ساره گودرزی، خبرنگار:کتابفروشی بهعنوان حلقه اصلی زنجیره فروش، ازجمله مشاغل فرهنگی کمدرآمد و پرمخاطرهای است که این سالها در کشور با چالشهای زیادی روبهرو شده، چالشهایی که فعالیت در این حرفه را سخت و دشوار کرده است. در یکدهه اخیر اما کتابفروشان همچون دهقان فداکار با همه سختیهایی که در بحث پرداخت مالیات یا اجارهبها داشتهاند، پایکار خود ایستادهاند تا کسبوکارشان بقا داشته باشد.
در این میان اما ورود کتابفروشیهای جدید و مدرن به چرخه فروش کتاب در این سالها، برخی معادلههای موجود در بازار کتاب را بههمریخته است، مخاطبی که تا دیروز به محیطهای کوچک کتابفروشی با متراژهای 20 یا 30متری در محله خودش عادت داشت، با هایپر کتابفروشیهایی روبهرو شد که نهتنها فقط کتاب میفروختند بلکه غیر از لوازمالتحریر، بخشهایی چون بازیهای فکری، محصولات چندرسانهای و هدایای تبلیغاتی هم داشتند و یک بسته جامع و کامل از کتاب و محصولات فرهنگی تهیه کنند.
با ظهور و بروز انواع مالها و مراکز خرید، کمکم ذائقه مخاطبان کتاب نیز تغییر کرد و استقبال مردم از کتابفروشیهای مدرن و جدید با متراژهای بالا بیشتر شد، مشتریان کتابفروشیهای محلی ترجیح دادند حالا که به مراکز خرید میروند، سری هم به کتابفروشیاش بزنند و با دنیای کتاب از زاویه دیگری آشنا شوند؛ در کتابفروشیهای مدرن علاوهبر تغییرات ظاهری مثل دکوراسیون و استفاده از رنگهای زنده و شاد، میزان دسترسی مخاطب به کتاب نیز تغییر کرد، مخاطبی که تا دیروز با مراجعه به کتابفروش محلهاش، منتظر میماند تا او یک یا دو جلد کتاب را از لابهلای قفسههای آهنی سرد و بیروح کتابفروشیها بیرون بکشد، حالا میتواند با قدم زدن میان دنیای کتابهای مختلف و تورق آنها، یکی را برای خرید انتخاب کند.
بهتناسب 22هزار مجوز نشر و پنجهزار ناشر فعال در کشور اما نبود ویترین فروش کتاب یکی از دغدغههای جدی اهالی کتاب طی سالهای متمادی بوده است و حتی کتابفروشیهایی هم که با مشارکت گروهی فعالیت خود را آغاز کردند مجبور به تعطیلی شدند، بهعنوان مثال در تهران کتابفروشیهایی مثل گوشه کتاب، مروارید، فردوسی، چهلکلاغ، نمایشگاه کتاب کودک و... .
در این میان بسیاری از افراد علاقهمند به کتاب در نقاط مختلف کشور با سرمایههای محدود کتابفروشی راهاندازی کردند، کتابفروشیهایی که خیلی زود به پاتوق کتاب جوانان و افراد فرهنگی هر شهر یا منطقه شدند اما بهدلیل گردش مالی بسیار پایینی که داشتند، نتوانستند مدت زیادی دوام بیاورند و پس از یکی، دوسال فعالیت، در سکوت خبری بدون اینکه هیچ تیتر یکی در رسانههای کشور داشته باشند، تعطیل شدند؛ کتابفروشیهایی مثل کافه کتاب آیه اراک، کتابفروشی عبداللهی شیراز، تنها کتابفروشی پاوه، بچههای کتاب در شیراز، آژند، سیما، کارن، دولت، معلم، افرا و هدایت در سبزوار... .
در پایان باید گفت نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد، خالیشدن شهر از کتابفروشیهای ساده و خودمانی کوچکی است که شاید امروز دیگر کمتر مشتری داشته باشند، کتابفروشیهایی که شاید از رنگ و لعاب فروشگاههای بزرگ در آن خبری نباشد، اما در سالهایی نهچندان دور مشتریان خاص و بالقوه خود را داشتند و هنوز هم میتوانند پرمخاطب باشند، همانها که اکنون در سکوت و سکون بهسختی روزگار میگذرانند و زندگیشان را با اجاره کتاب یا فروش کتابهای قدیمی انبارها سپری میکنند، کتابفروشیهایی که خود را با تغییرات روز دنیا همراه نکردند و با تفکر قدیمی و سنتی تلاش کردند کار خود را در فروشگاهشان ادامه دهند و نتیجهاش شکست کتابفروشیهای محلی و تغییر الگوی تاسیس کتابفروشیها در تهران و شهرستانها شد.
در روزگاری نهچندان دور اگرچه شعار «از کتابفروشیهای محلی حمایت کنیم» برای مدتی با استقبال روبهرو شد، اما از وقتی کتابفروشیهای محلی دیگر مشتری نداشتند و بهجای کتاب، انواع لوازمالتحریر را جایگزین کتابها کردند، دیگر رونق سابق را نیافتند. نباید فراموش کنیم که کتابفروشیهای محلی از ثروتهای گذشته هستند اما متاسفانه طی دو دهه اخیر تقریبا نابود شدهاند و طرحهایی مثل بازدید از کتابفروشی محلی یا اختصاص وام برای تجهیز و نوسازی این فروشگاهها هم نتوانسته به آن کمک کند. این درحالی است که کتابفروشیهای محلی همچون سایر شغلهای هر محل از اعتبار و جذابیتهای زیادی برای مردم هر منطقه و محله برخوردارند، زیرا کسبوکارهای محلی، بخشی از هویت محله و رویه بسیار مهم در هر محلهای بوده و هستند. بهنظر میرسد در این میان در جدال میان سنت و مدرنتیه، این کتابفروشیهای محلی بودهاند که عقبنشینی کردهاند.
در این رابطه بیشتر بخوانیم:
مرگ فروشنده(لینک)
13درسی که در کتابفروشی «کیهان» یاد گرفتیم(لینک)
چرا کتابفروشیها باید شکست بخورند؟(لینک)
یک داستان واقعی از غربت کتابفروشیهای شهرستان(لینک)