دوز سیاست‌زدگی ونیز،‌ برلین و... آن‌قدر بالا رفته که صدای بازیگران این نمایش هم درآمده است
باید قبول کنیم که در سایه بی‌تدبیری مدیران فرهنگی کشور، جریان فیلمسازی جشنواره‌ای یکه‌تازی می‌کند و با وجود اینکه در فرآیند اکران داخلی بی‌تاثیر هستند اما همچنان از ضریب نفوذ بسیاری در جشنواره‌های خارجی برخوردارند.
  • ۱۴۰۱-۰۶-۲۱ - ۰۳:۴۳
  • 10
دوز سیاست‌زدگی ونیز،‌ برلین و... آن‌قدر بالا رفته که صدای بازیگران این نمایش هم درآمده است
سیاست سینما را برد
سیاست سینما را برد

هفتادونهمین جشنواره فیلم ونیز هم تمام شد و مثل تمام جشنواره‌های خارجی سال‌های اخیر، فیلمسازان ایرانی حضور پررنگی داشتند. هم فیلم داشتیم و هم داور! و البته پای ثابت جوایز این جشنواره هم یک نام آشنا بود؛ جعفر پناهی! فیلم‌های جعفر پناهی در سینماهای کشور اکران نشدند و باتوجه به جنس فیلمسازی او اگر هم فیلم‌هایش اکران شود، اقبال چندانی از جانب تماشاگران ندارد. در محافل سینمایی هم نام این کارگردان و آثارش پیش از آنکه به‌عنوان یک هنرمند واجد گزاره‌های هنری مطرح باشد، بیشتر معرف یک معترض سیاسی است. مسائل فرامتنی و البته سیاسی از جمله عوامل اثرگذار در تحویل گرفتن فیلم‌های پناهی در جشنواره‌های خارجی است. اگرچه متنفعان جشنواره‌های خارجی که در سینمای ایران هم کم نیستند، خوش ندارند دریافت جوایز جشنواره‌هایی مثل کن، برلین یا ونیز با برچسب سیاسی تحلیل شود اما واقعیتی است که نمی‌توان کتمانش کرد. هرچند گوش شنوایی نیست و منافع شخصی برخی از هنرمندان هم به حضور مستمر در جشنواره‌های اروپایی است اما هرسال که می‌گذارد این گزاره در منظر عموم اثبات می‌شود که فیلمساز ایرانی در این جشنواره‌ها بیشتر بازیگر دست مدیران جشنواره و رویکردهای سیاست‌زده‌شان هستند. کارکردی شبیه تریبون دادن به ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین که در این یک سال اخیر پای ثابت افتتاحیه جشنواره‌های اروپایی است. 
اما این روزها در مقطعی ایستاده‌ایم که دیگر سینمای ایران نمی‌تواند به‌سادگی از کنار عارضه‌های فضای سیاست‌زده جشنواره‌های خارجی بگذرد. باید نگاهی اساسی به دامنه و گستردگی اثرات آن انداخت زیرا محدوده این جنس الگوسازی برای سینمای ایران فقط در محدوده روستای کن فرانسه، جزیره ونیز ایتالیا یا حتی برلین آلمان باقی نمی‌ماند. طی ده سال گذشته یک تعامل دوسویه بین فیلمسازانی همچون جعفرپناهی و جشنواره‌هایی همچون برلین و ونیز شکل گرفته است که چهارچوب‌های ذهنی و توقعات خارجی‌ها نسبت به سینمای ایران را تغییر داده است. دامنه این توقع از فیلمسازان ایرانی نه‌فقط در صحن اهدای جوایز که به پشت میزهای نشست خبری کشیده شده است. به‌گونه‌ای که خود فیلمسازان ایرانی هم از شکل‌گیری چنین فضای سیاست‌زده‌ای در قبال سینمای ایران خسته شده‌اند. مثل همان اظهارات چهارسال قبل مانی‌حقیقی در نشست‌خبری فیلم سینمایی خوک در شصت‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین که به سوالات سیاسی خبرنگاران حاضر اعتراض کرد و گفت: «واقعا نمی‌توانم به شما بگویم که این مساله تا چه حد زیادی آزار‌دهنده است. اینکه دائم از شما سوال سیاسی پرسیده شود. ما یک اثر هنری ساخته‌ایم حالا خوب یا بد اما دوست داریم درباره چطور ساختن آن صحبت کنیم و اینکه معنای این اثر برای شما چیست؟ بیایید این را فراموش نکنیم که هنر قرار است یک نوع زبان جهانی باشد که در آن ما بر مرزهای جداکننده‌مان غلبه کنیم.» توجه کنید که اظهارات این فیلمساز برای چهار سال قبل است اما همچنان تازگی دارد به‌گونه‌ای که برخی رسانه‌ها سراغ بازنشر صحبت‌های مانی‌حقیقی رفتند. نکته جالب اعتراض مانی‌حقیقی این است که هنوز خودش باور ندارد که این جشنواره‌ها اصلا آثار ایرانی را کنار هم چیده‌اند تا از آنها و فیلم‌هایشان مبتنی‌بر رویکردهای جشنواره بهره‌کشی کنند. به‌خصوص جایی که می‌گوید: «چرا فکر می‌کنید فیلم‌های ایرانی برای شما باید شکلی از راهنمای گردشگری ایران باشند. ما اینجا نیستیم که کشورمان را به شما عرضه کنیم و بگوییم بیایید و ببینید ما چقدر قربانی هستیم و خواهشا بیایید به ما کمک کنید و اینجور چیزها. این سوالات حال به‌هم‌زن و خسته‌کننده است. پس تشویق‌تان می‌کنم که به این فیلم مثل یک فیلم و یک اثر هنری نگاه کنید و از ساختنش با هم صحبت کنیم!» البته بعد از این اظهارات مانی‌حقیقی، فیلمش در برلیناله سال 2018 هیچ جایزه‌ای دریافت نکرد. نمی‌توان به‌صورت قطعی گفت که این ناکامی به‌خاطر اظهارات او در نشست خبری فیلمش بوده است اما حرف‌های او بازخوردهای متفاوتی داشت و به‌مذاق خیلی‌ها خوش نیامد. مثل همان اتفاقی که پس از نشست خبری فیلم سینمایی «شب، داخلی، دیوار» در جشنواره ونیز امسال افتاد. وحید جلیلوند کارگردان در نشست‌خبری این فیلم در پاسخ به سوال سیاسی یکی از خبرنگاران به برداشت‌های اشتباه او از فیلمش اشاره کرد و گفت نیروهای امنیتی در ایران همچون برادران من هستند و در توضیح فیلمش گفت قهرمان فیلم من یک مامور امنیتی است که برادر من است. همین یک جمله کافی بود که هجمه‌ها علیه جلیلوند آغاز شد و البته که جلیلوند و «شب، داخلی، دیوار» هم جزء ناکامان کسب جایزه در جشنواره ونیز امسال شدند. 

دوپینگ جشنواره‌ای چه بلایی سر سینمای ایران می‌آورد؟
تکلیف آنها که با حکومت یا حتی با مردم ایران سر لج افتاده‌اند و از هر چیزی که بوی ضدیت بر علیه این‌ها را بدهد شاد می‌شوند، روشن است. از آنها بگذریم. اما آیا هنوز هم هستند کسانی که بعد از جایزه گرفتن فیلم جعفر پناهی در جشنواره ونیز مدعی باشند که این جوایز سیاسی نیست؟ لابد هستند! از آنها می‌خواهیم که با زبانی ساده و صریح بگویند این جشنواره‌ها دقیقا چه کاری باید بکنند تا شما قبول کنید که معیارهایشان سیاسی است نه زیبایی‌شناختی؟
سال‌ها بین طیف‌های فکری مختلف سر این موضوع در داخل کشور بحث بود اما این جدال از اینجا به‌بعد بی‌فایده است چون هرکس تابه‌حال و لااقل با دیدن مواردی مثل چند دوره اخیر برلیناله، دوره اخیر کن و پس از آن دوره هفتادونهم ونیز، هنوز قبول نکرده که معیارهای اصلی این جشنواره‌ها، خصوصا درقبال کشوری مثل ایران، سیاسی هستند، لابد دلش نمی‌خواهد قبول کند، نه اینکه استدلال قابل‌قبولی تا به‌حال به گوشش نخورده باشد. بیاییم درباره تاثیر این جوایز روی سینمای خودمان صحبت کنیم که بحثی مهم‌تر است. حقیقت این است که مهم‌تر از چهره‌ای که این فیلم‌ها از ما پیش غربی‌ها نشان می‌دهند، تاثیری است که موفقیت دوپینگی این فیلم‌ها روی روند فیلمسازی در ایران می‌گذارد. وقتی سیاسی‌کاری تبدیل به دوپینگی بشود که تعدادی از تنبل‌ها و افراد بی‌استعداد با توسل به آن بتوانند مهم‌ترین جوایز فستیوال‌های غربی را بگیرند، این به باقی تنبل‌ها و بی‌استعدادهای داخل کشور هم الگو و فرمول پیشرفت را نشان خواهد داد و با سینمایی طرف خواهیم شد که پر است از فیلم‌های تلخ و خودباخته و بی‌کیفیت. تلخی و خودباختگی و سایر مولفه‌های زهرآلود محتوایی را تابه‌حال زیاد یاد کرده‌ایم اما یادمان نرود این جشنواره‌ها چه تاثیرات مخربی روی سطح کیفیت فیلم‌های ایرانی گذاشته‌اند و چقدر آدم کارنابلد را الکی برای ما گنده کرده‌اند. خیلی از آنهایی که نمی‌خواهند قبول کنند این جوایز سیاسی است، در حقیقت نمی‌خواهند کارنابلدی و بی‌کیفیت بودن جریان متبوع‌شان را بپذیرند. 

چرخه صنعتی فیلمسازی جشنواره‌ای چگونه کار می‌کند؟
شاید طرح این سوال از جانب شما عجیب نیست وقتی بپرسید که هزینه‌های فیلمسازی برخی از آثار جشنواره‌ای از کجا تامین می‌شود. چون اکثر این آثار، نه‌تنها در سالن‌های سینمای ایران اکران نمی‌شوند که اگر هم به نمایش دربیایند اصلا فیلم‌های مخاطب‌پسندی نیستند. ذکر یک نکته در مورد کلیت چرخه صنعتی در سینمای ایران لازم است. اینکه خیلی از آثار سینمای ایران، نه در چرخه اکران سینمای ایران که پیش از تولید توانسته‌اند، هزینه‌های ساخت‌شان را از جانب برخی سرمایه‌گذاران عشق فیلم تامین کنند. 
اما بیایید به جعفر پناهی به‌عنوان یک نمونه از جریان فیلمسازی جشنواره‌ای نگاه کنید. اینکه جنس فیلمسازی او و حمایت جریان‌های خارجی چگونه بر فرآیند فیلمسازی در داخل کشور تاثیر می‌گذارد. اردیبهشت ماه سال 1397، تعدادی از فیلمسازان جوان در حوزه فیلم کوتاه، در یادداشتی تندوتیز از بده‌و‌بستان‌های پشت‌پرده سینمای بین‌الملل گفته بودند و از اینکه بعضی فیلمسازان کوتاه با سفارش جعفر پناهی‌ها و با لابی امثال ایشان موفق به حضور در بخش مسابقه جشنواره‌ای همچون «کن» می‌شوند. این اظهارات و استفاده از الفاظی چون لابی و زدوبند، شاید برای غالب مردم ناآشنا باشد و بیشتر علاقه‌مند به وجه‌بیرونی و رسانه‌ای موفقیت فیلم‌ها در جشنواره هستند؛ ولی این مدل افشاگری‌ها در مورد پشت‌پرده سینمای جشنواره‌ای برای خود اهالی سینما حرف جدیدی نبود. در بخشی از همان نامه آمده: «بده‌و‌بستان بعضی از اشخاص صاحب‌ نفوذ و کرسی در عرصه فیلم کوتاه با نامدارانی چون: «جعفر پناهی»، «محمد حقیقت»، «هنگامه پناهی»، «کتایون شهابی» و... باعث شده فضای سالم رقابتی بین جوانان مستعد فیلم کوتاه که با دست خالی و مصائب فراوان و بدون رانت‌های حمایتی انجمن سینمای جوان و نهادهای دولتی فیلم می‌سازند به بی‌عدالتی حادی کشیده شود.» 
برای آنهایی که با تاثیر فیلمسازان کوتاه بر جریان سینمای ایران ناآشنا هستند، گفتن این نکته ضروری است که نطفه جریان‌های سینمایی کشور از دل جریان فیلم کوتاه شکل می‌گیرد. اینجاست که اهمیت این نامه افشاگرانه بیشتر می‌شود. این افشاگری نشان داد که جریان‌های قدرتمندی در طول سال‌های متمادی در عرصه سینمای بین‌الملل شکل گرفته‌اند؛ اسامی تکراری که بین فیلمسازان مشهور هستند و در بازار فیلم‌های جشنواره‌های جهانی به اسم و اعتباری رسیدند، جریان‌هایی که غالبا در پشت‌پرده سینمای بین‌الملل ایران حضور فعال دارند و تا حد داوری جشنواره‌های خارجی ضریب نفوذ یافته‌اند. گردش مالی واسطه‌گری این پخش‌کنندگان مستقل از جریان دولتی به حدی آنها را سرپا نگه‌ داشته که گاهی تعیین‌کننده و مافیای نفوذ برای یک فیلمساز می‌شوند. 
باید قبول کنیم که در سایه بی‌تدبیری مدیران فرهنگی کشور، جریان فیلمسازی جشنواره‌ای یکه‌تازی می‌کند و با وجود اینکه در فرآیند اکران داخلی بی‌تاثیر هستند اما همچنان از ضریب نفوذ بسیاری در جشنواره‌های خارجی برخوردارند. رسانه‌ها و جشنواره‌های خارجی هم موجی را برای فیلمسازانی همچون پناهی ساختند که همچنان جریان مسلط او بر همین موج سوار است. 
سینمای بین‌الملل و اهمیت اثرگذاری آن بر مرزهای فراتر از ایران، واژه پرکاربردی است، خاصه برای مدیران سازمان سینمایی. هرکدام به تفسیر و شرحی بر فرم حضور سینمای ایران در خارج از مرزهای ایران تاکید می‌کنند و صدالبته تا به امروز ادعاها و تلاش‌ها با نتایج، تفاوت فاحشی دارند. به گواه فیلمسازان و مدیران فرهنگی، در حال‌حاضر سینمای ایران در حوزه بین‌الملل هدایت شده از سوی سیاستگذاران فرهنگی نیست. شاید در ابتدای سینمای بعد از انقلاب، بنیاد سینمایی فارابی توانست جریان سینمای جشنواره‌ای را ریل‌گذاری کند ولی با مروری کوتاه به تاریخ چند سال اخیر سینمای ایران متوجه خواهیم شد که دنیا، سینمای ایران را در جریانی مستقل از سیاستگذاری‌های فرهنگی می‌شناسد. بخشی از این مساله به‌خاطر سردرگمی در شناخت و نوع مواجهه با مخاطبان خارجی سینمای ایران است؛ نتیجه این می‌شود که در دوره‌ای اصطلاح سینمای استراتژیک فراگیر شده و برای ساخت آثاری همچون «فرزند چهارم»، «راه آبی ابریشم»، «ملک سلیمان»، «رستاخیز» و «محمدرسول‌ا... (ص)» هزینه می‌شود ولی هیچ‌گاه فرصت اکران در خارج از مرزها را نخواهند یافت و در دوره‌ای هم تفاهمنامه‌های بی‌کارکرد برای تولید مشترک از کشورهایی چون چین گرفته تا ارمنستان و کشورهایی در شاخ آفریقا امضا می‌شود که هیچ ماحصلی تا به امروز نداشته است. سرنوشت سینمای ایران در عرصه بین‌الملل در جایی خارج از دسترس مدیران سینمایی رقم می‌خورد. 

 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰