محمدسعید عبداللهی، دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق:
1- زندگی (استادِ فلسفهای که تنها یک لیسانس ریاضی داشت)
در نگاه برخی فیلسوفان معاصر، سول کریپکی مهمترین فیلسوفِ معاصر است که حقیقتا میتوان او را نابغه خواند. جالب آن که کریپکی تنها یک لیسانس ریاضی از دانشگاه هاروارد داشت و با این حال، بهعنوان استاد فلسفه از دانشگاه پرینستون بازنشسته شد. پیشتر از آن نیز، کریپکی، در دانشگاه راکفلر منهتن با اساتید نام آشنایی چون دونالد دیویدسن، مارگارت ویلسن همکار بوده است. در باب نبوغ ذاتی او در دوران کودکی سخنان بسیاری گفتهاند. برای نمونه میگویند او در 10 سالگی آثار شکسپیر را یکسره خوانده و در 14سالگی نیز حساب و هندسه را فراگرفته بوده است. کریپکی، در مصاحبهای بیان میکند که در نوجوانی، رنج رفتن به کتابخانه دانشگاه نبرسکا در 60 مایلی منزل را به جان میخریده تا بتواند تمام روز از منابع مورد نیاز برای پژوهشهایش استفاده کند. در همان سالها با صورتبندیِ یک فرانظریه در باب منطق موجهات، نخستین اثر فلسفی، یعنی خلاصهای از دستاوردهای علمیاش در مقالهای به نام «ملاحظاتی معنا شناختی در باب منطق موجهات» منتشر شد.
نخستین سالهای دهه سوم زندگیاش را سپری میکرد که دعوتی از دانشگاه آکسفورد به دستش رسید، دعوتی که نتیجهاش «درسگفتارهایی در باب جان لاک»بود. درسگفتارهایی که سالها بعد تبدیل به کتاب و از سوی دانشگاه آکسفورد روانه بازار شد. آثار و دستاوردهای او در باب زبان و ذهن آن اندازه مهم و بزرگ است که امروزه بسیاری از نوشتههایش کارهایی بنیادین در فلسفه زبان و فلسفه ذهن به شمار میروند و هیچ دانشجویی در این حوزه از آنها بینیاز نیست. تلاشهای کریپکی در زمینه منطق موجهات را نیز میتوان نقطهعطفی اساسی در این حوزه دانست.
2- نامگذاری و ضرورت
« نامگذاری و ضرورت» برای نخستین بار در سال 1972 منتشر شد. این کتاب نتیجه سه سخنرانی کریپکی در دانشگاه پرینستون است. سخنرانیهایی که به گفته خود او بدون هیچگونه متن و یادداشتی صورت گرفته است. از این رو در ابتدای کتاب به مخاطبان گوشزد میکند که در هنگام خواندن کتاب به این نکته، یعنی متن محاورهای آن توجه داشته باشند.
در باب اهمیت و تاثیر کتاب همین اندازه میتوان گفت که هیچ پژوهشگرِ فلسفه زبان و فلسفه ذهنی را نمیتوان یافت که با این کتاب بیگانه باشد. برخی این کتاب را سرآغاز جدیدی در فلسفهورزی میدانند که روش بررسی نظریهمعناداری را بازسازی کرده است. طلیعه قرن بیستم این فرگه و راسل بودند که فلسفه تحلیلی را بنا نهادند و پایان ژانویه 1970 این کریپکیِ 30 ساله بود که اساسیترین مسائل این فلسفه را از سبک و سیاق اولیه خود یکسره خارج کرد. کریپکی در باب شکلگیری ایده «نامگذاری و ضرورت» میگوید، ایدههای کتاب در اوایل دهه 60 شکل گرفت و بیشتر این آرا حوالی سالهای 1964-1963 صورتبندی شده بود. البته این کار از کار صوریِ قبل از آن در نگره مدلهای منطق وجهی برآمده بود. اساس این سخنرانیها آشکارسازی مشکلات نظریـه توصـیفی و نقد تکاملیافتهترین شکل از این نظریه بود کـه بـه جـان سـرل، فیلسوف برجسته تحلیلی نسـبت داده میشد و در ازای آن معرفی نظریه ارجاعِ علّی بود که کریپکی از آن دفاع میکـرد. وی کار مهم دیگری نیز در این سخنرانیها انجام داد که بسیار باارزش و مهم بود. او دیدگاههای جدیـدی در باب ضرورت تمایز نهادن میان امر پیشینی و امر ضروری و همچنین، میان امر پسینی و امر امکانی روشـن کرد.
کریپکی نبوغ بینظیری داشت و این در تحلیلها و ابداعهای فلسفی او نمایان است. او بسیاری از رویکردهای رایج میان فیلسوفان بزرگ را به چالش کشید. وی برای اولین بار در منطق موجهات تزهایی را در فلسفه زیر سوال برد که تا پیش از آن چنین آشکارا زیر سوال نرفته بودند. قدما بر این باور بودند که اگر چیزی ضروری باشد، باید پیشینی نیز باشد. کریپکی و بهصورت همزمان هیلاری پاتنم در زمینهای دیگر، نشان دادند که احکامی میتوانند وجود داشته باشند که هم ضروری باشند و هم پسینی. به این معنا که از راه تجربه به دست بیایند. تجربهگرایان این مساله را قبول نداشتند. کریپکی این مساله را دستکم در یک مورد نشان داده است. وی به کمک دلالتشناسی جهانهای ممکن توانست تفاوت بین اسم خاص و وصف خاص را توضیح دهد و همه نظریات پیش از خود که اسم خاص را عبارت از مجموعه وصفها میدانستند در همان سخنرانیاش با عنوان نامگذاری و ضرورت رد کرد. وی با توجه به این بحث توانست تمایز کیفیتهای اولیه و ثانویه را نیز زیر سوال برد.
همچنین یکی از موضوعاتی که در پرتو آثار کریپکی و بهطور مشخص «نامگذاری و ضرورت» احیا شد، تصوری قدرتمند از متافیزیک بهعنوان رشتهای مستقل و بنیادی بود. دیدگاه مسلط درباره متافیزیک و درواقع خود فلسفه در بریتانیا، بهویژه تحتتاثیر ویتگنشتاین، این بود که میتواند رشتهای مستقل باشد، اما رشتهای بنیادین خیر. دیدگاه غالب در ایالاتمتحده، که بیشتر مدیون کوآین بود، این بود که فلسفه سوالاتی اختصاصی دارد، اما فاقد روشی اختصاصی است. فیلسوف درباره زمان، مکان، ذهن، ماده و دانش ما درباره این مسائل پرسش میکند، اما اگر قرار باشد کسی به این سوالات پاسخ دهد، آن دانش تجربی است. توجیه روش علمی نیازمند فلسفۀ متقنتری از علم است تا آن را بر پایه آن فلسفه قرار دهیم، اما چنین چیزی وجود ندارد. نامگذاری و ضرورت راه سومی را ترسیم کرد. «شهودهای» کریپکی ماهیتِ نهتنها کلمات، بلکه چیزها را برای فیلسوف آشکار میکند. سخنرانی سوم «نامگذاری و ضرورت» کاربست جالب این روش درباره مساله ذهن و بدن است. کریپکی استدلال میکند که احساساتی مانند دردها ذاتا دردناک هستند، اما رخدادهای الکتریکی در مغز من چنین نیستند. او این نتیجه دکارتی را حاصل میکند که ذهن و بدن متمایزند.
3- ویتگنشتاین به روایت کریپکی
«تحقیقات فلسفی»کتاب مهم و تاثیرگذار ویتگنشتاین فیلسوف نام آشنای قرن بیستم است که پس از مرگ او منتشر شد. تحقیقات فلسفی، همچون نخستین کتاب ویتگنشتاین، یعنی رساله منطقی ـ فلسفی، از آثار کلاسیک فلسفه به شمار میرود و نتیجه سالها تأمل فیلسوف اتریشی و عصاره و نتیجه نکتههای فراوانی است که او در سالهای منتهی به ۱۹۴۶ در دفترهای متعدد نگاشته بود. این کتاب در ۱۹۵۳ یعنی دو سال پس از مرگ نویسنده منتشر شد. پارهای از فقرات این کتاب در زمره دیریابترین آثار فلسفی است. فیلسوفان بسیاری دست به شرح و تحلیل این کتاب زدهاند و موشکافانه نکات بدیعی از آن یافتهاند. باری، بر سر بخشهایی از کتاب نیز اختلافات پرشماری میان مفسران ویتگنشتاین رخ داده است.
کریپکی در میانسالی و پختگی خویش بود که خود را بهعنوان یکی از مهمترین مفسران ویتگنشتاین مطرح کرد. کریپکی علاقه بسیاری به ویتگنشتاین داشت و احترام زیادی برای وی قائل بود. خوانش کریپکی از ویتگنشتاین به «کریپکنشتاین» معروف شده است. او در سال 1982 کتاب «ویتگنشتاین، قواعد و زبان خصوصی» را منتشر کرد. این دومین و تنها کتابی است که کریپکی در آن قلم به دست گرفته و از ابتدا شروع به نوشتن کرده است و دو کتاب دیگر او متن پیادهشده سخنرانیهای او هستند. برخی از اندیشمندان توصیفهای شگفتانگیزی در باب کتاب داشتهاند، برای نمونه، پیتر استراوسن مینویسد، سول کریپکی به طرزی فوقالعاده درباره تحقیقات فلسفیِ ویتگنشتاین سخت اندیشیده است و روایتی فوقالعاده روشن و زنده از آن استدلال به دست داده است... گزارشی مثال زدنی. سایمن بلکبرن، فیلسوف انگلیسی نیز کتاب را بیاندازه بصیرتبخش دانسته است.
سول کریپکی خود در مقدمه کتاب مینویسد: «این اثر، به تعبیر من، تشکیلدهنده گزارشی مقدماتی است از آنچه خط محوری کار متاخر ویتگنشتاین در فلسفه زبان وفلسفه ریاضیات میانگارم، و مشتمل است بر تفسیر من از «استدلال زبان خصوصی»، که به نظر من اساسا باید با توجه به مساله «پیروی از قاعده» شرح و بسط داده شود... . اثر حاضر اصلا شرحی بر فلسفه ویتگنشتاین یا حتی شرحی بر پژوهشهای فلسفی نیست. بسیاری از مباحث معروف و مهم – برای مثال، ایده «شباهت خانوادگی»، مفهوم «قطعیت» - اصلا ذکر نمیشوند. مهمتر اینکه در خود فلسفه ذهن، انبوهی از مطالب هست، از آرای ویتگنشتاین در باب قصد کردن و حافظه و خواب دیدن و نظایر آنها، که فقط گهگاه به آنها نگاه سریعی انداخته شده است. امید من این است که بسیاری از این مطالب کمابیش براساس فهمی از رای ویتگنشتاین در مبحث اصلی روشن شود.» کریپکی هدف نخست خود از نوشتن چنین کتابی را پیش کشیدن یک مساله و استدلال میداند، نه یک ارزیابی انتقادی. به عقیده او هدف این است که مخاطب بداند، استدلال و مساله شکاکانه ویتگنشتاین مهم است و درخور بررسی جانانه است. بنابراین، باید توجه داشت که در اندیشه کریپکی، فقرات مرتبط با استدلال زبان خصوصی، برخلاف تفسیرهای رایج، باید همنوا با مباحث پیروی از قاعده دیده شود.
یکی دیگر از موضوعاتی که کریپکی در آن آوازه بسیار دارد، بحث از «جهانهای ممکن» است. کریپکی جهانهای ممکن را به شکل حالت ممکنی که امور میتوانست اتفـاق بیفتـد یا شکلی از شرایط خلاف واقع معرفی میکند. نکتهای که کریپکی در بیان جهانهای ممکن بدان اصرار دارد آن است که در همه آنها قید عقلانی و منطقی بودن رعایت شود. منظور کریپکی از قیـد منطقـی بـودن آن است که در معرفی هر جهان ممکن قواعد مربوط به منطق زیر پا گذاشـته نشـود. کریپکی در مقاله مهم خود شرح مفصلی در این باب که جهانهای ممکن به درستی چه هستند، نداده و تنها از مفهوم جهان ممکن بهعنوان ابزاری نموداری برای توضیح معناشناسی موجهات بهره برده است. دیدگاه کریپکی درباره چیستی جهانهای ممکن را میتوان در کتاب نامگذاری و ضرورت یافت. کریپکی در بخشهایی از متن کتاب، توضیحات پراکندهای را در باره آنچه که از «جهان ممکن» در نظر دارد، آورده است، اما در مقدمه کتاب شاهد توضیح منسجمتری هستیم.
کریپکی بر این باور است که برخی افراد برداشت درستی از اصطلاح «جهان ممکن» نداشتهاند و پارهای از این برداشتهای غلط، برخاسته از کاربست واژه «جهان» است. برای نمونه، گاه گمان شده است که جهانهای ممکن چیزی شبیه سیارههای دوردست هستند که مشابه محیط پیرامونند و تفاوت آنها تنها در این است که در مکانهای متفاوتی قرار دارند. از این رو، کریپکی پیشنهاد میکند که برای جلوگیری از برداشتهای غلط، بهتر است بهجای «جهان ممکن» از اصطلاحاتی همچون «وضعیت (یا سرگذشت) ممکن برای جهان« یا «موقعیت خلاف واقع» استفاده کنیم.
به هر رو، چه با ایدههای او در زمینههای زبان، ذهن و منطق همداستان باشیم و چه مخالف، نمیتوان نفوذ و تاثیر این فیلسوف نابغه را نادیده انگاشت. هیچکدام از نقدها و مخالفتها با کریپکی، این واقعیت را که نوشتههای او انقلابی مهم در فلسفه تحلیلی پدید آورد، تغییر نمیدهد. نوشتههای او در چشم بسیاری از فیلسوفان بسیار با ارزش و مبتکرانهاند و خود او نیز از آبرودهندگان به فلسفه تحلیلی در دوره معاصر به شمار میرود.
پی نوشتها
-1 Saul Aaron Kripke.
-2 Reference and Existence – The John Locke Lectures. New York: Oxford University Press, 2013.
-3 Naming and Necessity. Cambridge, Mass. : Harvard University Press, 1972.
4. سول کریپکی (1381) نامگذاری و ضرورت، ترجمه کاوه لاجوردی، نشر مرکز، تهران، ص3
5. ضیا موحد، مصاحبه، «کریپکی و جهانهای ممکن»:
http://www. bookcity. org/detail/2573/root/speak
6. سول کریپکی میپرسد: «کلمات چگونه به موجودات گره میخورند؟»:
https://tarjomaan. com/neveshtar/9715
7. Philosophical Investigations
8. Tractatus Logico-Philosophicus
9. Wittgenstein on Rules and Private Language: an Elementary Exposition. Cambridge, Mass. : Harvard University Press, 1982
10. سول کریپکی (1396) ویتگنشتاین، قواعد و زبان خصوصی، ترجمه کاوه لاجوردی، نشر مرکز، تهران، ص پانزده
11. Semantical Considerations on Modal Logic
12. محمد سعیدی مهر (1383) جهانهای ممکن بررسی دیدگاه سول کریپکی، الوین پلنتینگا و دیوید لوئیس، نامه مفید، 41