شد.
چندشب پیش سیدحسن نصرالله یک ماکت دستش گرفته بود و رو به دوربین داشت برای مردم این بلوکبندیهای مرز دریایی را توضیح میداد، حتی میگفت اینجا که آبی کمرنگ است مخازن ماست و مرز ما اینجاست، دقیق داشت برای مردم توضیح میداد که چه اتفاقی افتاده است. مسئولان ما چندبار اینکار را در فضاهای ملتهب کشور کردهاند؟ چه زمانی مسئولان با عدد یا رقم و ادله گفتهاند که ما به این دلیل میخواهیم بنزین را گران کنیم؟ در همین قضیه مهسا امینی، رئیس پلیس چند روز بعد از فوت این مرحوم به برنامه شبکه یک آمد؟ حدودا 20 تا 25 روز بعد از فوت این خانم آمد و توضیحاتی داد. در تمام این چهل روزی که از این بحران میگذرد و شروع کانونی این بحران از یک نهاد شکلگرفته، رئیس این نهاد چندبار با مردم صحبت کرده است؟ همه راجعبه مهسا امینی صحبت کردند، بهغیر از آن نهادی که باید صحبت کند. یعنی ببینید این ضعف و وضعیت عجیبی که ما با آن مواجهیم شاید با یک گفتوگوی اقناعی در 72 ساعت اول درباره این واقعه حل میشد. من روی این تاکید دارم. اصلا اینکه خانم امینی ضربه خورده یا نخورده، مساله ثانویه بود. مساله اولیه سوالاتی است که در ذهن مردم و معترضان شکل گرفت. این قضیه از معدود اتفاقاتی بود که در تاریخ اجتماعی ایران، همه طیفهای اجتماعی را تحتتاثیر قرار داد. حالا شکل بروز این تاثیر متفاوت است و به طیفهای متعدد جامعه برمیگردد.همه متاثر شدند. بنابراین گفتوگو امر زینتی و تزئینی نیست و امری ذاتی است و ذاتا برای حکمرانی گفتوگو لازم است. حکمرانی نرمال و حکمرانی دینی احتیاج دارد به اینکه گفتوگو محور اصلیاش باشد.
در ابتدا اشاره کردید گام اول آقای جهرمی برای گفتوگو نکته مثبتی بود که البته زودتر باید شکل میگرفت، حتی ازجانب مسئولان دیگر. اما برخی مدعی هستند وقتی آقای جهرمی در دانشگاهها حضور پیدا کردند، فضا را ملتهبتر کردند. نظر شما در اینباره چیست؟
حضور آقای بهادریجهرمی و حضور هر دولتمردی ضربهگیر و منعطفکننده اعتراضات در دانشگاه است. یعنی بهتر بود دولت برای هردانشگاه یک مسئول میفرستاد ولو اینکه در دانشگاه ناسزا میشنید. مسئولانی که زمام امور را در دست دارند، باید توجه داشته باشند که همیشه بنا نیست مورد تشویق و تعریف قرار بگیرند، ممکن است بسیاری از اوقات بهحق یا به ناحق مورد تخطئه و اعتراض و فحاشی قرار بگیرند. مسئول شدن الزاماتی دارد و یک جاهایی باید آدم جلوی حرف ناحق چشمهایش را ببندد و برای آرامش جامعه پاسخ این ناسزاها را ندهد. گاهی اوقات نیاز است مسئولان ناسزا بشنوند. چه ایرادی دارد مسئول برای حفظ نظام و حکومت از مردم ناسزا بشنوند؟ یک دورهای برای حفظ این نظام خونها داده شد، برای حفظ انقلاب و امنیت مردم خونها داده شد. حالا برای مسئولان الان شرایط خون دادن وجود ندارد اما ناسزا بخورند چیزی نمیشود.
البته این حضور بین مردم و گفتوگو منحصر به دولت نمیشود و مجلس هم باید به این امر اقدام کند. رئیس قوه قضائیه هم حتی اعلام کرد آماده گفتوگو با مردم است. در این بین فکر میکنید فردی که از بین مسئولان برای گفتوگو انتخاب میشود باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
باید انتخابی آگاهانه و عالمانه صورت بگیرد و افرادی برای گفتوگو با مردم انتخاب شوند که توان اقناع داشته باشند و تحملشان بالا باشد. که متاسفانه ممکن است ما چنین افرادی را کم داشته باشیم. ولی افرادی را داریم و مهمترین بخش این است که مجلسی که برآمده از رای مردم است، اکنون کجاست؟ غیر از این است که نمایندگان مجلس بعضی از معترضان را عصبانیتر کردهاند؟ به نظرم مواضع رئیس قوه قضائیه بسیار مواضع حکیمانهای بود، مواضع رئیس مجلس هم موضع خوبی بود، منتهی نمایندگان مجلس در قضایای اخیر به نظرم غیر از افراد معدودی، بقیه نمره مردود میگیرند. چون اصلا حضوری بین مردم نداشتند. چرا نمایندگان به حوزههای انتخابیه خود نمیروند و با مردم صحبت نمیکنند؟ مردم زمانی که میخواهند به نمایندگان رای بدهند، صلاحیت گفتوگو را دارند؟ زمانی که مردم خشمگین هستند باید نمایندگان با مردم صحبت کنند. وظیفه نمایندگان است. هرنظام سیاسی به نهاد میانجی نیاز دارد، احتیاج دارد به لایههای مدنی میانجی. این میانجیها وظیفهشان این است که زمان التهاب و اعتراض و خشم، بین مردم و هسته سخت هرحاکمیت هائل بشوند. ببینید ما نمیتوانیم از هسته سخت حاکمیت توقع کار مدنی و اجتماعی داشته باشیم. هسته سخت حاکمیت وظیفهاش مشخص است. این کار نهادهای مدنی و نهادهایی که با رای مردم بر سرکار آمدند این است که مانع برخورد و تصادم بشوند. اینها باید نقش میانجی را ایفا کنند. مجلس از ارتباطی که با مردم دارد، میتواند بهعنوان ظرفیتی برای ایجاد گفتوگو استفاده کند.
با فرض اینکه روال گفتوگو بین مسئولان و مردم به سنت دائمی تبدیل شده باشد و افرادی که برای گفتوگو با مردم انتخاب میشوند ویژگیهای لازم و کافی را داشته باشند. در اینصورت فکر میکنید آیا از التهابات پسینی در جامعه جلوگیری میشود؟
ببینید پیشگیری زمانی اتفاق میافتد که گفتوگو سنت دائمی در جامعه ما باشد، نه امری مقطعی و تزئینی. گفتوگو باید جاری و ساری باشد. کرسیهای آزاداندیشی فرمان تقریبا بیست سال پیش رهبری است. البته این کرسیهای آزاداندیشی هم در ساحت نخبگان هم در ساحت مردم کاملا قابل بسط و بهرهبرداری است. مثلا حضور آقای بهادری جهرمی در هیات عبدالله ابنالحسن نمونهای از بسط این گفتوگو بود. قبلا در شیراز هم انجام شده بود و تجربه خوبی بود. البته الان هم اتفاق نادر و خجستهای رخ داده. من میخواهم این را عرض بکنم که شما اگر به مقطع طلیعه شکلگیری انقلاب نگاه کنید، مخصوصا دهه 40 و 50، هیئات فقط جای عزاداری نبود. هیئات محل معرفتبخشی بود و یک نهاد اجتماعی و مدنی پویا در تمام حوزهها حضور داشت، هم از کار مردم گرهگشایی میکرد، هم مشکلات محلات را حل میکرد، نزاعها را برطرف میکرد، اما بعد از انقلاب ما اکثر نهادهای مدنی را رسمی و تضعیف کردیم. نهادهای رسمی هم تبدیل به نهادهایی شدند که بیش از بازده، بودجه به خود اختصاص میدهند. نتیجهاش این میشود که شما الان نهاد میانجی ندارید. نهاد و ساحت میانجی بین هسته سخت حاکمیت الان وجود ندارد و این خطرناک است.
بهعنوان سوال آخر، مسئولان در گفتوگوی این روزها باید چه به مردم بگویند؟ مردم چه میخواهند بشنوند؟
مسئولان باید صادقانه آن چیزی که در کشور درجریان است، غیر از مسائل کلانی که ممکن است تبعات امنیتی خاص داشته باشد، با مردم درمیان بگذارند. واقعا باید نحوه اداره کشور و وضعیت کشور را برای مردم شرح دهند. وقتی اتفاقی شبیه اتفاق اخیر میافتد باید با مردم صادق باشیم. با گفتوگو در 72 ساعت ابتدایی این مساله حل میشد. در شرایطی که کشور ما انواع و اقسام مشکلات اقتصادی را دارد، در بیرون مرزها هزاران دندان برای تجزیه کشور تیز شده، در این شرایط ما خودمان آمدیم فرصتی را در طبق زرین به دشمن تقدیم کردیم.
بهعنوان جمعبندی هم این را عرض بکنم که ما درآستانه تحولات بزرگی هستیم. رهبری هم در سخنان اخیرشان به این موارد اشاره کردند. تحولات بزرگ، آدمهای بزرگ میخواهد، تحولات بزرگ ذهنهای بزرگ میخواهد، تحولات بزرگ استراتژیهای بزرگ میخواهد. با این شیوهی نخنما شده در نهادها و رسانههای رسمی هیچ تحولی نخواهیم داشت. ما باید به نظم جدید حکمرانی برسیم. این نظم جدید برگشت به اصول اولیه انقلاب و بهروز کردن روشهاست. قیصر امینپور یک صحبتی داشت و میگفت «به نام خدایی که نوآوری سنت اوست». مسلمان مکتب شیعه باید نوآوری داشته باشد. شیعه وجه تمایزش اجتهاد است. یعنی میتواند در برابر مسائل جدید اجتهاد کند. چرا سلاح اجتهاد را از خودمان گرفتهایم و تریبونهای رسمیمان را به نهادی محافظهکار تبدیل کردهایم؟ باید تبیین کنیم. آنطور که رهبری میگویند جهاد تبیین با شعارهای یکسویه و یکطرفه و ادبیات بالا به پایین ممکن نیست. همانطور که گفتم ما به یک نظم جدید نیاز داریم.