صبح دیروز، رئیسجمهور درحالی در دانشگاه الزهرا حضور پیدا کرد که چندی پیش فضای اعتراضات ساختارشکنانه در این دانشگاه حاکم بود. علاوهبر این، چندی پیش در 10 مهرماه، محمدعلی زلفیگل در دانشگاه شریف که این روزها آبستن اغتشاشات بوده حضور پیدا کرد. حضور دولتمردان سیزدهم در دانشگاهها که این روزها ناآرامی بسیاری بهخود دیدهاند، نکات قابلتوجهی دارد که در گفتوگوی سعید آجرلو، تحلیلگر مسائل سیاسی با «فرهیختگان» به آن پرداخته شده است.
آجرلو ابتدا در پاسخ به این پرسش که حضور دولتمردان در دانشگاههایی که محل اعتراض و آشوب بوده، چه تاثیراتی دارد؟ پاسخ میدهد: «بهصورت کلی معتقدم، بنای دولت این بوده و هست که بر دوقطبیهای موجود در جامعه دامن نزند و شرایط را تشدید نکند. دولت میخواهد فضای کشور را آرام نگه دارد تا سازوکاری برای گفتوگو صورت بگیرد. بالاخره این اقدام دولت، امر مثبتی است؛ چراکه آرام کردن فضا و گفتوگو در چنین شرایطی کار دشواری است.»
او ادامه میدهد: «زمانی که بر کشور آشوب حاکم باشد یا فضا اعتراضی باشد، صدا کمتر شنیده میشود. آن صداهایی هم که شنیده میشود، صدای رسانههای خارج از کشور و ضدانقلاب است، زیرا محتوای انبوهی تولید میکنند. درواقع آنها بهنوعی کنترل محتوا را در دست خود گرفتهاند و رسانه را به ابزار عملیات روانی خود تبدیل کردهاند. با این توصیفات، شنیدهشدن صدا کار سختی است. برای شنیدن صدا، دولت حضورا به دیدار دانشجویان رفت و این در قدم اول، گام مثبتی است.»
قدم بعدی دولت چه باشد؟
اگرچه حضور دولتمردان سیزدهم در دانشگاهها خالی از نکات مثبت نیست اما این حضور اگر به همینجا ختم شود، نهتنها بستر گفتوگو را فراهم نمیکند؛ بلکه موجبات ناامیدی جامعه از گفتوگو را فراهم میکند. با این حال، آجرلو در اینباره معتقد است که قدم بعدی درباره حل مشکلات کشور، منحصر به دولت نیست و تمام نهادهای کشور باید وارد میدان شوند. او در اینباره توضیح میدهد: «فکر میکنم قدمهای بعدی، منحصر به دولت نمیشود و نهادهای مختلف از صداوسیما گرفته تا نهادهای آموزشی و رسانهای، مهمترین اقدامی که باید انجام بدهند، تحلیل درست از واقعیت است. ما نباید واقعیت را دستکاری کنیم، بهنظر من در سطح جهانی واقعیت، وارونه میشود یعنی آن چیزی که در خیابان اتفاق میافتد و در جامعه ایران هست، نباید کوچک پنداشته شده و نادیده گرفته شود. نباید مانند رسانههای غربی و ساختار نظام سرمایهداری، مشکلات بیش از حد بزرگنمایی شود و با واقعیت فاصله داشته باشد. تصویر رسانهای که همین نخبگان غربی و جریان نزدیک به غرب میسازد، با آن چیزی که در سطح کشور میبینید، متفاوت است. این یک نوع دستکاری واقعیت است برای اینکه تحلیلهای غلط به مردم ایران بدهند. از آن سمت هم، ما نباید مساله نارضایتی اجتماعی و مساله سرمایه اجتماعی و مساله دهههشتادیها را نادیده بگیریم و بهسادگی از این مسائل عبور کنیم. ما حتی در این حوزه، بخشی از مسائل زنان را داریم که باید در این حوزه، هم در سطح قانونی هم در سطح فقهی در جمعهای نخبگانی و رسانهای و دانشجویی صحبت کنیم و اگر واقعا این حوزه نیازمند بازنگری است، تاجایی که براساس اصول ما هست، باید بازنگری صورت بگیرد.»
او ادامه میدهد: «حداقلیترین کار در شرایط امروز، این است که درباره مسائل کشور گفتوگو کنیم و فضای گفتوگو بهوجود بیاید. آن تصویری که از ایران بهعنوان یک نظام ضدزن دارند نشان میدهند، وارونهکردن واقعیت است اما این به این معنا نیست که ما باید در اینجا منفعلانه عمل کنیم و کار جدیدی نکنیم. همانطور که رهبری گفتند ما بنبست نداریم و میتوانیم برمبنای اجتهاد تصمیم بگیریم و اصلاحات انجام بدهیم و جایی که لازم است، بر اصولمان بایستیم. پس من اینگونه میتوانم جمعبندی کنم که ما باید تمام هدفمان این باشد که واقعیت را در همان اندازهای که هست، بازتاب بدهیم. ما نباید مانند دستگاه سیاسی و رسانهای و تبلیغی غرب باشیم. من اعتقاد دارم دشمن حتما از این فضای اعتراض استفاده کرده و اعتراضات را به اغتشاش و ناآرامی کشانده و هدفش جنگ داخلی، خشونت، رادیکالکردن، قرار دادن مردم روبهروی یکدیگر و شکاف اجتماعی است.»
آجرلو میافزاید: «قبل از هر اقدامی، باید درباره نارضایتیهای اقتصادی و فرهنگی گفتوگو و آرای مختلف شنیده شود. منتها الان شرایط کشور ملتهب و همهمه است و صدایی شنیده نمیشود، بههمین خاطر شاید زمان مناسبی برای گفتوگو نباشد. نکته دیگری که بهنظرم وجود دارد این است که ما باید درمقابل حرفهایی که زده میشود، محتوا تولید کنیم یعنی باید ادبیاتی تولید شود که قابلیت اقناع نسل جدید را داشته باشد و از همه مهمتر کارآمد باشد.»
تعریف سازوکار برای هماندیشی
نکته حائز اهمیت دیگری که در این گفتوگو بر آن تاکید شد، عبور از هماندیشیهای سطحینگرانه است. شکی در اینکه هماندیشی و گفتوگوی علمی فیالنفسه راهگشاست، وجود ندارد اما این گفتوگوها زمانی نتیجهبخش و کارآمد میشود که سازوکاری داشته باشد. آجرلو در اینباره میگوید: «گفتوگو در اکثر مواقع نمایشی شده و شکل سمبلیک و نمادین پیدا کرده و جلوتر از این نرفته است. ما باید میان این مقوله و اجرا و همچنین سیاستگذاری رابطه ایجاد کنیم تا گفتوگو در سطح نخبگانی باقی نماند و بقیه مردم هم بتوانند در آن مشارکت داشته باشند. فرمولهای مختلفی وجود دارد که مردم باید حس کنند این فرمولها نتیجهبخش خواهد بود. یعنی شاهد این باشند که در همین موضوعات جزئی و صنفی مسالهشان حل میشود. به اینمعنا که در قدم اول حس کنند ظرفیت برای بیان مسالهشان وجود دارد و در قدم بعدی ظرفیت برای حل آن مساله در خود سیستم هست. استفاده از ظرفیت صداوسیما درچنین مقاطعی است که بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. صداوسیما باید این نقش را بهصورت حرفهای برعهده بگیرد. حالا من قصد ندارم وارد نقد صداوسیما شوم اما برفرض مثال اگر گفتوگویی شکل میگیرد، این گفتوگو نباید بهصورت غیرحرفهای انجام شود. نیاز بهبرنامهریزی براساس ایدهای دارد که بهنتیجهای منجر شود. اولین شرط گفتوگو آن است که شرایطی بهوجود بیاید تا دوطرف حرف یکدیگر را فهم کنند و حرف یکدیگر را بشنوند. حالا کمی که از این روزها بگذریم شاید به آن نقطه برسیم. البته بخشی از آن هم مرتبط با فرهنگ سیاسیمان است. قصد دارم در اینجا مثالی از آقای عباس میلانی بزنم. شخصی که مدعی روشنفکری است اما بهنظرم ایشان گونه جدیدی را بهوجود آورده و آن، چیزی تحت عنوان «روشنفکر لمپن» است. واقعا ادبیاتی که ایشان از آن استفاده میکند ادبیاتی تند و سخیف است. این ادبیات فضا را رادیکال کرده و شرایط گفتوگو را از بین میبرد. این تازه سطح روشنفکری است. زمانی که این آدم در این سطح چنین ادبیاتی دارد، شما دیگر نمیتوانید توقعی از سایرین داشته باشید. نتیجه آنکه در بخشی از اپوزیسیون شاهد سطح بهشدت نازلی هستیم. من برای مثال به ایشان اشاره کردم، بهعنوان کسی که ادعای روشنفکری و دانشگاهی بودن دارد، کاملا آن خصلتهای رادیکال چپگرایانهای که کمونیستها داشتند و ایشان هم قبل از انقلاب داشته همچنان حفظ کرده است. منتها آن موقع چپ کمونیست بوده، الان نمیدانم پیرو چه نهله فکریای است. اما همچنان آن ادبیات لمپنی را ادامه میدهد. این متاسفانه در فرهنگ سیاسی ما وجود دارد و در سطح روشنفکرانمان هم دیده میشود.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه میدهد: «متاسفانه بعضی از چهرههایی که مدعی انقلابیگری هستند نیز کمابیش از این ادبیات استفاده میکنند که شایسته نیست. بنای ما باید بر جذب حداکثری، آرامش دادن به جامعه، اقناع و کاهش دادن التهاب باشد. بنایمان بر توهین کردن نیست. برخی افراد مدعی انقلابیگری که اینچنین رفتار میکنند یا متوجه نیستند دارند چکار میکنند، یا میدانند و با هدفی این کار را میکنند که در هر دو حالتش واقعا قابل قبول نیست.»
او میافزاید: «بهنظرم گفتوگو میتواند جای خیابان را بگیرد. بهاین معنا که افراد بتوانند اقشار مختلف جامعه را نمایندگی کنند. علاوهبر اینها، مهمترین مسالهای که میتواند در این زمینه اثرگذار باشد کارآمدی است. کارآمدی میتواند این حس را به مردم بدهد که مسائل دارد حل میشود. آینده، آینده روشنی است. از نظر اقتصادی ضعیف نشدهاند. فکر میکنم در کوتاهمدت یا حتی میانمدت، مجموعه اقداماتی مثل تعیینتکلیف برجام، مثل همین گفتوگوهایی که به آن اشاره کردید، میتواند در این خصوص موثر باشد. با ادبیات کارآمدی ما باید مسائلمان را حل کنیم. مساله تورم، مساله محیطزیست، مساله شکاف طبقاتی، مساله بانکها و... مسائلی در جامعه، در سطح اقتصاد، آموزش و فرهنگ در جریان است که باید برای آنان تدبیر کنیم، چاره کنیم. محدودیت هم زیاد داریم که در سیاست طبیعی است. در سیاست باید باوجود محدودیتها و مقدورات بهترین تصمیم را گرفت. شما تصمیم را که در خلأ نمیگیرید. باتوجه به شرایط موجود باید تصمیم گرفت. بههمین دلیل فکر میکنم باید اینها را کنارهم قرار داد. نباید این موارد را از یکدیگر جدا کرد. علاوهبر این، با تاکید بر آن موردی که در ابتدا هم به آن اشاره کردم که بدون وارونه کردن واقعیت باید اقدام کرد. به این دلیل که بتوانیم بهخوبی تصمیم بگیریم. کار افراد دانشگاهی آن است که مساله را نه خیلی بزرگ کرده و نه خیلی کوچک کنند.»
آجرلو همچنین معتقد است: «درمقابل واقعیت براساس اعتدال و عدالت رفتار کنند. در سیاستگذاری، مواجهه یکطرفه با واقعیت ما را دچار مشکل میکند. کمااینکه جریان ضدانقلاب را هم چهل سال است که دچار توهم کرده. به این معنا که آنها هم هیچ درکی از واقعیت ندارند. نمونه اخیرش هم تصمیمگیری اتحادیه اروپا درباره آینده برجام بود. پارلمانشان گفت باید برجام را با ایران ادامه دهید که این نشان داد جریانات ضدانقلاب درکی از واقعیت ندارند.»
او در انتهای این بخش نتیجه میگیرد: «گفتوگوها باید به نتایج اجرایی و حل مساله برسد، مساله کارآمدی موردتوجه قرار گیرد و یکسری اقدامات کوتاهمدت و اصلاح رویهها هم اتفاق بیفتد. بهاین معنا که ما گاها نیازمند اصلاح رویهها هستیم و همچنین نیازمند آن هستیم که بیشتر از هرچیزی صدا و حرف مردم را بشنویم و با آن ارتباط برقرار کنیم. به جامعه هویت دهیم. آن جامعه احساس کند که مسائلش شنیده شده و برای حلشدن آن مسائل چاره میشود نه اینکه صرفا بدون اینکه اتفاقی بیفتد فهرستی از مسائل روی میز باشد.»
تاثیر اقدامات مثبت خارجی دولت بر داخل کشور
آجرلو همچنین در پایان به دیگر اقدامات موثر در فضای کنونی کشور اشاره میکند: «نکته مهمی که میبایستی درباره دولت به آن اشاره شود، پیگیری برجام است. یعنی در سطح سیاست خارجی، ما باید به یک اجماعی درباره مساله احیای برجام برسیم و برجام را تعیینتکلیف بکنیم. قبلا هم ما در اینباره صحبت کردیم که در این حوزه میشد اقدامات دیگری انجام داد که به تعیینتکلیف توافق هستهای سرعت بدهد. من قبول دارم که رویکرد این دولت نسبت به توافق هستهای، با دولت روحانی متفاوت است و عملا آن را به مساله اصلی سیاست داخلی تبدیل نکرده است و این یک اقدام کاملا مثبت است. اما بههرحال، فراموش نکنیم که باتوجه به شرایط جهانی و منطقهای کشور، دولت باید بهنتیجهرساندن توافق هستهای را در دستورکار خود قرار دهد. این اقدام شاید بتواند نقشی حداقلی و تسکیندهنده برای فضای اقتصادی کشور داشته باشد و بیش از هرچیزی ضدانقلاب را ناامید کند چون شما در همین فقره تبادل زندانیان سیاسی هم دیدید که اساسا دولتهای غربی و آمریکایی، ماکیاولیستی و منفعتگرایانه به موضوع نگاه کردند و فشارهای بینالمللی آنها در حد حرف بود و در عمل با ایران معامله کردند. درباره برجام هم چنین اقدامی میتواند رخ دهد؛ چراکه حرفها و تهدیدات آنها توخالی است و غربیها مایل به کار کردن با ایران هستند. چون آنها قدرت و توان ایران را میشناسند و این فضای منفی که آمریکا برای ایران درست کرده نمیتواند روی این موضوع تاثیر بگذارد.»