امیر معظمی: جواد اردکانی، کارگردان سریال آینههای نشکن و فیلم به کبودی یاس، تازهترین اثر سینمایی خود را پس از سالها به نمایش درآورده است.
فیلم بانکزدهها بهرغم حواشی خاصی که بیشتر برای مخاطبان کمسنتر (تین ایجر) جذاب بود، نتوانست اکران موفقی داشته باشد. بازخوردهای منفی مخاطبان در روز اول اکران این فیلم حاکی از همین موضوع است.
اردکانی در همان فرمهای تکراری و زرد کمدی که دیگر جذابیتی برای مخاطب ندارد، موقعیتهایی قابل پیشبینی ایجاد کرده که تکرار آنها تنها بیننده را خسته میکند. ته-لبخندهایی که بهخاطر اداهای مرحوم علی انصاریان به وجود میآمد نیز نتوانست رضایت دوستداران سینما را جلب کند. ادعای حضور سحر قریشی در دو نقش هم جزء اشتباهات فاحش کارگردان در مدیریت بازیگران بود که دقیقا در آخرین سکانس مخاطب را از فیلم منزجرتر میکند.
اواسط فیلم با رویکردی سطحی و ابتدایی یعنی معرفی بازیگران توسط خودشان گنگی و ابهام داستان کمی باز میشود. شخصیتها تا نیمی از فیلم، راوی حرکاتی اکشن هستند که مخاطب نمیداند هدفشان دقیقا از این کارها چیست؟ و بعد به یکباره بازیگران برای روشن کردن موضوع فیلم (که ناتوانی نویسنده از روایت قصه را میرساند) خود به صحنه میآیند و همهچیز را برای تماشاچی تعریف میکنند. احتمالا تماشاچیان هم بر صندلیهای سینما کمکم با قصه بازیگران فیلم به خواب فرو میروند.
مخاطب باهوش ایرانی، هیچگاه کمدیهای بالیوودی را نمیپذیرد. کمدیهایی که اغلب با چیدن چند ماجرای بیربط و ابتدایی کنار هم به وجود میآید. فیلمهایی هم که با این روش ساخته شدهاند همواره از استقبال مخاطبان محروم بودهاند.
تماشاگر بانکزدهها از دقیقههای 40 به بعد متوجه میشود که نویسنده کجدار و مریز قصه را روایت میکند که بتواند تا آخر به نحوی آن را تمام کند، اما در کمال تعجب میبینیم آخر فیلم هم آنگونه که باید تمام نمیشود و اردکانی شاید با الهام از سینمای فرهادی میخواسته آخر فیلمش را باز نگه دارد. با این تفاوت که در بانکزدهها، سرنوشت هیچکدام از شخصیتهایی که یک ساعت و نیم فقط دیالوگ میگویند مشخص نمیشود!
فیلم بانکزدهها از زمان تبلیغات با حواشی بسیاری همراه شد، ازجمله با نشان دادن تصاویری از گروه موسیقی بیتیاس، حساسیت طرفداران این گروه (موسوم به آرمی) را برانگیخت و موجب شد خیلی از آرمیها به آن واکنش نشان دهند. این واکنشها نیز متفاوت بود. برخی آرمیها خوشحال از اینکه نام گروه مورد علاقهشان روی پرده سینما رفته، گیشه را شلوغ و از فیلم استقبال کردند؛ درمقابل عدهای از هواداران بیتیاس بر این نظر بودند که اردکانی خواسته از نام این گروه و هیجان آرمیها سوءاستفاده کند و فروش بیشتری در گیشه داشته باشد. البته خود اردکانی در لایو اینستاگرامیاش این نظر را رد کرد و گفت که دخترش و حتی جدیدا خودش هم به بیتیاس علاقهمند شدهاند.
البته به نظر میرسد در این قصه به آرمیها توهین شده است، چون نویسنده، مینا (شخصیت آرمی فیلم با بازی الناز عبدی) را به نمایندگی از طرفداران ایرانی بیتی اس، طوری به تصویر کشیده که حاضر است برای شرکت در کنسرت این گروه کی پاپ، همراه با یک جیببر، یک شرخر و یک کافه دار زیرزمینی دزدی کند. چون این موضوع بیشتر به نوجوانان ما مربوط میشود، موضوع مهمی است. کارگردان باید در فیلم خود مشخص میکرد که آیا میخواهد آن نوع طرفداری افراطی که منجر به دزدی و جرم میشود را نقد کند یا مخاطبان را به آن دعوت نماید؟ اما چنین نکتهای در فیلم دیده نمیشد.
البته نکته مثبتی که در فیلم بانکزدهها وجود داشت یکی بازیهای خوب بازیگرانی مثل میرطاهر مظلومی، نسرین مقانلو و الناز عبدی بهعنوان اولین تجربه بازیگریاش بود و دیگری اینکه در فضای کمدیهای ایرانی که با شوخیهای جنسی و ابتذال آمیخته شده، فیلم بانکزدهها الفاظ رکیک یا شوخی جنسی نداشت و از این حیث میتوان گفت که میشود این فیلم را با خانواده تماشا کرد.
اردکانی ریسک بزرگی انجام داد و از گروه موسیقی بیتیاس برای جذب مخاطب بیشتر استفاده کرد اما به نظر تجربه موفقی از آب درنیامد و این نشان میدهد مخاطب ایرانی سینما، این سوءاستفادههای تبلیغاتی را خوب تشخیص میدهد و کمدی را با آثار برجستهتری مثل «قهوه تلخ» و «مارمولک» تجربه کرده است، پس از چنین آثار ضعیفی استقبال نخواهد کرد.