میلاد جلیل زاده، خبرنگار:ابرقهرمانان اغلب بهاندازه افراد مشهور، محبوبند، بهاندازه سیاستمداران بانفوذ و حتی گاهی بهاندازه خدایان مورد احترام هستند. اما این برای زمانی است که آنها از قدرتشان برای خوبی استفاده میکنند. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر قهرمانان سرکش شوند و شروع به سوءاستفاده از قدرت خود بکنند؟ سریال The Boys چنین وضعی را نشان میدهد. البته آنها همچنان در برابر فوققدرتمندان super powerful ناتوان هستند که اگر چنین نبود، قصه قفل میشد و به بنبست میرسید. گروه پسران که از عدهای نوجوان معمولی تشکیلشده، بهدنبال تلاشی قهرمانانه برای افشای حقیقت درمورد گروههایSeven و Vought است. بحث بر سر یک گروه چند میلیارد دلاری است که ابرقهرمانان را مدیریت میکند و رازهای کثیف آنها را میپوشاند. درحقیقت گروه «هفت» حمایت مهیبی از Vought میکند و ریشه اصلی مشکلات بهحساب میآید. این سریال یک کمدی سیاه است که چینش عناصر سرگرمکننده از سر و روی آن میبارد اما برای تاثیرگذاریهای روانشناختی و اجتماعی هم برنامه دارد. تاثیرگذاری غیرمستقیم و نامرئی، یک رسم متفاوت با انتقال و القای پیامهای رمزی است. در آثاری که برای مخاطبان روشنفکر تولید و طراحی میشوند، از رمزگذاری بهعنوان یک حربه زیباییشناختی استفاده میکنند و آندسته از مخاطبان، با گشودن رمزها و پیبردن بهمعنای ثانویه اثر، بهلذت هنری میرسند. اما برای مخاطبان عامتر از تاثیرگذاری استفاده میشود. آنها حتی خیلی از اوقات باید بدون اینکه بفهمند هدف چهنوع القائاتی بودهاند، تحتتاثیر قرار میگیرند. مشخصا ایننوع آثار، کاربردیتر هستند؛ هرچند آهنگ پرطمطراق آثار روشنفکری را ندارند. سریال پسران برای مخاطبان عام ساخته شده و میخواهد تاثیراتی رویشان بگذارد که به کلانترین و مهمترین مسائل جامعه آمریکا و بهنوعی جهان مربوط میشوند، اما اینها را نه با آنشکل نخبهپسند، بلکه بهشکلی سرگرمکننده ارائه میدهد و ژست بیرونی سادهای دارد. این تم و درونمایه در خیلی از فیلمها و داستانهای آمریکایی وجود دارد که یک ابزار خلقشده بهدست خود آن جامعه، چیزی که برای خدمت به آنها ایجاد شده بود، رفتهرفته تبدیل به هیولایی بر علیهشان میشود. این ترس را طی چند دهه باآثاری متنوع نهادینه کردهاند تا اگر در مقطعی بهخصوص، یکی از ارزشهای جامعه آمریکا یا یکی از ساختهها و پروردههایشان از مسیر اصلی خارج شد، منطق ایستادگی همان جامعهای که خالقش بوده، در برابر چیزی که با امید آن را خلق کرده، قابل فهم باشد. ابرقهرمانها بهنوعی یکسری از دستراستیترین ایدههای آمریکا را تبلیغ میکردند. بهدوش کشیدن یا دردست چرخاندن پرچم آمریکا و تاکید روی ملیت آمریکایی، حتی بین بعضی از شخصیتها که منشأ بشری ندارند، رایج بود. حالا صحنهای را میبینیم که این جماعت علیه خود جامعه آمریکا شوریدهاند؛ درحالیکه همچنان همان پرچم در دستانشان است. فوق قدرتمندان در بالا و گروهی از نوجوانان در پایین، علیه این وضع دست به اقدام میزنند. دقت کنیم که اولین سری و اولین قسمت از این سریال در چه زمانی و در چه شرایطی منتشر شد. در ایالات متحده رئیسجمهوری روی کار آمده بود که بهلحاظ شخصیتی، شباهتی جدی به قلدرهای آمریکادوست در مجموعههای ابرقهرمانی داشت. چیزی که برای مقابله با این فاشیسم ویرانگر طراحی شد، یک بسیج گازانبری بود. نخبگان قدرتمند سیاسی در بالا و تودههای اجتماعی در پایین، باید این عنصر بومی را که تبدیل به هیولا شده بود، از صحنه بهدر میکردند. اینکه چرا ابرقهرمانان تبدیل به چنین هیولاهایی شدند، معادلی است برای این سوال جدیتر در محافل روشنفکری که چرا دموکراسی آمریکایی، منجر به تولید هیولایی مثل ترامپ شد. حالا فوق قدرتمندان یا نیروهایی که فراتر از دموکراسی هستند از یکسو و تودههای اجتماعی در پایین از سوی دیگر، باید این مساله را حل کنند. یکی از ابزارهای اصلی در این کارزار، افشاگری است. تمثیلی از رسانه. چیزی که این هیولاها اساسا از آن متنفرند. در مورد ژانر ابرقهرمانی معمولا گفته میشود که مخاطبان آن بیشتر طیف نوجوانان هستند. حتی این جمله مارتین اسکورسیزی، فیلمساز قدیمی و مشهور آمریکایی بسیار در فضا پیچید که این نوع فیلمها را بهطعن و تمسخر، شهربازی دانسته بود. حالا در مجموعه پسران همین مخاطبان نوجوان، در برابر کسانی که اسطورهشان شده بودند، باید به مبارزه بپردازند و طبیعتا آماده این شوند که هروقت لازم شد، برای هدف والاتر و اصلیتر جامعهشان، در مقابل قهرمانهای دیروزشان صفآرایی کنند. این سریال را تنها نمیتوان بخشی از کارزار انتخاباتی علیه دونالد ترامپ دانست که حتی قبل از ورود او به کاخ سفید برای سال ۲۰۲۱ طراحی شده بود. این مجموعه مفهومی کلیتر را القا میکند که شامل ترامپ هم میشود. کتابهای مصوری که این سریال براساسشان ساخته شد، قبل از مطرح شدن جدی ترامپ طراحی و منتشر شده بودند و این تم و درونمایه که مخلوقات محبوب جامعه آمریکا یا حتی قهرمانانش ممکن است در آینده به هیولاهایی بر ضد همان جامعه تبدیل شوند، از چند دهه پیش در فیلمها و داستانهای آمریکایی بهشکلها و در قالبهای مختلف تکرار میشد.
پروسه تولید
این اقتباس از مجموعه کتابهای مصور که در ابتدا قرار بود یک فیلم بلند باشد، توسعه خود را در سال ۲۰۰۸ با آدام مککی شروع کرد. این پروژه بهدلیل اختلافات هنری بین عوامل و استودیوهایی که فیلم را انتخاب کردند، کنار گذاشته شد و باعث شد که پروژه در جهنم مراحل تولید، فرو بپاشد.
توسعه این پروژه در سال ۲۰۱۶ توسط Cinemax احیا شد و این کمپانی اعلام کرد که این پروژه بهعنوان یک سریال تلویزیونی بازسازی خواهد شد. کریپکی بهعنوان مجری پروژه انتخاب شد و ست روگن و ایوان گلدبرگ تهیهکنندگان اجرایی این سریال شدند. مجموعه Amazon Prime Video حقوق این نمایش را در نوامبر۲۰۱۷ بهدست آورد و اولین فصل از هشت قسمت فصل اول، در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۹ پخش شد. فصل دوم در ۴ سپتامبر۲۰۲۰ و فصل سوم در ۳ ژوئن ۲۰۲۲ پخش شدند. در ژوئن ۲۰۲۲، این سریال برای فصل چهارم تمدید شد. پسران تابهحال نامزد شش جایزه امی، از جمله سریال درام برجسته در سال ۲۰۲۱ شده است و منتقدان بسیاری هم آن را تحسین کردهاند. داستانی که قرار بود در سال ۲۰۰۸ تبدیل به فیلم شود و ده سال بعد جلوی دوربین رفت، یادآور بسیاری از فیلمها و سریالهایی است که سناریوی آنها در دوره ترامپ از کشوها بیرون آمد و گاهی پس از ۱۰ یا ۲۰ سال خاک خوردن جلوی دوربین رفتند. «دادگاه هفت شیکاگویی» یکی از معروفترین نمونهها از این نوع فیلمها بود. بهعبارتی ساده، اقتضائات خاص آن زمان باعث شده بود داستانهایی که در شرایط دیگر، بخت کمتری برای تبدیل شدن به فیلم داشتند، حالا در اولویت قرار بگیرند و پسران هم یکی از آن موارد بود. بهرغم اینکه داستان این سریال هم مثل همه کمیکها در شهر نیویورک میگذرد، تایید شد که فیلمبرداری آن در شهر تورنتو کانادا انجام میشود و هزینه مناسبی هم برای تولید آن درنظر گرفته شد.