فاطمه طاریبخش، خبرنگار: اثرگذاری پایین علوم انسانی در جامعه باعث شده نگاه به فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی متفاوت از دیگر گروهها باشند، یعنی تلقی جامعه از علوم انسانی این است با توجه به ماهیت این علوم نمیتواند مانند دیگر رشتهها در حوزه کارآفرینی نیز ورود کند. البته این نگاه باعث شده عملا اقبال به برخی رشتههای این حوزه کم باشد و تنها رشتههایی که فارغالتحصیلان آن راهی برای ورود به بازار کار دارند، در صدر توجهات داوطلبان ورود به دانشگاه قرار بگیرند. اما آنچه امروز و با توجه به نقش این علم در مدیریت بخشهای جامعه باید مدنظر قرار بگیرد، حرکت بهسمت علوم انسانی کارآفرین است، یعنی علمی که با توجه به مشکلات جامعه و در نظر گرفتن وضعیت روز، بتواند نظریههای عملی و عملی ارائه دهد و همچنین بستر را برای تضمین شغل فارغالتحصیل این گروه فراهم کند. در این گزارش سراغ دو تن از اساتید علوم انسانی رفتهایم که ضمن تشریح وضعیت موجود، از راهکارهای تحقق علوم انسانی کارآفرین بگویند.
مهران صمدی، استادیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز:
وضعیت موجود علوم انسانی در کشور ما برآیند بحرانهاست
مهران صمدی، استادیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز درباره ضرورت رسیدن به علوم انسانی کارآفرین با بیان اینکه محقق علوم انسانی کار بلد باید بتواند مسائل را حل کند، گفت: «در دنیا حداقل دو سری مساله داریم؛ مسائل فنی و مسائل انسانی. مسائل فنی را بالاخره مهندسان و پزشکان و کسانی که درگیر علوم پایه و مهندسی و پزشکی هستند، حل میکنند و پیدا کردن راهکار برای مشکلات این حوزه هم چندان کار پیچیدهای نیست؛ چراکه اختلافنظری جدی در این حوزه وجود ندارد، اما مشکل در علوم انسانی این است که هم راهحلهای پیچیدهای دارد و هم روی راهحلها اجماع رخ نمیدهد و اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد.»
او در همین زمینه افزود: «بهدلیل پیچیدگی مسائل انسانی و عدم اجماع نظرات، حتما یک محقق علوم انسانی باید توانایی حل مساله را داشته باشد. حل مساله یعنی شکافی که بین مساله موجود تا مساله مطلوب وجود دارد. یک محقق علوم انسانی در مرحله اول توانایی درک و فهم مساله را داشته باشد، چون برخی اوقات محقق در درک و تشخیص مساله دچار اشتباه میشود و موضوعی را مساله تصور میکند که یا مساله نیست یا اگر هست در اولویت امروز کشور ما نیست.»
برخی تصور میکنند کار مهم یعنی تمرکز بر مسائل جهانی
عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز اظهار داشت: «چند خطای دیگر ممکن است پیش بیاید؛ اول اینکه نهادهای حاکمیتی اصرار داشته باشند مسائل را آنها به دانشگاهها معرفی کنند و خطای دوم اینکه نهادهای حاکمیتی اصرار داشته باشند پاسخ مسائلی که به دانشگاه ارجاع داده میشود، متناسب با انتظارات و خوشایند آنها باشد. اگر تمام این موارد را کنار هم بگذاریم، متوجه میشویم نقش علوم انسانی در جوامع امروز بسیار مهم است. نکته چهارمی که بسیار مهم است، اینکه ما نباید انتظار داشته باشیم علوم انسانی در یک دانشکده یا در دانشگاهی تمرکز خود را در حل مسائل جهانی بگذارد، میتواند روی مسائل بومی تمرکز کند.» صمدی گفت: «برخی تصور میکنند کار مهم یعنی اینکه یک مساله مهم جهانی را حل کنند. درصورتیکه اینطور نیست، اگر در علوم انسانی مسائل کوچکی که بومی هستند حل شوند، خودبهخود به توسعه آن منطقه نیز کمک میشود، یعنی اگر ما استانی را در نظر بگیریم که یک دانشگاه آزاد اسلامی با چند مدرسه سما دارد، اگر بتوانند مسائل آن منطقه را بهدرستی تشخیص دهند و تبیین کنند و آن را بهدرستی حل کنند، درکنار حرفهایها میتوانند به توسعه آن منطقه کمک کنند و حتی به کارآفرینی برسد.»
مدیران ارشد ما به متخصصان علوم انسانی اعتماد ندارند
او درباره میزان تحقق علوم انسانی کارآفرین در کشور بیان کرد: «بهنظر من با شرایط ایدهآل فاصله زیادی دارد، یعنی من وضعیت فعلی را وضعیت مطلوبی نمیبینم. کافی است نگاهی به انتصابات داشته باشیم. روسای دانشگاهها، روسای شرکتهای مختلف، روسای نهادها و سازمانهای دولتی، میبینیم که بسیاری از آنها مهندس و پزشک هستند و تحصیلاتی در حوزه علوم پایه دارند. بهندرت میتوان دید متخصص حوزه روانشناسی، علوم انسانی، مدیریت، جامعهشناسی و... نفر شماره اول یک مجموعه باشند. کافی است نگاهی به دانشگاههای علوم پزشکی، شرکتها خودروسازی بیندازیم، میبینیم که مسئولان روابطعمومی و مدیریت منابع انسانی این شرکتها نیز مهندس هستند، پس اینجا ایرادی که وارد است و باعث میشود ما تا وضعیت مطلوب فاصله داشته باشیم این است که مدیران ارشدمان به متخصصان علوم انسانی اعتماد ندارند.»
سرفصلهای دروس علوم انسانی منطبق بر فضای جامعه ایرانی نیست
عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز اظهار داشت: «نکته بعدی این است که اغلب دروسی که در علوم انسانی تدریس میشود و بهعنوان سرفصل مصوب ابلاغ شده است؛ اولا بسیاری از آنها قدیمی و اغلب ترجمه هستند، یعنی از منابع غربی ترجمه و وارد ادبیات ما شدهاند. بسیاری از آنها از نظر معرفتشناسی با علوم انسانی اسلامی در تضادند. برای همین زمانی که دانشجو این موارد را میخواند احساس میکند، این مطالب به درد خودش نمیخورد و به درد جامعهای که در آن زندگی میکند نیز نمیخورد. استاد هم این حس را دارد و این مورد بسیار روی کارآفرینی در این علوم اثرگذار است.» صمدی تصریح کرد: «نکته دیگر این است که منابع روزآوری نمیشود، ما باید منابع دانشگاهی را بهروز کنیم و منابع قدیمی را کنار بگذاریم و منابع جدید را جایگزین کنیم. این جایگزینی باید براساس داشتههای خودمان باشد و نهضت ترجمه در آن دخیل نباشد. ترجمه بسیار خوب است و شاید 50 سال پیش که شروع شد، نیاز آن حس میشد اما درحالحاضر ترجمه بهتنهایی کافی نیست و باید علاوهبر ترجمه، دادههای خودمان را نیز به یافتههای غربی اضافه کنیم و از مواردی که خودمان نیز داریم استفاده کنیم. در ابتدا برای رسیدن به علوم انسانی کارآفرین باید موانعی را که در راه آموزش آن قرار دارند حل کنیم و سپس به مرحله بعد برویم.» صمدی درباره اینکه عدم اقبال جامعه به علوم انسانی باعث شده به کارآفرینی در این حوزه نرسیم، گفت: «اینطور نیست؛ چراکه در کشور ما این مساله فرهنگی است و ما بسیار علاقهمند به القابی مانند دکتر و مهندس هستیم. این القاب را ملاکی برای تایید و اعتبار صلاحیت در نظر میگیریم، یعنی زمانی که به فردی میگوییم مهندس، فکر میکنیم این مهندس و دکتر صلاحیت دارند که در شغلهای علوم انسانی کار کنند. مساله فرهنگی است و یک عامل دیگر نیز این است که افراد نخبه و نابغه یا پزشکی را انتخاب میکنند یا به رشته مهندسی روی میآورند. در دوران دبیرستان یا رشته ریاضی فیزیک یا تجربی میخواندند. دانشآموزانی که درس ضعیفتری داشتند و ضریب هوشی پایینی داشتند یا کمتر علاقهمند به درس بودند چارهای جز انتخاب علوم انسانی نداشتند.»
وضعیت موجود علوم انسانی در کشور ما برآیند بحرانهاست
عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز در همین زمینه تصریح کرد: «این مساله باعث میشود در درازمدت تصور کنیم دانشآموزانی که تجربی و ریاضی میخوانند، باهوش و دانشآموزانی که علوم انسانی میخوانند درجه دو هستند. بدیهی است بهجز یکی، دو رشته مانند حقوق، روانشناسی و حسابداری که به آن اقبال نشان میدهند، بقیه رشتهها را افرادی انتخاب کردهاند که بسیاری از آنها شناخت دقیقی نسبت به آن کار و رشته نداشتهاند. نکته دیگر نیز این است که افرادی که در این رشتهها تحصیل میکنند، آنچنان که باید بهروز نیستند تا اعتماد دیگران را جلب کنند. درنتیجه نمیتوانند در این علم کارآفرینی ایجاد کنند.»
صمدی گفت: «متاسفانه مدیران ارشد به فارغالتحصیلان علوم انسانی اعتماد نمیکنند و از سمت دیگر فارغالتحصیلان علوم انسانی نیز انگیزه و پشتکاری ندارند که صلاحیتهای خود را ارتقا دهند و اعتماد مدیران را جلب کنند. این مورد ما را دچار دور باطل کرده است. قدیمی بودن منابع و نهضت ترجمهای بودن آنها را نیز به این موضوع اضافه کنید، نتیجه تمام این موارد میشود برآیند بحرانها، یعنی وضعیت موجود علوم انسانی در کشور ما برآیند بحرانهاست.»
کارآفرینی در مجموعهها بدون علوم انسانی به نتیجه نمیرسد
او درباره مولفههای تحقق علوم انسانی کارآفرین و پویا در کشور و جامعه دانشگاهی گفت: «قطعا امکان تحقق وجود دارد و این موضوع را با مثال توضیح میدهم. تصور کنید یک شرکت تولیدکننده مواد شوینده، میخواهد محصولات خود و سهم بازارش را در منطقه قفقاز و غرب آسیا افزایش دهد، حالا تمام پیشنیازهای لازم مانند گواهیهای استاندارد و گواهیهای کیفیت را دارد اما بدون علوم انسانی نمیتواند بهنتیجه برسد؛ چراکه علم مدیریت، علم بازاریابی و علم ارتباطات باید به کمک این شرکت تولیدکننده مواد شوینده بیایند تا بتواند سهم بازار خودش را در منطقه افزایش دهد. زمانی که این اتفاق میافتد، تعداد زیادی از فارغالتحصیلان رشته بازاریابی و مدیریت و رسانه شاغل میشوند و زمانی که محصولات این کشور افزایش پیدا کند، میتوانند نیروهای بیشتری جذب کند و بهجای دو شیفت سه شیفت کار کند، تجهیزات خودش را بهروز کند و وقتی تجهیزات را بهروز میکند شرکتهای فنی مهندسی داخلی ما -که تولیدکننده تجهیزات تولید هستند- رونق پیدا میکنند. درنهایت کارآفرینی میشود و در اصل این کارآفرینی با کمک نیروهای علوم انسانی صورت میگیرد.»
عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز خاطرنشان کرد: «یکی از شرکتهای مشهور که در حوزه موتور جت هواپیما کار میکند، میگوید ما شرکتی هنری هستیم که ایضا در حوزه حملونقل نیز کار میکنیم، یعنی نمیگوید یک شرکت تولیدکننده هواپیما هستیم، میگوید ما شرکت هنری هستیم که در حوزه حملونقل نیز فعالیت میکنیم، یعنی ذهنیت کارمندها را از مسائل فنی مهندسی بهسمت مسائل خلاقیت و هنری و علوم انسانی میبرند.»
دانشیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس:
زیرساختهای جایگاه درست علوم انسانی را در توسعه سایر علوم فراهم کنید
علی شمسالدینی، دانشیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس با اشاره بهضرورت تحقق علوم انسانی کارآفرین گفت: «اگر ما نگاه مثبت پایهای و زیرساختی به علوم انسانی داشته باشیم و به این موضوع باور داشته باشیم که پایه و اساس بسیاری از علوم، علوم انسانی است، قطعا فارغالتحصیلان علوم انسانی میتوانند زمینههای شغلی متعددی را ایجاد کنند. بسیاری از رشتههای علوم انسانی بازار کار خوبی دارند، برخلاف تصوری که میشود این رشتهها همگی رشتههای کمپتانسیلی برای کارآفرینی هستند، زمینههای قوی و زیادی برای بسیاری از رشتههای علوم انسانی در این مورد وجود دارد، اما در ایران به این موضوع باور ندارند.»
او افزود: «هرچند رهبری و دیگر بزرگان کشور، بارها بر اهمیت علوم انسانی تاکید کردهاند، اما متاسفانه طی سالهای مختلف، توجه به این رشتهها کم بوده است، یعنی به همان میزانی که دیگر گروههای آزمایشی و رشتههای علمی توجه میشود، علوم انسانی موردتوجه قرار نمیگیرد. از این رو لازم است که در وهله نخست، فرهنگسازی صورت بگیرد. باید سعی کنند زیرساختهای جایگاه درست رشتههای علوم انسانی را در توسعه سایر علوم فراهم کنند و این جایگاه فراهم شود.»
نگاه مسالهمحور در افزایش زمینه اشتغال دانشجویان موثر است
عضو هیاتعلمی دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: «قطعا در تصمیمگیریهای سطوح مختلف مدیریتی، علوم انسانی میتواند جایگزین باشد. رشتهها و زمینههای مختلف علوم انسانی بهخوبی میتوانند در عرصههای مختلف کارآفرینی کنند، مثلا یک جامعهشناس بهراحتی میتواند در جامعه برای حل مشکلات نقش ایفا کند. یک روانشناس میتواند بسیار در حل معضلات کارآمد باشد. نگاه مسالهمحوری به علوم انسانی و اینکه در علوم انسانی رشتههای مختلف چقدر راهحل معضلات موجود در جامعه ما هستند؛ خودش میتواند به توسعه علوم انسانی و کارآفرینی و ایجاد زمینه شغلی برای فارغالتحصیلان دانشگاهی کمک کند.»
شمسالدینی درباره میزان تحقق علوم انسانی کارآفرین در جامعه افزود: «آمار دقیقی از میزان کارآفرینی در این حوزه ندارم، اما قطعا توجه بیشتر به این نکته که راهحل بسیاری از مشکلات کشور از طریق رشتههای مختلف علوم انسانی میگذرد، باعث میشود زمینههای کاری بیشتری برای فارغالتحصیلان رشتههای مختلف علوم انسانی ایجاد شود و حتی این فارغالتحصیلان به کارآفرینی روی بیاورند. اما تا جایی که من اطلاع دارم بسیاری از رشتههایی که در گروه علوم انسانی قرار دارند، زمینه خوبی برای کارآفرینی دارند و این ویژگی موردتوجه قرار نمیگیرد. بهعنوانمثال روانشناسی یکی از رشتههایی بسیار پرکاربرد است و زمینه خوبی برای ایجاد شغل دارد یا علوم ارتباطات نیز از رشتههایی است که بهدلیل نیازهای جامعه همیشه جزء رشتههای پرتقاضا هستند و زمینه کارآفرینی دارند.»
سرفصلهای درسی علوم انسانی دیدگاه سنتی دارند
او با تاکید بر اینکه امکان تحقق کارآفرینی در علوم انسانی وجود دارد، اظهار داشت: «البته این بدان شرط است که برنامهریزی درستی در استفاده از علوم انسانی و بخشهای مختلف جامعه صورت بگیرد. همچنین نیاز به بازنگری درست در رابطه با بحث سرفصلهای رشتههای مختلف علوم انسانی با نگاه کارآفرینی داریم. متاسفانه امروز بسیاری از مباحثی که در قالب سرفصلهای درسی در رشتههای مختلف علوم انسانی تدریس میشود، دیدگاه سنتی دارند و در آنها نگاه کارآفرینی وجود ندارند. به همین دلیل لازم است وزارت علوم کار بازبینی سرفصلها را انجام دهد، البته این وزارتخانه این امکان را به دانشگاههای سطح یک داده که در برخی سرفصلها اعمالنظر کند و آنها را تغییر دهد.»
عضو هیاتعلمی دانشگاه تربیت مدرس افزود: «اگر بازبینی سرفصلها با در نظر گرفتن بحث کارآفرینی بهعنوان یک اصل مطرح و به مرحله اجرا برسد، قطعا پتانسیل رشتههایی که درحالحاضر کارآفرین هستند، افزایش پیدا میکند. رشتههایی که ممکن است پتانسیل کمتری برای ایجاد زمینه اشتغال داشته باشند نیز قطعا وضعیت بهتری خواهند داشت. درکنار این مورد من باز هم تاکید میکنم ما علم را باید برای خود علم بخواهیم نه علمی که صرفا کارآفرین باشد. علم اگر کارآفرین باشد خوب است اما اگر کارآفرین نباشد دلیل بر این نیست که تعطیل و کنار گذاشته شود.»
شمسالدینی در پایان با اشاره به اینکه نباید افراد صرفا برای اشتغال درس بخوانند، خاطرنشان کرد: «این موضوع بهخاطر فرهنگ سنتی جامعه ما وجود دارد اما در کشورهایی که در علوم انسانی توسعه پیدا کردند، در دانشگاهها فرد صرفا برای کاریابی وارد یکرشته نمیشود. ممکن است کسی شغل اصلیاش آشپزی باشد اما به دانشگاه برود و فیزیک بخواند. قشر عظیمی از افرادی که وارد دانشگاه میشوند برای توسعه علم و علمآموزی میروند نه برای کاریابی. اما در کشور ما از سالها قبل این فرهنگ توسعه پیدا کرده که صرفا از طریق دانشگاه است که میتوان کار پیدا کرد. در حالی که یک مکانیک بدون تحصیلاتی حقوق بیشتری از استاد دانشگاه میگیرد. شاید یکی از اصولی که برای علوم انسانی کارآفرین باید مطرح کرد از بین بردن این فرهنگ است که به دانشجو القا کردهایم اگر میخواهی کار پیدا کنی، باید وارد دانشگاه شوی. این فرهنگ موجب میشود دانشجویان صرفا درس بخوانند و بهمحض اینکه وارد بازار کار شوند، اصلا به سمت خلاقیت و کارآفرینی نروند.»