مسعود فروغی، سردبیر روزنامه فرهیختگان: از ظهر سهشنبه عکسی از عادل فردوسیپور در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که او را کنار دانشجویان در سفره وسط حیاط دانشگاه شریف نشان میدهد. او استاد دانشگاه شریف است و گویا با این عکس با خواست برخی دانشجویان در اشتراک سلف دختران و پسران دانشگاه همراهی کرده است. هرچند در شریف فضایی غیر از سلف رسمی وجود دارد که دانشجویان مشترک از آن استفاده میکنند.
شریف بعد از آن اتفاقات ناگوار آغاز ترم چند هفته آموزش مجازی یا تعطیلی موقت را تجربه کرد و ازاین هفته دانشگاه حضوری شد، با برگشت به دانشگاه ماجرای سلف مشترک یا مختلط به موضوع اول شریف تبدیل شد و بعد در اتفاقاتی عجیب در روز یکشنبه سلف تبدیل به میدان جنگ شد. شعارهایی تند سر داده شد که قابل بیان نیست. شعارهایی شبیه همان که در استادیوم وقت عصبانیت برخی تماشاگران تیفوسی میشنویم. یا شبیه همان حرفهایی که عادل فردوسیپور از تکان لب و دهان فوتبالیستها «لبخوانی» میکرد و بعد میگفت «اوه اوه چه حرف بدی زد». یکشنبه در شریف با مشت و لگد به سلف دانشگاه حمله کردند، برای چه؟ برای ورود همزمان دختران و پسران دانشجو به آنجا.
شاید اگر مثلا پنج سال پیش به کسی در تهران میگفتید روزی در دانشگاه «صنعتی» شریف بر سر سلف مشترک دعوا میشود و عدهای شعارهای آنچنانی میدهند، متهم میشدید به مصرف چیزی «سنتی» یا «صنعتی»! قبول دارم هر کسی که کف دانشگاه را تجربه کرده باشد، میداند ویژگی آن همین شعلهور شدن یکباره چالشهاست. حتی اینکه طرفین روزی ۱۰ بار با آب و صابون کنایهها و شعارها روی هم را بشورند، طبیعت فضای جوانی و دانشجویی است. اما چالش این بار زیادی «چیپ» است، سلف مشترک دانشجویان برای این که سوژه بحث در کف میدان دانشگاه باشد و ملاکی برای قضاوت درباره دیدگاه افراد شود، چیزی شبیه «سقوط» برای دانشگاه محسوب میشود. شاید کسی بگوید ملاکی است برای اعطای آزادی! واقعا اگر ملاک آزادی دانشجو حضور در سلف مشترک است، پس سینما و تئاتر و کلاس درس و ... پاره شدن سقف آزادی است.
واقعیت اما چیز دیگری است، «سلف مختلط» برای پرچمداری اعتراض در دانشگاه آن هم بااستفاده از شعارهای کشدار و عمل خشن انتخاب شده تا چیزی در دانشگاه حل نشود. موضوع سلف مشترک دانشجویان دختر و پسر قبح ذاتی ندارد، به همان نشان که در شریف رستورانی با این وضعیت وجود دارد. بیشتر آنکه کلاسهای دانشگاه که روزی حداقل ۴ برابر نیم ساعت حضور در سلف زمان میبرد مختلط است. اما دست فرمان فعلی در کف دانشگاه اضافه کردن هیزم به آتشی است که کسی را گرم نمیکند ولی دودش به چشم همه میرود.
حالا با این اوصاف نشستن عادل فردوسیپور سر سفره وسط حیاط دانشگاه، نشانه چیست؟
عادل فردوسیپور برنامهساز ورزشی هوشمندی است، او در نود نشان داد رگ خواب مخاطب فوتبال را میشناسد. همین الان هم در «فوتبال ۱۲۰» در شبکه ورزش برنامه جذابی میسازد. او در زمان اجرا با یک نگاه، نیشخند، کنایه یا اخمی ریز در صورت و لحنی گلایهای میلیونها مخاطب را به وجد میآورد. به این میگویند هنر. این هوش ذاتی در برنامهسازی اما با علایق شخصی او در سیاست عادل را به داستانهایی که نباید کشاند. او «نود» را (برنامه تخصصی فوتبال داخلی بود) تبدیل به تریبونی برای علایق سیاسی خودش کرد. میان پاس تهران و نفت تهران که هر دو قدمت طولانی داشتند، با دومی کاری نداشت چون دوستان سیاسیاش آن بلا را نازل کردند. با وزیر خارجه بدون هماهنگی مدیران تلویزیون گفتگو کرد چون توپ را در برجام وارد گل کرده بود، کدام گل؟ مهم نیست. مطالبهاش در سقوط مرگبار پلاسکو با قطاری که از ریل خارج شد تفاوت زمین تا آسمان داشت چون اولی فرصت حمله سیاسی ایجاد کرد ولی دومی نه. خلاصه اینکه عادل فردوسیپور برنامه ورزشی را سیاسی اداره میکرد و شد آنچه نباید میشد. متأسفانه او که استاد شریف است، در زمانی نامناسب در مکانی نامناسب نشست و نشان داد هنوز متوجه نشده «فرزند رسانه» آنقدر که در فوتبال هوشمند است در سیاست نه. عادل در فوتبال در تراز بازیکنان مهم تاریخ است و در سیاست مثل کسانی است که با رانت شهرت مقامی کسب میکنند، پر اشتباه و مبتدی.
سفرهای که عادل کنار آن نشست یک کنش مبتدیانه سیاسی بود، او میتوانست بگوید مشکلی با سلف مشترک دانشجویان ندارد ولی به خاطر فحاشیها و حملات دور از شأن دانشگاه راه حل موضوع را این طریق نمیداند. او حق دارد سلف مشترک را به حکم محاربه با احکام الهی نداند، راستش زیاد هم بیراه نمیگوید ولی در آن سفره آش دیگری پخته بودند و عادل مثل وقتی که در نود وارد سیاست میشد، اشتباه کرد.