محمدرضا حاجی عبدالرزاق، خبرنگار:«از یک بازی تدارکاتی باید فقط پی به اشکالات برده و نقاطضعف را عنوان کنیم»؛ این مخلص کلام جلال چراغپور است که برخلاف خیلیها که برای خوشایند هواداران سعی میکنند خیالبافی کرده و رویافروشی کنند؛ همیشه با واقعیتها و فکتهای حقیقی درباره اتفاقات فوتبالی صحبت میکند. حالا هم او معتقد است که باید تمام وجودمان و قلبمان برای بازی با انگلیس بتپد و خدا خدا کند که در این دیدار اتفاقات دیدار با آلمان تکرار نشود. گفتوگوی «فرهیختگان» با چراغپور بعد از اردوی تیم ملی در اتریش و دستاوردهای آن را در ادامه میخوانید.
صحبت را از تفاوتهای تیم ملی دوران اسکوچیچ با دوران کیروش آغاز کنیم. چه تفاوتهای مشهودی از لحاظ فنی قابل درک است؟
در وهله اول باید ببینیم اصلا این سوال درست است؟ یعنی اینکه اصلا تفاوتی وجود داشته است؟ باید اول به این سوال پاسخ بدهیم که آیا تیم ملی ما با هر مربی دیگری هم میتواند متفاوت بازی کند؟ اصلا ظرفیت تفاوت در این تیم وجود دارد؟ بهطور مثال صحنهای که مرتضی پورعلیگنجی توپ را وارد دروازه خودی میکند، آیا اگر کیروش روی نیمکت نباشد و شما یا من یا هر کس دیگری مثل اسکوچیچ و ویلموتس روی نیمکت باشد؛ کیفیت بازیکنی مانند پورعلیگنجی تغییر میکند؟ اینها سوالات من هستند. یا آن توپی که محمدحسین کنعانیزادگان از درون دروازه و روی خط گل درآورد، اگر کیروش سرمربی تیم ملی نبود، از لحاظ کیفیت کاری برای این بازیکن تفاوتی داشت که بخواهد این آکروبات تکنیک را انجام بدهد یا ندهد؟ پس یک چیزهایی در تیم ملی وجود دارد که با هر مربی دیگری هم تکرار میشود و لاجرم همیشگی و به همین نحو است، در واقع هر مربی دیگری هم بالای سرش باشد همین است. یعنی گسست دفاعی ما با هر مربی دیگری هم به همین شکل است. شما ببینید حریف در بازی آخر چند شوت به سمت دروازه تیم ملی روانه کرد؟ چند بار از روی نقطه کرنر خطرساز شدند؟ یا در همین دیدار آخر مانه چند بار پاس خطرناک داد، تازه چندین پاس او در وسط زمین هم لو رفت و به خیر گذشت. با این حال چقدر راحت پاس میداد و چقدر راحت حرکت میکرد؟ سوال اصلی این است که اگر کیروش نبود و مثلا اسکوچیچ بود، آیا در میانه زمین بازیکنی مانند عزتاللهی باز هم آنطور ادا درمیآورد و بیرون میرفت یا به شکل دیگری رفتار میکرد؟ یا اصلا با هر مربی دیگری چه اتفاقی میافتاد؟
با همه این تفاصیل این سوال اصلی هم مطرح میشود که با کیروش روند رو به بهبود بوده یا خیر؟
در هر صورت این مسلم است که هر دو مربی دو تفکر متفاوتی دارند؛ یک مربی میگوید بزن زیرش و یکی میگوید نزن و یکی میگوید بلند بازی کن و یکی میگوید کوتاه؛ اما ظرفیت، گنجایش، میزان مهارت و خلاقیت در تیم ملی با هر مربی ثابت است و با تغییر مربی تغییر نمیکند. هرچند چیزهای دیگر در این بین مسلما تغییر میکند.
بهطور مثال چه چیزهای دیگری جز مسائل انگیزشی و روحی و روانی که موجب انسجام میشود، میتواند تغییر کند؟
این که منظورتان از این مسائل چیست را بهطور دقیق نمیدانم. اگر منظورتان مسائل متافیزیکی است که این مسائل بر میگردد به درون خود فرد که به چه چیزی معتقد است؟ کسی که به هیپنوتیزم معتقد نیست را هم تا ابد بکشی و زنده کنی، به خواب مصنوعی نمیرود. باید در درون سلولهای مغزیاش به خواب مصنوعی اعتقاد داشته باشد که برایش این اتفاق بیفتد و دکتر بتواند او را هیپنوتیزم کند. برای همین در ابتدای کار از طرف میپرسند که اصلا به این مسائل اعتقاد داری و اگر شما پاسخ منفی بدهید اصلا خواب مصنوعی برایتان اتفاق نمیافتد. دیگر از این موضوع پیچیدهتر داریم؟ حالا برسیم به مباحث دیگر که شاید خیلیها اصلا به آنها اعتقاد نداشته باشند.
تحلیل شما از تفاوتهایی که بهوجود آمده است، چیست. چه چیزهایی در این مدت تغییر کرده است؟
چیزهایی که عوض میشود مربوط میشود به دانش مربی، در واقع دانش بازی که در نزد مربی وجود دارد. اگر یک مربی سطح دانش و سطح سواد پایهاش در حد دکترا باشد و یک مربی دیگر در حد فوقدیپلم؛ در صورتی که فرضا از این دو مربی انشای ادبی بخواهیم، آیا این دو مدل انشا که یکی توسط دکترای ادبیات نوشته شده و دیگری که توسط فوقدیپلم ادبیات نوشته شده است، به یک شکل و یکجور است؟ وزن و قافیه و زیبایی و جملهبندی آنها یکجور است؟ قطعا اینطور نیست. در فوتبال هم همین فلسفه جریان دارد. وقتی یک مربی خلاق، باسواد، نوآور و تقلیدناپذیر برای این دهه را بالای سر تیم ملی یک کشور میگذارید با وقتی که یک مربی دیگری که سالها اینجا بوده و الان هم سالها پیرتر شده و در اوجش حرکت رو به جلوی مثبت آماری نداشته را بر میگردانید؛ آیا توقع دارید در این وضعیت معجزه اتفاق بیفتد؟ البته ما معجزه معکوس هم دیدهایم. کسی که همه چیزش را دیدهایم انتظار داریم اینبار با او معجزهای بشود؟ الان هم که دوباره همه یارانش را جمع کرده و برگردانده است. البته تیمی که بازیکنانش ده سال در کنار هم بودهاند قطعا روان بازی میکند و همدیگر را خوب پیدا میکنند اما وقتی به آنها فشار میآید آنجا میبینید که دیگر این روان بودن هم خیلی به کار نمیآید. مگر میشود هافبک وسط یک تیم 35 ساله باشد؟ معلوم است در این صورت فشار روی یک بخش دیگر بیشتر شده و بازیکن جوانتر میگوید قلوهگاهم درد گرفت! یا تک به تکهایی که میدهیم یا موقعیتهای سه به یک یا سه به دویی که به نفع حریف حاصل میشود یا همین گل به خودی یا توپی که مدافع از روی دروازه بیرون میکشد. بنابراین چنین اتفاقاتی میافتند.
نکات امیدوارکنندهای که باعث میشود تا مردم در جامجهانی با امیدواری بیشتری بازیهای تیم ملی فوتبال ایران را دنبال کنند چه مسائل و نکاتی هستند؟
شما مصاحبههای مربیان بزرگ را نگاه کنید. برای هر مقطعی پروژههای مرتبط با همان مقطع ایجاد میشود. الان ما در پروژه بازیهای تدارکاتی و اردوی تدارکاتی برای آمادهسازی هر چه بهتر حضور در جامجهانی هستیم، چرا پروژهای که ما داریم تعریف میکنیم، از تلویزیون گرفته تا کارشناسان امر میگویند ما از دو بازی مقابل اروگوئه و سنگال 4 امتیاز کسب کردیم؟ این صحبت اصلا یعنی چی؟ مگر بازی دوستانه امتیاز دارد و از کی امتیاز دارد که ما نمیدانیم؟ چه چیزی باعث میشود که یک کارشناس در تلویزیون از یک برد و یک مساوی در بازی دوستانه بگوید ماحصل آن 4 امتیاز بوده است؟! چرا گوینده تلویزیون میگوید دستاورد خوبی از اردوی اتریش به دست آمده چون از 2 بازی 4 امتیاز کسب کردیم؟ یکی به آنها بگوید آخر مرد حسابی این پروژه برای امتیازگیری نبوده و این حرفها اصلا معنایی پیدا نمیکند. شاید برخی خوابنما شده باشند. اینها بازیهای تدارکاتی هستند و امتیازگیری در آن اصلا معنایی ندارد. بروید ببینید تیمهای دیگر با بازیهای تدارکاتی چه برخوردی میکنند؟ آنها نقاط ضعف و مشکلات خود را حل میکنند. همه وجودشان را برای بردن نمیگذارند و همه دستشان را رو نمیکنند اما ما دو بازی کردیم که طی آن همه دستمان رو شده است. حتی تعویضهایی که قرار است انجام بدهیم را هم حریفان حفظ شدهاند. ای کاش کادر فنی یک مقدار اسرار تیم را پیش خودشان حفظ میکردند. این در حالی است که تیم ملی از دیدگاه برخی همه وجودش را گذاشت تا از دو دیدار تدارکاتی 4 امتیاز به دست بیاورد! این 4 امتیاز را میخواهد چه کار و اصلا به چه کاری میآید؟ شاید من متوجه نمیشوم و این اساتید درک بهتری دارند؟
در هر صورت این وضعیتی که الان وجود دارد و تا کمتر از دو ماه دیگر باید با کیروش عازم قطر شده و اولین دیدار خود را با انگلیس انجام بدهیم. در گروه سختی هستیم که از لحاظ سیاسی هم برایمان حائز اهمیت است. نمی خواهید یک مقدار امیدوارکنندهتر صحبت کنید؟
اولا میخواهم بگویم که یک سری مباحث واقعیت هستند و باید این مسائل را در این فرصت عنوان کرد. یک سری هستند که با توهم و ایجاد توهم و حرفهای غیرواقعی میآیند و یک سری انتظاراتی را در جامعه طرفداران فوتبال ملی درست میکنند که اگر این حرفها را در تنهایی به آنها بزنید در پاسخ میگویند نمیشود واقعیت را گفت و باید به مردم یک چیزی گفت که مثبت باشد. اما من میگویم بیاییم و یک جور دیگر فکر کنیم. اینطور فکر کنیم که ما ظرفیتمان این است که واقعیتها را ببینیم و بترسیم اما باید قلبمان برای روز بازی و شروع مسابقه با انگلیس بتپد. شما حتما بازی انگلیس مقابل آلمان را دیدهاید که چطور انگلیس 2 بر صفر عقب بود و کامبک زد و 3 بر 2 جلو افتاد؟ هرچند اگر گلر انگلیس آن اشتباه را نمیکرد شاید بازی را هم میبرد. این انگلیسیها همیشه گلرهای خامی دارند و مطمئن باشید اگر گلر آلمان یا هر کشور دیگری بود، توپ به همین راحتی از دست و پایش در نمیآمد که در ریباند تبدیل به گل شود! به این موضوع هم کاری نداریم اما دیدید که چطور نتیجه 2 بر صفر تبدیل به 3 بر 2 شد؟ مگر حریف انگلیس، تیم ملی آلمان نبود؟ خدا میداند که در بازی با ایران چه اتفاقاتی خواهد افتاد. به شخصه وقتی این صحنهها را دیدم از خدا خواستم تا چنین اتفاقاتی در 15 دقیقه یا 20 دقیقه ابتدایی بازی بر سر ما نیاید. الان شما معتقدید که مثلا خدا نکند چنین بلایی سر ما بیاید را نباید بگویم، چون مردم شاید بترسند؟ اما من معتقدم بهتر است که آماده باشند و بترسند تا اینکه من نوید چیز دیگری بدهم.
در هر صورت واقعیت یک روی سکه هست و مسائل امیدوارکننده روی دیگر آن.
در این دو بازی که انجام شد، برای بازی با انگلیس هیچ نکته امیدوارکنندهای برای مقابله با این تیم ندیدم. البته این موضوع با تحلیل و آنالیز بازی متفاوت است و میتوان به نکات آماری و مثبت و منفی این دیدارها که در اردوی اتریش برگزار شد، اشاره کرد؛ این در حالی است که از یک بازی تدارکاتی باید فقط پی به اشکالات برده و نقاط ضعف را عنوان کنیم. با این تفاصیل اشکالات تیم ملی هنوز سرجایش است. گسستگی و شکستگی دفاع تیم ملی هنوز هم به شکل سابق است. تازه آن زمان پژمان منتظری هم بود اما امروز این بازیکن هم نیست. بقیه بازیکنان در خط دفاعی همانها هستند هرچند روزبه چشمی هم دعوت نشده است. نکته قابل توجه اینکه در جام ملتهای آسیا کیروش با شش نفر خط دفاعی، هشت مدل خط دفاعی را امتحان کرد و در هر بازی زوجهای متفاوتی به همراه مدافعان کناری متفاوت به میدان رفتند. مدام این زوجها دو نفر، دو نفر تغییر میکردند و روراست بگویم که الان هم همان نوع رفتار را از کیروش شاهد هستیم. در واقع شاهد همان مشکلات دفاعی همچنان هستیم و جالب اینکه همان نفراتی که سه سال پیش بودند را هنوز دارد و یک نفر هم به آن اضافه نشده است تازه این نفرات هم آزمایش خود را در خط دفاعی زمانی که پنج سال جوانتر بودند پس دادهاند.
پس چطور میگویند سیستم دفاعی تیمهای کیروش مقتدر و قوی هستند؟
کیروش سیستم دفاعی درست نمیکند بلکه تراکم دفاعی ایجاد میکند. این دو مقوله با یکدیگر متفاوت هستند و نباید آنها را با یکدیگر قاطی کرد. سیستم دفاعی لایه لایه است اما در تراکم شما به همه میگویید به عقب بیایند. تراکم دفاعی فشرده با سیستم دفاعی فشرده با یکدیگر خیلی فرق دارد و در تراکم هر اتفاقی میتواند رخ بدهد.