• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۸-۰۲ - ۰۰:۱۵
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

تصویر یک زن؛ بدون زندگی، بدون آزادی

بلوند نمایش بی‌پروا و جسوری از زندگی زنی است که هیچ نشانی از آزادی و اختیار ندارد. 

تصویر یک زن؛ بدون زندگی، بدون آزادی

معین احمدیان، خبرنگار:دختری با چشمانی کشیده و موهای بلوند تاب‌دار، شمایلی بود از همه آن پری‌های رویایی والت‌دیزنی که سال‌های سال آمریکایی‌ها به انتظارش نشسته بودند. دختر کالیفرنیایی با آمدنش از دنیای مدلینگ در اواخر دهه 40 میلادی، تبدیل به ابژه‌ای تحت مالیکت صنعت فرهنگ آمریکایی شده بود تا دنیای عبوس و گرفته سال‌های بعد جنگ‌ جهانی ‌دوم را رنگی کند و میانه‌‌ این دنیای رنگی، آن‌چیزی که برای دیگران ارزش نداشت قصه واقعی خود این دخترک بلوند بود. برای دیگرانی که او را فقط مونروی موبلوند می‌خواستند دیگر فرقی نداشت که این دخترک از کجا آمده، چه آرزوهایی داشته و دارد و اصلا نام واقعی‌اش مرلین مونرو نیست بلکه نورما جین مورتنسون است.
 حتی خود واقعی دخترک هم نمی‌تواند آن‌چیزی باشد و شود که قواعد اصیل‌شده و تحمیل‌شده به کاراکتر مرلین مونرو را به‌هم بزند. فیلم سینمایی «بلوند» به نویسندگی و کارگردانی اندرو دامینیک، قصه اسارت زنی است که در دل کاراکتر خلق‌شده صنعت رویاسازی آمریکا، گرفتار شده است. جایی از فیلم هست که نامه‌های تندوتیز و همراه با فحاشی مادرهای آمریکایی را برای مرلین مونرو می‌خوانند که: «گورتو از رادیو و تلویزیون و فیلم‌های ما گم‌کن که داری ذهن فرزندان ما را مسموم می‌کنی» مونرو هم که ابتدا چهره درهم‌کشیده، بی‌تفاوت می‌شود و می‌گوید: «مثل منتقدان فیلم‌ها هستند که بعضیاشون مرلین رو دوست دارند و بعضیام ازش متنفرن، اصلا به من چه؟» این اصلا به من چه را نورما جین می‌گوید که عاقبت و عافیت مرلین مونرو برایش مهم نیست و فیلم پر است از این جنس رفت‌وبرگشت‌های بین دو زندگی مرلین مونرو و نورما جین. 
«بلوند» قرار نیست مستندی برای حل رازها و کشف معمای مرگ مونرو باشد؛ وقتی هم سراغ سرانجام زندگی او می‌رود، همان چیزی را بازسازی می‌کند که برای زندگی حرفه‌ای این چهره هالیوودی طراحی کرده است. سرانجامی که ردپایی از واقعیت‌های جامعه و سیاست آمریکا دارد. فیلم اگرچه در نمایش ارتباط بین مونرو و رئیس‌جمهور جان‌اف‌ کندی، از ورود به قصه‌های مرموز آدم‌های سیاسی پرهیز ندارد اما خیلی محافظه‌کارانه توطئه قتل مونرو را می‌پذیرد. 
 فیلمساز به‌شکل ترحم‌آمیزی جانب نورما جین را می‌گیرد. دختری که مادرش معتاد به الکل است و پدرش هم نامعلوم است و همیشه در آرزوی پدری نادیده به انتظار نامه‌هایی از اوست. ظاهرا زندگی جین پیش از مونرو شدن هم تباه شده بود اما آن‌چیزی را هم که مونرو به او می‌دهد، همه آن‌چیزی نیست که می‌خواسته. زندگی‌ای تباه‌شده میان یک دنیای مردانه که همه جسم و روح او را مصرف می‌کنند. او را درک نمی‌کنند و هیچ‌چیزی غیر از آن دختر موبلوند را نمی‌خواهند. نورما جین می‌خواهد از همه کلیشه‌هایی که برایش ساختند فرار کند و از صفر شروع کند اما نمی‌گذارند و نمی‌تواند. می‌کشندش یا خودش را کشته مهم نیست آن‌هم برای آدم‌های بی‌رحمی که همه‌چیز را مصرف می‌کنند حتی قصه مرگ مرلین مونرو را! در سکانسی از فیلم مرلین مونرو یا همان نورما جین مقابل جو دی‌ماجیو همسر ورزشکارش نشسته و می‌گوید: «می‌خواهم توی یه دنیای دیگه زندگی کنم و از هالیوود دورشم. می‌خواهم توی دنیای چخوف زندگی کنم و برم نیویورک و درس بازیگری حسابی بخوانم.» بلوند نمایش بی‌پروا و جسوری از زندگی زنی است که هیچ نشانی از آزادی و اختیار ندارد. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار