سجاد عطارزاده، مترجم:بنجامین هوقتون دانشجوی دکتری روابط بینالملل در کرسی ناصر المحمد الصباح دانشگاه دورهام انگلستان در این مقاله که در ژورنال آکادمیک Asian Affairs منتشر شده است، به بررسی راهبرد موازنهسازی چین در قبال جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی پرداخته و تلاش چین برای حفظ تعادل در روابط خود با تهران و ریاض را به زیر ذرهبین برده است. او معتقد است سند 25 ساله همکاری ایران و چین میتواند آغازی برای ارتقای جایگاه تهران در مناسبات با پکن باشد و سبب شود جمهوری اسلامی ایران به شریکی نزدیکتر از عربستان سعودی برای جمهوری خلق چین تبدیل شود.
شاید برای کسانی که بهتازگی وارد حوزه مطالعات مربوط به روابط چین و کشورهای حاشیه خلیجفارس شدهاند، اطلاع از این نکته که تا همین اواخر خلیجفارس بهعنوان منبع 50 درصد ذخایر نفتی و 40 درصد ذخایر گازی جهان نقش چندانی در سیاست خارجی چین نداشت، شگفتآور باشد. اما حقیقت آن است که چین تا سال 1990 حتی با همه کشورهای حاشیه خلیج فارس رابطه دیپلماتیک هم نداشت و پس از سال 1993 و تبدیل پکن به واردکننده خالص انرژی بود که این خلیج برای چین اهمیتی دوچندان یافت و پکن سعی کرد تا بهعنوان غول سرمایهگذاری، تاسیس زیرساخت و واردکننده انرژی در معادلات منطقه مطرح شود.
با اینوجود، خلیج فارس منطقهای مشحون از ناامنی است که عمده آنهم ناشی از ادراکات تهدید میان دولتی و امنیتیسازی دولتها از یکدیگر است. در اینمیان رقابت عربستان سعودی و ایران در مرکز این ناامنی منطقهای قرار دارد. درحالیکه ایالات متحده بازیگر اصلی امنیتیسازی ایران و قوامبخش اصلی شکل روابط فعلی ریاض و تهران بوده است، چین، همواره سعی کرده «دوست همه و دشمن هیچکس باشد.»
رقابت عربستان سعودی و ایران و ادراک تهدید ریاض
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که به سرنگونی رژیم پهلوی و متعاقبا ازبین رفتن دکترین دو ستونی ایالات متحده در خاورمیانه انجامید، کشورهای پادشاهی و سنی خلیج فارس، علیالخصوص عربستان سعودی، از روی کار آمدن یک حکومت شیعی و مشروع مردمی که میتوانست پایههای حکومت آنها را متزلزل سازد، نگران بودند. عربستان سعودی، علاوهبر علل مذکور، بیم این را هم داشت که داعیه رهبری جهان اسلام توسط حکومت نوپای جمهوری اسلامی، مشروعیت آن بهعنوان خادم حرمین شریفین و رهبر جهان اسلام را ازبین ببرد و در عین حال، موج قیامهای مردمی را در مناطق نفتخیز شرقی این کشور که جمعیت آن شیعه هستند، برانگیزد.
در دهه 80 میلادی، چشم بسیاری از ناظران به جنگ ایران و عراق دوخته شده بود اما حقیقت آن بود که در اینمیان وضعیت روابط عربستان سعودی و ایران نامطلوب بود؛ بهگونهای که ریاض در سال 1988 روابط خود را با تهران بهدلیل حملات ایران به نفتکشهای کشورهای عربی در خلیجفارس و همچنین عدم توافق بر سر سهمیههای حج قطع کرد. اگرچه در دهه 90 و آغاز هزاره جدید، روابط دو کشور عمدتا بر پایه ارتباطات شخصی ملک عبدالله [ولیعهد وقت عربستان که درآن دوره عملا حاکم این کشور بود] و هاشمیرفسنجانی بهبود یافت، اما پس از سرنگونی صدام در سال 2003 و شکل گرفتن فضای سیاسی در عراق که بهزعم ریاض، تهران خود را برای آن بهتر آماده کرده بود، وضعیت رو به وخامت گذاشت و پس از روی کار آمدن دولت احمدینژاد، شرایط بغرنجتر نیز شد.
پس از سال 2011 و آغاز قیامهای عربی نیز عربستان سعودی از سوءاستفاده تهران از حرکات انجامگرفته در کشورهای عربی، مخصوصا در بین جمعیت عرب شیعه، نگران بود و همین مساله دو کشور را در عرصههایی مانند بحرین، سوریه و یمن رودرروی هم قرار داد. در سال 2016 و پس از اعدام شیخ نمر روحانی شیعه عربستانی توسط حکومت سعودی و حمله معترضان به سفارت عربستان در تهران، روابط دو کشور مجددا قطع گردید. در پی حمله به شرکت آرامکو نیز ریاض انگشت اتهام را بهسوی تهران نشانه گرفت. پس از انتخاب رئیسی، نشانههایی از گرم شدن مجدد روابط بهچشم میخورد اما برای قضاوت دقیق، باید منتظر ماند.
عربستان سعودی در کنار کشورهایی مانند اردن، بحرین و امارات متحده عربی راهبرد امنیتیسازی ایران را در منطقه دنبال نموده است، امری که نمونه بارز آن در پس بحران قطر (2021-2017) رخ داد؛ زیرا یکی از شروط مطرحشده برای تجدید روابط با دوحه، قطع روابط با ایران بود. اقداماتی از ایندست سبب شده است تا رقابت عربستان و ایران از سوی عدهای «جنگ سرد» خوانده شود.
منافع چین در خلیجفارس
در دو یا سه دهه اولیه به قدرت رسیدن حزب کمونیست، خلیج فارس اهمیت چندانی برای چین نداشت و آنچه بیش از همه پکن را بهخود مشغول میداشت، حضور نیروهای آمریکا و شوروی در شرق آسیا بود. کما اینکه تا پایان دهه 70 میلادی جمهوری خلق چین توانسته بود تنها با 4 کشور حاشیه خلج فارس – عراق (1958)، کویت (1971)، ایران (1971) و عمان (1978)– روابط دیپلماتیک برقرار کند. البته علاوهبر تمرکز چین بر شرق آسیا، حمایت این کشور از جنبشهای کمونیستی مانند ظفار در عمان نیز در بیمیلی کشورهای منطقه برای برقراری رابطه موثر نبود.
در دهه 80 و در اثنای جنگ ایران و عراق، چین فرصت را مناسب دید تا خود را بهعنوان یک تامینکننده شاخص تسلیحات مطرح کند و توانست 6 میلیارد دلار سلاح به طرفین جنگ بفروشد. در اینمیان عربستان سعودی که از قدرتگیری ایران و عراق در پی جنگ بیمناک بود، موشکهای میانبرد بالستیک از چین خرید؛ امری که تاثیری بهسزا در گرم شدن روابط و برقراری رسمی روابط دیپلماتیک در سال 1990 داشت. در حقیقت عربستان آخرین کشور خاورمیانه و عربی بود که چین را بهرسمیت شناخت.
با شدت گرفتن رشد اقتصادی چین در دهه 1990، امنیت اقتصادی و امنیت انرژی تبدیل به اولویتی برای این کشور شد. از سال 1993 و در پی تبدیل شدن چین به واردکننده نفت خام، این کشور به دولتهای حاشیه خلیج فارس روی آورد و تجارت انرژی به اصلیترین درونمایه روابط پکن و کشورهای حاشیه خلیج فارس تبدیل شد. پکن که در سال 2000 تنها 4.8 میلیون بشکه نفت در هرروز مصرف میکرد، در سال 2019 به آمار 14.5 میلیون بشکه در روز رسید. بهعلاوه در سال 2009 چین به اصلیترین بازار خودروهای شخصی تبدیل شد. در سال 2013 بیش از نیمی از نفت مورد نیاز چین از منطقه خلیج فارس تامین میشد. عربستان سعودی چندین سال است که بههمراه روسیه اصلیترین تامینکننده نفت چین بهشمار میرود.
علاوهبر مبحث انرژی، منطقه خلیج فارس بازار خوبی برای سرمایهگذاری، تاسیس زیرساخت و صادرات کالاهای چینی نیز بهشمار میرود، کما اینکه در سال 2013 میزان صادرات پکن به کشورهای شورای همکاری خلیجفارس سالانه 60 میلیارد دلار بوده است، بهگونهای که این شورا پنجمین شریک بزرگ صادراتی چین محسوب میشود. کشورهای حاشیه خلیج فارس همچنین از جهات دیگری مانند نقش داشتن در ابتکار کمربند-جاده و همچنین وضعیت مسلمانان چین برای پکن حائز اهمیت هستند.
ذکر این نکته ضروری است که مولف قویا معتقد است پکن مخالف منزویسازی ایالات متحده یا مقابله با آن در منطقه خلیج فارس است، زیرا منافع گسترده آن در این منطقه مبتنیبر معماری امنیتی طراحیشده توسط ایالات متحده است.
راهبرد متنوعسازی روابط چین: نمودهای اولیه
در دهه 80 میلادی چین بهدنبال این بود که با همه طرفهای درگیر در منطقه از قبیل ایران، عراق، عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس رابطهای مطلوب داشته باشد؛ کما اینکه در دوران جنگ ایران و عراق، اولین تامینکننده تسلیحات ایران به ارزش 2 میلیارد دلار و سومین تامینکننده تسلیحات عراق به ارزش 4 میلیارد دلار بهشمار میرفت. همین متنوعسازی روابط در رابطه با عربستان سعودی و فروش موشکهای بالستیک میانبرد به این کشور هم خود را نشان داد. حتی پس از حمله عراق به کویت نیز جمهوری خلق چین که در پی بیرون آمدن از انزوای تحمیلشده بر خود پس از وقایع میدان «تیانآنمن» بود، ضمن اعلام حمایت از تمامیت ارضی کویت و عدم وتوی قطعنامه 678 که امکان حمله به عراق را فراهم آورد، روابط نزدیک خود با عراق را حفظ نمود.
اصلیترین عامل علاقه پکن به ایران منابع انرژی این کشور است که البته چندان هم روی آن کار نشده است. ایران تنها کشوری در منطقه خلیجفارس است که قابلیت انتقال زمینی انرژی به چین را دارد و قطارهایی که از ایران به شرق چین حرکت میکنند قادر هستند تا ظرف 14 روز به مقصد برسند. این درحالی است که رقم مذکور برای نفتکشهای دریایی 50 روز است. بهعلاوه، میزان تجارت دو طرف نیز در سالهای اخیر بهشدت افزایش یافته است بهطوریکه حجم روابط دو کشور که در سال 2001 تنها 3. 3 میلیارد دلار بود، در سال 2010 به 30 و در سال 2014 به 55 میلیارد دلار افزایش یافت. همچنین جمهوری خلق چین از سال 2007 تبدیل به اصلیترین شریک اقتصادی ایران شده است.
در سال 2006 ملک عبدالله که بهتازگی به قدرت رسیده بود، در اولین سفر خارجی خود راهی چین شد و فصل جدیدی از روابط دو کشور آغاز گردید. از سال 2011 نیز میزان تجارت دوجانبه چین و عربستان سعودی از میزان روابط تجاری آمریکا و عربستان پیشی گرفته و پکن تبدیل به اولین شریک اقتصادی ریاض شده است. بهعلاوه، سالها است که عربستان اولین یا دومین- پس از روسیه- تامینکننده نفت چین بهشمار میرود. در عرصه زیرساختی نیز شاهد همکاری دو طرف در مواردی مانند ساخت خطوط راهآهن برای حملونقل حجاج در درون خاک عربستان، شهر هوشمند نئوم و گسترش زیرساختی منطقه جازان با هدف افزایش اتصال بین آفریقا و آسیا بودهایم. تلاقی ابتکار کمربند-جاده و چشمانداز 2030 عربستان سعودی هم به گسترش روابط دامن زده است. عربستان همچنین بههمراه ایران و امارات تنها کشورهای منطقه هستند که دست به عقد تفاهمنامه مشارکت جامع راهبردی با چین زدهاند. در سالهای اخیر نیز چهارچوب 3+2+1 برای گسترش روابط دو طرف مطرح شده است. در این چهارچوب عدد یک مربوط به انرژی، عدد دو مربوط به تجارت و سرمایهگذاری و عدد سه با 3 اموری مانند ماهواره، انرژی هستهای و انرژیهای تجدید پذیر مرتبط است.
موازنهسازی بین عربستان سعودی و ایران
در حوزه روابط با عربستان سعودی و ایران، مسئولان چینی همواره تلاش کردهاند تا با ترجیح یکطرف بر دیگری، روابط خود را بهخطر نیندازند؛ امری که بهویژه پس از رونمایی از ابتکار کمربند-جاده شدت گرفته است و عدهای را بر آن داشته تا از اِعمال راهبرد «مصونسازی راهبردی» از سوی چین در رابطه با ایران و عربستان صحبت کنند. دو نمونه بارز در این زمینه وجود دارد. اولا امضای توافق شراکت جامع راهبردی با دو طرف در سال 2016 تنها با فاصله چند هفته از هم، ثانیا برگزاری رزمایش دریایی توسط چین با دو طرف درسال 2019 با فاصله زمانی اندک.
روابط ایران و چین و توافقنامه 25 ساله: بحث در عربستان سعودی
عربستان سعودی از دهه 80 میلادی و از زمانی که حتی دارای روابط رسمی دیپلماتیک با چین نبود، نگران روابط پکن و تهران بوده است؛ کما اینکه بندر بنسلطان در سفر مخفیانه خود به چین برای خرید موشک از این کشور، خواستار توقف صادرات تسلیحات به ایران از سوی پکن گشت، درخواستی که البته با پاسخ منفی دولت چین روبهرو شد. در سال 2010 و در فرآیند منتج به تصویب قطعنامه شماره 1929 علیه جمهوری اسلامی ایران نیز، عربستان سعودی بهدنبال اقناع چین برای عدمحمایت از ایران و کمک بهتصویب قطعنامه بدون کاستن از شدت آن بود. در دیدار ملک عبدالله و وزیر امور خارجه چین ریاض پیشنهاد پشتیبانی کامل از چین در حوزه انرژی درصورت خروج این کشور از بازار ایران را داد، امری که باز هم با مخالفت دولت چین روبهرو گشت.
بدیهی است که در چنین «بافتاری» عقد توافقنامه همکاری 25 ساله بین ایران و چین که شکل روشنتر پیمان مشارکت جامع راهبردی منعقدشده در سال 2016 است، سبب نگرانی ریاض شده است. مثلا عبدالرحمان الرشید، مدیر سابق شبکه العربیه، مدعی شده است که توافقنامه چین-ایران «میتواند نظم حاکم بر منطقه را که از زمان جنگ جهانی دوم حاکم بوده است، برهم زند.» یکی از کارشناسان رسانهای دیگر نیز هشدار داده است که کشورهای عربی باید درباره اهداف چین از افزایش روابط خود با تهران محتاط باشند. البته تعداد دیگری از پژوهشگران نیز موضعی منطقیتر را اتخاذ کرده و اظهار داشتهاند که عربستان روابط خود با کشورهای منطقه را فدای ایران نمیکند و منافع چین در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بیشتر از منافع آن در ایران است و پکن تنها برای ایجاد نگرانی در آمریکا دست به گسترش روابط خود با تهران زده است.
در مقام نتیجهگیری مولف معتقد است که الگوی دائمی رویکرد چین در منطقه خلیج فارس، ایجاد موازنه در روابط خود با عربستان سعودی و ایران بوده است و پکن تلاش داشته تا با بیشینهکردن منافع مکتسبه خود از منطقه، روابط خود با عربستان سعودی و ایران را مدیریت و متوازن نماید. عربستان سعودی حتی پیشتر از زمان برقراری روابط رسمی با چین سعی در دورکردن پکن از تهران داشته است و آمادگی خود برای جبران ضررهای احتمالی وارده به چین را نیز اعلام کرده است اما چین به دلایلی مانند برخورداری ایران از منابع فراوان گاز طبیعی، بازارهای بکر، فرصتهای دستنخورده در حوزه انرژی، موقعیت جغرافیایی مهم و تمایل سیاسی ایران برای اتحاد با چین درصورت شدتگرفتن تنشها بین پکن و واشنگتن، مصمم به حفظ و گسترش روابط خود با تهران بوده است.
تحلیل مباحث جاری در عربستان درباره توافق 25 ساله ایران و چین، نشان میدهد که نگرانی گستردهای بین مفسران سعودی درباره افزایش تنشزایی منطقهای ایران [براثر منافع حاصله از این قرارداد] وجود دارد. تعدادی از پژوهشگران هم نگران تداوم نقشآفرینی چین بهعنوان شریکی معتبر برای کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند. نهایتا نیز درونمایه گسترده دیگر در گفتمان کارشناسان سعودی این است که به دلیل وفور منافع چین در کشورهای حاشیه خلیجفارس و علیالخصوص عربستان، پکن روابط خود با ریاض را فدای روابط با ایران نخواهد کرد.
به هر ترتیب مشخص است که عدم اطمینان بر روابط چین و عربستان سایه افکنده و راهبرد چین در منطقه شروع به تَرَک خوردن کرده و درباره اعتبار چین پرسشهایی جدی بهوجود آمده است.