فیلم «بلوند» پای کندی، رئیس‌جمهور مقتول آمریکا را هم‌ به کلیشه‌های جنسی کاخ سفید باز کرده
صحنه‌ای از فیلم بلوند که ملاقات مرلین مونرو با جان اف کندی، رئیس‌جمهور مقتول آمریکا را به شکل سوررئال روی پرده بزرگ سینما می‌اندازد، همان صحنه‌ای است که خیلی از مخاطبان غربی را آزار داد و بابت نمایشی این‌چنین افشاگرانه و تحقیرآمیز از ماهیت دنیای آزاد شمالی، آشفته‌شان کرد.
  • ۱۴۰۱-۰۸-۰۲ - ۰۰:۱۵
  • 10
فیلم «بلوند» پای کندی، رئیس‌جمهور مقتول آمریکا را هم‌ به کلیشه‌های جنسی کاخ سفید باز کرده
همیشه پای یک دموکرات در میان است
همیشه پای یک دموکرات در میان است

میلاد جلیل زاده، خبرنگار:لذت بردن از تلخی یک قصه بستگی به این دارد که شما از چه چشم‌اندازی به ماجرا نگاه کنید. اگر احساس کنید که این قصه تلخ واقعیت‌هایی که همیشه کتمان می‌شده را روی پرده بزرگ نقره‌ای انداخته، شاد می‌شوید که یکی بالاخره حرف حق را گفت. اما اگر از بیان شدن و برملا شدن آن حقایق ضرر کنید، یا معذب شوید چون چیزهایی باشند که هویت شما را به چالش می‌کشند، دوست‌شان نخواهید داشت. صحنه‌ای از فیلم بلوند که ملاقات مرلین مونرو با جان اف کندی، رئیس‌جمهور مقتول آمریکا را به شکل سوررئال روی پرده بزرگ سینما می‌اندازد، همان صحنه‌ای است که خیلی از مخاطبان غربی را آزار داد و بابت نمایشی این‌چنین افشاگرانه و تحقیرآمیز از ماهیت دنیای آزاد شمالی، آشفته‌شان کرد. در این نمای روی پرده، چهره رئیس‌جمهور را نمی‌بینیم اما متوجه حضورش هستیم و صورتی نمادین از خفه کردن دهانی را می‌بینیم که از نظر دستگاه قدرت دارد بی‌جا و زیادی باز می‌شود و حرف می‌زند. بلوند، اسمی نمادین است که روی فیلم گذاشته‌اند. بلوند آمریکایی یکی از نمادهای سبک زندگی خوش‌باش و مرفه و زیبای آمریکایی بود که خصوصا در دوران جنگ سرد تاکید و تبلیغ زیادی روی آن می‌شد. کلیشه بلوند یا بامب‌شل، سمبلی است از زنان آمریکایی جذاب که به بلوند خنگ یا Dumb blonde هم معروف هستند. این تصویری است که از آنها روی پرده سینما به نمایش درمی‌آید و در عین‌حال ستایشی که از جذابیت‌شان می‌شد، آنها را بابت کوته‌فکری تحقیر می‌کرد. یک ژانر در جوک‌های انگلیسی‌زبان هم برای همین بلوندهای خنگ وجود دارد. نورما جین دختری است که جامعه آمریکا از او می‌خواست به جای یک زن، یک دختر، یک همسر و یک مادر، یک بلوند خنگ و جذاب باشد و رسیدن به این جایگاه، حد اعلای موفقیت در چیزی به‌حساب می‌آمد که آن را رویای آمریکایی اسم داده بودند. مونرو یک پین‌آپ بود. زن‌های طراحی شده برای جلد مجلات و تابلوهای بزرگ سردر سینما یا تبلیغات پشت قوطی کالاها. زن‌هایی که جذابیت و اغواگری نسبتا اقتصادی و ارزان‌قیمت‌شان باید پشتوانه‌ای برای سربازان آمریکا می‌شد. در دهه ۴۰ میلادی با توجه به کمبود مواد غذایی در طول جنگ دوم جهانی، نوعی از آرایش چهره در آمریکا تبلیغ می‌شد که به زیبایی طبیعی و حداقلی بودن استفاده از لوازم آرایش تاکید داشت‌، چون همه‌چیز گران بود و اولویت‌های مهم‌تری وجود داشتند. فرهای درشت روی موهای بور یک خصوصیت شناخته‌شده زن‌های پین‌آپ است و خصوصیت مهم‌تر و نمادین آنها استفاده از رژ لب بود. لوازم آرایش جیره‌بندی شده بود اما زن‌ها را تشویق می‌کردند که عوض همه‌چیز از رژ لب استفاده کنند.
رژ لب تبدیل شده بود به نماد مقاومت دربرابر شرایط سخت جنگی و عکس زنان پین‌آپ روی جلد مجلاتی می‌رفت که در سنگرهای سراسر جهان به دست سربازان آمریکایی می‌رسید تا به آنها روحیه جنگیدن و ‌انگیزه‌ای برای پیروزی و بازگشت به خانه را بدهد. در نمای سوررئالی که روی پرده می‌افتد، این نماد در حال فرو ریختن است و چنین تصویری را نمی‌توان صرفا یک نقد درون‌گفتمانی ساده نسبت به بعضی ناکارآمدی‌ها، سوءاستفاده‌ها و مفاسد جزئی دستگاه حاکمه آمریکا دانست؛ این یک افشاگری تحلیلی است که قضیه را از بیخ و بنیان می‌زد و پیکان آن به جلوه‌های متظاهرانه یک تمدن نشانه رفته است. نورما جین که هالیوود با خشونت و بهره‌کشی غیراخلاقی و هزار جور سوءاستفاده دیگر، به زور رستگارش می‌کند و از او مرلین مونرو می‌سازد، برخلاف تصویر غالب و جاافتاده‌ای که از یک سلبریتی زن اغواگر دارد، درواقع می‌خواهد داستایفسکی بخواند و با آرتور میلر ازدواج کند. تا اینجا فیلم با بخشی از ایده فمینیست‌های غربی همراه است یا لااقل تضاد ندارد. اما جایی حتی صفش را از آنها هم جدا می‌کند که این زن دنبال استقلال کامل از مردها و فردیت محض و ضدجامعه‌ای که آنها تبلیغ می‌کنند نیست. او می‌خواهد دختر مردی باشد، همسر مردی باشد و مادر باشد. جامعه آمریکا که عروج مرلین مونرو، همزمان با رخ دادن انقلاب جنسی در آن است، این امکان را به زور از این زن می‌گیرد.

فاش‌گویی بلوند

فیلم تلخ اندرو دومینیک که پر از صحنه‌های نمادین سورئال و سیالیت ذهن است، ترکیب درست و به اندازه‌ای از تکنیک‌های مختلف کارگردانی است. نماها سیاه و سفید و گاه رنگی می‌شوند بی‌اینکه چنین چیزی توی ذوق بزند. حتی اندازه قاب، عریض و سپس چهارگوش می‌شود ولی برای مخاطب پرش دیداری ایجاد نمی‌کند. کات‌ها خوب است و کات نخوردن‌ها هم خوب است. ترکینگ‌های عمقی و افقی فیلم واقعا بی‌نقص و به‌جا هستند. فیلم در موسیقی غوطه می‌خورد اما خود فیلم را می‌بینیم، نه اینکه موسیقی ما را با خودش به هوای بیرون از قصه ببرد، همچنان که در آکواریوم ماهی را می‌بینیم نه آب را. بازی‌ها خوب است چون به اندازه است و در کنار انبوهی از مردان خونسرد و سیگار به‌دست در پیش‌زمینه داستان، جیغ زدن‌های یک زن بلوند که مخاطب می‌داند برخلاف تمام آن مردان آمریکایی خنگ نیست، بهتر شنیده می‌شود. در پس‌زمینه هم صدای تکرارشونده جیغ و هورا به شکل هنرمندانه‌ای توانسته به حد کافی پوچ باشد. بلوند، قصه تلخی دارد که برخلاف فیلم‌های هیجان‌انگیز، هنگام تماشا شما را روی لبه صندلی‌تان نگه نمی‌دارد، بلکه در صندلی فرو می‌برد و شاید کف دست‌ها را ببرد و روی پیشانی بچسباند. اما اینکه چه کسی از این تلخی لذت ببرد و نمایش آن، چه کسانی را طوری آشفته کند که علیهش موضوع منفی بگیرند، به‌طور سرراست و مستقیم به نسبت افراد با تمدن مدرن غرب و خصوصا فرهنگ عامه‌پسند و رویاباور آمریکا برمی‌گردد. خیلی از منتقدان غربی در برابر این فیلم نتوانستند آن ژست منتقدانه‌شان نسبت به جامعه خودشان را حفظ کنند و از کوره در رفتند، چون تا جایی که یک اثر پوسته‌ها و آویزها و ظواهر یک جامعه، یک سیستم و یک تمدن را نقد می‌کند، خطری ندارد و می‌شود با آن همدل شد اما اگر کسی مثل اندرو دامنیک به ریشه زد و اصل مطلب، لااقل بخشی از اصل مطلب را بیان کرد، موضع‌گیری افراد، ماهیت حقیقی ساختار فکری‌شان را مشخص می‌کند. 
در چندسال اخیر فیلم‌های زیادی ساخته شده بود که از موضع حزب دموکرات آمریکا، به نقد بعضی از سیاست‌های این کشور می‌پرداخت و عده‌ای را ذوق‌زده می‌کرد که چطور حاکمیت آمریکا به دست سینمای خود آمریکا زیر پتک نقد خرد می‌شود. اما واقعیت این بود که حزب دموکرات داشت حزب جمهوری‌خواه را می‌نواخت و همین! حالا اما در «بلوند»، جان.اف.کندی، نماد مظلومیت دموکرات‌ها چونان تصویری دارد و برای خیلی‌ها دردناک است. اندرو دومینیک قبلا دو فیلم دیدنی دیگر هم ساخته بود. یکی وسترنی به نام «ترور جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل» که میانمایگی و آدم‌فروشی را تحقیر می‌کرد و به شکلی نامرئی، به فرهنگ سودمحور آمریکایی طعنه می‌زد. در «کشتار با لطافت» او صراحت لحنش را خیلی بیشتر کرد و قاتل حرفه‌ای فیلم در سکانس نهایی، وقتی که روبه‌روی مشتری‌اش ایستاده و تلویزیون کافه دارد نطق انتخاباتی اوباما را پخش می‌کند به او می‌گوید: «منو نخندون... ما یک ملت هستیم! این افسانه‌ها رو توماس جفرسون (بنیانگذار ایالات متحده) خلق کرد.» مشتری می‌گوید آو حالا می‌خوای بری سراغ جفرسون؟» و قاتل حرفه‌ای پاسخ می‌دهد «درسته. جفرسون یه نویسنده هم بود. نوشت تمام انسان‌ها یکسان خلق شدن. کلماتی که خودش بهش معتقد نبود چون اجازه داد بچه‌هاش تو بردگی زندگی کنن. اون یه شراب‌خوار بود که از پرداخت مالیات به بریتانیا خسته شد. پس چند تا کلمه قشنگ نوشت تا جمعیت رو تحریک کنه و همه به خاطر اون حرفا کشته شدن. اون وسط ایشون لم داد و به عیش و نوشش رسید. این مرد (اوباما) هم می‌خواد بگه ما توی یه جامعه واحد زندگی می‌کنیم. منو نخندون! ما تو آمریکا زندگی می‌کنیم و توی آمریکا، تو فقط روی پای خودتی. آمریکا کشور نیست، یه تجارتخونه‌ست. حالا پول منو رد کن بیاد...» نقدی چنین بی‌پروا که بعد از یکی‌دو ساعت ماجرای نئونوآر، در سکانس نهایی و طی ۴۵ ثانیه علنی و عیان شد، در بلوند، بالای ۱۰۰ دقیقه ضرباهنگ دارد و اسید تلخ واقعیت را روی رویای آمریکایی می‌ریزد. برخلاف «کشتار با لطافت» که یکی‌ دو ساعت پرده‌پوشی کرد و نهایتا در ۴۵ ثانیه آخرش صریح شد و سریع تیتراژ را بالا کشید، این فیلم از ابتدا روند افشاگرانه‌اش را دارد ولی نهایتا در پرده و با یک تیرگی محتاطانه نسبت به نوع جوان‌مرگی مرلین مونرو تمام می‌‌شود. هرچند کسی که این فیلم را دیده باشد، حتی اگر تماشای آن مربوط به قبل از زمانی باشد که قتل مونرو به دست CIA افشا شده، این فرضیه را راحت‌تر خواهد پذیرفت، چون دلایل چنین قتلی با توجه به شناختی که این فیلم نسبت به آن فوق‌ستاره و محیط اطرافش ایجاد می‌کند، خودبه‌خود جا می‌افتد و روشن می‌شود.

امضای کارت‌پستالی بزرگ برای خانم مونرو

بلوند Blonde یک فیلم زندگی‌نامه‌ای آمریکایی، به نویسندگی و کارگردانی اندرو دومینیک است که بر اساس رمانی به همین نام اثر جویس کارول اوتس در سال ۲۰۰۰ ساخته شد. این فیلم برداشتی تخیلی از زندگی و حرفه بازیگر آمریکایی مرلین مونرو را با بازی آنا دی‌آرماس نمایش می‌دهد و آدرین برودی، بابی کاناواله، خاویر ساموئل و جولیان نیکلسون از بازیگران آن هستند.
همراه با تغییر نسبت‌های تصویر، بیشتر فیلم به صورت سیاه و سفید ارائه می‌شود اما صحنه‌هایی از آن رنگی هستند. این فیلم چهار تهیه‌کننده دارد که برد پیت هم یکی از آنهاست اما پس از یک دوره طولانی توسعه که از سال ۲۰۱۰ آغاز شد، آگوست ۲۰۱۹ بود که بالاخره در لس‌آنجلس وارد تولید شد.
بلوند در ۸ سپتامبر ۲۰۲۲ در هفتاد‌ونهمین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز نمایش داده شد و اکران محدودی در سینماهای ایالات متحده در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲ آغاز شد و بعد از آن به پخش جریانی در سرویس نتفلیکس رفت. این فیلم نقدهای متفاوتی از سوی منتقدان و تماشاگران دریافت کرد و نظرات درباره آن به‌شدت قطبی بود. در‌حالی‌که اجرای دی‌آرماس مورد تحسین عمومی قرار گرفت، تصویر گرافیکی دومینیک از زندگی مونرو به عنوان یک زن ستاره آمریکایی که قربانی استثمار و تعرض‌های غیراخلاقی است، مورد انتقاد قرار گرفت.
اندرو دومینیک که کارگردان و سناریست این فیلم بود، می‌گوید بعد از خواندن روایت تخیلی و بحث‌برانگیز جویس کارول اوتس از زندگی مونرو، تحقیقات خود را با خواندن چندین بیوگرافی دیگر از مونرو ادامه داد و از رمان بلوند اوتس در فیلم بسیار کم استفاده کرد، اما او همچنان می‌گوید که این کتاب تقریبا کتاب مقدس فیلم بود؛ یعنی از چهارچوب‌های آن عدول نمی‌شد. جویس کارول اوتس، نویسنده رمانی که فیلم بر اساس آن ساخته شده است، با مشاهده راف‌کات فیلم قبل از تدوین نهایی آن گفت: «قطعات اقتباسی اندرو دومینیک را دیده‌ام و شگفت انگیز، درخشان و شاید بسیار نگران‌کننده باشد. تعجب‌آورتر از همه، تفسیری کاملا «فمینیستی» از رمان است... مطمئن نیستم که هیچ کارگردان مردی تاکنون به چنین چیزی دست یافته باشد.»
در جریان کنفرانس مطبوعاتی بلوند در هفتاد‌ونهمین جشنواره فیلم ونیز، دومینیک گفت که صحنه‌های اولیه فیلم در همان آپارتمانی که مونرو با مادرش زندگی می‌کرد، فیلمبرداری شد. صحنه مرگ مونرو هم در همان اتاقی فیلمبرداری شد که او واقعا در آن درگذشت. فیلمبرداری هم در ۴ آگوست ۲۰۱۹، مصادف با پنجاه‌و‌هفتمین سالگرد مرگ مونرو آغاز شد. د آرماس، بازیگر نقش مونرو در همین کنفرانس مطبوعاتی گفت معتقد است که روح مونرو در صحنه فیلمبرداری به آنها نزدیک بود. «من فکر می‌کنم او خوشحال بود. او همچنین گاهی اوقات چیزهایی را از روی دیوار پرت می‌کرد و اگر چیزی را دوست نداشت، عصبانی می‌شد. شاید این خیلی عرفانی به نظر برسد، اما درست است. همه ما آن را احساس کردیم.» این هنرپیشه بعدها به مجله AnOther هم درباره این پروژه گفت: «همه عوامل فیلم در یک کارت بزرگ برای مونرو پیامی نوشتند، سپس به قبرستان رفتند و آن را روی قبر او گذاشتند. ما به‌نوعی اجازه می‌خواستیم. همه احساس مسئولیت بزرگی می‌کردند و ما از جنبه داستانی که قرار بود تعریف کنیم، بسیار آگاه بودیم.»
فیلم پس از نمایشش در ونیز، 14 دقیقه تشویق شد درحالی‌که آنا دی‌آرماس در حین تشویق گریه می‌کرد. این فیلم نامزد شیر طلایی جشنواره ونیز هم بود.

قطبی شدن و محتوازدگی منتقدان دربرابر بلوند

بلوند در میان منتقدان و تماشاگران به طور یکسان بحث‌برانگیز بود و به عنوان یک فیلم پیچیده و بسیار تفرقه‌انگیز توصیف شد. تحسین منتقدان نسبت به بازی دی‌آرماس معطوف شد، اما پاسخ به تصویر دومینیک از زندگی مونرو، منتقدان را قطبی کرد. به عبارتی نقدها همگی محتوایی بود و فرم و تکنیک کاملا پذیرفته شده به‌حساب می‌آمد. طراوت بیوگرافی، درحالی‌که دیگران آن را به عنوان استثمارکننده، جنسیت‌گرا، تحقیرکننده و غیرانسانی انتقاد کردند. در وب‌سایت جمع‌آوری نقد Rotten Tomatoes، بلوند براساس ۲۸۰ بررسی، با میانگین 5.5/10 امتیاز 42٪ را دارد که نشان‌دهنده «بررسی‌های مختلط یا متوسط» است. این میزان نقد برای کمتر فیلمی نوشته می‌شود اما آنها به وضوح در برابر محتوای فیلم موضع منفی گرفته‌اند و امتیازهای پایینی به آن داده‌اند.
کاترین بری از رسانه امپراتوری با بررسی فیلم پس از نمایش آن در ونیز، سبک بصری دومینیک و بازی دی‌آرماس را ستود، اما گفت که فیلم در ابهام‌زدایی از زندگی مونرو شکست خورد و نوشت: «این فیلم پرتره‌هایی از مونرو از زمانی که او دختر کوچکی بود تابه‌حال نشان می‌دهد که مکررا معشوقه‌هایش را «بابا» صدا می‌کند و تقریبا به هر شکست جدید با همان غلغله‌های شدید اشک‌آور واکنش نشان می‌دهد؛ یک بیوگرافی سنتی.» این منتقد البته سبک داستان‌سرایی غیرمتعارف، کارگردانی و اجرای دی‌آرماس را ستوده است. اوون گلیبرمن از ورایتی کار د آرماس را «اجرایی پر از درخشش و تخیل نفس‌گیر و صراحت و دل‌شکستگی» نامید، چون به‌عنوان یک فیلم ترسناک به سبک سوررئال و کابوس‌وار، قابل مقایسه با فیلم‌های دیوید لینچ، به‌ویژه جاده مالهالند ۲۰۰۱ است. در یک نقد بسیار مثبت، سیدانت آدلاخا از IGN این فیلم را «یک بیوگرافی خیالی رویایی درباره مرلین مونرو» نامید که دارای یک بازی خیره‌کننده و فرار از آنا دی‌آرماس است. بازیگری که آسیب‌پذیری جسورانه‌اش با رویکرد رسمی با جسورانه بودن کار کارگردان، اندرو دومینیک مطابقت دارد.»
دیوید رونی از هالیوود ریپورتر بلوند را «فیلمی باید دید» و در عین حال «اثری پر از افراط و تفریط وحشیانه و بی‌رحمی مشکوک» نامید. بررسی جک کینگ در GQ، اشاره کرد که چگونه فیلم از یک بیوگرافی سنتی به فیلمی بی‌امان در وحشیگری خود تغییر می‌کند. لزلی فلپرین از گاردین فیلم را به عنوان «فریبنده، متحرک و به‌شدت تحریک کننده» توصیف کرد، اما گفت درنهایت همه‌چیز کم بود و به فیلم امتیاز سه ستاره از پنج را اختصاص داد. سوفی مونک کافمن در نقدی ترکیبی برای ایندی‌وایر، فیلم را «بیوگرافی عجیب و غریب و بدبختانه» خواند، بازی دی‌آرماس و فیلمبرداری را تحسین کرد، اما با انتقاد از نمایش دومینیک از مونرو نوشت: «دومینیک از همه دنیا انتقاد می‌کند.»
جاستین چانگ از لس‌آنجلس تایمز هم در نقد منفی خود اظهار داشت که این فیلم «درواقع درباره مرلین مونرو نیست. بلکه برای رنج بردن او است. لحظه های زودگذر همدلی فیلم با او هم شکل دیگری از استثمار است.» بیلگه ابیری در نقد خود برای مجله نیویورک نوشت: «گاهی اوقات، فیلم شبیه یک سلاخی است که از دید حیوانات دیده می‌شود؛ گیرا و وحشتناک.» آنتونی لین، در نقد خود برای نیویورکر، رقیب مجله نیویورک، عملکرد دی‌آرماس و سبک بصری دومینیک را ستود، اما به‌شدت از نقش مونرو انتقاد کرد و در نهایت به این نتیجه رسید: «بلوند خیره‌کننده، طولانی و ناعادلانه به زنی که طراحی می‌کند صدمه بزرگی می‌زند.» در یک نقد منفی برای مجله اسلنت، جیک کول با تکرار احساسات لین می‌نویسد: «بلوند... بدترین نوع فمینیسم است، کسی که آنقدر در میل نجات دادن یک زن غرق شده است که او را قربانی می‌کند.» از همه اینها تندتر و البته قابل‌پیش‌بینی‌تر، موضع سوزی کندی، مورخ انگلیسی زندگی مرلین مونرو برای بیش از 20 سال است. او آشکارا این فیلم را تحقیر کرد و آن را «یک فیلم وحشتناک... یک ترور مطلق میراث مرلین مونرو... و ترور یک نماد» خواند. در ضمن کانون‌های فمینیستی آمریکا با انتشار بیانیه‌های متعددی این فیلم را به تبلیغات نامحسوس بر ضد سقط‌جنین متهم کردند که یکی از آنها در هالیوود ریپورتر منتشر شد.
این بیانیه به‌واقع بی‌شرمانه است چون مونرو می‌خواهد فرزندش را به دنیا بیاورد و سوءاستفاده‌کننده‌ها از او، به زور به سمت سقط فرزندش سوقش دادند. این داستان نمی‌تواند ضد سقط‌جنین در شرایط ناچاری و اضطرار باشد و حمله به آن به‌عبارتی حمله علنی و عیان به مادر شدن است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰