میلاد جلیل زاده، خبرنگار:اینکه با شکاف دادن کدوها برایشان دهانهایی با دندانهای تیز و شیطانی درست کنند یا کودکان و بزرگسالان با زدن صورتکهایی، بقیه را به شوخی بترسانند، در ذات خودش چه عیبی میتواند داشته باشد؟ در بعضی از نقاط دنیا، در مقابل چنین رسوم مقاومت کردهاند. مثلا روسها آن را یک رسم بهجامانده از دوران بتپرستی میدانند و در زمان کمونیسم به عنوان خرافات کنار گذاشته میشد و پیش و پس از آن کلیسای ارتودوکس ممنوعش کرده بود. مردم هند هم جشنهای مشابهی دارند که باعث میشود سراغ هالووین نروند. در انگلستان هم بهرغم قرابت فرهنگی با آمریکا و باقی اروپا، به دلیل جشن مهم دیگری که در همان ایام برگزار میشود، هالووین معمولا کمرنگتر است. بسیاری از کشورهای مسلمان هم به دلیل منشاء هالووین در سنتهای بتپرستی یا به کار رفتن نمادهای شیطانپرستی در آن، جشن گرفتن در این روز را مجاز نمیدانند. با این حال هالووین در بسیاری از کشورهای دنیا جشن گرفته میشود که به لحاظ فرهنگی هیچ قرابتی با منشا غربی و اروپایی آن ندارند. ورود چنین جشنی به آن کشورها به لحاظ فرهنگی وضعیت پیچیدهای ایجاد میکند. هالووین یک پدیده ذاتا مدرن نیست که ورود آن به هر کشوری، بخشی از فرایند تجددپذیری محسوب شود. بله این سنت طی قرنها توانسته بهروزرسانی شود ولی همچنان هیچ جنبه مدرنی به آن اضافه نشده است. هالووین برای کشورهای پیرامونی در نظام سرمایهداری غرب، یک سنت بیگانه است اما از سوی کسانی آمده که نماد تجدد هستند. به عبارت ساده و خلاصه، کار به جایی میرسد که رسوم بتپرستان چند هزار سال پیش اروپایی هم امروز برای ملتهایی که خودشان دارای تاریخی کهن هستند، به عنوان رسمی نو پذیرفته میشود. این بیشتر از هر چیز میل به «از خود بیگانگی» و حتی «خود نبودن» است. این نشانه تمایلی است برای تبدیل شدن به دیگری و به عبارتی دیدن کمال در تبدیل شدن به دیگریهای موطلایی و چشمآبی. چنین رفتاری گزینش ویژگیهای قابل تحسین یک تمدن دیگر نیست، مسخ شدن در برابر یک تمدن و مرعوب شد مقابل آن است. روشنفکران کرهجنوبی، مسیحیت را دین استعمار میدانند و در فیلمهای موج نوی کره، این را به کرات میشود دید. در پیرپسر «OldBoy»، اثر دورانساز پارک چان ووک، روح سکوت شرقی در برابر فاشگویی و پردهدری غربی قرار میگیرد و نماد نگرش غربی، دین مسیحیت است. آن مدرسه مسیحی، نمادهای مسیحیت و... در فیلم موج میزنند. این فیلم را میتوان آغازگر یک فریاد بزرگ بر سر فرهنگ وارداتی دانست، هرچند به زبانی که باقی دنیا عمدتا آن را نمیفهمید و غربیها هم برای ریتم و غافلگیریهای داستانی و کارگردانی خوب تحسینش میکردند. سالها گذشته و فیلمهای متعدد دیگری در موج نوی کره با همین درونمایه نقد و طعنه به آیین وارداتی مسیحیت ساخته شد تا این معنا به طور کل برای مخاطبین سایر دنیا هم جا بیفتد. حالا که به اینجا رسیده، میدانیم مسئله اصلی، معانی دیگری است که این صورتهای ظاهری دارند. هالووین و ولنتاین و کریسمس و انواع رسوم و جشنهای غربی، به عنوان جشن ترس، جشن عشق، جشن برفبازی و امثال آن نیست که مورد نقد قرار میگیرند، بلکه فرایند قرار گرفتن در محیطی که این رویدادها را هنجار کرده مهم است. اگر در کره مسیحیت نماد غربی شدن است، جشنی که یادگار دوران بتپرستی غربیها بوده، برای کرهایها چه معنایی باید داشته باشد؟ این تناقض را فرهنگ تودهای و عام کره ایجاد کرده و اگر از درون به آن نگاه کنیم تناقضی نخواهیم دید بلکه یک نگاه بیرونی است که چنین تناقضاتی را پیدا میکند. جامعه عام و متوسط کره، فرهنگ غربی را پذیرفته ، نه مسیحیت یا بتپرستی قوم سلت در چند هزار سال پیش را. روشنفکران کرهای هم در حقیقت بیش از آنکه در دفاع از بودیسم یا سایر مذاهب بومی کره حرف بزنند، پشت آنها سنگر گرفتهاند تا به طور کل از بومی بودن دفاع کرده باشند. معضلی که آنها روبهرویشان میبینند، کدوهایی که با برش برایشان دندان درست شده یا مراسم عشای ربانی در یکشنبههای کره نیست، آنها مقابل ازخودبیگانگی موضع گرفتهاند. اساساً چرا باید چنین موضعی گرفت؟ چه ایرادی دارد که ما یک فرهنگ دیگر را به فرهنگمان راه بدهیم یا حتی آن را با فرهنگ سنتی خودمان کاملا عوض کنیم؟ اگر ما در خانوادهای اروپایی یا آمریکایی به دنیا آمده بودیم، این فرهنگ برای ما مضر نبود و حالا که کرهای، عرب، آفریقایی یا اهل هر جای دیگری هستیم، برایمان ضرر دارد؟ نکته اصلی همینجاست. این فرهنگ نیست، این صنعت فرهنگ است. حتی خود شهروندان غربی را هم میشود نسبت به چنین صنعتی هشدار داد. آنچه با آن روبهرو هستیم، استفاده ابزاری سرمایهداری از بسیاری مسائل مشروع، شاد و انسانی برای به انقیاد کشیدن جوامع است. شما باید فکر کنید که آزاد هستید و حق انتخاب دارید و یکسری چیزها را برگزیدهاید اما حقیقت این است که جبرا در این مسیر قرار داده شدهاید و ممکن است منفعتهای والاتر شما اینها نبوده باشند. شما به عنوان یک کرهای یا شهروند عربستان سعودی، فکر میکنید که رفتن به هالووین را انتخاب کردهاید اما بهواقع، نه از وجود قومی به نام سلت در چند هزار سال پیش خبر داشتید، نه رسومشان را میدانستید و نه این برنامه به ابتکار شما بازآفرینی میشود. اما تو که سعودینشین یا کرهای یا آفریقایی هستی، فکر میکنی با انتخاب خودت به هالووین کرهای یا عربی یا هالووین سیاهان رفتهای. یک اقتصاد سیاسی پشت این هدایت نامرئی وجود دارد و شما دارای فرهنگ توده نیستید، شما در عصر صنعت رسانه به سر میبرید. در جهانی که رسانهها برایتان ساختهاند و توهم این را ایجاد میکنند که چینش اجزایش به انتخاب خودتان انجام میشود. فیلم «ترومن شو» توضیح کامل و شفافی از این وضعیت است که هانا آرنت آن را صنعت رسانه Media culture مینامد و سوزان سونتاگ دربارهاش استدلال میکند که در فرهنگ ما «قابل درکترین و متقاعدکنندهترین ارزشها به طور فزایندهای از صنایع سرگرمی استخراج میشوند». در نتیجه، موضوعات «ولرم، رقیق و بیرحمانه» در حال تبدیل شدن به یک هنجار هستند. این مسائل را روشنفکرانی با تبار غربی بیان کردهاند اما شوربختانه، وقتی به کشورهای پیرامونی در نظم سرمایهداری غرب نگاه میکنیم، دیده میشود که تفسیر وارونهای از نخبه بودن و پیشرو بودن جاافتاده است. مترقی بودن، مساوی با تن دادن هرچه بیشتر به این مظاهر صنعتی فرهنگ گرفته میشود و جوان خوشتیپ کمسوادی که در اینستاگرام هوادارانی دارد، از محقق یا اندیشمندی که پرچم بازگشت به خویشتن جامعه را بلند کرده، امروزیتر و مترقیتر محسوب میشود. اینجاست که سلبریتیسم و مرجعیت فکری کوتاهقامتان فکری هم بهوجود میآید.
روشنفکران جامعه در برابر چنین استثماری به دست سرمایهداری انذار میدهند، روشنفکرانی که لزوما چپ هم نیستند اما جامعه «از خود بیگانه شده» همان جمعیت غربزدهای که در هالووین روی سر هم ریختهاند یا در اینستاگرام باران سیلآسای لایک را روی عکس فلان بازیگر میریزند و یا در تیکتاک چالشهای بینهایت میپیوندند را افرادی مترقیتر میبینند و چون منافع و ضررهای فوری و آنی فقط مدنظر هستند، میگویند مگر این کارها چه ضرری دارند؟ ضرر اصلی شادی، تفریح کردن با ترساندن بقیه، دوست داشتن چهرههای مشهور یا از این قبیل موارد نیست، این است که شما در بند یک صنعت رسانهای در آماده باشید و درحالی مسخ شده باشید که توهم حق انتخاب هم دارید. وقتی در دام این صنعت رسانهای افتادید و از خود بیگانه شدید، باور میکنید که بیشتر تروریستها مسلمان هستند و بیشتر قربانیان غربی؛ حال آن که ۹۶ درصد قربانیان تروریسم مسلمانان بودهاند. باور میکنید که اگر به عراق و افغانستان حمله شد، طبیعی است. هرچند جنگ بد به نظر میرسد، اما نه آنقدرها که حمله روسیه به اوکراین بد است. باور میکنید که اگر ایران تحریم شد، لابد حقش بود. با جامعه بینالملل درست تا نمیکرد. باور میکنید که در یک اعتراض و اغتشاش مزمن خیابانی، هرجا حکومتی که مقابل غرب قرار دارد گفت کسانی از ما را کشتهاند دروغ میگوید و هر کسی ادعا کرد به دست آن حکومتها آزار دیده و افرادی را معرفی کرد که به دست آنها کشته شدهاند، راست میگوید. عکس دانشجویی که چند روز پیش مرخصی گرفته و به شهرستان پیش مادرش رفته را به عنوان سردسته سرکوبگران دانشگاهی به اسم صنعتی شریف منتشر میکنند و شما به همراه ۵۰ هزار نفر دیگر که شاید انسان یا ربات باشند، آن را لایک میکنید. شما میپسندید و میپذیرید و رد میکنید و ناسزا میگویید در حالی که به اشتباه تصور میکنید این کارها انتخاب خودتان بودهاند. مسئله هالووین به همین انقیاد و مسخ توسط نظام سرمایهداری مربوط است؛ وگرنه دهن درست کردن برای کدو و چند تا پخ کردن برای این و آن که بترساندشان، در ذات خودش اگر مفید نباشد، ضرر خاصی هم ندارد. از همین کدوها شروع میشود و به توجیه مسلسل و تانک و بمب یا قصابی چاقوکشان در وسط خیابانها میکشد.
هالووین اینترنشنال
مثل همان چیزی که رسانه سعودی ایراناینترنشنال یا بی.بی.سی فارسی طی چهل روز گذشته به نمایش گذاشتند. کافی است یک بار دیگر شیوه پوشش خبری کشتار شاهچراغ را در این رسانهها را مرور کنید. رسانههایی که از بهکار بردن کلمه ترور و تهاجم تروریستی به زائران شاهچراغ پرهیز میکنند و خیلی ملایم و فانتزی از کنار پدیدهای مثل حمله تروریستی داعش عبور میکنند. در دستگاه فکری و واژگان رسانهای مدیران این شبکهها، انتشار هر خبری که باعث یکپارچگی جامعه ایران شود در ضدیت با سیاستهای سعودی است و برای همین خبر ترور شهدای شاهچراغ توسط نیروهای داعش باید به گونهای بازنشر شود که مبادا جامعه ایران نسبت به اقدامات تجزیهطلبانه حساس شود. نتیجه چنین سیاستی، مگری چیزی جز این خواهد بود که خشونت و ترور و کشتار در حرم شاهچراغ شیراز، با تقلیل یافتهترین عبارات همچون یک حمله یا یک نزاع در خبرهای اینترنشنال و بی.بی.سی بازتولید شوند. جریان یکسویهای که نه تنها در به کارگیری واژگان که حتی در اندازه پوشش اخبار هم ترجیح داده است حجم اتفاق هولناکی که رخ داده است را کاهش دهد. مثلا اینترنشنال در روز حادثه تروریستی شاهچراغ، نزدیک به 200 پست تلگرامی از اغتشاشات داخل ایران منتشر کرد اما تا ساعاتی بعد از این واقعه فقط به انتشار یک پست و خبر درباره این حادثه بسنده کرد. بی.بی.سی فارسی هم این مدل بایکوت خبری را انجام داد و با وجود اینکه ۱۲۹ پست تلگرامی در موضوع اغتشاشات ایران منتشر کرد فقط یک پست از حمله تروریستی به زائران شاهچراغ منتشر کرد.