میلاد جلیل زاده، خبرنگار:تفاوت، تفاوت، تفاوت. این تنها چیزی است که مرتبا وقتی درباره نسل متولدان دهه ۸۰ میشنویم، بهعنوان دال مرکزی هر گفتوگو و هر تحلیل روی آن میایستند، بیاینکه دقت کنند این تفاوت آنقدر موضوعی کلی است که نمیشود نسلی را به واسطه آن از نسلهای دیگر تمیز داد. دهه هفتادیها هم با دهه شصتیها تفاوت داشتند، شصتیها با پنجاهیها و همینطور الی آخر... از طرف دیگر از نظراتی که راجعبه دهه هشتادیها میشنویم، گاه معلوم میشود که نسلهای قبل، بهخصوص دهه شصتیها این نسل را مأمور گرفتن انتقام ناکامیهای خودشان از جامعه، حاکمیت و از دنیا میدانند. دهه هشتادیها هیچوقت داوطلب چنین ماموریتی نشدهاند و اگر هم در موردی بخواهند کوشش کنند، بجنگند، اصرار کنند و اعتراض کنند، باید برای خودشان مساله شده باشد. سرخوردگیهای دهه شصتی باعث شده که آنها نسل پیشرو را منتقم ببینند اما این نسلی است که تا حدودی خودش از همان ابتدا بدون چشمانداز خاصی به میدان اجتماع هل داده شد و طبیعتا رویایی مشخصی نداشت که رسیدن به آن سر خورده شود. دهه شصتیها بارها امیدوار شدند. یک بار به این جبهه سیاسی، هشت سال بعد به نقطه مقابل آن. یک بار در استادیوم و هنگام بازی پرسپولیس، دهها هزار تماشاگر صدا میزدند «انرژی هستهای، حق مسلم ماست» و یک بار برای شادی تصویب برجام به خیابانها ریختند. یکبار خاتمی، یکبار احمدینژاد و پس از آن حسن روحانی و باز رویگردانی از همین آخرین چیزی که امیدواریشان بود. آنهمه رویا حالا برای این نسل شکل توهم پیدا کرده و ناامید و گاه انتقامجو شده است. اما دهه هشتادیها از ابتدا چیز چندانی برای امیدواری و سپس سرخوردگی پیدا نکردهاند. آنها نه به خاتمی رای دادند، نه به احمدینژاد، نه به روحانی و نه با شعار توسعه سیاسی امیدوار شدند، نه با شعار مبارزه با فساد و اشرافیت و بعد با وعده حل مشکلات از طریق بهبود روابط بینالمللی ایران و طبیعتا شکسته این ایدههای امیدوارکننده را هم ندیدهاند. اینها در سال ۸۸ نه طرفدار موسوی بودند، نه احمدینژاد. نه برای کم کردن روی دهنمکی، بلیت «جدایی نادر از سیمین» را خریدند و نه برای اینکه پشت دهنمکی خالی شود، در صف بلیت سری سوم اخراجیها ایستادند. آنها وقتی بهطور جدیتر پا به میدان اجتماع گذاشتند که برای نسل معلمانشان و احیانا والدینشان، اکثر بتها شکسته بود و بیشتر امیدواریها دیگر توهم محسوب میشد. حالا دهه شصتیها میخواهند این نسل به ظاهر بیشکل را تفسیر کنند. میگویند این نسل با باقی نسلها تفاوت دارد. خب اینکه معلوم است! هر نسلی با قبلیها دارای یکسری وجوه متفاوت است. مهم این است که شما این تفاوت را در چه میبینید. تا دیروز روی دهه هشتادیها لقب اژدها گذاشته بودند و امروز که اتفاقات شهریور و مهر ۱۴۰۱ رخ داد، آنها تبدیل شدهاند به الهههای انتقام. نسل دهه 60، بیحوصله است و گرنه دهه هشتادیها اژدها نبودند و درضمن دهه شصتیها سرخوردهاند و برای همین نسل تازهوارد را منتقم میبینند، وگرنه آنها هنوز در جستوجوی هدف و معنای زندگی هستند. دهه شصتیها با دهه هشتادیها همان برخوردی را میکنند که با خاتمی کردند، با احمدینژاد در سال ۸۴ کردند، با احمدینژاد و موسوی در سال ۸۸ کردند و با حسن روحانی، برجام، وعدههای مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و... کردند. همه این امیدواریها فروریخته و حالا آمدهاید به دهه هشتادیها امید بستهاید؛ درحالیکه لااقل این خود خود خاتمی، احمدینژاد، موسوی، روحانی و باقی سیاسیون بودند که وعده میدادند و دهه هشتادیها حتی خودشان هم این وعده را به شما ندادهاند. فردا اگر از اینها هم سرخورده شدید، یقه چه کسی را میخواهید بگیرید؟ فداکاری علی لندی، نوجوان دهه هشتادی که به آتش رفت تا جان پیرزنی را نجات دهد و خودش در این راه جان سپرد، طبق کدام تفسیر شما از دهه هشتادیها جور درمیآید؟ مهرشاد سهیلی، پسرک زبانبازی که با شیادی و ریا، کلی از دستگاههای رسمی نظام و بیوت علمای شیعه را فریب داده بود و نهایتا گیر افتاد، چطور؟ سهیلی در کدام قالب تحلیلی شما میگنجد؟ آیا اینها در نسل قبل نبود و آنچه که میبینیم امتداد طبیعی همان وضعیت سابق نیست؟ پس اگر فرقی هم در این نسل باشد، بحثی ساده و دمدستی نیست که در یک خط تعریف شود.
به نظر میرسد راهحل فعلی مساله، نگاه به دهه هشتادیها و نسل بعد از آنها از چشمانداز خودشان باشد. هنوز آمار و ارقام دقیق و جامعی از علایق این نسل و تصمیماتشان وجود ندارد و هنوز آنها کاملا به میدان نیامدهاند و آن تعدادی که آمدهاند هم شخصیت کامل و شکلگرفته خودشان را نشان ندادهاند. برای همین باید حوصله به خرج داد و حرفهای جورواجور آنها را شنید تا بتوان از خلال آن به یک شناخت نسبی و تدریجی از این نسل رسید. دهه شصتیها و نسلهای قبل از آن هم باید یاد بگیرند که کمی گوش بدهند. اینکه یک نسل را جلو بیندازید تا در کف جامعه حق شما را بگیرد و خودتان عافیتطلبانه در خانه بنشینید و بهصورت هشتگی در این غوغا مشارکت کنید، کمال خودخواهی است. چندی بعد دهه شصتیها باید در کشور حکومت کنند و همین دلیل هشتادیها نیروهای فعال جامعه خواهند بود. جهتدهی به این نسل اگر درست نباشد، برای خود دهه شصتیها هم در آینده گرفتاریهایی درست خواهد کرد. در ادامه، یادداشت سه نفر از همکاران روزنامه «فرهیختگان» را میخوانید که سن و سال آنها به نسل دهه هشتاد بسیار نزدیک است. آنها را این بار از این جهت فراخواندیم تا نه صرفا بهعنوان یک نویسنده روزنامه، بلکه بهعنوان همسایههای نسل جدید و به عبارتی، کسانی از دل همانها حرف بزنند. حرفهایی که باید حوصله کنیم و بشنویم و بخوانیم و این روند را ادامه بدهیم تا کمکم بشود به یک نتیجهگیری معقول درباره فرآیندهای آینده اجتماعمان برسیم.
بهجز این یادداشتها و چیزهایی که میتوان از آنها دریافت، موج سوم «پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی در ایران» در فروردین و اردیبهشت ١٣٩٨ که توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اجرا شد، نتایجی به ما میدهد که در بعضی فرازها قابل توجه هستند. با توجه به این دادهها میتوان تا حدودی به علایق فرهنگی و اجتماعی نسل دهه هشتادیها پی برد. نوع فیلمها و سریالهایی که این نسل میبینند، نوع موزیک، نوع مواجهه آنها با انواع رسانهها اعم از خارجی و داخلی و چندین مورد دیگر در این آمارها آمده است. باید توجه کرد هنوز فرآیند رشد شخصیتی این نسل به انتها نرسیده اما از طریق همین موارد میشود تا حدودی به مسیری که پیش روی آنها قرار دارد، پی برد.
موج سوم «پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی در ایران» در فروردین و اردیبهشت ١٣٩٨ توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اجرا شد که در آن آمار جالبی در مورد مصرف محصولات فرهنگی در بین سنین 15 تا 25 سال دیده میشود. طبیعتا این آمار در شرایط فعلی و تغییرات فرهنگی و رسانهای تغییر کرده است اما چند نمونه مهم آن را یک بار دیگر مرور میکنیم.
تماشای سریال
در بخش تماشای سـریالهای خارجـی از افـراد پرسـیده شـده کـه «آیـا سـریالهای خارجـی (ماننـد گیمآفترونـز، بریکینگ بـد) را تماشـا می کنیـد؟» تنهـا 5.1 درصـد جمعیـت نمونـه پاسـخ مثبـت دادهانـد. نکته جالب این است که از میان این جمعیت محدودی که پاسخ مثبت دادهاند؛ حدود 50 درصد در بین سنین 15 تا 25 سال هستند. مطابق این پیمایش بـاکاهـش سـن، افزایـش سـطح تحصیـلات، افزایـش منزلـت شـغلی و پایـگاهاقتصـادی افـرادی که سـریالهای خارجـی تماشا میکنند نیـز افزایـش مییابـد. مـردان بیشـتر از زنـان، دانشآمـوزان و دانشـجویان و سـپس افـراد بیـکار نیـز بیشـتر از دیگـر گروههـای فعالیـت سـریالهای خارجـی تماشـا میکننـد.
از کســانی که ســریال های خارجــی می بیننــد ســوال شــده کــه «کدامیک از ایــن ســریالها بیشــتر مــورد علاقــه شــما هسـتند؟ (بـه ترتیـب تـا دو اولویـت نـام ببریـد)» سـریال گیمآفترونـز در هـردو اولویـت، بـا 46 درصـد و 20 درصـد در میـان مخاطبـان سـریال های خارجـی بیشـترین بیننـده را دارد. در اولویت اول، سـریالهای ترکیـهای بـا 17.6 درصـد، فـرار از زنـدان بـا 6 درصـد، برکینـگبـد بـا 6.5 درصـد، فضیلـت خانـم بـا 3.9 درصـد، وایکینگهـا بـا 2.2 درصـد و واکینـگدد بـا 2 درصـد پـس ازسـریال گیمآفترونـز بیشـترین مخاطـب را داشت. در اولویـت دوم نیـز، سـریالهای ترکیهای بـا 18.1 درصـد، برکینگبـد بـا 11.4 درصـد، وایکینگهـا بـا 10.5 درصـد، واکینـگدد بـا 8.1 درصـد، فـرار از زنـدان بـا 7.1 درصـد، فضیلت خانـم بـا 3.8 درصـد و بـلاکلیسـت بـا 2.9 درصـد بیشـترین بیننـده را در میـان مخاطبـان سـریالهای خارجـی دارنـد. این ارقـام در جمعیت نمونـه از 2.1 درصد برای سـریال گیمآفترونـز تـا 0.1 درصـد بـرای واکینـگدد در اولویـت اول و 0.3 درصـد بـرای سـریال گیمآفترونـز تـا 0.1 درصـد بـرای واکینـگدد در اولویـت دوم اسـت.
چه گوش میکنید؟
از کسانی که از دستگاههای شنیداری استفاده میکنند سوال شده «ازدستگاههای شنیداری، معمـولا چـه برنامههایـی را گـوش میکنیـد؟» مطابق این پیمایش باکاهش سـن، شـنیدن موسـیقی و بـا افزایـش سـن شـنیدن قـرآن و نواهـای مذهبـی، سـخنرانی، جـوک و برنامههای سـرگرمی، قصه و داسـتان، افزایـش مییابد. در بین سنین 15 تا 25 سال، به میزان 87 درصد موسیقی گوش میدهند.
درمورد سبک موسیقی مورد علاقه هم افراد بین سنین 15 تا 25 سال، بیشتر علاقهمند به سبک موسیقی پاپ ایرانی هستند. 57.7 درصد پاپ ایرانی، 24.8 درصد سنتی، 8.8 درصد راک و رپ ایرانی گوش میدهند و در رتبههای بعدی موسیقی محلی، کلاسیک خارجی، نواهای مذهبی، پاپ خارجی، راک و رپ خارجی قرار داشته است.
چه می بینید؟
همچنین از این افراد پرســیده شــده «از دســتگاههای دیــداری، معمــولا چــه برنامههایــی را تماشــا میکنیــد؟» بـاکاهـش سـن، دیـدن برنامههـای موسـیقی و شـو، برنامههـای آموزشـی و فیلمهـای سـینمایی افزایـش پیـدا می کنـد و بـا افزایـش سـن، دیـدن برنامههـای مذهبـی و مسـتند افزایـش مییابــد. افراد بین سنین 15 تا 25 سال، به میزان 78 درصد فیلم سینمایی و سریال میبینند و 12.5 درصد موسیقی و شو تماشا میکنند. در ردههای بعدی برنامه های آموزشی با 5.6 درصد و مستند 1.4 درصد، کارتون 1.1 درصد، برنامههای مذهبی 1 درصد تماشا میکنند.
از اسـتفادهکنندگان دسـتگاههای شـنیداری و دیـداری سـوال شـده «آیـا سـریالهای خانگـی ایرانـی را کـه فروختـه می شــود تماشــا میکنیـد؟» به طور متوسط 43.2درصــد گفتهانــد ســریالهای خانگــی ایرانــی را تماشــا میکننــد. بـا کاهـش سـن، افزایـش سـطح تحصیـلات، منزلـت شـغلی و پایـگاه اقتصـادی سـریالهای خانگـی ایرانـی بیشـتر دیـده میشـوند. در بین سنین 15 تا 25 سال بهصورت نسبی 53.6 درصد تماشاگر سریالهای نمایش خانگی هستند.