مرتضی عبدالحسینی، خبرنگار:حدود یکچهارم کل جمعیت دنیا در روستاها زندگی میکنند و بااینحال اکثر مطالعات روی مسائل و مشکلات شهرهای بزرگ تمرکز کردهاند و این امر باعث بیتوجهی به مسائل روستا- شهرها شده است. طی سالهای اخیر متاسفانه در نظام تصمیمگیری و مدیریتی تعداد زیادی از روستاهای زیر 5 هزار نفر و فاقد آستانه جمعیتی به شهر تبدیل شدند که بدون بررسی مطالعه و ظرفیتسنجی موردنیاز یا بهصورت سلیقهای و براساس الزامات اداری مدیریتی یا درخواست ساکنان محلی صورت گرفته است. این مساله سبب شده است از یکسو بههمریختگی نظام و فضایی را داشته باشیم و از سوی دیگر بار مالی مضاعفی بر بخش عمومی تحمیل شود. با این سیاست در پهنه فضایی ایران پدیدهای شکل گرفته است تحتعنوان خامشهرها. در روزهای اخیر مرکز پژوهشهای مجلس نیز در گزارشی تحتعنوان «ارزیابی عملکرد دولت دوازدهم درخصوص تاسیس شهرستان، بخش، دهستان و شهر از منظر مطابقت با قوانین موجود» به همین موضوع پرداخته و اعلام کرده است: «از تاریخ 1396/06/13 تا 1400/05/05، درمجموع 179 شهر با پیشنهاد وزارت کشور و تصویب هیات وزیران ایجاد شده است. درواقع طی این بازه زمانی، تقریبا «هر 8 روز یک شهر» در نظام تقسیماتی کشور متولد شده است. از مجموع از 179 شهر ایجادشده، فقط دو شهر جمعیتی بیش از 10.000 نفر داشتهاند که با حدنصاب جمعیتی که ماده (4) قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری برای ایجاد شهر بر آن تاکید دارد، تطابق ندارد.»
قوانین متناقض و تولد 589 شهر جدید
در نیمقرن اخیر، در ایران توسعه اقتصاد متکی به نفت سبب رکود بخش کشاورزی و رشد شهری شد. حاصل این پویش، از میانرفتن نقش شهرهای کوچک و پیدایش نوعی شبکه شهری است که به آن شبکه زنجیرهای میگویند که به شکلگیری الگوی توسعه فضایی مرکز-پیرامون منجر شده است. با شکست سیاست قطب رشد و تبعات منفی ناشی از آن بعد از جنگ، سیاست کلی بهسمت توسعه روستا- شهری بهخصوص راهبرد یوفرد حرکت کرد. یوفرد (UFRD) رهیافتی است که اولینبار از سوی راندینلی (Rondinelli) مطرح شده و به مفهوم «عملکردهای شهری در توسعه روستایی» است. راندینلی معتقد است برای توسعه روستایی باید ایجاد شهرهای کوچک در پیوند عملکردی با حوزههای روستایی محور قرار گیرد تا با تنوع بخشیدن به اقتصاد، صنعتیکردن، عرضه خدمات پشتیبانی، تجاریکردن کشاورزی و سرانجام سازماندهی و مدیریت، توسعه متعادل را برآورده سازند. این راهبرد در ایران به شکل تبدیل روستاهای بزرگ به شهرهای کوچک در جهت خارج کردن روستاها از انزوای جغرافیایی و تحقق تعادلهای ناحیه ای نمود پیدا کرد. بهطوریکه سالهای اخیر، توسعه شهرهای کوچک از طریق ارتقای روستاها به شهر، بهعنوان یکی از سیاستهای اصلی بهبود کیفیت زندگی نواحی روستایی در ایران موردتوجه قرار گرفته است و در این مسیر طی چند دهه اخیر، تعداد زیادی از نقاط روستایی به شهر ارتقا یافتهاند. بررسیها نشان میدهد که براساس ماده (1) «قانون شهرداریها» مصوب سال 1334، ملاک تبدیل روستا به شهر مولفه جمعیت بوده و میزان آن را حداقل 5 هزار نفر تعیین کرده است. در ادامه و براساس قانون «ضوابط تقسیمات کشوری» مصوب سال 1362، جمعیت و مرکزیت دو مولفه و معیار اصلی تبدیل شهر به روستا شناخته شدند که به گفته مرکز پژوهشهای مجلس، در آن حدنصابها و تعاریف متفاوت و متناقضی تعیین شده است. در ماده (4) این قانون حداقل جمعیت برای شهر شدن، 10 هزار نفر و در تبصره (5) آن 3500 نفر (با داشتن شرایط خاص) عنوان شده و مجدد در تبصره (5) اجازه داده شده که هر روستایی که مرکز بخش قرار دارد با هر جمعیتی به شهر تبدیل شود. در این زمینه دادههای آماری حکایت از آن دارد که در سرشماری سال 1335 فقط 14 شهر با جمعیت کمتر از پنجهزار نفر وجود داشته که این تعداد در سال 1375 به 88 شهر، در سال 1395 به 406 و درنهایت در سال 1400 به 589 شهر رسیده است. همچنین طی این مدت تعدادکل شهرهای کشور از 191 شهر در سال 1335 به 1424 شهر در سال 1400 رسیده است. شکلگیری هویت جدید برای این سکونتگاهها و تغییر ماهیت آنها نکات قابلتاملی دارد که در نگاه اول به چشم نمیآید. برای مثال طی دهههای اخیر درحالی روستاهای کشور بهطور بیرویه به شهرهای کوچک تبدیل شدهاند که بررسی آمارهای مرکز پژوهشهای کشور و وزارت کشور نشان میدهد 589 شهر متولدشده تنها حدود یک میلیون و 330 هزار نفر جمعیت دارند. این موضوع زمانی دارای اهمیت میشود که بدانیم این 589 شهر بهلحاظ تعداد بیش از 42درصد کل شهرهای کشور را شامل میشوند اما تنها 2درصد از جمعیت کشور را در خود جای دادهاند. همچنین نکته جالبتوجه اینکه جمعیت شهر تهران درحالحاضر هفتبرابر کل جمعیت این شهرهای کوچک است.
تولید دلالی و زمینخواری با تولد شهرها
وجود 589 شهر با جمعیت کمتر از پنجهزار نفر نشان میدهد راﻫﺒﺮد ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻧﻘﺎط روﺳﺘﺎﻳی ﺑﻪ ﺷﻬﺮ، چندان با مطالعه ظرفیتها انجام نشده و ﺑﺮاﺳﺎس اﻟﺰاﻣﺎت اداری- ﻣﺪﻳﺮﻳﺘی ﻳﺎ درﺧﻮاﺳﺖ ﺳﺎﻛﻨﺎن ﻣﺤﻞ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اما این همه داستان نیست، بررسیها نشان میدهد این روستاها در خدماترسانی و امور رفاهی موفقیت ناچیزی داشتهاند؛ اما اغلب این شهرها نتوانستهاند به اهداف اولیه خود که جمعیتپذیری و بازی بهعنوان مرکزیت مناطق روستایی بوده، دست یافته و دچار پیامدهای منفی مانند افزایش نرخ قیمت خدمات خانگی(برق، آب، گاز و...)، هزینههای کالای لوکس خانوار، هزینه حملونقل، قیمت زمین و مسکن، هزینههای مصرفی، مالیات و نوسازی و بهطورکلی افزایش هزینههای خانوارها شده است. شکلگیری هویت جدید برای این سکونتگاهها ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﻨﻔی دیگری ﻫﻤﭽﻮن ﻛﺎﻫﺶ ﻧﻘﺶ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی زراﻋﺖ و داﻣﺪاری و اﻓﺰاﻳﺶ ﻗﻴﻤﺖ زﻣﻴﻦ و رواج ﺑﻮرسﺑﺎزی زﻣﻴﻦ را در پی داشته که بزرگترین عایدی آن افزایش بیکاری و کاهش شدید میل افراد به کشاورزی بوده است.