سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: اصلا تکراری نمیشود. گردوغبار زمان و زمین هم روی آن نمینشیند. حافظ هم پیش از این دربارهاش گفته بود: «یک قصه بیش نیست غمِ عشق و وین عجب/ کز هر زبان که میشنوم نامکرر است» غمِ عشق؟ آن هم غم عشقی که شبیه به هیچ غمی نیست و هر قدر از دریایش برداری، قطرهای کم نمیشود. حالا این کدام غم عشق است که تقویمهای فراوانی را پیش پای گذشت زمانها ذبح کرده و از آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد آزاد است. غم عشق آزادهای که حالا آدمها را مینشاند روبهروی دوربین و دل میدهد به حرفهایشان. حرفهایی که نه از پیش آماده شدهاند و نه قرار است منفعتی مادی به گویندهاش برسد. اسمت؟ مهم نیست. شغلت؟ آن هم اهمیتی ندارد. جنسیتت؟ بیخیال. زبانت؟ کشورت؟ خانهات کجاست؟ نه، اصلا اینها را نمیپرسند برای حرف زدن با عشق. برای گفتن از غم عشق. میآیی و مینشینی روی صندلی و حرفهای دلت را با او که دوستش داری میزنی. همه حرفهایت؟ نه. آنکه زرنگ باشد همه حرفهایش را میزند؟ اشارات نظر، بهتر از این واژههای الکن، نمیرسانند پیام را به گوش جناب عشق. درست است که حدیث ناگفته را هم میخواند از بغضهایت، از اشکهایت، از نگاهت، اما این تویی که دوست داری تمام وقتت را بگذاری برای حرف زدن با او. حرف زدن با عشق. حرف زدن با حسین(ع). دنیای شخصیات را روی دایره میریزی و چیزی برای پنهان کردن نداری و اصلا «عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ». عشقت را جار میزنی روبهروی دوربین و اینجا تنها جایی است که اتفاقا رقیب میخواهی. دست رقیب را میگیری و میبری و نشانش میدهی تمام زیبایی را، تمام مظلومیت را، تمام عزت انسان را.
«با حسین حرف بزن» به تصویرکشیدن همان خلوتی بود که پدران و مادران ما پیش از ما داشتند و چشم و دلشان را برای تطهیر به اشکهای جاری روی صورتشان میسپردند و ذخیره میکردند آنچه برای زندگی بهتر نیاز داشتند. تمام قسمتهای این برنامه را اگر دیده باشی متوجه میشوی که چقدر همه آدمها روی این صندلی شبیه به یکدیگر هستند. میگویند تمام عاشقها شبیه به هم هستند و وقتی نمیتوانند حرفشان را بزنند از عصای اشک و بغض کمک میگیرند و ادامه میدهند. این حرف زدن هم که فن بیان نمیخواهد. کلید مهارتش؟ عاشقی است و دل سپردن و پناه بردن به آغوشش. حالا تو بگو چرا با این عشق؟ چرا اینجا حرف بزنم؟ دعوا که نداریم. هرجا که بیشتر و بهتر به حرفهایت گوش میکنند برو و دورهایت را بزن. ایمان دارم که برمیگردی و با صدای بلند اعتراف میکنی که جایی را مانند آستان حسین(ع) پیدا نکردی. در برنامه «با حسین حرف بزن» حرفهای خودمان را میشنویم. هرکس خالصتر، تاثیرگذاریاش بیشتر. اینجا نمایش و بازیگری و تکنیک جواب نمیدهد. باید خودت باشی موقع حرف زدن و اصلا مهم نیست پیشوند و پسوند اسمت را چه چیزی میگذارند. ما را محرم حریم حرفهای حسینی کردهاند که مینشانند پای یک گفتوگوی جذاب و غیرتکراری و تروتازه.
در این باره بیشتر بخوانیم:
هر چه میخواهد دل تنگت بگو (لینک)