تبیین نظری بر پدیده‌ای معجزه‌گون و معجزه‌آسا
به بیان رهبری «حقّا و انصافا باید گفت حادثه‌ اربعین، این پیاده‌روی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک پدیده‌ معجزه‌گون و معجزه‌آسا است.
  • ۱۴۰۱-۰۶-۳۰ - ۰۱:۴۵
  • 00
تبیین نظری بر پدیده‌ای معجزه‌گون و معجزه‌آسا
اربعین؛ رخدادی بزرگ‌تر از وانموده‌ها
اربعین؛ رخدادی بزرگ‌تر  از وانموده‌ها

جعفر علیان‌نژادی، دانش‌آموخته علوم‌سیاسی: گفته می‌شود که برای پدیده‌شدن یا رخدادگونه ‌شدن امری در عصر جدید، انسان به خودی‌خود باید بتواند آن را بسازد. موضوع یا امری که قرار است، جلوه رخدادگونه داشته باشد، نمی‌تواند خارج از قدرت انسان به‌وجود بیاید. در واقع گویا همه‌چیز یا قابل ساختن است، یا قابل کنترل‌کردن. در واقع به‌نظر می‌آید شاید چیزی نمانده باشد که انسان نتواند آن را بسازد، یا برآن غلبه پیدا کند یا نتواند آن را کنترل کند. اگر یک مدعی پیدا شود که ادعا کند، چیزهایی هست که نمی‌توان آن را ساخت یا بر آن غلبه پیدا کرد، قاعدتا با این نگاه، یا آن چیزها باید ساختگی باشند که مورد توجه مدعی قرار نگرفته یا چیزهایی هستند که غیرقابل اعتنا هستند. در هرصورت برای انسان امروزی باید همه‌چیز قابل ساختن و پرداختن باشد.
طبیعتا، همین رخداد تصنعی، نمی‌تواند مانند روال عادی روزمره زندگی افراد باشد. باید ویژگی‌ای داشته باشد، یعنی بتواند یک خرق عادتی بکند، طوری که برای افراد غیرمنتظره جلوه کند. در خیلی جاها می‌تواند حتی جرقه‌ای باشد برای عبور افراد از هاله عادت و تکرار روزمره. به هرحال حساسیت و جذابیتی باید باشد تا توجهی جلب شود. شاید واقعیت‌های روزمره به خودی‌خود نتواند چنین رخدادگی را ایجاد کند. حتی اگر فی‌المثل تصادفی یا اتفاقی ناگوار برای فردی در خیابانی رخ‌دهد، شاید میزان تاثیر آن فراتر از افراد حاضر در آن خیابان یا اعضای خانواده آن فرد، نرود. روزانه به میزان زیادی از این دست تصادفات و حوادث رخ‌می‌دهد، و این هم تقریبا به یک عادت زندگی شهری تبدیل شده است.
باید چیزی باشد که هم حساسیت بیشتر را برانگیزاند هم افراد زیادی را بتواند جذب خود کند. این روزها بسیاری از نهادهای دولتی یا شرکت‌های خصوصی از اصطلاح «رویداد» برای چنین جلب توجهی استفاده می‌کنند. استراتژی «ایونت مارکتینگ» (بازاریابی رویداد) برای شرکت‌های تبلیغاتی به همین منظور معنادار شده است. مواردی از این‌دست، نشان می‌دهد که چرا انسان عصرحاضر، تمایل به ساختن همه‌چیز، حتی رخدادها و پدیده‌ها را دارد. تمایل به ساختن رخدادها، فارغ از خصوصیت حساسیت‌برانگیز و جذب‌کننده، ریشه در میل سرمایه اندوزانه بشر امروزی دارد. چه سرمایه مالی، چه سرمایه اجتماعی. جلب منافع مادی و اجتماعی می‌تواند یکی از مهم‌ترین اهداف برای ایجاد رخدادهای این‌چنینی باشد.
پس معلوم شد، توانایی بشر در ساخت رخداد‌ها یا پدیده‌ها در ارتباط مستقیمی با تبدیل‌کردن یک امر به چیزی مصرفی است. نه‌فقط مصرفی به‌منظور ارضای نیازهای اصلی انسان، بلکه تامین خلاجذابیت و حساسیت. یکی از بهترین راهنمایی‌ها، برای درک توانایی بشر امروز در ساخت رخداد یا پدیده، تبارشناسی‌ای است که بودریار از مقوله مصرف در کتاب «نظام ‌اشیا» ارائه داده است. در ابتدا اشیا دارای ارزش مصرفی بودند، یعنی هر فرد انسانی از دیدن لباس به دلالت پوشیدن نائل می‌شد. در ادامه اشیا دارای ارزش مبادله‌ای شدند، یعنی با مشاهده لباس به دلالت گران یا ارزان بودن آن رهمنون می‌شود، سپس به‌زعم بودریار اشیا دارای ارزش نمادین شدند، یعنی فرد با مشاهده لباس تن افراد به دلالت شأن اجتماعی فرد می‌رسید. فقیر و غنی تنها ملاک ممکن نبود، بلکه آن لباس می‌توانست نماد شأن اجتماعی فرد، مثلا کارگر، کارمند، معلم یا بزهکار و لات اجتماعی باشد. در ادامه به‌زعم وی اشیا دارای ارزش نشانه‌ای شدند، یعنی لزوما با دیدن لباس نمی‌شد دلالت به شأن اجتماعی یا طبقه‌ اقتصادی فرد کرد. در واقع گویا ارتباطی بین واقعیت آن شئ و بازنمایی آن نزد اذهان وجود نداشت.
اهمیت ارزش مصرفی و مبادله‌ای اشیا برای بودریار محل اعتنا نبود. برای وی به‌عنوان یک عکاس و متفکر پست مدرن، اهمیت بازنمایی یعنی تبارشناسی‌نشانه بیشتر بود. بنابراین می‌توان با نظر وی به دوران مدرنیته، سه مرحله را ازهم تمیزداد. به‌زعم وی در مرحله اول دلالت، واقعیت از طریق بازنمایی ساخته می‌شود. مانند نقشه‌ها و نقاشی‌ها. درواقع این نقشه و نقاشی بازنمای واقعیت بیرونی بودند. (نقش طراح و نقاش پررنگ است). در مرحله‌دوم، با «بازنمایی واقعیت» مواجهیم. مانند عکاسی و فیلم. درواقع بازنمایی واقعیت به‌وسیله تکنولوژی مکانیکی بازتولید می‌شود. در مرحله‌سوم با وانمایی مواجهیم. یعنی بین واقعیت و بازنمایی ارتباطی وجود ندارد. او در سخنرانی‌ای با عنوان عفریت پلید تصاویر در سال 1987 می‌گوید: «این اصل ارجاع تصاویر است که باید درباره آن شک کرد. همان راهبردی که بر طبق آن، تصاویر همیشه ظاهرا به اشیای دنیای واقعی ارجاع می‌دهند و چیزی را تکثیر می‌کنند که از لحاظ منطقی و زمانی مقدم بر خودشان است. این اصل ابدا صحیح نیست... تصاویر تا آنجا بر امر واقعی پیشی می‌گیرند که ترتیب منطقی و علت و معلولیِ امر واقعی و بازتولید آن را معکوس می‌کنند.»
به‌زعم بودریار آنچه ما با آن سروکار داریم، نه بازنمایی واقعیت، که وانمایی واقعیت‌ها و شباهت‌هاست. به هیچ‌وجه انتقال نشانه‌ها اشاره‌ای به چیزهای واقعی نیست. از نظر وی تکنولوژی‌های ارتباطی و رسانه‌ای به‌ویژه ویدئوها تمایز بین واقعی و فراواقعی (وانمایی واقعیت‌ها) را به‌هم ریخت. به این نظریه یا تبارشناسی بودریار انتقادات زیادی وارد شده، اما اصل نظریه حاوی پیامی است که محل تامل است. اینکه هرنوع گزارش مجازی که بخواهد از واقعیتی گزارش کند، نمی‌تواند مدعی بازنمایی صددرصد آن باشد. هرنوع گزارشی به هرحال مستلزم نوعی قاب‌بندی و گزینشی است که بخشی از واقعیت را پررنگ و بخشی دیگر را بی‌اهمیت می‌کند. در اینجا مفهوم ایجاد رویداد یا رخداد، معنا می‌یابد. می‌توان از طریق همین تکنولوژی، رخدادی فراواقعیت یا وانموده آفرید و واقعیتی را نادیده گرفت و وانهاد. به‌زعم برخی از متفکرین و جامعه‌شناسان همین ساخت فراواقعیت مجازی، ممکن است به واقعیت‌های اجتماعی بینجامد و ما با جامعه‌ای جدید مواجه باشیم که گی‌دو بور فیلسوف معاصر فرانسوی با جامعه نمایش از آن یاد کرده است.
 آنچه بودریار تحت عنوان «وانموده» مطرح می‌کند، نوعی تصور است که با حقیقت، هیچ سنخیت و رابطه‌ای ندارد. این مفهوم را دبور در «نمایش» مطرح می‌کند. نمایش نیز یک واقعیت تخیلی است و با حقیقت فاصله زیادی دارد. در جامعه نمایشی‌شده، واقعیت‌های افزوده یا وانموده هستند که مورد تفسیر و تصمیم قرارمی‌گیرند. یک امر در واقع کم‌اهمیت در جامعه‌نمایش، می‌تواند تبدیل به امری حیاتی شود و به کنشگری اجتماعی بینجامد. دبور در این کتاب سلطه سرمایه‌داری را مبتنی‌بر سلطه جامعه نمایش/تماشا می‌داند و تاکید دارد که سرمایه‌داری به جهان نشانه‌هایش را می‌فروشد تا خود کالاها را. این فراتر رفتن نشانه از خود کالا و مصرف تظاهری که ویلن و بودریار و دیگر نظریه‌پردازان نیز به آن پرداخته‌اند از دیدگاه دبور چیزی جز گسترش نوعی ابتذال در جامعه معاصر نیست.
بنابراین اهمیت عنصر رسانه، در جامعه امروزی بسیار فراتر از حد انتظار و تصور شده است. گویا واسطه واقعی ارتباطات اجتماعی بین افراد، همین رسانه‌ها است. در این‌خصوص سخن بسیار است، اما آنچه در این یادداشت مدنظر بود، توانایی بشر در ایجاد رویداد و رخداد است که تا حدودی به آن پرداخته شد. تصنعی‌شدن رخدادها و عدم توانایی بشر مدرن در درک معنای رویدادهای غیرساختگی، عده‌ای دیگر از متفکرین چپ نظام سرمایه‌داری را به تحرک و انتقاد واداشته است. جریان نواسپینوزایی‌ها شاید از مهم‌ترین جریانات این حوزه باشد. آنتونیو نگری به‌عنوانی یکی از مهم‌ترین متفکرین نواسپینوزایی، با ناامیدی از عدم امکان بروز رخداد یا پدیده در عصر مدرن یا عصر ساخته شدن همه‌چیز حرف می‌زند. وی در واگویه‌ای گلایه‌آمیز می‌گوید: «اگر جهانی که مرا احاطه کرده بود کاملا با تولیدات صنعتی اشباع شده بود، چنانکه گویی جلوه طبیعی و عینی هرچیز در تماس با من در واقع ساختگی و انتزاعی است، پس هنر تنها در درون چنین افقی می‌توانست حرکت کند.» وی ادامه می‌دهد: «اگر شیوه تولید سرمایه‌دارانه دیگر قادر به اعطای «بیرون» نیست، تنها می‌توان کنش هنری را در درون این درونیت درک و ملاحظه کرد. امر ساختگی به حقیقت بدل شده است، به یک طبیعت نوین. این انحراف حقیقی‌تر از هر تعالی و هر نوع مشروعیت سنتی حقیقی است.»
با نگاه دگری می‌توان گفت در زمانه حاضر، جای هنر واقعی را هنر ایجاد رویدادها و رخدادهایی از جنس واقعیت افزوده، گرفته است. طبیعتا در هنر واقعیت افزوده، رویدادهای واقعی یا رخدادهای حقیقی، یا نادیده گرفته می‌شوند یا باید تبدیل شوند. تبدیل به چیزی ساختگی. تبدیل یک رخداد واقعی نامحدود به یک رویداد ساختگی، ناممکن است. اما شاید یک‌راه برای نادیده گرفتن رخدادهای خارج از منطق جامعه مدرن یا نمایشی‌شده، وجود داشته باشد. راهی که این روز‌ها می‌توان به عینه آن را دید. می‌توان از یک محرک خرد، یک رخداد حاد ایجاد کرد و رخداد واقعی را که در حقیقت در برابر منطق مدرنیته و نظام سرمایه‌داری، معجزه‌گونه و معجزه‌آساست، به حاشیه برد. هنر جلب توجه و جریحه‌دارکردن احساسات از طریق تکنولوژی واقعیت‌افزوده در همین ماجرای اخیر گشت ارشاد، به‌زیبایی آفریده شده است. فارغ از جنبه‌های واقعی آن که در جای خود از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و باید مورد توجه قرار گیرد، اما این نحوه رخدادسازی، همان منطق جامعه‌نمایش یا وانموده‌سازی واقعیتی است که در بخش‌های قبلی مورد اشاره قرارگرفت.
تکنیک قاب‌بندی، البته مدت‌هاست مورد توجه جریانات رسانه فهم غیرانقلابی قرار گرفته است. اینکه چه واقعیتی را در چه زمانی با چه کیفیتی تبدیل به وانموده کرد، کمپین‌سازی مجازی کرد و بعد این وانموده را تبدیل به باور عمومی و در برخی موارد کنش اجتماعی یا اعتراضی کرد. رخدادسازی از یک واقعیت تلخ اجتماعی نمی‌تواند بدون دلیل باشد. گفته شد میلی پشت هر رویداد‌سازی است. جریاناتی که احساسات عمومی را جریحه‌دارتر می‌کنند، قدرت تبدیل یک واقعیت به ناواقعیت را دارند. این ناواقعیت نمی‌تواند پاسخی منطقی به واقعیت تلخ رخ‌داده باشد. سمت‌وسویی جناحی پیدا می‌کند، اصل مساله غایب می‌شود، همان‌طور که بودریار در مرحله‌سوم تبدیل واقعیت به وانمایی گفته بود. تخیل و شبیه‌سازی جای آن را می‌گیرد. اهمیت درک این رخدادسازی وقتی مهم‌تر و حیاتی‌تر می‌شود که بدانیم در وانمایی یا وانموده کردن واقعیت، اصل وارونه‌سازی خود را عمدا غایب می‌کند. یعنی برای برگرداندن واقعیت نیاز به روشنگری است نیاز به تحلیل تکنیک وانمایی است. باید گفت، کنشگری جمعی آنلاینی که ایجاد شده، نمی‌خواهد این واقعیت تلخ را بازنمایی کند، بلکه در وهله‌اول می‌خواهد تمرینی برای کنشگری در مقاطع مهم به نفع جریان دورافتاده از قدرت کند. مساله‌ای که عامدانه گم می‌شود، قدرت‌یابی اجتماعی جریانی سیاسی در پوشش وارونه‌سازی یا واقعیت یا رخدادسازی با یک واقعیت افزوده است.
اما رخدادی واقعی در این روزها جریان داشته و دارد، رخدادی که متعلق به درک بشر رخدادساز مدرن نیست. رخدادی که باید درون رخدادی بزرگ‌تر فهم شود. انقلاب اسلامی مهم‌ترین پدیده و رخداد عصر حاضر است. پدیده و رخدادی که فاهمه اندیشه‌های غربی به‌دلایل گفته شده از درک آن عاجزند. دستگاه تحلیلی آنها ناتوان از تحلیل این پدیده و رخدادهای پیاپی آن است. بنابراین میل به نادیده‌گرفتن دارد، یا به بیان رهبری، نحوه برخوردشان با این پدیده، «توطئه سکوت» است. رخدادگونگی و پدیدگی در متن تحولات انقلاب اسلامی است، نه در حاشیه. از این نظر رخداد در جغرافیای انقلاب اسلامی، عجیب و غیرمنتظره نیست، وضع حال انقلابی، این‌چنین است. اگر نباشد جای تعجب دارد. در منطق انقلاب اسلامی گریز از حوادث معنا ندارد، به بیان علی صفایی، مومنان دعوت حوادث را لبیک می‌گویند. فهم رخدادهایی نظیر اربعین‌حسینی(ع)، نیاز به درک امری دیگر دارد. معنویت و دست خدا در چنین حوادثی، که می‌تواند همان امر متعالی گم‌شده باشد، ساخته دست انسان نیست. دستی دیگر درکار است و این موضوع همان رمز واقعی‌شدن رخدادها است. به بیان رهبری «حقّا و انصافا باید گفت حادثه‌ اربعین، این پیاده‌روی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک پدیده‌ معجزه‌گون و معجزه‌آسا است. این یک چیز طبیعی نیست. با هیچ ترتیبی، با هیچ تدبیری، با هیچ دستی، با هیچ سیاستی امکان نداشت و امکان ندارد یک‌چنین حادثه‌ای پیش بیاید؛ این فقط دست خدا است.»

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰