«فرهیختگان» بررسی کرد
سریال‌ها به خصوص از نوع ایرانی‌اش، همچنان بین خانواده‌های ایرانی طرفدار دارند اما قصه‌های ایرانی چند سالی است که فقط از کانال رسانه‌ای مثل تلویزیون در اختیار مردم قرار نمی‌گیرند و آثار شبکه نمایش خانگی گوی رقابت در قصه‌گویی را از تلویزیون ربوده‌اند.
  • ۱۴۰۱-۰۸-۰۳ - ۰۰:۱۵
  • 10
«فرهیختگان» بررسی کرد
کارخانه سریال‌سازی تلویزیون ضعیف‌تر از قبل
کارخانه سریال‌سازی تلویزیون ضعیف‌تر از قبل

عاطفه جعفری، خبرنگار:سال 1390، عزت‌الله ضرغامی رئیس اسبق سازمان صداوسیما، در مراسمی ضمن تقدیر از عوامل مختارنامه، اظهارنظر قابل‌تأملی کرد و گفت: «به اعتقاد بسیاری صاحب‌نظران اگر سریال مختارنامه همزمان با حوادث فتنه ۸۸ پخش می‌شد، حرکت و روند جامعه به گونه دیگری رقم می خورد.» فارغ از اینکه چقدر این اظهارنظر در نسبت با وقایع سال 88 می‌تواند دقیق باشد، یک گزاره برای آن وجود دارد: اینکه تلویزیون سال‌هایی را داشته که سریال‌هایش قدر و اعتباری در فضای اجتماعی داشتند و مدیرانش در محاسبات خود بر تولید این جنس آثار نمایشی حساب ویژه‌ای باز می‌کردند. 
سریال‌ها به خصوص از نوع ایرانی‌اش، همچنان بین خانواده‌های ایرانی طرفدار دارند اما قصه‌های ایرانی چند سالی است که فقط از کانال رسانه‌ای مثل تلویزیون در اختیار مردم قرار نمی‌گیرند و آثار شبکه نمایش خانگی گوی رقابت در قصه‌گویی را از تلویزیون ربوده‌اند. مدیران تلویزیون دوست ندارند این شکست بزرگ را بپذیرند و در بیشتر مواقع همه‌چیز را گردن محدودیت‌های تولید در تلویزیون می‌اندازند. مثلا می‌گویند تولید سریال در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی گرفتار استاندارد دوگانه است و اینکه سریال‌های تلویزیون نتوانستند دل تماشاچی سریال ایرانی را به دست بیاورد، به‌خاطر این است که شبکه نمایش خانگی نرخ و قیمت تولید را به‌هم زده است یا مثلا می‌گویند، شبکه نمایش خانگی مراعات برخی ممیزی‌ها را نمی‌کند اما در تلویزیون مجبورند با محدودیت‌هایی که با آن مواجه هستند کنار بیایند.  اما واقعیت این است که تلویزیون در سال‌های نه چندان دور با وجود همین محدودیت‌ها، سریال‌های موفقی ساخت که نمونه‌هایی از آن‌ها همچنان در شبکه‌هایی مثل آی‌فیلم بازپخش چندباره می‌شوند و حتی پربازدیدتر از سریال‌های روز تلویزیون است. به نظر می‌رسد انبوه سریال‌هایی که این روزها به شبکه‌های تلویزیون سرازیر می‌شوند، قرار است فقط آنتن پر کنند، نه اینکه در حافظه بصری جامعه ایران بمانند. قرار نیست مخاطبان تلویزیون منتظر قسمت بعدی باشند، چون مخاطب سریال‌های ایرانی جای دیگری منتظر قصه فیلمسازان ایرانی هستند و تماشاگر یاغی و خاتون و جیران دیگری هستند. آنچه می‌خوانید گزارشی است از سریال‌هایی که در نیمه اول سال 1401 از تلویزیون پخش شد.

نجلا 2 
راحت‌ترین کار برای ساخت سریال در تلویزیون سری‌سازی از نمونه‌های موفق است. در بعضی مواقع این تاکتیک جواب می‌دهد و در بیشتر مواقع باعث از بین رفتن خاطره خوش سری‌های موفق یک سریال می‌شود. شاید نمونه مشهور آن «زیر آسمان شهر 3» باشد که یک شکست به تمام معنا بود یا حتی همین «روزگار جوانی 3» که سال گذشته از تلویزیون پخش شد و از جمله همین نمونه‌های شکست‌خورده است. سریال نجلا دو هم از این سرنوشت ناخوشایند مستثنی نبود و نتوانست موفقیت نسبی که در سری اول تجربه کرده بود را در قسمت دوم به‌دست آورد. خیرالله تقیانی‌پور کارگردان این سریال در این باره گفته است: «حقیقتش این است که ما در زمان ساخت نجلا فیلمنامه را طوری نگارش کرده بودیم که قصه در قسمت آخر تمام شود و هیچ برنامه‌ای برای ساخت فصل دوم یا ادامه داستان نجلا نداشتیم. اما درباره اینکه یک سریال فصل‌های بعدی داشته باشد یا خیر کارگردان و تهیه‌کننده خیلی تصمیم‌گیر نیست و این مدیر است که تصمیم می‌گیرد سریال ادامه پیدا کند یا خیر.» 

دردسرهای شیرین
تلویزیون به سریال‌هایی مثل دردسرهای شیرین هم نیاز دارد اما این پرداخت و روایت برای مخاطبان امروز سریال ایرانی کمی قدیمی و از کارافتاده است. به‌خصوص که این کار تبدیل به یک کپی‌داری ناموفق آثار قدیمی مسعود رسام و بیژن بیرنگ شده است. به‌خصوص که سریال بین دو موقعیت آموزش و نمایش حرکت می‌کند. گاهی شمایل یک معلم را به خود می‌گیرد و گاهی در جایگاه یک نمایش‌دهنده ظاهر می‌شود اما همین بلاتکلیفی مانع از درهم‌تنیدگی این دو حوزه شده است. حضور پوریا پورسرخ با آن جنس بازی تکراری‌اش هم نتوانست به کمک این سریال بیاید. با این حال «دردسرهای شیرین» اگر در زمان دیگری به غیر از ایام نوروز از تلویزیون پخش می‌شد شاید می‌توانست مخاطبانی را از بین زنان خانه‌دار به‌دست آورد. این سریال هم گرفتار همان آسیبی است که عمده آثار نمایشی تلویزیون با آن دست و پنجه نرم می‌کنند: اینکه باید حاوی یک پیام جدی و مستقیم از سوی دستگاه رسمی رسانه باشد، مثلا باید در پرداخت قصه توجه به مسائل تولید ملی با رویکرد اشتغال‌آفرینی گنجانده شود. این اثر اگر در پرداخت قصه و همچنین شخصیت‌پردازی درست عمل می‌کرد می‌توانست نمای واقعی از زنی را نشان دهد که به‌دنبال فعالیت موفق اجتماعی است.

خداداد
سریال خداداد یکی دیگر از سریال‌های نوروز تلویزیون بود که از شبکه دو سیما پخش شد. مخاطب تلویزیون با پخش تیزرش، منتظر یک سریال طنز بودند اما علی غفاری در گفت‌وگویی که با رسانه‌ها داشت در مورد این سریال گفته بود: «برخلاف آن چیزی ‌که در خبرها منتشر شده است، «خداداد» یک سریال طنز نیست بلکه یک کار شیرین و مفرح برای مخاطبان است تا ایام نوروز سرگرم شوند. نگاه ما در سریال واقع‌بینانه است. سعی کرده‌ام برای خانواده‌ها یک قصه نجیب و شریف در ایام نوروز تعریف کنم. در واقع نجابت و شرافت جزو شاخصه‌های اصلی سریال «خداداد» است و در این سریال به مباحثی همچون امانتداری هم می‌پردازیم.»  برخلاف تصور عموم ساخت یک اثر طنز در تلویزیون، کار ساده‌ای نیست و سازندگان خداداد نتوانستند از عهده آن برآیند. کار ساده‌ای نیست که بتوان سریال‌هایی همچون «پایتخت» یا «نون خ» ساخت که بتواند همراه با نجابت و شرافت در پرداخت روایت، خنده بر لبان مخاطبان بیاورد. سریال «خداداد» نمی‌تواند مثل نمونه‌های طنز موفق تلویزیونی باشد، چون رابطه‌ها پرتنش و کنایه‌آمیز هستند بدون اینکه این تنش‌ها منطق روشن یا ظرافت طنزآمیزی داشته باشند.

خوشنام
خوشنام قرار بود سریال طنز ماه رمضان باشد، اما ویژگی‌های سریال طنز را نداشت، خوشنام به لحاظ مولفه‌های ساختاری و فرمی از فیلمفارسی تبعیت می‌کرد، در داستانی که قرار است یک تحول ایجاد شود و یک آدم خلافکار به فرد دیگری تبدیل شود. برای همین در این جنس آثار نمایشی، حضور یک چهره موفق سینمایی خیلی مهم است و بازیگر باید با ظرافت انتخاب شود اما در این سریال، فقط همه سر هم داد می‌کشیدند و جاهایی آدم از این داد و بیدادها کلافه می‌شود. در هیچ صحنه‌ای حس خوبی از بازیگر نقش شهرام ندیدیم که بفهمیم دارد از درون متحول می‌شود. اگر یک زوج بازیگر مناسب انتخاب می‌شد، «خوشنام»  می‌توانست واقعا خوشنام باشد. به لحاظ قصه‌پردازی فضایی که  برای این کار طراحی شده به‌شدت مستعد گرفتار شدن در کلیشه است اما اگر کارگردانی اثر دقیق و منسجم قصه را پیش می‌برد می‌توانست از بند کلیشه‌ها رها شود. فیلمنامه جملات تکراری زیاد دارد و اگر اینها را از متن دربیاوریم، یک-سوم متن ریزش می‌کند. سریال«خوشنام» یک کمدی زورکی است. منتفدان این سریال معتفدند این سریال، نمی‌تواند چهارچوب کمدی داشته باشد ولی عوامل آن به زور می‌خواستند لحظه‌های کمیک درست کنند و از آدم‌ها کاریکاتور بسازند.

از سرنوشت 4
سریال «از سرنوشت» در نظرسنجی‌های پایانی سال ۹۸ جزء سریال‌های پربیننده تلویزیون بود. اما فصل چهارم این سریال نتوانست موفقیت پیشین را به دست آورد. مخاطبان زیادی بیننده این سریال نشدند و نتوانست رضایت مخاطب را کسب کند. 
«از سرنوشت» برای پرداختن به شعار سال  ۱۴۰۱ یعنی «تولید، دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» دورخیز می‌کند. باز هم یک حرکت نمادین برای تولید یک اثر نمایشی که به طور طبیعی تبدیل به کلیشه می‌شود. کارگردان نمی‌تواند اتفاق خوبی را رقم بزند، همین رویکرد در داستان کمرنگ است و گروه نویسنده‌ها با اینکه توجه ویژه‌ای به تولید و کارهای گروهی کرده بودند ولی در ساخت، پرداخت و بازی‌ها نسبت به فصل قبل ضعیف‌تر عمل کردند. در هر قسمت قهر و آشتی شخصیت‌ها را می‌بینیم که حرص آدم را درمی‌آورد. باید اسم سریال را «قهر و آشتی» می‌گذاشتند. جاهایی هم سریال بیش از حد وارد شعار می‌شود. اگر قرار است ما تولید را در قالب درام بیاوریم، تولید نباید اصل شود بلکه باید محتوایی باشد که در دل درام و نمایش کار کند، اما «از سرنوشت ۴» در بخش‌هایی تبدیل به جلسات مدیریتی و نشست‌های کارخانه‌ای می‌شود و هر جا هم قرار است درام کار کند، به ورطه قهر و آشتی و کنایه می‌افتد. این‌ قبیل مسائل رویکرد مثبت به تولید را تحت تاثیر قرار داده است. 

حکم رشد 
پس از پایان ماه رمضان امسال قرار بود شبکه سه ادامـه پخش «برف بی‌صدا می‌بارد» ساخته پوریا آذربایجانی را از سر بگیرد، اما سریال پلیسی «حکم رشد» کاری از حسن لفافیان جای آن را گرفت. در همان زمانی که سریال پخش می‌شد در رسانه‌ها اعلام شد که حکم رشد به دلیل اختلاف مهدی آذرپندار مدیر گروه سابق فیلم و سریال شبکه سه با سعید نعمت‌الله کارگردان اولیه آن، بر سر کیفیت این مجموعه با حاشیه‌هایی مواجه شد و در نهایت گروه سازنده آن تغییر کرد. هر چند که سعید نعمت‌الله از «حکم رشد» جدا شد و نام او به عنوان فیلمنامه‌نویس در تیتراژ نیامده اما شیوه‌ ساخت سعید نعمت‌الله به قدری تکراری است که اگر فقط تیزر سریال را ببینید از طرز حرف زدن و فضای داستان متوجه می‌شوید سریال، نوشته  سعید نعمت‌الله است. این سریال تکمیل‌کننده سه‌گانه اختلاف‌های خانوادگی میان برادرهاست که از سریال «جراحت» آغاز شده و در «برادر جان» ادامه پیدا کرد. «حکم رشد» مانند تمامی آثار نعمت‌الله سرشار از تنش، دعوا و پرخاش میان شخصیت‌های اصلی است. تنش و حاضرجوابی همه کاراکترهای داستان آنقدر زیاد، تکرارشونده و سریع است که مخاطب را پس می‌زند و اینگونه مخاطبی که خسته از کار روزانه می‌خواهد ساعتی استراحت کند و در کنار اعضای خانواده شامی میل کند، قید تماشای چنین سریال استرس‌زایی را می‌زند. اصلا این حجم تلخی، خشونت و فریاد آدم‌ها بر سر هم چه دلیلی دارد؟! آیا این همه تشنج از شأن، جایگاه انسانی و شخصیتی آدم‌ها نمی‌کاهد و در ابعادی وسیع‌تر، بر خانواده و جامعه اثرگذار نیست؟

مستوران 
مجموعه 28قسمتی «مستوران» سریالی بود که در تابستان امسال از شبکه یک سیما پخش شد. سریالی که محصول «اوج» بود و دو کارگردان، ساختن آن را برعهده داشتند. سریال‌هایی که سازندگان‌شان تغییر کردند در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی کم نداشتیم و حالا مستوران هم به این فهرست اضافه شد. سریالی تاریخی که داستان‌هایش را در یک مکان و زمان فرضی روایت می‌کرد و اصرار داشت که این داستان‌ها متعلق به ایران پس از ورود اسلام است، تناقضی که گاهی خودش را در قسمت‌های مختلف نشان می‌داد. این بدون مرز بودن زمان و مکان هرچند در نگاه اول می‌تواند یک نقطه قوت باشد اما در عمل، نداشتن محدودیت و مرز باعث شده چهارچوب مشخصی برای مخاطب ترسیم نشود و او با یک فضای لایتناهی روبه‌رو شود. اگر فضاسازی صحیح، بعضی بازی‌های استاندارد مانند حمیدرضا آذرنگ و نازنین فراهانی و استفاده صحیح از افسانه‌ها و داستان‌های ایرانی را نقاط‌قوت این سریال بدانیم اما دیالوگ‌ها و زبان مشوش و بلاتکلیف مستوران مهم‌ترین ضعف آشکار آن بود. نیاز به ساختن سریال‌های تاریخی با استفاده از داستان‌های ایرانی حتما در سال‌های اخیر احساس شده و از این جهت باید از ساخت فصل‌های تازه مستوران حمایت کرد و راه را برای دیگرانی که می‌خواهند در این حوزه فعالیت کنند هموار کرد، اما این راه نیاز به اصلاحاتی در فرم و محتوا دارد. 

بی‌نشان 
در خلاصه داستانی که از سریال «بی‌نشان» منتشر شده آمده است: «این سریال در کنار روایت ملودرام خود، به مسائل و موضوعات اقتصادی مبتلابه جامعه می‌پردازد و این موضوعات را در قالب پیگیری‌های یک خبرنگار پیشکسوت دنبال می‌کند.» با تبلیغات فراوان، جدیدترین ساخته راما قویدل پس از «ایلدا»، از شبکه سه تلویزیون پخش شد. سریالی که سعی داشت با محور قرار دادن یک سردبیر که جانباز است به پرونده‌های اقتصادی و سیاسی بپردازد و به تعبیری نوری در این تاریک‌خانه‌ها بیندازد و درکنار این تلاش شاهد مرور گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی هم در آن باشیم. گروه‌هایی که اتفاقا سابقه جنگ هم دارند اما هرکدام سرنوشت مختلفی پیدا کرده‌اند و تماشاگران قرار است این تفاوت‌ها را نگاه کنند. اما مهم‌ترین مشکل «بی‌نشان» را باید در تعهد بی‌اندازه‌اش به کلیشه‌های رایج دانست. قطعا اگر این سریال در دهه 60 یا 70 پخش می‌شد مخاطبان زیادی داشت و خیابان‌ها را خلوت می‌کرد. قویدل آن‌طور که در مصاحبه‌اش با «فرهیختگان» اعلام کرد دستش باز نبوده و در بخش‌هایی از سریال به خواسته‌های مدیران بیرون از مجموعه تن داده است. شاید اگر تمام ماجرا را برعهده او به‌عنوان کارگردان، می‌گذاشتند خروجی کار بهتر می‌شد. 

بی‌همگان 
«بی‌همگان» سریالی با همان سوژه تکراری دختر پولدار پسر فقیر است. بهرنگ توفیقی یک دهه پیش و با سریال کمدی «مسیر انحرافی» به مخاطبان تلویزیون معرفی شد و بعدتر جایگاه خودش را به‌عنوان یک کارگردان صاحب‌سبک با سریال‌هایی همچون انقلاب زیبا، پشت بام تهران، زیر پای مادر، پدر و این اواخر با افرا تثبیت کرده است. توفیقی در شبکه نمایش خانگی با سریال «آقازاده» حسابی سروصدا به پا کرد و تا مدت‌ها بخش‌هایی از این سریال در فضای مجازی وایرال می‌شد و حالا توفیقی بر خلاف سریال‌های قبلی خود، «بی‌همگان» را با کارگردانی مشترک اصغر هاشمی جلوی دوربین برده است. هاشمی به‌عنوان فیلمنامه‌نویس، تدوینگر و کارگردان سال ۸۶ آخرین سریال خود «یک مشت پر عقاب» را با بازی حامد بهداد، رضا کیانیان، اشکان خطیبی و پرویز پورحسینی به آنتن رسانده بود و بعد از آن کار خاصی را کارگردانی نکرده بود و حالا در کنار توفیقی، «بی‌همگان» را در حال پخش دارد. سریالی که سوژه‌ای تکراری دارد و مثل همیشه دختر پولدار و پسر فقیر را دنبال می‌کند و همان چالش‌های تکراری همیشگی در خط داستان و روایت توفیقی وجود دارد و همین باعث می‌شود تا مخاطب جذب سریال نشود. 

کاریکاتوری از تاریخ انقلاب 
سریال‌سازی درباره شخصیت‌های تاریخ انقلاب اسلامی در چند سال اخیر به اوج خودش رسیده است. سال گذشته سریال «صبح آخرین روز» با مضمون زندگینامه شهید شهریاری دانشمند هسته‌ای از شبکه دو سیما پخش شد و اواخر تابستان امسال هم سریال «راز ناتمام» از تلویزیون پخش شد. این روزها هم سریالی به نام «آتش در گلستان» با توجه به زندگی مرضیه دباغ از شبکه پنج سیما پخش می‌شود. نسخه سریالی از فیلم «موقعیت مهدی» که به‌عنوان بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر برگزیده شد هم برای سال آینده درحال آماده‌سازی است که مفاهیم جدید و ناگفته‌هایی از زندگی شهید باکری را به نمایش می‌گذارد.
«آتش در گلستان» کار جدید پرویز شیخ‌طادی است که برای شبکه پنج سیما تولید شده است. این اثر به معنای واقعی تقلیل حماسه قصه زنی است که سال‌های زیادی از صبر و رشادت او نمی‌گذرد. داستانی که می‌توانست با روایتی درست اشارات دقیقی به حضور و استقامت یک زن در مقابل تجزیه‌طلبان غرب کشور داشته باشد. مرضیه حدیدچی (طاهره دباغ) یکی از مبارزان چریک مسلح در زمان پهلوی بود که بارها توسط رژیم پهلوی دستگیر و زندانی شد. در دوران تبعید امام‌خمینی(ره) در پاریس محافظ شخصی خانواده ایشان بود. مجموعه «راز ناتمام» با اینکه ایده خوبی را دنبال می‌کند و سراغ موضوعی رفته است که از منظری تاریخی بار دراماتیک دارد، اما پرداخت هنری آن بسیار ضعیف است. قصه‌های دهه شصت فی‌نفسه(در خود) ماهیتی پرپیچ و خم و پرالتهاب دارند، از این رو اگر کارگردانی باتجربه سراغ این موضوع می‌رفت بی‌شک می‌توانست پرداختی خلاقانه‌تر و مبتنی‌بر زیبایی‌شناسانی از کل ماجرا داشته باشد. بارها از بزرگان شنیده‌ایم که هنر محتوای صرف نیست و اگر محتوایی پرداخت هنری نداشته باشد و به زبانی تخصصی‌تر فرم و ساختار نداشته باشد نمی‌تواند رضایت مخاطب را جلب کند. مجموعه «راز ناتمام» فاقد اصول اولیه سینمایی است و از این منظر است که قابلیت تاثیرگذاری خود را از دست می‌دهد و مخاطب را پس می‌زند. به‌طور مثال تصویری که «راز ناتمام» از مأموران امنیتی نمایش می‌دهد، نه جذاب است و نه‌چندان واقعی. لیلا_همسر رضا_ به‌عنوان همسر یک مأمور امنیتی، طوری ساده‌انگارانه و مصنوعی، هدف پروژه نفوذ قرار می‌گیرد که جای سوال بسیاری باقی می‌گذارد. شخصیت‌های انقلابی نیز به‌ویژه شهید باهنر که سوژه اصلی داستان است پرداخت درست و دلنشینی ندارد. 

برف بی‌صدا می‌بارد
شاید سریال پوریا آذربایجانی را بتوانیم به عنوان یک استثنا در شش‌ماهه اول تلویزیون نام ببریم. سریالی که در قحطی 90 قسمتی‌ها ساخته شد و درست است که براساس آمار منتشره نتوانست به اندازه آنها مخاطب داشته باشد و دیده شود اما محبوب‌ترین سریال تلویزیون در چند وقت اخیر بوده است. البته در سال‌های اخیر آنقدر وضع کیفی سریال‌ها و میزان مخاطبان‌شان پایین بوده که مفاهیمی مانند «پرمخاطب» و «موفق» کاملا نسبی هستند. اما آنچه «برف بی‌صدا می‌بارد» را با سریال‌های دیگر شبانه متمایز می‌کند نگاه متفاوتش به واقعیات و حقایق زندگی است. قرار نیست به مخاطب باج داده شود و نقش‌هایی مانند خواهر و برادر و سایر بستگان سفید یا سیاه مطلق بمانند. وقتی قرار است از سقوط یا تباهی یک خانواده گفته شود بدیهی است که عوامل متعددی در آن سهیم هستند، عواملی که اتفاقا از سر دلسوزی تصمیماتی می‌گیرند که سرنوشت چند نسل را تغییر می‌دهد. «برف بی‌صدا می‌بارد» با تمام ضعف‌هایی که در تاریخ و حتی درام و گاه شخصیت‌پردازی داشت اما توانست مخاطب را با خودش همراه کند و روی مساله مهمی به نام خانواده دست گذاشت. سعی کرد از نگاه کلیشه‌ای روزمره به خانواده و ارتباطات فاصله بگیرد و گاهی بی‌رحمانه به بینندگانش هشدار دهد که این اتفاقاتی که می‌بیند می‌تواند گریبان هر خانواده‌ای را بگیرد. داستان خانواده عموما جذاب است و در جشنواره فیلم فجر امسال هم، نمونه‌های موفقی از پرداختن به خانواده را دیدیم. برای نگه داشتن خانواده و یادآوری برای جایگاه رفیع و مهمش قرار نیست مدام از ویژگی‌های مثبتش گفته شود و ارائه نقاط‌ضعف و خطرناک برای حفظ یک خانواده هم مساله پراهمیتی است. داستان‌های پس از جنگ، وضعیت اقتصادی و سیاسی پس از جنگ و قطعنامه و همچنین پایه‌گذاری راه‌های اشتباهی که در دهه 90 میوه‌های کرموی آن را دیدیم از نکات مثبتی است که این سریال در دلش مطرح می‌کند. در آخر تکرار می‌کنیم که درباره یک سریال فاخر و همه‌چیز‌تمام صحبت نمی‌کنیم اما آنقدر این سبد خالی است که یک میوه کوچک یا معمولی هم راضی‌مان می‌کند.

آتش سرد
خبری که از این سریال در رسانه‌ها منعکس شد، اقدامی بود که برای ناشنوایان و کم‌شنوایان انجام دادند، کاری درست اما نمی‌توان ضعف‌های سریال را با این کار پوشاند. در خلاصه داستان سریال آمده است: «فرید پدرومادرش را در یک حادثه از دست داده و وارث نیمی از کارخانه‌های بزرگ است. محسن تاجیک شوهرعمه فرید که قیم قانونی او نیز است متوجه دست‌کاری در حساب‌های کارخانه می‌شود و...» سوژه‌ای تکراری در کنار بازی‌های تکراری و پرداخت تکراری که باعث می‌شود مخاطب نتواند آن چنان ارتباطی با سریال بگیرد. 
این سریال در حالی حدود دو هفته است پخش می‌شود که در مرداد اه امسال، روابط‌عمومی شبکه دو در گفت‌وگویی با صبا درباره جا نداشتن این سریال در بسته محتوای محرمی خبر داد. در همان زمان سوال همه این بود که منظور روابط‌عمومی شبکه دو از پکیج محتوایی محرمی چیست؟ این شبکه حتی یک سریال مناسبتی هم برای این ایام آماده نکرده و برای پر کردن آنتنش دست به دامان بازپخش سریال «وفا» شد. آن هم سریالی که حتی محصول خود این شبکه هم نیست و در شبکه سه تولید شده است. 
در این بین علی مهام، تهیه‌کننده سریال «آتش سرد» هم در گفت‌وگویی اعلام کرد: «این سریال آماده پخش است و ما نکته‌ای درباره پخش در ایام خاص نداشتیم و به هرحال صاحب این مجموعه تلویزیون است و خودش هر موقع که صلاح بداند تصمیم به پخش تولیداتش می‌گیرد.» نتیجه‌گیری پخش نشدن در ایام محرم این بود که شبکه تصمیم گرفت تا دو ماه خیالش از بابت پخش سریال راحت باشد. بعد هم با خیالی آسوده «آتش سرد» را پخش کنند. چون سریال دیگری برای پخش نداشتنند که به آنتن برسد. با این کار دو ماه فرصت گرفتند. 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰