اسماء اسدیپور، کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت: یکی از شاگردان آیتالله حسنزادهآملی تعریف میکرد که خدمت ایشان رسیدم تا از طرف مادری که نگران فرزند نوجوانش بود از ایشان راهکاری بگیرم. مادر سپرده بود بگویم که فرزندش نماز نمیخواند و... وقتی برای دقایقی با استاد تنها شدم، فرصت را غنیمت شمردم موضوع را طرح کنم تا ارائه طریق کنند. همین که گفتم آقا فلانی گفت پسرم... همینجا حضرت استاد کلامم را با گذاشتن انگشت اشاره جلوی صورتشان و گفتن هیییییسسس! قطع کردند. ایشان با همین اشاره موکد و قاطع به من فهماند که همین تکیه و تکرار روی یک نقطه منفی در اشخاص، ولو به نیت چارهجویی برای اصلاح، باعث پررنگ شدن و تثبیت شدنش در او میشود. این نهی استاد در جایی رخ داد که نه آن نوجوان حضور داشت و نه مادرش و نه کسی غیر از این شاگرد و استادی که برای گرفتن راهحل به او مراجعه کرده بود. پیام رفتار استاد این بود که گاهی ما حتی در خلوت و پنهان هم حق تمرکز روی نقاطضعف افراد را نداریم. اگر بناست نقاطضعف از بین بروند، راهکار غیر از این است. برای نمونه، یکی از راهحلهایی که علما برای به مسیر برگشتن فرزندی که اهل نماز نیست ارائه میکنند، این است که هیچ سخن اضافهای با او نگویید، با او بگومگو راه نیندازید، فقط پدر و مادر بهمدت یکسال روزانه ۱۰۰ بار استغفار بگویند؛ انشاءالله فرزند اهل نماز میشود؛ اما جواب دادن این راهکار را منوط به یک مقدمه و شرط اساسی میکنند: قبلا مقدمات تربیتی ازجمله لقمه حلال، محبت کافی و تغذیه فکری مناسب انجام شده باشد.
این حجم از توصیه مربی به تغافل درمورد تکالیف متربی، و منوط و مشروط دانستن انجام تکلیف به بستری سالم -که مثال فوقالذکر وجود خانوادهای مومن است- نشان میدهد مهمترین نقش را در تربیت انسان، فضا و محیطی دارد که فرد در آن رشد میکند. اگر محیط سالم باشد، مواجهه مستقیم ضرورت پیدا نمیکند. فرد حتی با داشتن زاویهای در ابتدای امر، بهمرور براساس فطرت خود که پاک است و به پاکیزگی گرایش دارد، عمل میکند. فقط مدتزمانی فرصت لازم است که به فرد بدهیم تا همچون گل آفتابگردان با اختیار و میل خود بهسمت خورشید متمایل شود. اما اگر شرط اول که سالمسازی محیط است برقرار نبود هرچه بیشتر روی عمل درست تاکید کنیم، نتیجه کمتر و بلکه بهعکس میگیریم.
جامعه یک خانواده بزرگ است. همه مردم خویشاوند ما هستند و نسلهای کوچکتر فرزندان ما. محیط سالم را باید مسئولان با ایجاد مانع دربرابر پمپاژ فرهنگ منحط غربی، بهوجود آورند. بقیه مسائل با استغفار بزرگان و هرکسی که حس پدری و مادری به فرزندان جامعه دارد و نیز صرف اندکی زمان برای تحریص متربیان به تفکر و تأمل حل خواهد شد.
وقتی کسی را دوست داشته باشیم، نقاط قوت او را برجسته میکنیم و هرچه افراد با نقاط قوتشان شناخته شوند، چون احساس پذیرش و دوست داشته شدن در آنها بالا میرود، سعی در بیشینهسازی نقاط اوج خود میکنند. این روند بهجایی میرسد که همه هویت فرد یا جامعه همان نقاطقوت میشود و نقاطضعف مضمحل میشود. هر جامعهای، مجموعهای از درستیها و نادرستیهاست. جامعهای زنده است که دائم از کفه نادرستیهای خود بکاهد و به کفه درستیهایش بیفزاید و این چگونه ممکن است؟ پاسخ همین اصل تربیتی است که مربی در خطاهای متربی، خود را به تغافل بزند و به او بهخاطر رفتارهای درستش افتخار کند. لذاست که میبینیم رهبر انقلاب همیشه ما مردم ایران را با نقاط اوجمان میشناسند و به ما افتخار میکنند. گویا اشکالات ما را نمیبینند. نتیجه این شده که ما با دیدن خود در آیینه کلام او به خود افتخار میکنیم و دنبال توسعه آن بخش از وجود خود میرویم. رشد جامعه در بستر محبت و علاقه و افتخار اتفاق میافتد، در بستر احساس محبتی که بین مربی و متربی وجود دارد، در بستر علاقهای که بهخوبیها در دل متربی روییده میشود و افتخاری که باعث میشود متربی با دیدن لحظههای رشد خود، حرکتش را سرعت ببخشد.
هر عملی القای محبت و علاقه و افتخار نکرد، ناگزیر در رشد دادن فرد و جامعه ناموفق است؛ اسمش را هرچه میخواهیم بگذاریم و هرچقدر با قوانین محکمش کنیم، باز هم ناموفقیم. حضرتآقا هر وقت با جمعی دیدار دارند، آنها را از نقاط قوتشان تحسین میکنند. در دیدار با مردم شهرها، نقاط اوجی را که مردم آن شهر در انقلاب و قبل از انقلاب داشتهاند به آنها یادآوری میکنند و از علما و شهدای شاخص آنها تجلیل میکنند. شناسنامه مردم شهر را آن حوادث بزرگی میدانند که مردم برای خدمت به کشور و اسلام به وجود آوردهاند. مردم هم احساس هویت و افتخار میکنند و رنگ این هویت را با رغبت میگیرند که فرمود: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»؛ رنگ خدایی؛ و چه رنگی بهتر از رنگ خداست. رفتار دشمن درست نقطه مقابل این اصل تربیتی است، یعنی اصرار دارد نقاط فرود را پررنگ کند. اکثریت جوکهایی که نسبت به قومیتهای مختلف در ایران ساخته و منتشر میشود، در همین جهت است که هویت جمعی را حول نقاط فرود یا اساسا اتهامات به یک جمع، شکل بدهد. شبکههای معاند جهت اصلی همه برنامههایشان پررنگ کردن نقاط فرود است و تلاش دارند مردم خودشان را مجموعهای از نقاط فرود ببینند.
اوایل تابستان امسال وقتی بحث پوشش بانوان در محافل گرم شد و عدهای له و علیه آن در سطحی خُرد سخن گفتند و فضای رسانهای متشنج شد و عدهای در حمایت از حجاب تجمع شکل دادند و عدهای کمپین من محجبهام اما با گشت ارشاد مخالفم شکل دادند، حضرت آقا از سطح 10 هزار پایی نسبت به همه این درگیریها، زن ایرانی را از افتخاراتش چینش کردند و هویت پیروز زن ایرانی را در مقابل تلاش 200 ساله دشمن ستودند. زاویه نگاهی که بگومگوها را به حاشیه میراند و باافتخار ما را به ادامه مسیر تشویق میکند. اکثر اوقات لازم نیست از نقاط حضیض خود سخن بگوییم، همین که نقاط اوج را یادآوری و برجسته کنیم، موثرترین کار را کردهایم: «حقیقت مساله این است که زن باشرف و بااستعداد ایرانی، یکی از بزرگترین ضربهها را به تمدن غرب زده. اینها دلشان پر است؛ [این کار را] زنها کردند. غیر از مجموع حرکت جمهوری اسلامی، بهخصوص زن ایرانی یکی از مهمترین ضربهها را به داعیههای غربی و دروغهای غربی وارد کرده. چطور؟ اینها سالهاست -200 سال است- که میگویند زن اگر چنانچه از قیود اخلاقی و شرعی و مانند این چیزها رها نشود نمیتواند پیشرفت کند، نمیتواند به مقامات عالی علمی و سیاسی و اجتماعی و... برسد؛ اینجوری دارند میگویند. شرط رسیدن زن به رتبههای بالای اجتماعی و سیاسی و... این است که این قیود اخلاقی را رها کند. زن ایرانی این را در عمل تکذیب کرده؛ زن ایرانی در همه میدانها با موفقیت و سربلندی و با حجاب اسلامی ظاهر شده. اینها رجزخوانی نیست، اینها واقعیتهای محسوس جامعه ماست.»
پس ایهاالمسئولان! علیکم به سالمسازی محیط از هرگونه آلودگی مثل تهاجم مجازی و زمینههایی مثل بیکاری و عقب افتادن سن ازدواج و یا ایهاالآمران بالمعروف و ناهیان عن منکر! علیکم بالاستغفار و تغافل و محبت و امید و افتخار.