آمریکا در سال 2001 برای آنکه نظام تکقطبی و هژمونی این کشور را در قرن بیستویکم تضمین کند، افغانستان را اشغال کرد. دو سال بعد نیز عراق تصرف شد. آمریکا در طول این مدت در سراسر منطقه نیز به شکلی گسترده مستقر بود. تصرف افغانستان و عراق برای رژیمصهیونیستی نیز امنیت آورد و آن را تقویت میکردند؛ اما نمیتوان ادعا کرد واشنگتن چنین حملاتی را صرفا برای تقویت امنیت تلآویو انجام داده است، چه اینکه آمریکا براساس نگاه ابزاری خود، رژیمصهیونیستی را یک اهرم در راستای تامین منافعش میداند.
آمریکا وقتی با تلاشهای طولانیمدت خود و صرف هزینههای مالی و انسانی فراوان قادر به حفاظت از منافعش در منطقه نشده و بهصورت پیدرپی سرزمینهای زیادی را از دست داده است، چگونه قادر به صرف هزینه بیشتر برای حفظ موجودیتی است که آن را اساسا برای خرج کردن در راستای منافعش حمایت کرده است. نیت واشنگتن حفظ موجودیت رژیمصهیونیستی است، همانگونه که نیت اصلیاش حفظ افغانستان، عراق و ساقط کردن دولت سوریه بود.
از این پس نیز نیت آمریکا حفظ موجودیت رژیمصهیونیستی است اما همانگونه که سیاستهای دیگر واشنگتن که از اهمیتی بالاتر از رژیمصهیونیستی برای این کشور برخوردار بودند و هزینههای بیشتری برای آنها صورت گرفت، ناکام ماندند، از دست رفتن موجودیت این رژیم نیز یک ناکامی در راستای شکستهای قبلی خواهد بود.
اگر توافق 2015 به معنای به رسمیتشناختن ایران بهعنوان دشمن رژیمصهیونیستی در معادلات منطقهای بود، احیای توافق هستهای در سال 2022 که دارای پیامدی در سطح پذیرش تسط محور مقاومت بر مسیر ایران- مدیترانه است به معنای پایان رژیمصهیونیستی است.
در این رابطه بیشتر بخوانید:
تعجیل در پایان موجودیت رژیمصهیونیستی(لینک)