میلاد جلیلزاده، خبرنگارگروه فرهنگ: از ابتدای انقلاب تا به حال اکران فیلمهای خارجی در سینماهای ایران هیچوقت چنانکه در دوره سابق وجود داشت، مجددا راه نیفتاد. بارها از این صحبت کردهاند که با این روش میشود رونق ازدسترفته را به گیشههای ایران برگرداند و عدهای هم از این میگویند که تنها با این روش میتوان فیلمسازان ایرانی را روی دور رقابت انداخت و مجبورشان کرد که کمی بهتر فیلم بسازند. اینها سادهترین گزارههایی است که به ذهن میرسند. اولا اینطور نیست که طی تمام این سالها مانع اصلی بر سر راه اکران فیلم خارجی در ایران، قوانین دولتی باشند. بارها این راه باز شده اما تقریبا هیچکدام از نمایشهای خارجی در ایران موفق نبودهاند. بهعبارتی این کار نهتنها رونق را به گیشههای ما برنمیگرداند و لااقل وضع سالنداران را بهبود نمیدهد، بلکه شوقی برای رقابت در فیلمسازانمان هم در نخواهد انداخت. در ضمن، فیلمهای خارجی در دوره پیش از انقلاب با رونق فراوانی اکران میشدند اما در آن زمان هم نهتنها باعث ارتقای کیفیت در فیلمهای ایرانی نشدند، بلکه اگر در یک بازه زمانی طولانیتر ببینیم، مشکل سالنداران ما را هم حل نکردند. بعضی موارد استثنایی مثل کشور چین را میتوان سراغ گرفت که از اکران فیلم خارجی برای تقویت تولید داخلی خودش استفاده کرد. آنها ابتدا با فیلمهای آمریکایی در داخل چین بازارسازی کردند و وضعیتی ایجاد شد که تولید سالن نمایش در سراسر کشور بهصرفه باشد، سپس این بازار را رفتهرفته بهسمت فیلمهای داخلی هدایت کردند. این روش اما اولا در همه دنیا نتوانسته به همین شکل پیش برود و ثانیا وقتی ذائقه مردم ایران با تماشای فیلمهای خارجی در سینماهای داخلی همخوانی ندارد، نمیتواند قابلاجرا باشد. بعد از چندین تجربه شکستخورده در اکران فیلمهای خارجی، اینبار مجددا قرار است همین اتفاق رخ بدهد؛ منتها با ایجاد تغییری اساسی در روشها. اینبار میخواهند یک فیلم هندی را نمایش بدهند، نه فیلمی آمریکایی. به نظر میرسد فضای فیلمهای هندی با فرهنگ ایرانی یا لااقل فیلمهای عامهپسند ایران بیشتر همخوان باشد. بهعلاوه ممکن است فیلم هندی در شهرستانها بیشتر طرفدار داشته باشد. به هر حال اینها را هم باید امتحان کنند تا نتایج مشخص شود و بتوان براساس آن نتایج بهتر و موثرتر قضایا را تحلیل کرد. ما در ایران هنوز از توزیع نامتوازن سالنها در سطح کشور رنج میبریم. اکثر سالنها در پایتخت متمرکز هستند و اگر این فرضیه که فیلمهای هندی مخاطبان شهرستانی خوبی دارند درست باشد، باز هم در این چرخه معیوب نتیجهای حاصل نخواهد شد. بهعلاوه سالن نمایش فیلم باید چیزی بیشتر و باکیفیتتر از نسخهای به ما بدهد که در منازلمان قابلدسترسی است و این باید از لحاظ قیمت هم برای ما بصرفد. آیا این موارد درحالحاضر فراهم هستند؟ بیاییم و از ابتدا نگاهی بیندازیم به گردونه اکران فیلم خارجی در ایران تا این موضوع بهتر و درستتر درک شود.
اکران فیلم خارجی در سالهای قبل انقلاب
در دهه ۴۰، جامعه ایران با سرعت سرسامآوری بهسمت مصرفی شدن حرکت کرد. بهعبارتی دهه ۴۰، دهه وسوسهانگیز پوستانداختن ظاهری بود و یکی از مظاهر این وضعیت، سینما بود. تاثیر این جریانات بر سینما، هم به نوع خاصی از فیلمسازی منتج شد و هم پای نوع خاصی از فیلمهای خارجی را به ایران باز کرد؛ ایران نفتخیز، به یکی از بازارهای هالیوود بدل شد. به دهه 50 که میرسیم، اکران فیلمهای خارجی سینمای ایران را تا مرز ورشکستگی کامل برد. در سال ۱۳۵۱ تعداد فیلمهای ایرانی به نمایش درآمده در سینماهای ایران عدد ۹۱ را نشان میدهد، این درحالی است که همین عدد در سال ۱۳۵۶ به ۴۷ فیلم تنزل پیدا کرده است. از همین تعداد بیش از نیمی از فیلمها، یعنی ۲۸ عدد در فروش ناموفق بودهاند. اگر همین آمار را در سال ۵۷ بررسی کنیم، اوضاع بهمراتب وخیمتر میشود. در این سال تنها ۱۸ فیلم به نمایش درآمده که ۱۱ فیلم در فروش ناموفق بودهاند. ممکن است این گمان بهوجود آید که سال ۵۷ بهدلیل انقلاب مردم ایران و درگیری آنها با نیروهای پهلوی، سینماها کمفروغتر شده بودند، اما با یک مطالعه دقیق میتوان این گمانهزنی را بهصراحت رد کرد. در ابتدای دهه ۳۰ که صنعت سینمای ایران با تاسیس چند استودیوی فیلمسازی بهطور رسمی پدیدار شد، شاهد کودتای ۲۸ مرداد هستیم. اما جالب است در همان سال ۱۳۳۲ که این کودتا به وقوع میپیوندد، تعداد فیلمهای روی پرده نمایش ۲۱ عدد هستند (یعنی چهار فیلم بیشتر از سال ۵۷) که از این تعداد، تنها هفت فیلم در فروش ناموفق بودند.
چه شد که چشمه هالیوود در ایران خشکید؟
بالاخره انقلاب شد و همهچیز کشور دگرگون شد. دو چیز در سینمای ایران بهشدت تحتتاثیر انقلاب قرار گرفتند، یکی کمدیهای سطحی معروف به فیلمفارسی و دیگری اکران آثار خارجی. بین سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ هیچ فیلم کمدی در ایران اکران نشد و آثار خارجی هم در سالنهای ایرانی موضوعیت نداشتند؛ اما از این تاریخ به بعد، کمکم فضا داشت بهسمتی برمیگشت که برای بعضیها بوی دوران سابق را به مشامشان رساند. در همان سال نامهای با عنوان «نامه سرگشاده سینماگران ایران به ملت و دولت» به امضای سینماگرانی چون محمدرضا اصلانی، سیروس الوند، بهرام بیضایی، علیرضا داودنژاد، کامران شیردل، مهدی فخیمزاده، واروژ کریممسیحی، عباس کیارستمی، امیر نادری و داریوش مهرجویی رسیده که به تشریح وضعیت سینماهای قبل از انقلاب میپرداخت. این نامه را علیرضا داودنژاد در سال ۱۳۹۲ بازنشر داد؛ نامهای که تقریبا میشد گفت خطاب به رهبر انقلاب نوشته شده بود. در این نامه آمده: «آنچه در رژیم گذشته، سینمای ما را مانند بسیاری از پدیدههای انسانی و اجتماعی به انحطاط و نابودی کشاند، دو عامل وابستگی و اختناق بود.
اختناق از نمایش فیلمهای هنری، فرهنگی و مترقی جلوگیری کرد و راه را فقط برای ابتذال باز گذاشت. از سوی دیگر دولت در برابر حمایت از ورود فیلمهای مبتذل خارجی، تولید فیلم داخلی را با شک و تردید نگریست. چراکه موضوع فیلمهای خارجی، خوب یا بد به این سرزمین مربوط نمیشد، اما موضوع فیلم داخلی، خوب یا بد به این سرزمین مربوط بود و مردم نیز متقابلا به فیلمهایی که به خودشان ربط داشت، علاقهمند بودند.
دولت بهخوبی میدانست هر فیلمی که در ایران ساخته شده باشد، 500 درصد گرانتر از فیلم خریداری شده از خارج تمام میشود. پس باید پنج برابر حمایت داشته باشد تا در شرایط عادلانه نسبت به فیلم خارجی عرضه شود، لکن نهتنها این حمایت انجام نشد که همواره بهترین تالارهای نمایش و امکانات دستاول، برای نمایش چندباره فیلمهای خارجی محفوظ ماند و دولت برای حمایت و حتی رعایت عدالت درمورد سینمای داخلی، کوچکترین قدمی برنداشت و فیلم داخلی را واگذاشت تا با مشکلات مالی و ارتباطی خود از پا درآید. با ورود انبوه فیلمهای مبتذل خارجی، از آنجا که تعداد تالارهای نمایش فیلم محدود است، بین واردکننده و تهیهکننده داخلی بر سر گرفتن تالار نمایش، رقابت تشدید شد. در این رقابت کسی برنده بود که میتوانست درصد بیشتری به تالار نمایش بپردازد و خواهناخواه این رقابت با پیروزی فیلم خارجی به پایان رسید.
انحصار تالارهای نمایش توسط فیلمهای خارجی و واردکننده شدن صاحبان تالارها، زمینه رشد سازمانهای پخش فیلم شد که درعین توزیع فیلم ایرانی، واردکننده فیلم خارجی، صاحب یا اجارهدار سینماهای بزرگ بودهاند و با جلب حمایت سیاسی دولت -که حتی دولت به واردکنندگان وام میپرداخت- این سازمانها به مراکز تراکم ثروت، قدرت و تصمیمگیری درباره سرنوشت سینما تبدیل شدند. این سازمانهای پخش فیلم، عملا محل اجرای سیاست وابستگی و انهدام تولید داخلی بودند. به این ترتیب سرمایههایی که در تولید داخلی فعال بودند و با تحکیم و تثبیت واردات فیلم و با افزایش دائمی نرخ تورم، قدرت رقابت با فیلم خارجی را از دست میدادند و با خارج شدن از حوزه تولید و وارد شدن در سازمانهای پخش فیلم، به خدمت واردات فیلم درآمدند. بیکار شدن نیروهای مولد و جذب بخشی از آنها در نظام واردات و توزیع فیلم خارجی بهصورت کارمند، دلال، پادو و... حاصل نهایی روند وابستگی سینمای ایران بود.
بدینترتیب مجموعه سینمای داخلی بهتدریج از هم پاشید و مجموعه جدیدی بر محور فیلم خارجی تشکیل شد؛ با چنین توطئهای بود که دوسال پیش از سقوط رژیم گذشته، سینمای داخلی بهکلی ساقط میشود. بازتاب فرهنگی روند فوق در حرکت سینمای ایران، چیزی جز تقلید، تشبهجویی و ذهنیتگرایی نبود. تبدیلشدن فیلم خارجی به رقیبی نیرومند، موجب بروز رقابتی رقتانگیز بین سینمای داخلی و فیلم خارجی شد، فیلم داخلی که از امکان طرح مسائل خودی در فیلمها محروم بود، سعی میکرد با هرچه شبیهتر شدن خود به فیلم رقیب، امکان ماندن در صحنه را برای خود محفوظ بدارد. اما فقر روزافزون مالی و بیگانه بودن مسائل مطروحه در فیلم با حقایق جامعه، این رقابت را روزبهروز مضحکتر و درعینحال غمانگیزتر میکرد، البته سینما هم مانند سایر پدیدههای اجتماعی بهگونهای دربست رام و دستآموز نظام حاکم نگشته بود. با آنکه تولید فیلم از مراحل مختلف نظارت و سانسور میگذشت، معالوصف بسیاری از سازندگان بودند که تسلیم الزامات نظام حاکم نگشته و فیلمهایی ساختند که در آنها مسائل مردمی را تا حد ممکن و گاه تا حد سالها توقیف و محرومیت از فیلمسازی مطرح کردند.»
آیا چشمه بالیوود در ایران خواهد جوشید؟
در دهه 60 و مدتی پس از آن، اکران فیلم خارجی در ایران بسیار محدود و منحصر به نمایشهای بنیاد سینمایی فارابی بود. فارابی خودش بهعنوان بزرگترین تولیدکننده فیلم در ایران وظیفه انتشار آثار رقبایش یعنی فیلمهای خارجی را هم داشت و طبیعتا آن میدانی که سابقا به این نوع آثار داده میشد، از بین رفت. آن روزها برای دیدن فیلمهای خارجی یا باید به خارج از کشور میرفتید یا پای تلویزیون مینشستید تا ببینید در آن دو شبکه، کدام فیلمهای خارجی نمایش داده میشوند یا به همین اکرانهای محدود داخلی دلخوش میداشتید. بخش بینالملل فجر هم سالی یکبار دریچهای دیگر باز میکرد. البته هم تلویزیون، هم جشنواره فجر و هم آن اکرانهای محدود که فارابی فراهم میکرد، اولویتشان را روی فیلمهای غیرآمریکایی گذاشته بودند، مثلا سینمای هنری اروپا یا شوروی. کمکم ویدئو آمد، ماهواره آمد، حتی بعدها ویدئو آزاد شد و در خود تلویزیون هم تبلیغش را میکردند. جلوتر که رفتیم، CD و DVD آمد و بعد اینترنت و حالا هم کار به اسمارتسینما یا همان فیلم دیدن در گوشی موبایل کشیده است. از آن طرف تلویزیونهای داخل منازل هم بسیار پیشرفت کردهاند. دیگر مطلقا در هیچجایی تلویزیون سیاهوسفید نداریم. تلویزیونها تخت و اکثرا بزرگ شدهاند و قوس داخلی یا ویژگیهای شگرف دیگر هم به بعضیشان اضافه شدهاند؛ چنانکه بهشان عنوان سینمای خانگی داده میشود. سیستم صوتی تلویزیونها هم پیشرفت شگرفی کردند. از این طرف سیستمهای پخش داخل منازل پیشرفت کرد و از آن طرف کیفیت سالنهای سینمای ما نسبت به تکنولوژی جهانی بهشدت جا ماند. حالا در دورهای نیستیم که دسترسی مردم به این فیلمها محدودیت داشته باشد یا لااقل بشود در سالن سینما نسبت به پخشهای خانگی، مزیتی کیفی دید. در این شرایط چطور میتوان در ایران فیلم خارجی نمایش داد؟
تا سالها سر این موضوع بحث وجود داشت تا اینکه بالاخره سال در ۹۷ با انتشار سرفصل «نظامنامه اکران» از سوی سازمان سینمایی، اکران فیلم خارجی بهصورت جدیتر در کارنامه سیاستگذاران سینمای ایران دیده شد. بر اساس این نظامنامه پردیسهای دارای سه تا هفت سالن امکان اکران فیلم خارجی در دو سانس فوقالعاده را داشتند و پردیسهای دارای هفت سالن و بیشتر اجازه اختصاص کامل یک سالن با ظرفیت کمتر از ١٥٠ صندلی را هم پیدا کردند. موسسه رسانههای تصویری هم بهعنوان تامین و توزیع فیلم خارجی برای اکران معرفی شد.
براساس همین نظامنامه اکران، فیلمهای سینمایی «همه پولهای جهان» به کارگردانی ریدلی اسکات، سینمایی «انتقامجویان» به کارگردانی برادران روسو، سینمایی «وینچستر» به کارگردانی مایکل و پیتر اسپرینگ و فیلم سینمایی «شاهدزد» به کارگردانی کریستین گادگاست از تیرماه همان سال پخش خود را در سانسهای اندکی آغاز کرد، اما با وجود پخش در پردیسهای سینمایی مگامال، کورش، باغ کتاب، ارگ و ماندانا با عدم استقبال تماشاگران روبهرو شد.
بعد از پایان محدودیتهای کرونا و هنگامی که قرار بود سالنها بازگشایی شوند، باز هم پای اکران فیلمهای خارجی بهمیان آمد. شاید به این دلیل که خیلی از فیلمهای مهم، یعنی آنها که شانسی برای خودشان در گیشه نمیدیدند، هنوز حاضر نبودند روانه اکران شوند.
در فاصله زمانی شنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۰ تا جمعه ۲۵ تیرماه، از مجموع چهارهزار و ۹۶۷ سانس نمایش فیلم در سراسر کشور، ۳ هزار و ۵۸۰ سانس به فیلم سینمایی «دینامیت» که بهتازگی اکران شده بود، اختصاص داشتند. یک کمدی بفروش که ریسک اکران در شرایط پساکرونایی را پذیرفت. این رقم معادل ۷۲ درصد کل سانسهای سینماها بود که گستردگی اکران تنها فیلم پرفروش و جدید سینماها را نشان میداد.
با این حال آمار سینماها منهای «دینامیت»، بهنفع فیلمهای ایرانی نبود و از ۱۳۸۷ سانسی که به فیلمهای دیگر اختصاص یافت، ۳۹۷ سانس متعلق به فیلمهای خارجی بود که معادل ۲۹ درصد سانسها میشد. به همین صورت، با کسر کردن گیشه فیلم «دینامیت» که صاحب ۸۸ درصد فروش کل سینماها بود، از گیشه کل فیلمها، فروش فیلمهای خارجی که مجموعا ۶۹ میلیون و ۶۱۶ هزار تومان میشد، ۴۲ درصد فروش سینماها بدون «دینامیت» محاسبه میشد که رقم قابلتوجهی بهحساب میآمد.
بهطورکلی در این بازه زمانی سههزار و ۷۰ نفر مجموع مخاطب فیلمهای خارجی، ۴۰درصد کل مخاطبان سینمای ایران بدون در نظر گرفتن «دینامیت» را تشکیل میدادند.
یک محاسبه آماری نشان میدهد بهطور میانگین در هر سانس از نمایش «دینامیت» در سینماهای سراسر کشور، ۱۶٫۸ بلیت فروخته میشد. به همین ترتیب این رقم برای دیگر فیلمهای ایرانی ۴٫۷ بلیت و فیلمهای خارجی ۷٫۷ بلیت بود. بنابراین بازده فیلمهای خارجی برای سینماداران به شکل چشمگیری بالاتر از فیلمهای ایرانی، بهجز «دینامیت» بود. همین باعث شد وقتی به اواخر شهریور ۱۴۰۰ رسیدیم، ۲۰ فیلم ایرانی و ۱۷ فیلم خارجی روی پرده سینماهای کشور قرار داشت. البته از مجموع این ۲۰ فیلم ایرانی، ۱۰ فیلم در گروه عمومی و ۱۰ فیلم هنر و تجربه بودند.
با این حال به میانههای سال که رسیدیم، وقتی وضعیت اکران فیلمهای داخلی رفتهرفته به سمت طبیعی شدن پیش رفت، این وضع نتوانست ادامه پیدا کند. فیلمهای خارجی تنها در شرایطی توانستند سهم قابلتوجهی از گیشههای ایران را بهدست بیاورند که بهطورکلی سقف گیشههای ما بسیار پایین آمده بود.
حالا قرار است فیلم سینمایی «آر.آر.آر» یا همان «خیزش، غرش، آتش» محصول موفق سینمای هند با پرداخت حق کپی بهزودی در سینماهای سراسر کشور روی پرده برود.
این فیلم در سال ۲۰۱۸ جلوی دوربین رفت اما بهدلیل همهگیری ویروس کرونا، فیلمبرداری آن تا سال ۲۰۲۱ طول کشید و امسال همزمان در سینماهای هند و سراسر دنیا اکران شد و از نهم شهریورماه امسال توسط «خانه فیلم» بهصورت قانونی در سینماهای ایران اکران شد. فیلمی که توانست با آغاز اکرانش مورد استقبال بسیار زیاد مردم سراسر جهان قرار گیرد و رکورد پرفروشترین افتتاحیه تاریخ سینمای هند را به خود اختصاص دهد. همچنین امتیاز ۸ از سایت معتبر IMDB و امتیاز 94درصد از سایت Rottentomatoes را بهدست آورده است. اکران فیلم هندی تجربه نسبتا جدیدی در سینمای ایران است اما باید نشست و دید که نتیجه این تصمیم چه خواهد شد.
در این رابطه بیشتر بخوانید:
اکران خارجی سینما را میکشد یا زنده میکند؟(لینک)