اصلیترین هدف در یک جنگ شناختی همهجانبه، اعتبارزدایی و اعتمادزدایی از هرآن چیزی است که مخاطبِ مورد هجوم، به آن باور و اعتماد دارد. یعنی آتش این جنگ بهظاهر بدون آتش و دود باید آنقدر تند شود که دنبالکننده آن هرقدر هوشیار باشد، ادراک خود را تسلیمشده و اعتبار باور قبلیاش را هم پایانیافته ببیند. بنابراین میتوان کارآمدترین سلاح این جنگ را با توجه به اهداف از پیش تعیینشدهاش پیشبینی کرد. سلاحی که بهطور اعم شامل رسانههای جمعی میشود اما بهطور جزئیتر هر وسیلهای را که بتوان از طریق آن به آرامش روانی یک جامعه چند دههزار تا چند دهمیلیون نفره ضربهای اساسی وارد کرد، برای خود کاربردی و قابل اتکا میداند. نکته دیگر درخصوص این جنگ چندبعدی و پرخسارت آنکه اولویتش در ابتدا آن نیست که سطح هوشی مخاطب چقدر است و چه میزان احتمال دارد در ذهن خود فیکنیوزها را از اخبار معتبر متمایز بداند. در قدم اول همین که فکر و روان او و اطرافیانش تحتتاثیر این خبر بههم ریخته و خشم آنها را برانگیزد کافی است. دروغپردازیهای التهابآفرینی که میتوان اصلیترین سهم از میدانداری آنها را متوجه رسانههای ایرانستیزی همچون ایراناینترنشنال، بیبیسی فارسی، رادیوفردا، ایندیپندنت فارسی، منوتو، العربیه، دویچهوله و یورونیوز دانست. رسانههایی که البته وابستگی ثابتشده و قابل توجه هرکدام به دولتهای غربی را میتوان جدیترین دلیل این نقشآفرینی پررنگشان در اغتشاشات اخیر دانست. نکته دیگر درباره این دروغپردازیهای التهابآفرین آنکه علاوهبر حجم بالای محتواهای عمدتا مشابه منتشرشده درباره آن اتفاقات ساختگی از سوی چند رسانه اصلی و بیشتر شناختهشده ایرانستیزان، تعدد بالای کاربران توییتری همسو با این دروغپردازیها هم در وایرال شدن و فراگیری هرچه بیشتر موارد ساختگی اثر جدی و قابل توجهی داشت. دروغهایی که بعضا آنچنان بزرگ بود که یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر که صاحب تئوری «دروغ بزرگ» است هم مقابل آنها کم میآورد.
دروغپردازیهایی که میتوان عمده آن را بخشی از پازل یک عملیات روانی بزرگ و حسابشده علیه تمامیت ارضی و آرامش افکار عمومی ایران دانست. عملیاتهایی که شروع آن با خبر جعلی ضربوشتم منجر به فوت مهسا امینی آغاز شد، با دروغ تعرض جنسی به نیکا شاکرمی در تهران و شایعه قتل سارینا اسماعیلزاده در کرج، دو دختر 16 ساله ادامه پیدا کرد و به دروغپردازیهای سطحی و ناشیانهای مثل پیوستن ارتش و نیروی انتظامی به آشوبطلبان و اعزام نیروهای حزبالله از لبنان به سنندج(!) رسید. از دیگر اخبار جعلی ساخته و پرداخته شده از سوی رسانههای ایرانستیز میتوان به شایعه اعتصاب سراسری مردم و کسبه در استان کردستان، سقوط مرکز این استان و همچنین سقوط اشنویه، دیگر شهر کردنشین شمال غرب کشور اشاره کرد. در گزارش امروز، به بررسی بیشتر کلیات و جزئیات ساخته و پرداخته شده از سوی رسانههای ایرانستیز برای هر یک از این اخبار جعلی پرداختهایم که در ادامه میخوانید.
1- مهسا امینی؛ آغاز پروژه کشتهسازی
رسانههای غربی که پیش از ماجرای مهسا امینی با ضریب دادن به اعتراضات نسبت به گشت ارشاد درحال گرم کردن تنور بهانهجویی برای اغتشاش بودند با مرگ مهسا امینی فضا را مساعد دیده و پروژه روایتسازی را آغاز کردند. ادعای کشته شدن مهسا امینی در اثر ضربوشتم بهانهای شد برای هشتگسازی و خیابانکشی اغتشاشگران. انتشار تصاویر دوربینهای مداربسته اما این ادعا را کاملا رد میکرد. علیرغم این تصاویر سابقه جراحی وی نیز گزاره فوت وی بر اثر بیماری را بیشتر اثبات میکرد. اگرچه در ابتدا پدر مهسا امینی داشتن سابقه بیماری را رد کرده و به تشدید اعتراضات دامن زد اما درنهایت گزارش پزشکیقانونی نیز بیماری وی را تایید کرد. براساس گزارش پزشکیقانونی «متوفیه پس از عمل جراحی تومور کرانیوفارنژیومای مغزی در سن هشت سالگی دچار اختلال در محور مهم هیپوتالاموس _ هیپوفیز و غدد تحت فرمان آن (از جمله آدرنال و تیروئید) شده است. به علت این بیماری زمینهای متوفیه تحت درمان با داروهای هیدروکورتیزون، لووتیروکسین و دسموپرسین بوده است.» درنهایت نیز پس از ارائه گزارش پزشکیقانونی پدر مهسا امینی ضمن تایید گزاره بیماری وی، در تشریح اتفاق پیشآمده درخصوص درگذشت فرزندش گفت: «در بیمارستان با بازپرس بر بالین مهسا حضور یافتیم و از من سوال پرسید که زخم و ضربهای به سر و بدن دخترتان را میبینید که گفتم خیر، نشانهای نیست، ضربهای روی سر نشان نمیدهد.» پدر مهسا امینی در پایان عنوان کرد: «متاسفانه برخی از رسانهها واقعیتها را وارونه نشان داده و من از این موضوع گلهمندم.»
2- شایعه شکنجه و قتل فجیع نیکا شاکرمی
یکی دیگر از اقدامات رسانهها و چهرههای ایرانستیز طی این جنگ همهجانبه شناختی تولید نفرت بود. نفرتی که البته میدانستند یکشبه نمیتوانند آن را تولید و فراگیر کنند. آنها با یک طراحی چندوجهی و با استفاده از ضعف رسانههای رسمی ایران در توضیح و تبیین یک روایت از جمله آنچه پیش از این بر مهسا امینی گذشته بود، توانستند دست به خلق دو روایت دروغ و تلخ زده تا با مانور دادن روی آن دو روایت دروغ، به تحقق هدف خود که تولید و افزایش نفرتی فراگیر در جامعه ایرانی است، نزدیک شوند. نیکا شاکرمی، دختر نوجوانی بود که درفاصله 10 روز تا تولد 17سالگیاش، دست به خودکشی زد. نیکا که بعد از فوت پدر و ازدواج دوباره مادرش، با خاله خود زندگی میکرد، طبق آنچه دوربین مداربسته خانهای مسکونی ضبط کرده است، در بامداد 30 شهریور با مراجعه به ساختمانی حوالی آدرس محل سکونتش (منزل آتش شاکرمی، خاله نیکا) وارد یک ساختمانی غیر از ساختمان محل سکونت خود میشود. ساختمانی که چند ساعت بعد از پشتبام آن اقدام به خودکشی میکند. محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی استان تهران در توضیح آنچه درحقیقت برای نیکا شاکرمی اتفاق افتاده، اینطور توضیح داده است: «ساعت ۷:۳۰ روز چهارشنبه ۳۰ شهریورماه، ساکنان ساختمانی در چهارراه امیراکرم متوجه جسد خانم جوانی در حیاط منزل خود میشوند که بلافاصله موضوع را به کلانتری منطقه اطلاع میدهند. اکیپهای تخصصی صحنه به محل اعزام و متوجه میشوند این خانم از ساختمان مجاور به حیاط این منزل سقوط کرده است. کولهپشتی نیکا در پشتبام ساختمان مجاور کشف میشود و جسد بلافاصله بهعنوان شخص مجهولالهویه به پزشکی قانونی منتقل شد. پس از انتقال جسد نوبت به پزشکی قانونی میرسد تا با دستور مقام قضایی کار کالبدشکافی و اخذ نمونههای سمشناسی و آسیبشناسی را انجام دهد. شهریاری درباره نتیجه بررسیهای پزشکی قانونی هم گفته است: «در آزمایشهای کالبدشکافی و معاینه جسد، آثار شکستگیهای متعدد در ناحیه لگن، سر، اندامهای فوقانی و تحتانی، دستها و پاها و دررفتگی لگن مشاهده شد که نشان میدهد فرد از بلندی پرت شده است. طبق استعلامهای گرفتهشده هم مشخص شد فرد به پایین پرتاب شده است.» نتیجه این تحقیقات درحالی ارائه میشد که رسانههای ضدایرانی بهسرعت مشغول تثبیت دروغپردازیهایشان درباره نحوه فوت نیکا بودند. آنها مدعی شده بودند نیکا از سوی نیروهای امنیتی ربوده شده است. برای تحریک و جریحهدار کردن بیشتر احساسات مخاطبان خود هم دروغهایی با محتوای احتمال تعرضجنسی به این دختر نوجوان و حتی فروش اعضای بدنش را به روایت نادرست خود اضافه کردند.
3- جا زدن شخصی دیگر به جای مادر سارینا اسماعیلزاده
درباره سارینا اسماعیلزاده، دختر نوجوان 16ساله ساکن کرج هم از ساعات ابتدایی بعد از انتشار خبر فوتش شاهد روایتسازیهایی جعلی و دردناک بودیم. روایتهایی که فوت سارینا در نخستین روز مهرماه را به ناآرامیهای خیابانی مرتبط کرده بود. علاوهبر آن، بعد از توضیحات مادر سارینا بود که رسانههای ایرانستیز در اقدامی مشترک مادر او را عمه سارینا عنوان کردند تا همچنان اعتبار روایت خود را حفظ کنند. حضور «بازپرس کشیک دادسرای ناحیه 1 کرج» در محل حادثه و گزارش او هم از دیگر مواردی بود که دروغ بودن روایت آن رسانهها را افشا کرد. با حضور بازپرس ویژه مشخص شد پیکر بیجان، متعلق به دختری حدودا ۱۶ساله است که در محل ورودی پارکینگ پشتی ساختمان همسایه خانه مادربزرگ سارینا در عظیمیه کرج قرار داشته است. طبق اعلام مراجع قانونی، سارینا که به همراه مادر خود در همان شب در منزل مادربزرگش بودند، از راهپله منزل مادربزرگ، خود را به پشتبام طبقه پنجم رسانده و از آنجا پس از ورود به پشتبام همسایه به پایین پریده و طبق بررسیهای اولیه خودکشی کرده است. مادر سارینا اسماعیلزاده همانروزها درخصوص فوت دخترش گفت: «سارینا یکبار قبلا سابقه خودکشی داشت. ۱۰ عدد قرص خورده بود، آنهم سر یک موضوع پیشپاافتاده که البته زنده ماند.»
اینها، روایتهایی بود که هدف اصلی خود را تحریک عواطف و احساسات مردم برای دامنزدن به ناآرامیهای خیابانی میدانستند، اما درنهایت دروغبودن هریک مشخص شد.
4- ادعای همسویی ارتش و نیروی انتظامی با آشوبطلبان
یکی از اهدافی که رسانههای معاند در ماجرای اغتشاشات به دنبال آن بودند شکستن اقتدار نیروهای پلیس با هدف تهییج اغتشاشگران علیه آنها بود. در نتیجه این رویکرد و اقدامات سرشار از خشونت اغتشاشگران در کف خیابان، تعدادی از نیروهای انتظامی به شهادت رسیدند. انتشار تصاویر تکاندهنده به شهادت رسیدن نیروهای انتظامی، تضعیف روحیه این نیروها را بهعنوان هدف دیگر خود دنبال میکرد تا نیروی انتظامی را به سمت انفعال سوق دهد. حلقه آخر پازل انفعال را قرار بود تصاویر ادعایی درمورد همسو شدن ارتش و نیروی انتظامی با اغتشاشگران تکمیل کند تا از این طریق آشوبگران نیز جسارت بیشتر برای کنش رادیکال پیدا کنند. اما آنطور که در این تصاویر واضح است نیروی انتظامی صرفا در راستای هدایت اعتراضکنندگان به مسیر حرکت عمل میکند. این اقدام پلیس کاملا برخلاف تصویر برساخته شدهای است که رسانههای فیک به دنبال آن هستند.
5- روایتسازی غیرشریفانه از مدرسه اردبیل
یکی از سناریوهایی که جبهه رسانهای غربی با هدف خشن نشان دادن وجهه پلیس در دستورکار قرار داده است، کشتهسازی در بین نوجوانان و وجهه دانشآموزی بخشیدن به اغتشاشات است. سناریوپردازی جعلی چند روز اخیر درمورد ماجرای مدرسه اردبیل نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. این خبر را ابتدا یک کانال تلگرامی منتسب به شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان منتشر کرده و در آن آورده بود: «در روز پنجشنبه ۲۱مهرماه، در اردبیل، بعد از آنکه تعدادی از دانشآموزان دختر در دبیرستان شاهد دست به اعتراض زده و شعارهایی در اعتراض به وضعیت موجود سر دادند، نیروهای لباسشخصی به این مدرسه حمله کرده و بعد از ضربوشتم دانشآموزان تعدادی از آنها را دستگیر کردهاند. همچنین نیروهای لباس شخصی تعدادی از والدین دانشآموزان را نیز موردحمله قرار دادند. شاهدان عینی گفتهاند که نزدیک به ۱۰ نفر از دانشآموزان زخمی شدهاند و برای مداوا به بیمارستان فاطمی منتقل شدهاند. ۷ تن از دانشآموزان نیز با همکاری مدیر مدرسه به نیروهای امنیتی تحویل داده شدهاند که هیچگونه خبری از محل نگهداری آنان وجود ندارد.» این کانال در ادامه طی خبر تکمیلی بابت انتشار این خبر عذرخواهی کرد و اعلام کرد درحال پیگیری و بررسی صحت و سقم خبر است.
خبر جعلی کشته شدن اسرا پناهی با هشتگ اردبیل باعث شد تا این شهر روز گذشته شاهد اعتراضاتی پراکنده باشد. مطابق بررسیهای «فرهیختگان» روز پنجشنبه در یکی از مدارس شاهد واقع در شهر اردبیل یک درگیری بین اولیای دانشآموزان و مسئولان مدرسه رخ میدهد و اصلا دانشآموزی در این درگیری دخیل نبوده است. اسرا پناهی نیز نهتنها دانشآموز این مدرسه نبوده بلکه در هیچ مدرسه دیگری نیز مشغول به تحصیل نبوده است. از آنجایی که چند وقت پیش حکم اعدام پدر اسرا پناهی به جرم قتل عمد به اجرا درآمده بود و وی نیز متاثر از این امر شرایط روحی مساعدی نداشته در مدرسه ثبتنام نمیکند. یعنی اساسا دانشآموز نبوده است. ضمن اینکه مدرسه شاهد محل تحصیل خانوادههای ایثارگران بوده و اسرا پناهی نمیتوانسته در آن ثبتنام کند. در مصاحبهای که روز گذشته عموی وی با رسانهها داشته ماجرا اینگونه از زبان او روایت شده است که چند شب پیش اسرا پناهی در منزل شخصی حال جسمیاش بد شده، به بیمارستان منتقل شده و در بیمارستان فوت میکند. روایت نقلشده از جانب عموی اسرا پناهی کاملا برخلاف ادعای جعلی کشته شدن وی در مدرسه است.
6- جاعل اشتباهی
حسین ملکیان نام یک شخصیت توییتری جعلی است که با هدف دامنزدن به اعتراضات خیابانی انتشار اخبار فیک را در دستورکار خود قرار داده است. این اکانت برای جعل هویت دکتر ملکیان و سوءاستفاده از اعتبار علمی این استاد فلسفه عکس وی را در پروفایل خود قرار داده است. در این جعل هویت دچار یک گاف مضحک شده است؛ چراکه نام کوچک دکتر ملکیان مصطفی بوده و این اکانت با نام حسین فعالیت میکند. انتشار اخبار فیک و تحریک احساسات مردم برای دامنزدن به اغتشاشات مهمترین دستورکار چند روز اخیر این اکانت جعلی بوده است. این اکانت در جدیدترین نمونه نشر اکاذیب خود خبر جعلی درمورد حمله نیروهای لباسشخصی به مدرسهای شاهد اردبیل در روز پنجشنبه باز نشر داده و با هشتگسازی درباره این اتفاقات تحریک احساسات مردم با هدف دامنزدن به اغتشاشات خیابانی را در دستورکار قرار داده است. این اکانت در فرخوانی برای ایجاد اغتشاش در روز شنبه طی توییتی نوشته بود: «شنبه اگر توپ و تانک هم به خیابان بیاورید میآیم.» یک کاربر دیگر اما در اظهارنظری کنایهآمیز پاسخ این اکانت جعلی را چنین داده است: «حسینآقا هستن، از جیگردارهای ایستادن جلوی توپ و تانک! نه از تیرانا یا جای دیگه، از وسط تهران! فقط مشکل اینه یادش رفته آیدیرو عوض کنه، عکس آقای مصطفی ملکیان رو هم گذاشته!»
7- امیری و ترابی از اتوبوس جا ماندند؟
ایجاد دوقطبی در جامعه یکی از دستورکارهای همیشگی حامیان اغتشاشات است. مواضع فوتبالیستها و هنرمندان که نسبت به ماجرای مهسا امینی ابراز تاسف کرده بودند نیز یکی از اهرمهایی است که با همین هدف مورد سوءاستفاده برخی رسانهها قرار گرفته است. بعد از آنکه تعدادی از بازیکنان پرسپولیس با مچبند مشکیرنگ در بازی با تراکتور وارد میدان شدند سایر بازیکنان این تیم از جمله مهدی ترابی و وحید امیری که از این مچبند استفاده نکردند به سوژه تخریب رسانههای معاند تبدیل شدند. موج خبرسازی علیه این بازیکنان تا جایی جلو رفت که بعد از بازی پرسپولیس با مس کرمان کانال ورزش3 با این تیتر که «اتوبوس پرسپولیس بدون مهدی ترابی و وحید امیری استادیوم آزادی را ترک کرد.» سعی داشت اینگونه تداعی کند که این بازیکنان با باشگاه دچار مشکل شدهاند. این خبرسازی درحالی است که علاوهبر این دو بازیکن علیرضا بیرانوند و فرشاد فرجی نیز با خودروی شخصی از استادیوم خارج شدند. ادعای دچار مشکل شدن بازیکنان با تیم آنهم درحالیکه در ترکیب فیکس پرسپولیس حاضر بودند تناقضی است که تنها نیت آشوبطلبانه رسانههای غیرحرفهای آن را توجیه میکند. ورزش 3 که در چند روز اخیر پرداختن به اخبار حاشیهای را در دستورکار قرار داده عملا کارکرد خود را از دست داده و در انتشار اخبار ورزشی که هدف اصلی این رسانه است کاملا منفعل عمل کرده است. خروجی این انفعال باعث شده تعداد مطالب کانال تلگرامی این رسانه به روزانه کمتر از 20 مطلب کاهش یابد.
8- توهم سقوط سنندج
ظهر شنبه 16مهر اخبار سنندج داغتر از روزهای قبل میشود. رسانههای خارجنشین از مرگ رانندهای که بوق اعتراضی میزد، درپی تیراندازی مستقیم ماموران امنیتی میگویند. البته این خبر هم استناد چندانی ندارد و صرفا وبسایت ههنگاو با اشاره به چند عکس یا ویدئوی ناواضح و تار مدعی شده افراد بسیاری ازجمله این راننده کشته شدهاند. درحالیکه در گزارش ههنگاو سخنی از خانواده یا نزدیکان این فرد نیست. رادیو فردا، بیبیسی و ایران اینترنشنال هم، سه رسانه دیگر هستند که این روزها برای خالی نماندن عریضهشان و دمیدن در آتش جداییطلبی خبر این وبسایت را بازتاب دادهاند. به غیر از شنبه 16مهر، خبر روزهای بعدی داغتر هم میشود، چون سنندج که زادگاه مهسا امینی بوده، این روزها طعمهای برای رسانههای سعودی و آمریکایی شده تا هر خبر دست دهم و جعلی را دست اول کنند. دوشنبه 18مهر هم باز نقل ههنگاو است و عباراتی چون «سنندج رسما به میدان جنگ تبدیل شده است» یا «صدای ممتد تیراندازی و شلیک شنیده میشود» به صدر اخبار رسانههای سعودی و غربی بازمیگردد تا بلکه فضا را در ایران ملتهب کنند و رویای سقوط تدریجی سنندج را به خیال خامشان جلوه واقعیت ببخشند. در گفتوگویی که خبرنگار «فرهیختگان» در روزهای گذشته با بومیان سنندج داشته، نه از جنگ شهری در سنندج خبری است، نه از صدای ممتد تیراندازی. مشروح این گفتوگو در گزارش دیروز صادق امامی با عنوان «از سنندج توییتر تا سنندج ایران» آمده است. در این گزارش به دیگر خبر جعلی رسانههای خارجی نیز پرداخته شده. خبری با این مضمون در فضای مجازی دستبهدست شده که مغازهداران سنندج در یک اعتصاب سراسری اقدام به بستن مغازههای خود کردهاند. این درحالی است که درحالحاضر شرایط غالب مناطق این شهر عادی بوده و در معدود محلههایی که در چند روز اخیر درگیر آشوب شدهاند نیز مغازهداران با هدف جلوگیری از خسارت دیدن اموال و داراییهای خود بهصورت مقطعی و تا پایان زمان آشوبها کرکرهها را پایین دادهاند. علاوهبر آشوبها آنچه باعث رعب کسبه شهرهای کردستان شده تهدید آنها برای باز نگه داشتن مغازههایشان است. آشوبطلبان از این طریق سعی دارند تعطیلیهای گسترده ایجاد کرده و آن را نتیجه اعتصابات سراسری نشان دهند. رسانههای غربی در این میدان بدون اشاره به فراخوانهای تهدیدآمیزی که با استفاده از آن کاسبان برای بسته شدن مغازه خود تحت فشار قرار میگیرند، اخبار این تعطیلیهای زوری و معدود را تحت عنوان اعتصاب باز نشر میدهند.
9-روایتی اکشن از فرار مسئولان
اخبار جعلی درمورد فرار مسئولان از کشور ادعای دیگری بود که رسانهها و اکانتهای معاندان با هدف بزرگنمایی دامنه اغتشاشات ضریب دادن به آن را در دستورکار قرار داده بودند. در نمونهای از این اخبار که اوایل شکلگیری اعتراضات منتشر میشد. مهدی حاجتی، عضو سابق شورای شهر تهران که به جرم تبلیغ علیه نظام دستگیر شده بود و مدتی بعد با قرار وثیقه از زندان خارج شده و از کشور گریخته است در توییتی مدعی شده است یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 با تعداد زیادی مسافر در اسکورت دو فروند جنگنده F14 در تاریخ 26 سپتامبر از کشور خارج شده است. حاجتی با این فضاسازی مدعی میشود شخصیتهای مهمی در این هواپیما حضور داشتهاند. حال 20 روز از آن ماجرا گذاشته و حضور تمامی مسئولان رده بالا حکومتی در کشور باعث شده است تا کذب بودن چنین اظهاراتی بهتر قابل درک باشد. هدف از بیان چنین اظهاراتی را میتوان در محتوا توییتهایی کاربر دیگر با نام حامد محمدی یافت. این کاربر بعد از آنکه ادعا کرده است اطلاع موثق دارد خانوادههای مقامات درجه اول جمهوری اسلامی با هواپیماهای چارتر شرکتهای کاسپین، قشم ایر و کیشایر از کشور خارج شدهاند نسبت به سکوت سازمان بینالمللی هوانوردی ایکائو گلایه کرده و خواستار پیگیری حقوقی سکوت این سازمان شده است. تلاش برای پروندهسازی علیه ایران در سازمانهای بینالمللی اقدامی است که پیش از این نیز کاربران معاند توییتری با هشتگسازی علیه کشورمان در پیش گرفته بودند تا بتوانند از طریق برساخته کردن ماجرای اعتراضات داخلی اهرم تحریم را علیه مردم ایران فعال کنند.
10- داستان تخیلی اشنویه
شنبه دوم مهر، ویدئوهایی منتسب به شهر اشنویه در استان آذربایجانغربی دستبهدست میشد. در این میان، العربیه الفارسی و رسانههای معاند دیگر، با بازتاب دادن این ویدئوها ادعا کردند اشنویه بهطور کامل در کنترل اغتشاشگران درآمده است. این درحالی است که ویدئوهای منتشرشده نه تصویر واضحی دارد نه صدا، و حتی صداهای موهوم بسیاری شنیده میشود؛ بهطوریکه نه میتوان تشخیص داد چه شعاری میدهند و نه میتوان تشخیص داد چه شهری است. با این وجود، العربیه الفارسی مدعی میشود ویدئو متعلق به اشنویه است. در امتداد این ادعا، رسانههای تجزیهطلب در توییتر و سایتهای خبری، سقوط اشنویه را به دیگر شهرهای ایران نیز نسبت دادند. مثلا العربیه الفارسی تهران، قم، تبریز و... را هم در یکقدمی سقوط دانست. اما طولی نکشید که خبر این رسانههای خارجنشین توسط ساکنان آذربایجانغربی تکذیب شد. برای نمونه یعقوب رضازاده، نماینده مردم آذربایجانغربی اخبار سقوط اشنویه را جعلی خواند.
11- تیپ 48 لشکر فجر در کردستان چه میکند؟
هفتهای که گذشت، از 16 تا 22 مهر شایعات بسیاری از وضعیت سنندج در فضای مجازی وایرال شده بود؛ شایعاتی چون جنگ سراسری، حضور تانک در خیابانهای این شهر، اعتصابات سراسری مغازهداران و... . اما در این بین، یکی از عجیبترین شایعات که مستمعان بهسرعت به جعلی بودنش پیمیبرند، «اعزام تیپ 48 سپاه از لشکر فجر به سنندج» است. این شایعه توسط چهره نامآشنایی چون علی جوانمردی، خبرنگار صدای آمریکا در توییتر مطرح شد. فرد دیگری وابسته به رسانههای غربی همچنین ادعا کرد بنا بوده تیپ 48 فجر از کهگیلویه و بویراحمد به شیراز فرستاده شود و از شیراز با هواپیما به سنندج برود که مردم به سپاه حمله کرده و نگذاشتند این اتفاق رخ دهد. اگرچه در این سناریو و قصهسرایی آشوبطلبان سعی کردهاند شایعه خود را واقعی جلوه دهند اما در این میان دو مساله ثابت میکند قصهسرایی آنها شایعاتی بیش نیست؛ یکی اینکه تیپ 48 فتح است نه تیپ 48 فجر که آنها ادعا میکنند، دوم اینکه لشکر فجر متعلق به سپاه شیراز است نه کهگیلویه و بویراحمد.
12- یک دروغ تکراری دیگر درباره حزبالله لبنان
یکی از تکراریترین شایعات بعد از هر اغتشاش در ایران، حضور نیروهای حزبالله لبنان در ایران برای کنترل آشوب و اغتشاش است. کذب بودن این ادعا اما، هربار به طرق مختلف ثابت میشود. اولین بار، پس از انتخابات سال 88 در ایران بود که تصویری مبنیبر حضور نیروهای حزبالله لبنان در حمله به ستاد میرحسین موسوی منتشر شد. آن سال ادعا میشد یکی از افراد حاضر در تصویرِ مذکور، حسین منیف اشمر بوده اما حدود پنج سال بعد مشخص شد آن فرد نه لبنانی بوده و نه منیف اشمر، بلکه شهید مدافع حرم مهدی نوروزی بوده است. اگرچه تیر رسانههای لندننشین به سنگ خورده بود اما این سناریوی تکراری درباره حزبالله را در سالهای بعدی و در جریان به اغتشاش کشاندن دیگر اعتراضات در ایران هم مطرح کردند. مهرماه امسال هم این شایعه دوباره بر سر زبانها افتاد اما در رد این شایعه میتوان گفت این روزها حزبالله بیش از پیش دغدغه حفظ خطوط مرزی با رژیمصهیونیستی را دارد و در این میان که کشمکش لفظی و تهدیدات بین این دو بالا گرفته، حضور نیروهای حزبالله در ایران چندان منطقی بهنظر نمیرسد.