محمدمهدی حاتمی، پژوهشگر و نویسنده: ۱. طرفداران شبهعلم معمولا نسبت به تحصیلات دانشگاهی مرتبط با دعاویشان، بیتوجهند. البته طی مدارج دانشگاهی و کسب مدرک، هیچکس را فینفسه از شبهعلم مصون نمیکند، اما با توجه به پیچیدگیها و ظرایف تحقیقات علمی در عصر حاضر، بعید بهنظر میرسد کسی بدون مطالعات مفصل و نظاممند دانشگاهی به یک نظریه بدیع علمی برسد.
۲. طرفداران شبهعلم غالبا نسبت به مفاهیم، نظریهها و روشهای متعارف تحقیق در جامعه علمی بیتوجهند و چنین میپندارند یا چنین وانمود میکنند که میتوان بدون توجه دقیق به این مفاهیم، نظریهها و روشهای تحقیق به نظریههای بدیع علمی رسید، اما این تصور اساسا غلط است. در جریان تحقیقات دانشگاهی مفاهیم، نظریهها و روشها صیقل میخورند و مشکلات و معضلاتشان آشکار میشود. بدون آشنایی دقیق و مفصل با مفاهیم، نظریهها و روشهای هر شاخه از دانش و ضعف و قوت آنها، انجام یک تحقیق استاندارد و دست یافتن به یک نظریه بدیع، تقریبا ناممکن است.
۳. طرفداران شبهعلم عموما به این دلیل که از پیشکشیدن نظریههای جدید ناتوانند، دست به دامن نظریههای منسوخ و قدیمی میشوند. آنها قدمت را دال بر درستی میدانند و انتظار دارند که به نظریههای منسوخ بهاندازه نظریههای جاری در علم بها داده شود. البته دانشمندان چنین کاری نمیکنند! زیرا معتقدند نادرستی و ناکارآمدی این نظریههای منسوخ پیشتر نشان داده شده و دادن امکانات بیشتر به آنها اتلاف وقت و انرژی و تجربه مجدد شکست است.
۴. دانشمندان با مسائل سروکار دارند. مسائل، حاصل تنش بین نظریه و واقعیتاند. اما شبهدانشمندان بهجای شروع از مسائل، از واقعیتهای رازآلود شروع میکنند. آنها علاقه دارند به هر چیزی یکشکل مرموز بدهند و بعد برای توضیح امور مرموز، داستانهای جذاب بسازنند و داستان خود را بهعنوان تنها واقعیت موجود جا بزنند. برای مثال بیان میکنند ساخت اهرام ثلاثه با امکانات انسانهای عصر باستان، چیز مرموزی است! بنابراین باید افرادی از کرات دیگر آن را ساخته باشند! اذهان شبهعلمی علاقه عجیبی به مرموز تلقی کردن چیزها دارند و داستانهای رازآلود را بهعنوان پاسخ وقایع مرموز میپذیرند، اما یک دانشمند اصیل، از طریق مساله، نظریه و مشاهده، آزمایش و محاسبه دقیق، جلو میرود و از رازوارگی بیفایده پرهیز میکند.
۵. شبهعلمیها، اسطورهها را داستانهای واقعی میپندارد و سعی میکنند در توضیح وقایع جهان طبیعت از اسطورهها بهره ببرند. اسطورهها سرگرمکننده و محیرالعقولند و به همین دلیل بسیاری از افراد آنها را جذاب مییابند. اما اسطورهها به این دلیل که بین امور نامربوط پیوند برقرار میکنند، فاقد قدرت توضیحی علی-معلولیاند. فقدان چنین قدرتی، دلیل ناکامی اسطورهها در توضیح روابط حاکم بر طبیعت است و تکیه بر آنها در فهم سازوکار جهان طبیعت، غیرعقلانی است.
۶. در پژوهش علمی نرمال، دانشمندان با شجاعت موارد نقض نظریهها را پیدا میکنند، سپس با توجه به موارد نقض مذکور، به اصلاح و صورتبندی مجدد نظریهشان، اقدام میکنند. این درحالی است که شبهعلمیها صرفا به موارد تاییدکننده نظریه خود اشاره میکنند و موارد ناقض گسترده را نادیده میگیرند. شبهعلمیها شواهد را دستچین میکنند: آنهایی را که موید نظریهشان است برجسته میکنند و آنهایی را که ناقض نظریهشان است، حذف میکنند!
۷. شبهعلمیها بهجای آنکه بر قوت شواهد خود تکیه کنند، بر تعداد آنها تاکید و سعی میکنند تعداد نسبتا زیادی از شواهد را معرفی کنند که اذهان عامه را قانع کنند نظریه آنها درست است، اما در علم نرمال هر چیزی یک شاهد خوب و قابلاتکا محسوب نمیشود، برای دانشمندان نه کمیت صرف شواهد، بلکه شواهد مرتبط قوی اولویت دارند.
8. برای آنکه چیزی یک شاهد علمی خوب محسوب شود باید تحت ضوابط آزمایشی خاصی رصد شود. به همین دلیل است که در علم نرمال دانشمندان مدام نظریههای خود را آزمایش میکنند، اما شبهعلم از آزمایشگاه میهراسد، زیرا تحت شرایط دقیق آزمایشگاهی بیربط بودنش مشخص میشود. شبهعلمیها بهجای محک زدن نظریههایشان در آزمایشگاه به شواهد و تجربههای ذهنهای آموزشندیده متوسل میشوند.
9. نظریههای علم نرمال ابطالپذیرند. این نظریهها نسبت به شواهد تاییدکننده و ردکننده حساسند و در صورتی که در مقابل مشاهده ابطالگر قرار بگیرند یا بهصورت کلی یا بهصورت جزئی مورد تصحیح قرار میگیرند، اما نظریههای شبهعلمی بهشکلی طراحی نمیشوند که اگر غلط بودند، غلط بودنشان مشخص شود. آنها طوری طراحی میشوند که فقط تایید شوند و هیچگاه معلوم نمیکنند تحت چه شرایطی غلطند.
۱۰. شبهعلمیها برای آنکه خود را علمی معرفی کنند، بهشکلی فریبنده خود را به نظریههای علم نرمال متصل میکنند. نمونهای از چنین استفاده فریبکارانهای از علم نرمال، در نظریه جذب از کائنات دیده میشود که خود را به نظریههای فیزیک کوانتوم متصل میکند. اگر کسی با فیزیک کوانتوم آشنا باشد میداند آنچه طرفداران شبهعلم جذب از کائنات، درباره تبادل امواج در طبیعت میگویند یکچیز اساسا مضحک و بیربط است.
۱۱. برای آنکه بتوانیم سازوکارها و علت رخ دادن پدیدههای طبیعی را مشخص کنیم، ناگزیریم به قوانین علمی متوسل شویم. شبهعلمیها به قوانین علمی اعتنایی ندارند. آنها تنها داستانهای خودشان از طبیعت را واقعی میدانند– داستانهایی که تنها توسط تخیلات و نه واقعیت، حمایت میشوند. توضیح پدیدههای طبیعی بدون توسل به قوانین علمی، عقلا خرسندکننده نیست، هرچند ممکن است برای تخیل لذتبخش باشد.
۱۲. زبان علم، زبان خشک و تحلیلی است. دانشمندان غالبا سعی میکنند بدون شیوههای بلاغی و تهییجی، مسائل، روشها، آزمایشها و پاسخهای پیشنهادی خود را گزاش دهند اما استعمال این زبان خشک و تحلیلی در شبهعلم چندان مرسوم نیست. شبهعلمیها بیشتر بهدنبال مانور روی عواطف و احساسات مخاطبند و از استدلالهای دقیق و منطقی که مستلزم به کار بردن زبان علمیاند، امتناع میکنند. هدف آنها نه وصول به حقیقت که تسلط بر مخاطب است، لذا برای رسیدن به چنین هدفی، هر چیزی را مجاز میشمارند.
۱۳. دانشمندان مدام نظریههایشان را آزمایش میکنند و با توجه به شواهد آزمایشی، آن نظریهها را بازنگری و تصحیح میکنند، اما شبهعلمیها چنین کاری را ننگ میدانند. آنها میپندارد بخش مهمی از حقیقت در نظریهشان جای گرفته است و بنابراین نیازی نیست آن را بازنگری و تصحیح کرد. آنها فقط میخواهند دیگران بپذیرند که آنها درست میگویند!
۱۴. مفاهیم اصلی انگارههای شبهعلمی معمولا بهشکل دقیق تعریف نمیشوند، این ویژگی به شبهعلمیها این اجازه را میدهد که هر وقت نیاز شد و بدون اعتراف بهاشتباه بودن نظریهشان، آن را بهشکل دیگری به کار ببرند و همواره خرسند باشند که نظریهشان درست است، اما در علم نرمال مفاهیم، عموما دقیق میشوند. مفاهیمی مانند جرم، نیرو، انرژی و... تعاریف دقیق و ریاضیواری در علم نرمال دارند.
۱۵. در علم نرمال سعی میشود تا جایی که ممکن است از طریق کمیسازی، نظریهها دقیق شوند. این کمیسازی به دانشمندان امکان میدهد که بدانند دقیقا کجا اشتباه کردهاند و کجا نیاز به تصحیح نظریهشان دارند. شبهعلمیها از چنین کمیسازیهایی میگریزند، زیرا کمیسازی همان و از دست رفتن نظریهشان همان!