اکنون بیش از یک ماهونیم از ماجرای فوت مهسا امینی میگذرد. اتفاقی که دستمایه قرار گرفت برای گرفتن جان دهها انسان دیگر. خشنترین پرده از این بهانهجویی روز چهارشنبه در حرم شاهچراغ منجر به شهادت تعدادی از هموطنانمان شد. در این مدت بارها اخبار شهادت تعدادی از بسیجیان و نیروهای انتظامی را از رسانهها شنیدهایم. در مقابل اما جبهه اغتشاشگران که با حادثه شیراز در چهارم آبان رسما ابعاد تروریستی پیدا کردند تلفات خاصی ندادهاند. تا جاییکه رسانههای غربی که همواره در اعتراضات ایران مسیر کشتهسازی را درپیش میگیرند در اتفاقات اخیر سوژه چندانی برای پیشبرد این سناریو نیافته و خودکشی تعدادی از نوجوانان را دستمایه سناریوپردازی شکستخورده خود قرار دادند. مقایسه تلفات نیروهای امنیتی با آمار اندک اغتشاشگران این گزاره را متبادر میکند که دستگاههای امنیتی تاکنون برای فرونشاندن اغتشاشات و بهانه ندادن دست رسانههای معاند برخوردی مداراگونه با اغتشاشات خیابانی داشته و در عالیترین سطوح امنیتی عمل نکردهاند. برای بررسی چرایی این مواجهه و نتایج آن با ناصر ایمانی، تحلیلگر مسائل سیاسی به گفتوگو پرداختهایم. ایمانی معتقد است: «طبیعی بود که بعد از فضای اغتشاشات بسیار تند شاهد یکسری عملیاتهای تروریستی باشیم که از فضای موجود برای ناامن جلوه دادن کشور استفاده کنند. به تعبیری میتوان اینگونه گفت که ما وارد یک فاز دیگر از مقابله با اقدامات ضد امنیت ملی شدهایم. در مورد اینکه از این به بعد چه باید کرد باید گفت تسامحی که در مواجهه با افراد اغتشاشگر انجام میشده است دیگر نباید اعمال شود و باید با شدت با آنها برخورد شود.» مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
در چند روز اخیر شاهد بودهایم که میزان خشونت در اغتشاشات تا حد زیادی افزایش پیدا کرده و تعداد شهدا نیز بیشتر شده است. اوج این امر را در شیراز شاهد بودهایم. به نظر شما شیوه مواجهه صحیح با اتفاقات رخداده باید چگونه باشد؟ فکر نمیکنید تاکنون مدارای زیادی با افراد آشوبطلب شده و بیش از این مقدار ممکن است به تشدید تنش بینجامد؟
عملکرد نیروهای امنیتی ما در یک ماهونیم اخیر مناسب ارزیابی میشود. این را هم باید در نظر بگیریم که صحنه اغتشاشات بسیار پیچیده است و تصمیمگیری برای اقدام توسط نیروهای انتظامی باید بادقت و درایت انجام شود که در برخی موارد هم شاهد بودهایم که این امر رعایت نشده است که البته در کلیت قابل درک است. بالاخره نیروهای انتظامی هم در صحنههایی که قرار میگیرند ممکن است دچار خطاهای انسانی و نه سازمانی بشوند. طبیعی بود که بعد از فضای اغتشاشات بسیار تند شاهد یکسری عملیاتهای تروریستی باشیم که از فضای موجود برای ناامن جلوه دادن کشور استفاده کنند. به تعبیری میتوان اینگونه گفت که ما وارد یک فاز دیگر از مقابله با اقدامات ضد امنیت ملی شدهایم. در مورد اینکه از این به بعد چه باید کرد باید گفت تسامحی که در مواجهه با افراد اغتشاشگر انجام میشده است دیگر نباید اعمال شود و باید با شدت با آنها برخورد شود.
اگرچه برخی فضای اعتراضی را به اغتشاش کشاندند اما باید بپذیریم که اعتراضات به وجود آمده ریشههای اجتماعی و معیشتی نیز داشته است. در این مورد چه اقدامات اصلاحی میتواند به فروکش کردن اعتراضات کمک کند؟
یکی از نگرانیها این است که با تمام شدن اعتراضات در کف خیابانها مسئولان با توجیه اینکه اینها توسط رسانههای بیگانه تحریک میشدند که البته گزاره درستی است پرداختن به بررسیهای عمیق جامعهشناسی و روانشناسی را کنار بگذارند و توجه نکنند که الان جامعه ما در چه مقطعی قرار دارد، جوانان ما چه نیازهایی دارند و چرا تا این حد فاصله عمیق در بین ارکان حاکمیت و برخی از جوانان به وجود آمده است. باید تاکید کرد که این شکاف مربوط به برخی از جوانان است و عمومیت ندارد. باید بررسیهای روانشناختی و جامعهشناسی انجام شود و تصمیمهای جدی در عرصههای فرهنگی، اجتماعی توسط مسئولان اتخاذ شده و رویکردها تغییر یابد. اگر اغتشاشات در سطح خیابانها کاهش پیدا کرد یا تمام شد نباید از پرداختن به ریشههای اتفاقات غافل شویم. مساله امنیتی شدن فضا نباید باعث عدم توجه مسئولان به تغییر رویکردها در عرصههای مختلف اجتماعی و فرهنگی شود.
اینکه در مواجهه با مسائل گاهی تفکر امنیتی غالب میشود تاحد زیادی ناشی از این است که برخی دستهای پشت پرده سعی دارند از هر بستر اعتراضی برای ایجاد فضایی امنیتی علیه حاکمیت استفاده کنند. این مواجهه نیز نهایتا ذبح شدن مطالبات را درپی دارد. برای جلوگیری از این سیکل ضداصلاحی باید چگونه عمل شود؟
اولین گام درک این موضوع توسط مسئولان است که در زیر پوست جامعه تحولات بسیار جدی درحال شکلگیری است که البته اتفاق جدیدی نبوده و سابقهای شاید بیش از 15-10 ساله دارد. برخی از افراد جامعه ما بهویژه جوانان که با فضای مجازی نیز درگیر هستند حرفهای ناگفته و سوالهای پاسخ داده نشده زیادی دارند. احساس نادیده گرفته شدن و وجود تبعیض در جامعه از دیگر عواملی است که منجر به انباشت آرامآرام بغضهای فروخفته در طی سالیان گذشته شده است. یک حادثه کوچک در یک ماهونیم پیش باعث شد همه اینها بهیکباره سر باز بکند و اگر بهسرعت مورد بررسی قرار نگیرد ممکن است در آینده نیز شاهد این نوع اتفاقات در جامعه باشیم. مسئولان باید عمیقا درک کنند که به یک بازنگری و اصلاح نیاز است که البته در این زمینه باید از کارشناسان خبره و متخصصان دانشگاهی استفاده کرد تا جامعه ارزیابی شود و متناسب با آن راهکارهایی تدوین شود. بسیاری از افراد معترض و حتی اغتشاشکننده و بسیاری از آنها که به خیابانها آمدند علتش این بود که مملو از سوال و بغض بودند، نه اینکه مستقیما عامل بیگانه باشند. البته عوامل بیگانه هم از این دوستان سوءاستفاده کردند. این مساله نباید در تحلیلهای ما موردغفلت واقع شود. چون اگر این زمینهها نبود، قطعا عوامل بیگانه نمیتوانستند از این وضعیت بهرهبرداری کنند و امنیت کشور را دچار خدشه کنند. از اینرو، باتوجه به ناامنیهای ایجادشده، باید با عواملی که امنیت جامعه را دچار خدشه میکنند مثلا آنهایی که در کشور ترور انجام میدهند، اسلحه به دست میگیرند، برخوردهای شدید، بسیار جدی و امنیتی شود. حتی با عوامل ناامنیها که ممکن است خارج از مرزها باشند، باید برخورد جدی صورت بگیرد. در این زمینه نباید تسامح به خرج داد. اما در مورد کسانی که در خیابانها بدون سازماندهی شرکت کرده بودند، باید نهایت تسامح را به خرج داد و بهسرعت به بررسی علل و عوامل و راهکارهایی که میتوانیم در جامعه اجرا کنیم، بپردازیم.
ما بعد از حادثه شیراز شاهد بودیم برخی از جریانهای رسانهای به دنبال تشکیک ایجاد کردن در جامعه بودند و میگفتند خود جمهوری اسلامی این کارها را انجام داده، حتی برخی با تشکیکی که در تاریخ بیانیه داعش ایجاد کردند آن را دروغین دانستند. این درحالی بود که کانال تلگرامی این گروه تروریستی این بیانیه را منتشر کرده بود. به نظر شما این رویه دروغپردازانه با چه هدفی انجام شده و چرا تا این حد باورپذیری نسبت به چنین دروغهایی وجود دارد؟
ببینید ما باید بپذیریم که یک موضعگیری شدید نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران در میان بخشی از افراد جامعه وجود دارد. یعنی آنها بهشدت نسبت به نظام و آن چیزهایی که اعلام میکند، بدبین هستند. این موضوع مربوط به حادثه تروریستی شاهچراغ نیست و درطول یک ماهونیم گذشته، بارها شاهد بودیم که هرچه را جمهوری اسلامی ایران اعلام میکرد، آنها میگفتند این دروغ است و بهسادگی اخبار رسانههای بیگانه را قبول میکردند. این حالت انقطاعی که بین حاکمیت و بخشی از جامعه بهوجود آمده بهخاطر این است که هیچ زبان مشترکی برای صحبت کردن ندارند، این هم از آن مواردی است که باید بررسی شود. شما دقت کنید رسانههای بیگانه در طول یکماهونیم گذشته در جامعه دروغهای عجیبی گفتند که بخشی از مردم واقعا آن را باور کردند، مانند مساله رحلت مقاممعظمرهبری. حتی ادعا میکردند که این فردی که الان در جایگاه رهبری است، بدل آقای خامنهای است. من تصور میکنم این دروغ بهقدری بزرگ بوده که اصلا رسانههای خارجی این دروغ را برای این مطرح کردند که میزان دروغپذیری بخشی از جامعه ایران را تست بکنند. یعنی تست کنند که آستانه دروغپذیری مردم تا کجا میتواند باشد و البته این رسانهها پاسخی که میخواستند را گرفتند چون بخشی از افراد جامعه دروغشان را باور کردند. وقتی که بخشی از افراد جامعه ما رحلت رهبری و بدل بودن کسی که در جای ایشان است را قبول میکنند، درحالی که این دروغ برای سالیان گذشته است طبیعتا همان بخش جامعه قبول میکنند که عملیات تروریستی شاهچراغ کار خود جمهوری اسلامی است. بنابراین این موضوع و این سطح دروغپذیری باید ریشهای حل شود که چرا تا این حد امکان گفتوگوی بین حاکمیت و بخشی از جامعه قطع شده است و مردم تا این حد دروغ را باور میکنند. این خودش یکی از مواردی است که بهنظرم جای تامل و اصلاح دارد.