عاطفه جعفری، خبرنگارگروه فرهنگ: کتاب و خاطرات در حوزه دفاع مقدس زیاد منتشر شده است، اما در این صفحه میخواهیم در مورد کودکانونوجوانان صحبت کنیم. نوجوانانی که نسل دهه 90 هستند و تولید محتوای فرهنگی برای آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است. هفته دفاع مقدس شروع شد و وارد 42 سالگی بازخوانی خاطرات جنگ شدیم. در این سالها باید کارهای ویژهای برای نسل جدید تولید شده باشد اما همچنان اثر قابلاعتنایی در این حوزه به بازار نشر نیامده است و این نسل آشنایی کمی با داستانهای هشتساله جنگ و دفاع مقدس دارند. در صفحه امروز سعی کردیم از دلایل این اتفاق بگوییم و درکنارش تعدادی از آثار مشهور این حوزه را برای نسل جدید و کودکانونوجوانان امروز معرفی کنیم.
چرا باید برای کودک و نوجوان قهرمان بسازیم
همه ما میدانیم عوامل متعددی در تربیت موثر است اما یکی از مهمترین آنها داشتن الگوی مناسب و قرار گرفتن در محیطهای آموزشی مناسب و از سوی دیگر دریافت خوراک فکری مطلوب است. اگر کودکی نخستین الگو و قهرمان زندگی خود را در خانواده پیدا نکند، در مدرسه بهدنبال آن میگردد و اگر باز هم به نتیجه نرسد در محیطهای دیگر و آنقدر بهشکلی حتی ناآگاهانه بهدنبال این الگو خواهد بود که بالاخره با یکی از آنها به همذاتپنداری برسد؛ نکته قابلتوجه اینکه امروز با توجه به گسترش تکنولوژی بسیاری از نقشها جایگزین شده و با در نظر گرفتن گستردگی فعالیتها در محیط مجازی، وظیفه تربیت کردن حتی به این محیطها نیز تسری یافته و از این جهت است که کشورهای مختلف بهدنبال آن هستند که این محیط را متناسب با سنین افراد طراحی و خوراک مناسبی در آن عرضه کنند.
ما قهرمانان زیادی داریم که میتوان با پرداختن به زندگی آنها و معرفی درست برای کودکونوجوان برایشان الگوسازی کرد. یکی از پدیدههای مهمی که فکر و ذهن نویسندگان معاصر را بهخود معطوف داشته و خالق نوعی ادبیات در کشورمان شد، پدیدهای به نام «دفاع مقدس» بود که از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۷ رخ داد. پدیده دفاع مقدس صرفنظر از اینکه میتواند بهتنهایی کتاب قطوری از دایرهالمعارف انقلاب اسلامی باشد و بهعنوان زیرمجموعهای از آن قرار گیرد، دارای آنچنان غنا، شور، نشاط، بالندگی، حوادث، رویدادها و رخدادهای عبرتآموز تاریخی، اسلامی و انسانی است که خود بهعنوان یک جریان فکری در ادبیات جا باز کرده و در تقسیمبندی ادبیات معاصر ما برای آن نوعی امتیاز و برجستگی قائل شدهایم. لذا اینک ادبیات دفاع مقدس در همه زمینهها ازجمله شعر، داستان، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه، قطعات ادبی، مقالات تحلیلی، توصیفی، تمثیلی، انتقادی و... حرفهای تازهای برای گفتن دارد که در کمتر پدیدهای این گستردگی را میبینیم.
ادبیات دفاع مقدس بهنوعی در میان ادبیات گذشته و معاصر الگوپرداز و الگوساز است که این معنا هم در محتوا و هم در ساختار قابلاثبات است. بدین معنا که ادبیات دفاع مقدس توانست با شکستن قواعد و مقررات دست و پاگیر آثار ادبی که منتهی به ایجاد محدودیت برای نویسندگان متون ادبی میشد، از دو عنصر زمان و مکان نهایت بهرهبرداری را داشته باشد و با تلفیق و مقایسه یا گریز از ساختارهای رایج، بهنوعی نوآوری و خلاقیت دست پیدا کند و الگوهای مناسبی را هم در محتوا، هم در تکنیک ارائه دهد. این تغییر و الگوسازی و الگوپردازی در نحوه نگارش و زبان ادبی شعر، نمایش، داستان بهخوبی هویداست، حتی در خلق الگوهایی که بهعنوان قهرمان یک شعر یا یک داستان یا رمان مدنظر است با ابتکارات ویژهای ارائه میشود که ما این نوع الگوپردازی را جز در حماسههای صدر اسلام و حماسه عاشورا نمییابیم. برای همین است که هم خوانندگان و هم نویسندگان برای شخصیتهای خلقشده در این آثار تقدسی غیرقابلانکار قائل هستند. تصویری که از شهید چمران، شهید باکری، شهید صیادشیرازی در شعر، داستان، خاطره و رمان خلق میشود، تصویری دوبعدی است که هم الگوپردازی و هم الگوسازی میکند، اگر قصوری در بیان الگوسازی باشد متوجه الگو نمیشود وگرنه در جریان ادبیات دفاع مقدس این مهم بهوضوح مشهود است که این الگوها در اذهان عمومی، همان الگویی است که نویسنده قصد انتقال مفاهیم را داشته است.
برای بچههای کارون
کتاب «بچههای کارون» نوشته احمد دهقان است. این کتاب درباره اشغال و آزادسازی خرمشهر از نگاه چند نوجوان است که در کنار رود کارون در سنگر نیروهای ایرانی به سر میبرند و شرح ماجراهایی است که در زمان جنگ بر آنها رفته است. نویسنده بچههای کارون در این رمان تلاش کرده از چشماندازی متفاوت به جنگ نگاه کند، بهطوریکه برای گروه سنی نوجوان جالب و جذاب باشد. راوی از آنجا آغازگر داستان میشود که نوجوانی با وساطت مادرش به میدان نبرد میآید. گویی تا پیش از آن در آشپزخانه بوده و فرماندهش او را در صورت تخطی به آشپزخانه برخواهد گرداند اما نوجوان قصه تلاش خود را میکند تا در پستها و امور محوله دقیق باشد. هرچند گاهی شیطنتهای نوجوانانه که خاص این گروه سنی است، سروگوشش را مشغول به سویی میکند. این اثر از مقطع اشغال خرمشهر شروع میشود و در مقطع آزادسازی آن به پایان میرسد. در این کتاب قهرمان قصه پسرک نوجوانی است در منطقه خرمشهر که با گروهی از رزمندگان در تدارک حمله برای آزادسازی این شهر است. نوجوان اما در این فضا از شور و حرارت نوجوانی غافل نیست و شیطنتهای قابلتوجهی دارد. وجه دیگر از شخصیت او در رابطه عاشقانهاش با مادرش که در پشت جبهه در کار امداد به رزمندگان است خلاصه میشود. نویسنده در این کتاب نیمنگاهی هم به طنز دارد وشخصیتهایی طناز و شوخ ماجراها را پیش میبرند.
فرزند ایرانیم
کتاب «فرزندان ایرانیم» مجموعه طنز داستانی روایی است که در 60 سکانس داستانی آورده شده است. این کتاب توسط داود امیریان نوشته شده و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. کتاب فرزندان ایرانیم با معرفی نویسنده آغاز میشود و آرام وارد صحنههای داستانی طنزآلود امیریان میشود. این کتاب دربردارنده مجموعهای از داستانهای طنز کوتاه با حالوهوای جنگ و دفاع مقدس است. فرزندان ایرانیم خاطرات خود امیریان است؛ خاطرههایی از دوره آموزش زمان جنگ. او این خاطرات را با زبان طنز نوشته؛ امیریان، همه آثارش را اینطور مینویسد. او با استفاده از طنز کلام و موقعیت، تلخترین روایتها را خواندنی و جذاب میکند و بهویژه در این اثر، فضای خشک و خشن جنگ را برای مخاطبان نوجوان خواندنی و شیرین میکند. خاطرات شیرین و خواندنی یک بسیجی از دوران آموزشی در پادگان 21 حمزه سیدالشهدا و در زمان جنگ ایران و عراق، همان است که فرزندان ایرانیم نام گرفته است. این کتاب برای گروه سنی نوجوانان و با زبانی داستانی نوشته شده و در 60 فصل متن و یک فصلنامهها تدوین شده است. شرح دوران کودکی، دستکاری شناسنامه برای اعزام به جبهه به علت کمی سن، خاطرات تلخ و شیرین دوران آموزشی درکنار دیگر افراد اعزامی که اکثرا هم سنوسال وی بودهاند، خشم شب و دستپاچگی بچهها و پدید آمدن لحظات بهیادماندنی، حضور در کلاسهای عقیدتی، غافلگیری و خلعسلاح نگهبانان توسط مسئولان گروهانها و درگیری با مسئولان توسط بچههای آسایشگاه طی یک برنامه از پیش تعیینشده، تنبیهها و تشویقها و... محتوای این خاطرات را دربرمیگیرد.
خانهای روی شیشه
«خانهای روی شیشه» عنوان کتابی از شهرام شفیعی است که از زاویه جنگ از دید ضربدر سفید روی شیشه یک ساختمان به موضوع دفاع مقدس میپردازد. این کتاب داستان کوتاهی است که برای گروههای سنی «ب» و «ج» نوشته شده است. داستان درباره علامت سفیدی است که بهصورت ضربدر روی شیشه ساختمان تازهسازی در یکی از شهرهای جنوبی کشور کشیده شده است. این علامت با شروع جنگ راهی سفر میشود و یکچند باند سفیدی میشود برای دست مجروح یک رزمنده؛ سپس ضربدری قرمز از خون رزمنده میشود برای پوشاندن نوشتههای دشمن بر روی دیوار و سرانجام ضربدری میشود روی شیشه برای جلوگیری از خرد شدن و ریختن شیشه بر سر دیگران. در بخشی از این کتاب آمده است: «نخل بلند کمی فکر کرد، بعد گفت: «نگاه کن، عکس من افتاده توی شیشه پنجره. میتوانی روی شاخههای عکسم بنشینی.» علامت سفید، خیلی خوشحال شد. او بالا رفتن از نخلهای بلند را خیلی دوست داشت. از صدای رودخانه و باد ملایم و بوق «لنج»ها هم خوشش میآمد. شما میدانید کار علامت سفید چه بود؟»
محله حاجی
کتاب «محله حاجی» نوشته بهناز ضرابیزاده، درباره دو نوجوان است که در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب در همدان زندگی میکنند. نویسنده در این کتاب علاوهبر روایت ماجراجوییهای این دو به نقش پررنگ حاج ملاعلی همدانی در مهمترین اتفاق تاریخ معاصر ایران میپردازد و حواشی وفات وی را بهتصویر میکشد. در کتاب محله حاجی داستان در همدان رخ میدهد و داستان دو نوجوان در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب را بیان میکند؛ سالهایی که همه مردم درگیر تلاشهای شبانهروزی و مقاومت برای پیروزی انقلاب بودند. در این بحبوحه داستان زندگی دو نوجوان که درگیر انقلاب و اعتراضات در شهر همدان میشوند، بیان شده است. همچنین وقایع مهم مانند فوت حاج ملاعلی همدانی و دیگر حوادث مهم و سازنده درخلال داستان روایت میشود. ملاعلی همدانی هم یکی از چهرههای محبوب مردم همدان است که نسلهای بعد از نسل انقلاب هم به او علاقه دارند. احساس شده درباره شخصیت او در حوزه نوجوانان و بزرگسالان کار زیادی انجام نشده است. زمان رحلت او همزمان با حوادث انقلاب بود و حتی مراسم تشییعجنازهاش هم تبدیل به یک تظاهرات ضدحکومتی شد و چند نفر از مردم هم در آن تظاهرات شهید شدند. درواقع خواننده با خواندن این کتاب این فرصت را دارد که دو نوجوان همدانی را در کوچه پسکوچههای همدان همراهی کند و زمانی که این دو درگیر انقلاب و تظاهرات میشوند او هم اتفاقات سالهای نزدیک به انقلاب را از منظری دیگر بخواند و به جایگاه ملاعلی همدانی در هدایت مردم بیشتر پی ببرد.
سفر به جنوب
کتاب «سفر به جنوب»، گفتوشنودی با چند نوجوان رزمنده نوشته محمدرضا سرشار در قالب گزارشی داستانی سعی بر این دارد تا ایمان، مقاومت و اتحاد نوجوانان در جنگ تحمیلی را به تصویر بکشد. محمدرضا سرشار در سفرش به جنوب در سال 1365 تصمیم گرفت تا آنچه را که دیده در قالب یادداشتهایی کوتاه گردآوری کرده و این بار جنگ را از منظر نوجوانان به رشته تحریر درآورد. شما در این کتاب با شخصیتهای بسیاری روبهرو خواهید شد. افرادی که مدرسه را رها کرده تا بتوانند در جبهههای جنگ خدمت کنند. این کتاب با توصیف درست فضا و موقعیت نوجوانان بسیجی در حقیقت میخواهد تا از زمان اعزام این نوجوانان به جبهه بگوید. کسانی که به گفته خود با رفتن به جبهه لطمهای به ادامه تحصیلشان وارد نشده و حتی از امتحانات خود عقب نیفتادهاند. به گفته محمدرضا سرشار این نوجوانان بزرگترین کارها را کرده اما حاضر نیستند تا در رابطه با آنها لب به سخن بگشایند. چراکه اصلا فعالیتهای خود را مهم نمیدانند و این بزرگترین معضل نویسنده در این مصاحبه با آنان است. محمدرضا سرشار در ادبیات کودک و نوجوان ما جزو نویسندگان برجسته محسوب میشود. او در این کتاب سعی دارد تا از نوجوانانی بگوید که بدون هیچ ادعایی جان خود را در دست گرفته و به جبهه رفتهاند. نوجوانانی که قطعا در جنگ تحمیلی کم نبودهاند. در بخشی از کتاب سفر به جنوب گفتوشنودی با چند نوجوان رزمنده را میخوانیم: «یک هفته از سفرمان به جنوب گذشته است. برایتان گفتم که در این مدت، به کجاها رفتهایم. اشاره کردم که سفری هم به آرامگاه شهدای هویزه داشتیم. آنجا، گرداگرد آرامگاههای عدهای از این عزیزان، بنای زیبا و باشکوهی ساختهاند: چیزی بین امامزاده و مسجد. نمای داخل، با کاشیهای نقشدار نیلیرنگ تزئین شده است. یک طرفش هم در شمال غربی حیاط در باغچهای نهچندان بزرگ، گندم کاشتهاند؛ که طلایی شده و رسیده است.»
بچه محله جلالی
کتاب «بچه محله جلالی» به قلم داوود بختیاری دانشور جلد هفدهم از مجموعه «قصه فرماندهان»، روایتی است داستانگونه از زندگی فرمانده شهید علیرضا ماهینی در دوران جنگ عراق علیه ایران که با بیانی ساده و روان به رشته تحریر درآمده است. هنگامی که میخواهید سرزمینی را بهتر بشناسید باید ابتدا قصه زندگی آدمهایش را بخوانید. اگرچه صفحهبهصفحه تاریخ شرح حماسههای مردم ایران است. اما شاید این مردم هیچ دورانی را مانند سالهای دفاع مقدس تجربه نکرده باشند. انگار در این دوران فرماندهان به تنها چیزی که فکر نمیکردند پاداشهای دنیوی بود. آنها که نه مدالی به سینه داشته و نه حرفهای عجیبوغریب میزدند گاه تا آخرین لحظات زندگی برای عدهای ناشناس باقی میماندند. مجموعه قصه فرماندهان، قصه واقعی مردان پارسا و شجاع سرزمین عزیزمان ایران است. کتاب «بچه محله جلالی» شامل عناوینی مثل «تولد»، «دوست سرباز من»، «گروه 22 نفره»، «محاصره»، «برگه مرخصی»، «اسیر» و «عکس» است که هر کدام از این سرفصلها به قسمتی از زندگی و شخصیت ﺷﻬﻴﺪ علیرﺿﺎ ماهینی فرمانده گردان یاسوج در عملیات چذابه از تولد تا شهادت پرداخته است. شهید علیرﺿﺎ ماهینی، سال 1335 در یکی از محلههای جنوبی بوشهر در محله جلالی متولد شد. دیپلم فنیاش را از دبیرستان فنی حاج جاسم بوشهری گرفت و در نهایت در دانشگاه علموصنعت تهران پذیرفته شد. فصل اول این کتاب با نام «تولد» درباره تولد، تحصیلات و نوع زندگی ﺷﻬﻴﺪ علیرﺿﺎ ماهینی اطلاعات مختصری ارائه میدهد. در ادامه تصمیم ﺷﻬﻴﺪ ماهینی به ورود به جبهه، اتفاقات جبهه، انصراف رزمندهها از رفتن به مرخصی، به اسارت گرفتن سربازان عراقی و ... دستمایههایی برای ترسیم ادامه داستانهای این اثر فاخر است.
روایتی ساده از ماجرایی پیچیده
کتاب روایتی ساده از ماجرایی پیچیده نوشته ابراهیم حسنبیگی، برههای از تاریخ را روایت میکند که بیانگر ظلم، ستم، بیعدالتی و در یک کلمه استکبار برای نوجوانان امروزی است. این رمان روایتی ساده از پسر نوجوان شانزدهساله ترکمنی به نام الیاس است که عاشق دختر خان روستا صفورا میشود و در ذهنش به ازدواج با او فکر میکند. این عشق نافرجام خیلی زود به نفرت و حس انتقام تبدیل میشود. نوچههای خان، یوسف برادر الیاس را میکشند و عزا و ماتم جای عروسیاش را میگیرد. بعد از این اتفاق و در بحبوحه ماجراها و مبارزات قبل از انقلاب، الیاس مدام به فکر راهی است تا انتقام خون برادرش را بگیرد. کینه او از خانواده خان باعث کمرنگ شدن عشقش به صفورا میشود. قصه الیاس در این کتاب روایتگر زمین، خان و رعیت به همراه ظلم، ستم و عشق نافرجام اوست. این رمان با بیان داستان زندگی الیاس و خانوادهاش سعی دارد به مفاهیم مهمتر و عمیقتری مثل عدالتخواهی برای نسل امروز بپردازد. نوجوانان با این کتاب همراه شخصیت اصلی نوجوان شده و از میان ماجراهایی عجیب میگذرند که متعجب و شگفتزدهشان میکند. از اتفاقات داخل مدرسه که موجب دردسر میشود تا زندان ساواک و از خانه خان تا سفارتخانه آمریکا.
مهاجر کوچک
کتاب «مهاجر کوچک» نوشته محمدرضا سرشار، روایتی واقعی از زندگی پسری نوجوان به نام عباس است که پدرومادرش را در جنگ از دست داده. این داستان به نوجوانان میآموزد که چگونهتنها و بیپشتیبان در برابر مشکلات ایستادگی کرده و با سعی و تلاش نتیجه کارهایشان را ببینند.
از جمله جوایز بسیاری که این اثر فاخر دریافت کرده، میتوان به جایزه لوح زرین، دیپلم افتخار اولین جشنواره کتاب کودک و نوجوان، جایزه نخست اولین سمینار بررسی رمان جنگ در ایران در بخش نوجوان و نیز کتاب برگزیده دومین جشنواره ادبی اشاره کرد.
محمدرضا سرشار بهصورت اتفاقی عباس را در اداره آموزش و پرورش همراه با مردی به نام محمد میبیند که تلاش میکند پس از گذشت 7 ماه از سال تحصیلی، عباس را در یکی از مدارس ثبتنام کند. او بچه خرمشهر است و پدر و مادرش را در جنگ از دست داده و حالا با خانواده محمد آقا زندگی میکند. این اتفاق باعث آشنایی سرشار با عباس میشود. او با عباس دوست شده و از او میپرسد کتاب داستان میخواند؟ عباس وقتی متوجه میشود که سرشار نویسنده کتاب «اگر بابا بمیرد» است دیگر با او غریبی نمیکند. سرشار در کتاب «مهاجر کوچک» با استفاده از راوی اول شخص به بیان سرگذشت عباس پرداخته است و قصه را با دو روایت به پایان میبرد؛ راوی اول خود نویسنده و راوی دوم عباس است و به بیان خاطرات خود میپردازد. محمدرضا سرشار سرانجام با پیگیری داستان زندگی عباس دست به قلم برده و آن را مینویسد.
قمقمه آب
کتاب «قمقمه آب» نوشته ابراهیم حسنبیگی با تصویرگری مهدی نوری از سوی انتشارات محراب قلم از دیگر آثاری است که برای گروه سنی «ب و ج» منتشر شده و به موضوع جنگ از نگاه یک کودک ساکن خرمشهر میپردازد. این کتاب تاکنون به دو زبان انگلیسی و ترکمنی ترجمه شده است. حسنبیگی در این کتاب داستان دختری را بیان میکند که با ورود به دنیای نقاشیهایش میتواند زمانهای گوناگونی را طی کند و از جایی به جای دیگر برود و حوادث نادیده زیادی را از نزدیک ببیند. در نخستین کتاب از مجموعه مذکور فاطمه تصمیم میگیرد عکس پدرش را که در لباس بسیجی در کنار مسجد خرمشهر گرفته، نقاشی کند. فاطمه در گوشه عکس پدر، یک قمقمه میبیند، او قمقمه را برمیدارد و پر از آب میکند سپس به دنبال صاحبش میگردد.