نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاسی: پیرامون بررسی ابعاد مختلف رابطه طالبان با ایالاتمتحده آمریکا با مجتبی نوروزی، معاون سابق رایزن ایران در افغانستان و کارشناس مسائل افغانستان به گفتوگو پرداختیم. یکی از اتفاقات مهمی که اخیرا رخ داده حمله پهپادی آمریکا به کابل و قتل ایمن الظواهری، سرکرده سازمان تروریستی القاعده است. ابتدای این گفتوگو را با مرور این اتفاق شروع کردیم و با اشاره به اینکه ایمن الظواهری اخیرا به قتل رسیده و دو روز بعد از قتل او، بایدن صراحتا اعلام کرد این قتل کار آمریکا بوده است، پرسیدیم امکان بازگشت رسمی و مجدد نیروهای نظامی آمریکا به افغانستان وجود دارد؟ چون نیروهای اطلاعاتی آمریکا هماکنون در افغانستان حضور دارند ولی نیروهای نظامی خیر.
او پاسخ میدهد: «اینکه آمریکا بخواهد مانند سابق به افغانستان برگردد، یعنی نیروی نظامی گسترده در آنجا مستقر کند، تقریبا دور از ذهن است و خود آمریکاییها هم بعید است چنین علاقههایی داشته باشند. اما این عملیات آمریکا دو گزاره را بهشدت تقویت میکند؛ یکی اینکه آمریکاییها افغانستان را رها نکردهاند و حتما حضور اطلاعاتی گسترده و عملیاتی موردنیاز خود را در افغانستان خواهند داشت.»
پلن B آمریکا در افغانستان
نوروزی درباره علت قتلی که آمریکا در افغانستان انجام داد، توضیح میدهد: «آمریکا در پلن A خودش میخواست در افغانستان یک دولت مستقر و کاملا وابسته به ایالاتمتحده آمریکا بهوجود بیاورد که بتواند اهداف آمریکا را در منطقه تامین کند. اما بعد از اینکه این پلن شکست خورد، به سراغ پلن بی خود رفت. پلن B آمریکا بهنوعی تداوم ناامنی کنترل و مدیریت شده است تا هزینههای امنیتی را به منطقه و کشورهای پیرامون افغانستان (چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران) تحمیل کند. این قتل اخیر هم نشان میدهد آمریکاییها دستبردار نیستند و در افغانستان حضور خواهند داشت و اجازه نمیدهند فضا بهصورت کامل دراختیار رقبایشان قرار بگیرد.» او ادامه میدهد: «نکته دیگر در عملیات قتل اخیر، این بود که ارتباط تنگاتنگ اطلاعاتی بین طالبان و ایالاتمتحده وجود دارد، بهنوعی حلقههای گستردهای در سطوح مختلف طالبان با ایالاتمتحده ارتباط جدی دارند. از شواهد این مساله اینکه در محله مرکزی کابل که کاملا تحتکنترل نهادهای امنیتی -منطقهای دیپلماتنشین در افغانستان- است، چنین اتفاقی میافتد و ایمن الظواهری آنجا زندگی میکرده و بعد آمریکاییها میتوانند آن را بهصورت دقیق موردهدف قرار بدهند، نشاندهنده ارتباط گسترده بین طالبان و ایالاتمتحده است.»
نقض توافقنامه دوحه با هماهنگی ایالاتمتحده
این معاون سابق رایزن ایران در افغانستان به توافقنامهای که ایالاتمتحده با افغانستان در سال 2020 امضا کرد نیز اشاره میکند و میگوید: «در حاشیه توافقنامه دوحه تعهداتی را به ایالاتمتحده سپردند تا از این طریق بتوانند برخی منافع ایالاتمتحده را در منطقه و داخل افغانستان تامین کنند.»
در راستای این صحبت نوروزی، از او پرسیدم امکان این وجود دارد که هشدار بلینکن، وزیر خارجه آمریکا به طالبان درخصوص نقض توافقنامه دوحه نمادین بوده باشد تا بتواند عملیات نظامی خودش را توجیه کند؟
او در پاسخ میگوید: «میتواند توجیهی باشد اما مساله اینجاست که طالبان موجودیت یکدستی نیست که وقتی به بازیگری تعهد بدهد، بتواند به تعهدات خودش عمل کند. حتما بخشهایی از طالبان متعهد به تعهدات خودشان به ایالاتمتحده آمریکا هستند و تلاش میکنند منافع ایالاتمتحده را تامین کنند و حتما بخشهایی از طالبان هم هستند که خواسته یا ناخواسته برخلاف توافقنامه دوحه عمل میکنند. لذا بهنظر میرسد این توافقنامه یک نوع اهرم فشار در اختیار آمریکاییهاست تا هر زمان خواستند فشار بیشتری بر طالبان یا حاکمان افغانستان وارد کنند تا هر تحرکی خواستند در خاک افغانستان انجام بدهند.»
ارتباط عمیق القاعده و طالبان
در ادامه به صحبتهای نوروزی اشاره کردم و پرسیدم آیا بخش عمدهای از طالبان توافقنامه را نقض نکرده؟ و اینکه ایمن الظواهری به خانه وزیر دولت طالبان رفته، آیا نشاندهنده ارتباط بخش کثیر و بدنه اصلی طالبان با القاعده نیست؟
او معتقد است از همان روزهای اول توافقنامه 2020 همه رابطه وسیع طالبان با القاعده را میدانستند. او توضیح میدهد: «همان سال 2020 سوالی مطرح میشد که آیا آمریکا میتواند تعاملات و ارتباط طالبان را با القاعده یا سایر گروههای تروریستی قطع کند؟ خیلی از کارشناسان از همان روزهای اول پاسخ میدادند بهدلیل ارتباطات وسیعی که طالبان با القاعده دارد، امکان قطع ارتباط کامل در تمام سطوح را ندارند و این تعهدی که دارند به جامعه بینالملل میدهند مبنی براینکه اجازه ندهند در جغرافیای افغانستان چنین گروههایی فعالیت داشته باشند، تعهدی است که صرفا برای گذار از شرایط فعلی است و نمیتواند به این تعهدات پایبند باشد. کارشناسان همان زمان تاکید میکردند بهدلیل سنتهای مشترکی که بین طالبان و القاعده جاری بوده و هست، طالبان امکان و توان گذر از این سنتهای ذهنی را ندارد. لذا از ابتدا مشخص بود اینها نمیتوانند به تعهدات خود پایبند باشند و این تعهد تنها یک حربه تاکتیکی برای حاکمان افغانستان برای گذار از شرایط کنونی بود.»
او درباره اینکه نقض این توافقنامه بهانه به دست آمریکاییها داده و خواهد داد، میگوید: «آمریکاییها توانستند طالبان را به نقض توافقنامه دوحه متهم کنند و هم به برخی از بدنهها و بخشهایی از طالبان که با آمریکا همراه نیستند، فشار آوردهاند و هم میخواهند مجوز حضور و عملیات در خاک افغانستان در افکار عمومی جهان برای خودش ایجاد کنند.»
طالبان دیگر توافقنامههای خود را هم نقض کرده
همان اوایل روی کار آمدن طالبان- حدود یکسال گذشته - ایران برای به رسمیتشناختن طالبان در افغانستان، سه شرط اصلی امنیت مرزی ایران و تامین حقابه هیرمند و امنیت شیعیان هرات را داشت که هر سه شرط در یکسال اخیر با چالش مواجه شده است.
نوروزی در توضیح اینکه چرا طالبان به شروط خود با ایران پایبند نبوده، میگوید: «چند گزاره از همان روزهای اول نشان میدهد طالبان نه میخواهد و نه میتواند به تعهدات خود پایبند باشد. یک گزاره را قبلا اشاره کردم، آن هم یکدست نبودن طالبان است. مثلا اگر یک جریانی در داخل طالبان بهوجود بیاید، جریان مقابل برای تضعیف آن یعنی رقابتهای درونطالبانی تلاش میکند تا موقعیت جناح مقابل را تضعیف کند. گزاره دوم این است که آیا اینها اساسا توان عمل به تعهداتشان را دارند؟ یعنی توان ایجاد امنیت مرزی را دارند؟ توان اینکه بتوانند خواستههای ما و سایر بازیگران بینالمللی –آن خواستههای دقیق که منافاتی با منافع ملی افغانستان نداشته- را تامین کنند؟ نه، طالبان توانایی این را ندارد که وزنهای برای تعامل سطح بالای مثبت بینالمللی ذیل خودش با بازیگران بینالمللی ایجاد کند و گزاره سوم این است که طالبان درطول چند سال گذشته تا رسیدن دوباره خودش به قدرت از تاکتیکی به نام «گزارههای تفسیرپذیر» استفاده کرده یعنی معمولا در پاسخ به سوالات چالشی و خواستههای تعهدبرانگیز سایر بازیگران چه داخلی چه خارجی، یکسری گزارههای کلی تفسیرپذیر استفاده کرده که بعدها این گزارهها بهراحتی میتوانست نقض شود و بعد هم با یک تفسیر دیگر اینها ادعا کنند که ما به تعهدمان عمل کردیم. لذا جنس قولهایی که طالبان به بازیگران بینالمللی دادهاند از جنس همین گزارههای کلی و تفسیرپذیر است. یعنی شما نمیتوانید بهصورت دقیق بگویید امنیت مرزی یعنی چه؟ امنیت مرزی ما تا چه میزان تامین شده؟ حقابه ما و امنیت شیعیان چقدر تامین شده؟ بهراحتی مدعیاند که به همه اینها عمل کردهاند. یعنی از تفسیرپذیری گزارهها نهایت سوءاستفاده را بردهاند. لذا طالبان صرفا از این تعهد زبانی برای آرامکردن جامعه بینالملل و تثبیت جایگاه خودش استفاده کرده است.»
واکنش ایران درقبال عدمپایبندی طالبان به تعهدهایش
نوروزی در اینباره توضیح میدهد: «به هرحال جمهوری اسلامی ایران برای تامین منافع ملی خودش و منطقه همیشه بر عنصر مقاومت تاکید و پافشاری داشته و این اصرار و پافشاری دربرابر بازیگران بسیار بزرگتر از حاکمان فعلی افغانستان اثر داشته است. لذا اگر در جایی رأفت یا اغماضی نسبت به رفتار طالبان صورت گرفته است این اغماض نشاندهنده ضعف جمهوری اسلامی دربرابر حاکمان افغانستان نیست، بلکه جمهوری اسلامی بهدنبال دادن فرصت به حاکمان جدید افغانستان بود تا آنها به امور حکمرانی مسلط شوند. اکنون این فرصت به سر آمده است و جمهوری اسلامی لازم است خیلی جدی با دولت افغانستان وارد صحبت شود تا اگر درجایی تعرض به منافع ملی ایران صورت گرفت، پاسخی درخور و جدی به آن تعرض داده شود. سران طالبان حتما در برابر منطق جدی و پر از قدرت ایران کوتاه میآیند.»
طالبان هیچ مدل توسعه مشخصی برای پیشبرد افغانستان ندارد!
در پایان این مصاحبه به وضعیت داخلی افغانستان و نحوه مدیریت طالبان نیز پرداختیم. در این بین، به مقاله اخیر نشریه اکونومیست درخصوص مدیریت مالی طالبان اشاره کردیم. مجتبی نوروزی درخصوص این مقاله که به تحلیل مدیریت مالی طالبان پرداخته و آن را موفق عنوان کرده بود، گفت: «پیرامون گزارش اکونومیست مبنی بر عملکرد موفق طالبان در مدیریت اقتصادی افغانستان باید دو پیشگزاره را درنظر گرفت، نخست آنکه طالبان نسبت به توقعی که از آنان میرفته در حوزه تامین بودجه و مایحتاج مالی کشورداریشان بهتر عمل کردهاند، دوم آنکه طالبان حکومت را از دولتی تحویل گرفت که سراسر آلوده به فساد مالی بود و این فساد نیز پاشنهآشیل فروپاشی نظام پیشین افغانستان شد. لذا در این مدت طالبان با کمی مقابله با فساد توانسته است مقداری منابع مالی برای دولتداری و حکومتداری خودش تامین کند. اما با وجود این باید پرسید آیا طالبان مدل توسعهای مشخصی برای پیشبرد افغانستان دارد؟ پاسخ خیر است.»
او ادامه میدهد: «در رابطه با مسائل مرتبط به فضای داخلی افغانستان نیز قطعا باید شکافهای جدی بهوجودآمده را درنظر گرفت. نکته دیگر آنکه مردم افغانستان هنوز گرفتار نیازمندیهای مالی اولیه خود هستند. درصد فقر، درصد گرسنگیهای گسترده و سایر شاخصهای دیگر نشاندهنده آن است که طالبان در مدیریت اقتصاد داخلی افغانستان بهشدت ناموفق بوده است. اگرچه بهدلیل پیشگزارههایی که مطرح کردم طالبان در تامین نیازمندیهای مالی حکومتداری خودشان به خوبی عمل کرده است اما نکته دیگر اینکه آیا طالبان میتواند بهواسطه اهرمها و سبکهایی که بهوجود آمده است ساختار آلوده به فساد را در درازمدت حفظ کند؟ برخی خبرهایی که از مقامات طالبان به بیرون درز میکند، نشان میدهد اگر ماندگاریشان در قدرت طولانی شود، آنها هم حتما به انواع و اقسام فسادها آلوده خواهند شد و نخواهند توانست ماندگاری خود در قدرت را حفظ کنند.
از طرفی مسائلی چون خالیشدن دانشگاههای افغانستان از نخبگان و خروج آنها از این کشور، به همراه فشارهای اجتماعی طالبان به زنان و رسانهها یا فشارهای جدی به اقوام و گروههای مذهبی و زبانی متفاوت با گروه حاکم، همگی نشان میدهد سران طالبان در مسیر ناپایداری حاکمیتی قرار دارند.»