در گفت‌وگو با محمدصالح مفتاح، تحلیلگر مسائل سیاسی واکنش اخیر سه‌قوه به ماجراهای اخیر بررسی شد
قاعدتا شکل موضع‌گیری یک‌مقام رسمی در زمان بحران، خیلی اهمیت دارد و به نسبت فردی که خارج از یک بحران قرار دارد و مسئولیتی درقبال آن بحران ندارد، خیلی متفاوت است.
  • ۱۴۰۱-۰۷-۲۵ - ۲۲:۵۶
  • 00
در گفت‌وگو با محمدصالح مفتاح، تحلیلگر مسائل سیاسی واکنش اخیر سه‌قوه به ماجراهای اخیر بررسی شد
مجلس و قوه قضائیه می‌توانستند سریع‌تر موضع‌ بگیرند
مجلس و قوه قضائیه می‌توانستند سریع‌تر موضع‌ بگیرند

دو روز پیش، یعنی یکشنبه 24 مهر کمیته حقیقت‌یاب مجلس شورای اسلامی گزارشی در شرح ماجرای فوت مهسا امینی منتشر کرد. این درحالی است که بیش از یک‌ماه از این ماجرا می‌گذرد و اکنون این گزارش برای افکار عمومی سوخته محسوب می‌شود؛ چراکه پیش از واکنش و موضع‌گیری مجلس همه‌ موارد مطرح‌شده در گزارش، منتشر شده بود. دیگر قوا هم از این قضیه مستثنی نیستند و در ماجراهای مرتبط دیگری چون آتش‌سوزی در زندان اوین چنین واکنش دیر ‌هنگامی از قوه قضائیه نیز دیده می‌شود. محمدصالح مفتاح، تحلیلگر مسائل سیاسی در این‌باره گفت‌وگویی با «فرهیختگان» داشته که در ادامه می‌خوانید.

 در ماجرای مهسا امینی و پس از آن اغتشاشات، ماجرای دختر اردبیلی و آتش‌سوزی که در زندان اوین رخ داد، افراد مختلفی موضع گرفتند. در این بین، مواضع مسئولان کشور ما از هر موضع دیگری اهمیت بالاتری دارد. در همین راستا، دو روز پیش کمیته حقیقت‌یاب مجلس شورای اسلامی یک گزارش از ماجرای مهسا امینی منتشر کرد. این گزارش دیرهنگام تا چه میزان بر افکار عمومی تاثیر خواهد داشت و آیا موضع‌گیری مجلس نباید زودتر می‌بود؟ البته منظورم نمایندگان مجلس به‌صورت مجزا نیست، چون ابتدای ماجرای خانم امینی مواضع پراکنده‌ای از نمایندگان دیدیم.
قاعدتا شکل موضع‌گیری یک‌مقام رسمی در زمان بحران، خیلی اهمیت دارد و به نسبت فردی که خارج از یک بحران قرار دارد و مسئولیتی درقبال آن بحران ندارد، خیلی متفاوت است. اگر قرار است موضع‌گیری مقامات جمهوری اسلامی را با مقامات کشورهای اروپایی مقایسه کنیم، به‌نظر می‌رسد مقایسه دقیقی نباشد. اما در جای خودش، آن چیزی که به‌عنوان موضع‌گیری مقامات جمهوری اسلامی می‌بینیم به‌شدت قابل‌انتقاد است. نکته اول اینکه در ابتدای امر، شاهد مقامات نیروی انتظامی هستیم که مسئول و متهم این ماجرا در فضای افکار عمومی بودند. درحالی‌که پلیس می‌توانست خیلی از فیلم‌هایی را که بعدا منتشر شد، زودتر منتشر کند و به افکار عمومی پاسخگو باشد اما از انتشارش خودداری کرد و به‌جای گفتن اطلاعات دقیق به این اتکا کرد که خودشان را مبرا از خطا بداند. کمااینکه می‌بینیم دو، سه‌روز پیش فیلمی از پدر مهسا امینی منتشر شد که در بیمارستان بالای سر دخترش است و پزشک به او می‌گوید بررسی کن ببین جایی از بدن دخترت ضربه‌ای خورده یا اثری از ضربه است؟ و پدر می‌گوید نه اثری ندارد. این فیلم را اگر همان روزهای اول منتشر می‌کردند، می‌توانست خیلی از معادلات را تغییر دهد اما پلیس از انتشار این فیلم امتناع کرد. اینها چیزهایی است که از یک مقام مسئول واقعا بعید است متوجه مساله رسانه و افکار عمومی نباشد. خیلی از مواضع دیگری که در این فضا گرفته شد، به همین‌ اندازه غیرمسئولانه است، به این ‌معنا که مردم انتظار دارند نمایندگان مجلس به نمایندگی از آنها، به مسائل این‌چنینی ورود کنند و حقایق را کشف کنند. درمجموع سه گروه یا سه مسیر برای پیگیری مساله مهسا امینی در مجلس ارائه شد که یکی از آنها تشکیل کمیته حقیقت‌یاب توسط مجلس بود که دو روز پیش این کمیته گزارشی ارائه داد ولی به‌هرحال، هیچ‌کدام از اینها از نظر مردم یک کنش مستقل و محکم تلقی نشد، کمااینکه الان دیگر اعلام بخشی از نتیجه‌ کار کمیته حقیقت‌یاب، تقریبا سالبه به انتفاء موضوع است، چون موضوعات بعد از آن، آنقدر تغییر کرده که شرایط حاکم بر کشور شرایط کاملا متفاوتی شده است. از این جهت، این گزارش مجلس هم به‌نظرم موضع درستی نبوده و همه اینها درکنارهم نه از تشکیل بحران ممانعت کرد و نه مساله را برای افکار عمومی روشن کرد. فقط مجلس می‌توانست با موضع بهنگام خود، این پیام را به مردم بدهد که به‌عنوان مسئول جمهوری اسلامی بادقت و موثر موضع می‌گیرد.

به اثرگذاری در واکنش مسئولان قوا اشاره کردید. به نظر شما نباید موضع مسئولان به‌گونه‌ای می‌بود که پاسخی به اظهارات بایدن و اوباما هم در بر می‌‌داشت؟ بایدن که از اغتشاشات حمایت کرده بود و اوباما هم چند روز پیش عملا گفت پشیمان است که از جنبش سبز در سال 88 حمایت کامل نکرده.
بله، نکته دیگری که وجود دارد این است که کنش‌هایی که میان مقامات داخلی وجود دارد، بدون‌توجه به مسئولیتی است که برعهده آنهاست و به‌اندازه کافی موثر نیست. به‌عنوان مثال عرض می‌کنم، شبکه ایران‌‌اینترنشنال با پول دولت عربستان‌سعودی و از لندن دارد مردم را به رفتار خشونت‌آمیز و رفتار خسارت‌زا [به اموال عمومی] تشویق می‌کند. این چیزی است که همه دنیا می‌فهمند خطاست. مسئول صرفا نباید اعلام‌‌نظر کند این کار ایران‌اینترنشنال خطاست، بلکه باید عملی هم انجام بدهد. چرا هیچ‌کس علیه ایران‌اینترنشنال اعلام‌جرم نکرده؟ همان‌طور که آنها پرس‌تی‌وی را محکوم می‌کنند؛ به‌خاطر مصاحبه‌ای که با یک نفر انجام داده و آن فرد درباره خطاهای خود توضیح داده، فقط به‌خاطر اینکه در زیرنویس اعلام‌نشده این مصاحبه در زندان گرفته شده، پرس‌تی‌وی ایران را در انگلستان بستند. اما به این همه رفتار خشونت‌باری که در بین رسانه‌های لندن‌نشین وجود دارد، هیچ واکنشی وجود ندارد. بعضی از مسئولان درقبال این‌گونه موارد دررودبایستی دارند و به فکر این هستند که یا می‌خواهند با عربستان قرارداد ببندند یا با انگلستان درمورد مذاکرات برنامه‌ای دارند. درحالی‌که آنها با مردم ایران دشمنی آشکار می‌کنند و نباید این عملکردهایی که رخ می‌دهد برای اینکه در کشور ما ناامنی و آشوب ایجاد کنند، بی‌پاسخ بماند. پاسخش هم صرفا یک پاسخ رسانه‌ای و اعلام موضع نیست، پاسخ باید کاملا عینی باشد و اجازه ندهیم حکمرانی در کشور ما به‌راحتی بازیچه این دولت‌های غربی قرار بگیرد.

البته به غیر از مجلس، قوه‌ قضائیه هم از این قضیه مستثنی نیست. اگر خاطرتان باشد، شنبه که در زندان اوین آتش‌سوزی رخ داد، اولین خبر توسط ایرنا منتشر شد و بعد از آن استاندار و دادستان کشور هم روایتی از ماجرا داشتند و این روایت‌ها تقریبا متفاوت بود. رئیس قوه قضائیه دیروز طی یک موضع‌گیری رسمی اعلام کرد این آتش‌سوزی توسط عوامل دشمن صورت گرفته و زمینه‌ اغتشاش را فراهم کرده. امکان گفتن این صحبت و واکنش زودتر وجود نداشت؟ چون این مساله مربوط به قوه قضائیه می‌شد و اگر قوه قضائیه سریع‌تر موضع رسمی می‌گرفت، تاحدودی می‌توانست جلوی چنددستگی روایت‌ها را بگیرد.
شاید بتوان گفت بخشی از آنچه صورت گرفته، احتمالا از این جهت طبیعی است که هنوز نتیجه نهایی موضوع مورد بحث مشخص نشده است. یعنی زمانی‌که یک موضوع هنوز مورد بررسی دقیق قرار نگرفته و نتیجه‌ آن مشخص نشده است و نفهمیده‌ایم اصل ماجرا چیست، به‌نظر می‌رسد موضع دولتی هم نباید به‌گونه‌ای باشد که مردم را نسبت به شرایط کشور نگران کند.
اما از آن طرف این‌طور به‌نظر می‌رسد که نقش رسانه در دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی ما، یک نقش درجه چندم است. درحالی‌که جنگ اصلی دارد در همین فضای رسانه رخ می‌دهد و اگر شما دیر به این ‌فضا ورود کنید، شاهد آن خواهید بود که دیگر راهی برای جبران باقی نمانده است. همان‌طور در موضوع خود مهسا امینی هم شاهد بودیم، تاخیر در انتشار اطلاعات و مواضع، بحران را به‌ سطحی رساند که دیگر به‌راحتی قابل کنترل نباشد. درصورتی‌که همان ابتدا می‌شد با مسئولیت‌پذیری پلیس برای پیگیری دقیق‌تر موضوع و همچنین اعلام خبر به‌صورت کامل و شفاف، موضوع به‌گونه دیگری رقم بخورد. یا حداقل مردم احساس کنند پلیس اطلاعات کامل‌تری نسبت به آن افرادی که اعلام‌ موضع دیگری می‌کنند دارد تا درنتیجه، کار به سرانجام دیگری برسد. اما وقتی که شما دیر این موارد را اعلام می‌کنید و فضای رسانه‌ای و همچنین مرجعیت رسانه‌ای را از دست بدهید، دیگر نمی‌توانید آن را جبران کنید. به ‌این ‌معنا که اگر روایت دیگری از ماجرا جا بیفتد، دیگر جبران کردن و همچنین جا انداختن روایت دقیق‌تر و کامل‌تر از ماجرا، هرچقدر هم که دیتای کامل‌تری درباره آن وجود داشته باشد به‌ این راحتی رخ نخواهد داد. درمورد اوین هم به‌نظرم شاید بشود تا حدی از موارد رخ‌داده بعد از آن چشم‌پوشی کرد، اما اگر موارد پیش‌‌آمده در روایت اتفاق رخ‌داده تبدیل به یک راهبرد شود و ما در موارد مشابه سکوت کنیم و تصور کنیم به‌ تعبیر خودشان کمتر در این آتش فتنه دمیده‌ایم، به‌نظر می‌رسد درمجموع راهبرد کاملی شکل نخواهد گرفت. با سکوت کردن نمی‌شود بحران‌ها را پشت‌سر گذاشت. 

درخصوص موضع دولت بعد از فوت مهسا امینی چه نظری دارید؟ مثلا نمی‌شد همزمان با اقدام قابل‌تقدیر رئیس‌جمهور در تماس با خانواده مهسا، مقامات دیگر دولتی مسئولیت پیگیری جدی ماجرا را تا روشن‌شدن ابعاد آن برعهده می‌گرفتند و منتظر دستور رئیس‌جمهور در آستانه سفر نیویورک نمی‌ماندند؟
درباره موضوعات اینچنینی می‌‌توان گفت کسی که فضای کشور را پیش از آن اتفاق رصد کرده باشد می‌داند فضا درگیر التهابات بالقوه‌ای بود و به‌نظر می‌رسید یک اتفاق کافی ا‌ست تا التهابات اینچنینی رخ دهد. مثلا درباره گشت ارشاد، از ابتدای تابستان شاهد هستیم که به‌عنوان یک موضوع در دستورکار قرار گرفته بود. همان‌طور‌ که دیدیم، در روز عفاف و حجاب (21تیرماه) هم کمپینی تحت عنوان «نه به حجاب» طراحی و مطرح شد که جامعه را آماده درگیری‌هایی گسترده می‌‌کرد. بعد از آن هم جریانی به‌ راه‌ افتاد که با ضریب دادن به خبرهای حوزه عفاف و حجاب تداوم کشمکش‌های اجتماعی را دنبال می‌کرد. باتوجه به همه این تحولات به‌نظر می‌رسید اتفاقی در شرف رخ دادن است. یعنی خیلی بد است اگر مسئولان تا آن موقع نمی‌دانستند و آمادگی‌ای برای این موضوع نداشتند. این‌ درحالی ا‌‌ست که می‌شد با رصد عمومی هم متوجه برخی ایجاد آمادگی‌ها از سوی دشمن شد. همچنین می‌شد فهمید دشمن افکار‌عمومی را متوجه یک موضوعی کرده و ممکن است به‌زودی انبار باروتی که تا پیش از آن ذره‌ذره جمع شده است، به ‌آتش کشیده و بخواهند فضای کشور را به‌هم بریزند.
مشخص بود برنامه‌ریزی برای التهاب‌آفرینی در کشور از قبل وجود دارد. مسئولان باید در این موضوعات خیلی سریع‌تر از آنچه دیدیم واکنش نشان دهند. در این‌ خصوص نیازمند یک اتاق عملیات برای رصد بحران‌ها و پاسخگویی به سوالات هستیم. البته این حرف‌ها قبلا خیلی مطرح شده اما در مقام عمل اتفاق خاصی نیفتاده است. عدم‌حضور رئیس‌جمهور در کشور (اشاره به سفر نیویورک) نباید مانع از این شود که وزارت کشور یا سایر نهادهای رسمی خودشان را برای چنین موقعیت‌هایی آماده کنند. درنهایت به‌نظرم باید این آمادگی وجود داشته باشد که رسانه‌ها در لحظه از اصل ماجرا مطلع شوند و روایت اول با اطلاعات درست‌تر از سمت مقامات رسمی ارائه شود.  
 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱