میلاد جلیلزاده، خبرنگارگروه فرهنگ: مفهوم عاشورا در سینمای دفاعمقدس ایران حضور پررنگی داشته و بهطور اساسی سینمای دفاعمقدس یعنی معجونی از سینمای جنگی که با مفاهیم عاشورا پیوند خورده است اما خارج از این قالب، نمیتوان سینمای ایران را در حوزه مفاهیم عاشورایی چندان موفق دانست. در بسیاری از فیلمها اشاراتی به دستههای سینهزنی و عزاداری شده است، حتی یک فیلم روشنفکری مثل «برف روی کاجها» که بدون هیچ ارتباط دراماتیکی با باقی روایت و صرفا با انگیزههای نمادپردازانه، دستههای عزاداری را نشان داد و نوک علم و کتلهای مشکی را از بالای پشتبام به تصویر کشید؛ تصویری که بهطور نمادین، کاملا برعکس عبارت برف (سفید) روی کاج بود. در فیلم «آینههای روبرو» که مربوط به تغییر جنسیت میشد هم دستههای عزاداری دیده شد؛ منتها این بار به این دلیل که چنین افرادی را مخالف مذهب نشان ندهد و بگوید آنها صرفا از یک اختلال هویتی که جنبه فیزیکی و جسمی دارد رنج میبرند نه تفاوت فکری. اما روایت مستقیم از خود عاشورا بهرغم طرفداران بیشماری که امام حسین(ع) دارد، بسیار سخت است. رسول ملاقلیپور، فیلمسازی که خیلیها او را جزء معدود افراد توانا در این زمینه میدانستند، خودش گفت که از انجام چنین کاری هراس دارد اما نهایتا فیلمساز دیگری این کار را انجام داد که نتوانست از پس موضوع بربیاید. البته اگر از قالب سینما به معنای آنچه روی پرده نمایش داده میشود بیرون بیاییم و سریال «مختارنامه» را در نظر بگیریم که لحظات نابی در خود داشت یا به تجربه «روز واقعه» نگاه بیندازیم که شاید نیاز به بازسازیهای مجدد در امروز دارد، میتوانیم یک افق موفق را در این زمینه هم متصور باشیم. به عبارتی سرراستتر اگر سینما را با قالبهای دیگر هنری مثل شعر، نقاشی، نمایش و موسیقی مقایسه کنیم، توفیقات کمتری در زمینه هنر آیینی و عاشورایی داشته است. اما نگاه به سینمای دفاعمقدس از یکسو و چند نمونه موفق مثل مختارنامه و روز واقعه از سوی دیگر، نشان میدهد که این افق دستیافتنی است. در ادامه به بررسی این نکته پرداختهایم که غیر از اشارات مستقیم اقتباسی به داستانهای عاشورا و آنچه با عاشورا مربوط بوده، چه چیزهایی لازم است که یک اثر سینمایی به این منبع پرطرفدار وصل شود. به عبارتی یکسری ریشههای معنایی یا آنچه روح واقعه نامیده میشود، هست که فراتر از روایت تاریخی آن است و توجه به همین مسائل میتواند آثار را داخل دایره محتواهای عاشورایی کند یا بیرون بگذارد. در بخش دیگری از مطلبی که پیش روی شماست، به ارتباطاتی که میان سینمای دفاعمقدس و واقعه عاشورا وجود داشته اشاراتی کلی میشود. نوع ارجاعی که سینمایی دفاعمقدس به واقعه عاشورا میدهد، قادر است که الگویی کلی برای روایتهای امروزی از عاشورای سال ۶۱ هجری باشد. اینچنین رویکردی نیازمند است که هنرمندان بیشتر از اطلاعات ظاهری و صوری نسبت به وقایع عاشورا، با تفاسیر آن و عمق مفاهیمش آشنا باشند و بتوانند در آینه مسائل امروز، همزاد آنها در تاریخ را پیدا کنند. بهعنوان ضمیمه مطالبی که میخوانید، جدولی آورده شده که در آن فیلمهای مرتبط با مفهوم عاشورا در سینمای ایران فهرست شدهاند. چنان که قابلمشاهده است، بخش قابلتوجهی از این آثار به سینمای دفاعمقدس مربوط هستند. البته میتوان با فراختر کردن تعاریف، این جدول را گسترش بیشتری هم داد و فیلمهای دیگری به آن اضافه کرد.
در ردیفهای کناری این جدول غیر از سال اکران و ذکر سرمایهگذار فیلم، به میزان فروش و تعداد تماشاگران آن هم اشاره شده است که موضوع از این لحاظ هم میتواند مورد بررسی قرار بگیرد و نتایج و تحلیلهای مبسوط و متفاوتی به دست بدهد. قابلتوجه است که بهرغم جهانی بودن آوازه امام حسین(ع) و طرفداران بیشماری که در سرتاسر دنیا دارد، سینمای جهان منهای سینمای ایران، آثار چندانی درباره این شخصیت ندارد. بررسی نسبت سینمای ایران با سالار شهیدان، بهعبارتی بررسی نسبت کلی سینما با این موضوع هم هست.
باید ریشهها را اقتباس کنیم نه سایهها را
ماجرای عاشورا در یک روز اتفاق افتاد. درستترش شاید یک نیمروز باشد. اگر وقایع را با ریشهشناسی از ابتدا تا انتها بررسی کنیم، از نیمهکاره ماندن حج امام حسین تا سفر اسرای کربلا به شام، بیشتر از دو سه ماه نیست؛ اما بدون مبالغه، دهها داستان تراژیک و عمیق، حول این ماجرا درهمتنیده شدهاند. این داستانها با چند نسل از اقوام و مذاهب مختلف در پهنه وسیعی از جغرافیا ارتباط برقرار کردهاند و به انواع هنرها، از نمایش و شعر گرفته تا نقاشی راه بردهاند حتی در مثلهای عامیانه هم میتوان رد این وقایع را دید. بهطور مسلم این فقط یک داستان یا واقعه تاریخی صرف نیست که میتواند تا این حد ماندگار و تاثیرگذار شود. عاشورا در پس خود روح و پیامی دارد که ماندگارش کرده است. در بعد جمعی، عاشورا دارای یک پیام سیاسی-اجتماعی بزرگ است که تاریخمصرف ندارد. این نهتنها کهنالگوی قیام علیه ظلم است، بلکه از پوسته ظاهرالصلاح قدرت هم عبور میکند؛ همچنان که به کشته شدن امام حسین توسط شیوخ مقدسنما اشارههای فراوانی میشود. نکته دیگر لحظه انتخاب بین حق و باطل است و مسائل دیگری همچون ترجیح آزادگی، تاکید بر وفاداری، رسالت پیامرسانی حق و خیلی موارد دیگر را میتوان در آن یافت. در بعد فردی هم عاشورا یک نوع عرفان عملی در خود دارد و از لحاظ روانشناختی دارای خاصیت تزکیه و تلقین است. حس کوچک بودن و حقارت در برابر بزرگی ابرمردان، یک نوع ارزشگذاری ناخودآگاه در نهاد انسانها را درپی خواهد داشت و کهنالگوی جاماندگی از قافله عاشورا که یک حسرت همیشگی محسوب میشود، روانها را همیشه آماده جبران مافات در عاشوراهای دیگر زندگی میکند که گاه کوچک و جزئی هستند. پس آنچه عاشورا را داستانی دراماتیک و ماندگار کرده، غیر از عناصر دراماتیک خود آن ماجرایی که رخ داده، روح آنها و تلقیناتی است که درپی میآورند. بدون توجه به این مسائل ریشهای، نمیتوان بهرهبرداری دقیق و موثری از قیام عاشورا در فیلمهای سینمایی کرد. در همین سینمای ایران آثاری داریم که خود قیام عاشورا را بهطور مستقیم روایت کردهاند اما تا حدود زیادی از روح آن وقایع خالی هستند و بهرغم اینکه یکسری حواشی متعدد به برآمدن نامشان کمک زیادی کرده بود، چندان نتوانستند دیده شوند اما فیلمهای متعدد دیگری هم هستند که در روزگار فعلی و منطبق بر حوادث معاصر روایت شدهاند اما از روح عاشورا وام گرفتهاند و ادای دینی به روساخت دراماتیک خود عاشورا هم در آنها بوده است و این آثار توانستهاند به قلوب عزاداران سیدالشهدا در قافله ۱۴۰۰ سالهای که تا ابد هم ادامه خواهد داشت، راه پیدا کنند. اگر عاشورا را یک حادثه تاریخی دراماتیک و پرگره ببینیم که چون هواداران بسیاری در دنیا دارد، با اشارهای کوچک به آن میتوان از خیل این هواداران برای جلب توجهشان نسبت به یک فیلم استفاده کرد، با شکستی بزرگ مواجه خواهیم شد. اتفاقا آن هواداران روی نوع تفسیری که از عاشورا میشود حساستر از افراد عادی هستند. بنابراین بهطور خلاصه و بهعنوان نتیجهگیری میتوان گفت کسی که میخواهد عطف به قیام عاشورا فیلم بسازد، چه خود آن اتفاقات و چه مسائل پیرامونشان در ۱۴۰۰ سال پیش و چه بازسازی نمادین آنها در دورانهای بعد، غیر از تاریخ باید روح تاریخ را هم بشناسد و بهجز اطلاع از ماجراها، باید تفسیرشان را هم بداند.
یک پیوند ذاتی
پیوند سینمای دفاعمقدس با مفهوم عاشورا یک پیوند ذاتی است. اساسا نقطه ممیز و هویتبخش سینمای دفاع مقدس ایران نسبت به سینمای جنگی در مفهوم کلی آن همین موضوع است. عاشورا پیروزی گفتمانی حق است، نه لزوما پیروزی میدانی آن. به همین جهت اگر یک فیلم جنگی با مفهوم آن پیوند بخورد، نه به شیوه متعارف و معمول ذیل پروپاگاندای تهییجگرانه جنگی قابلتعریف است و نه با آثار ضدجنگ در یک قالب تعریف میشود. عاشورا تهییج و حماسه هم دارد اما بهنوعی دیگر. امام حسین(ع) در میدان نبرد به آن چیزی نرسید که طبق تعاریف نرمال پیروزی نظامی نامیده میشود. پیوستن به قافله عاشورا یعنی آمادگی برای نبرد تا پای جان صرفنظر از نتیجه نهایی در میدان. این افراد را بیشتر آماده نبرد میکند اما تکیهای روی توهم پیروزی ندارد. از سوی دیگر در مورد کسی که قربانی است و بهناچار تن به جنگ داده تمهای ضد پروپاگاند و ضدجنگ هم بلاموضوع است. سینمای دفاعمقدس ایران در داخل ایران هم رقبای سرسختی بین فیلمهای جنگی دیگر داشت. فیلمهایی که پروپاگاندا بودند و اصطلاحا سفارشی یا اکشن و چیزهای از این قبیل یا تمهای ضدجنگ داشتند. این که در یک فیلم بازیگران نقش رزمندگان ایرانی، لحظاتی سینهزنی کنند یا سربندهای مرتبط با امام حسین(ع) ببندند، آن فیلم را عاشورایی و دفاعمقدسی نمیکند. بخش قابلتوجهی از فیلمهای عاشورایی سینمای ایران در قالب ژانر دفاعمقدس هستند و خیلی از فیلمها را میتوان سراغ گرفت که تلمیح مشخص و صریحی به یکی از وقایع عاشورا نزدهاند اما ارتباطی بین این مسائل از لحاظ مفهومی پیدا کردهاند. در کنار آنها، بعضی دیگر از آثار یک اشاره مشخص به واقعه سال ۶۱ هجری داشتهاند. فیلم «پرواز در شب» که نقطه تولد سینمای دفاعمقدس بود، چنین اثری بهحساب میآید. در این فیلم رزمندگان ایرانی تشنه هستند. آنها شیمیایی شدهاند و سوزش گلوهایشان با تشنگی اصحاب امام حسین(ع) در عاشورا شبیهسازی میشود. در آخرین صحنه از فیلم، فرمانده آنها برای آوردن آب به سنگر عراقیها تک میزند و صحنههایی شبیه به روضههای حضرت عباس رقم میخورند؛ بهخصوص آنجا که مهدی نریمان، فرمانده گردان کمیل، قبل از پر کردن قمقمهها دست در آب میبرد تا مقداری بنوشد اما در آینه آب، تصویر رفقایش را میبیند که هنوز تشنهاند و از آن نمینوشد. اما در فیلمهای دیگری صرفا میتوان روح عاشورا را جستجو کرد و از نظر رو ساختی، کنایههای کمرنگتری به نقلهای تاریخی عاشورا پیدا میشوند. مثلا در «خروج» که ماجرا بر سر آب است و دوگانه کوفی و کربلایی در سفر قهرمان شکل میگیرد یا در «موقعیت مهدی» که آخرین فیلم دفاعمقدس سینمای ایران تابهحال است روی موضوعاتی مثل آب و وفاداری تکیه زیادی شده و مهدی باکری مثل مولایش امامحسین(ع)، بدن برادر شهیدش را به عقب و بهسوی خیمهها بازنمیگرداند. در همین فیلم نوجوانی را میبینیم که او هم با رفیقی که همچون برادرش است، طبق الگوگیری از رابطه امام حسین و حضرت ابوالفضل ارتباط برقرار میکند اما بهلحاظ درجات معنوی، مقداری با مهدی باکری متفاوت است و خودش هم فریاد میزند که من مهدی باکری نیستم. شاید اگر کسی این تلمیحات لطیف به ماجرای عاشورا را نشناسد، باز هم از درام اثر و روح جاری در آن لذت ببرد اما بهطور قطع کسانی که با پسزمینه موضوع آشناترند، لذت عمیقتری از تماشای کار خواهند برد.