کشته شدن ایمن الظواهری در کابل
طالبان طی یکسالی که از سلطه‌شان بر کابل می‌گذر نشان داده است دشمنی بنیادین و ایدئولوژیکی با آمریکا و غرب ندارد.
  • ۱۴۰۱-۰۵-۱۲ - ۰۲:۲۰
  • 00
کشته شدن ایمن الظواهری در کابل
فصل نو در روابط طالبان و آمریکا
فصل نو در روابط طالبان و آمریکا

میر احمدرضا مشرف، پژوهشگر مسائل افغانستان:مردم کابل صبح یکشنبه را با شنیدن صدای چندین انفجار آغاز کردند آن هم درحالی که کمتر کسی در مورد سرمنشأ این انفجارها آگاهی دقیقی داشت. به نظر می‌رسد که رحمت‌الله نبیل، رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان نخستین کسی است که اطلاعاتی را در مورد این انفجارها منتشر کرده و آنها را به عملیات پهپادی آمریکا در کابل مرتبط دانسته است. هرچند وی هدف این عملیات را انهدام پایگاه‌های داعش در داخل شهر کابل عنوان کرد، اما به فاصله چند ساعت بعد از آن خبرگزاری‌های مهم آمریکایی از کشته شدن ایمن الظواهری فرد شماره یک القاعده در جریان حمله پهپادی به کابل خبر دادند. با حضور بایدن در یک کنفرانس خبری فوق‌العاده و تایید رسمی کشته شدن ایمن الظواهری، هدف عملیات پهپادی آمریکا در کابل نیز کاملا روشن شد. در این میان طالبان که در ساعات ابتدایی رویکرد سکوت خبری را در پیش گرفته بودند، به‌صورت قطره‌چکانی اطلاعاتی را درمورد انفجارهای کابل منتشر کرده و درنهایت حمله پهپادی آمریکا به کابل و هدف قرار گرفتن رهبر القاعده در جریان این عملیات را پذیرفت.    
اکنون که کشته شدن ایمن الظواهری در جریان حمله پهپادی آمریکا به کابل تقریبا مسجل شده است، بحث‌های زیادی در مورد تاثیر این حادثه بر القاعده و آینده فعالیت این گروه در جریان است. اما صرف‌نظر از بحث القاعده و آینده آن، این رخداد به‌طور قطع بر تحولات منطقه و به‌ویژه آینده افغانستان و طالبان نیز تاثیرات مستقیم و غیرقابل انکاری برجای خواهد گذاشت. در یک نگاه اجمالی این تاثیرات و پیامدها را می‌توان در چند محور مورد بررسی و ارزیابی قرار داد.              

ازسرگیری همکاری نظامی و اطلاعاتی اسلام‌آباد و واشنگتن در افغانستان
قبل از توجه به اثرات مستقیم رخداد اخیر بر تحولات افغانستان و طالبان، از توجه به یک نکته حاشیه‌ای بسیار مهم دیگر نیز نباید غفلت کرد؛ این موضوع که چرا ایالات متحده پس از قریب به یک سال به یک حمله پهپادی در داخل خاک افغانستان مبادرت کرده است؟ با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و وقوع آخرین حمله پهپادی به کابل در مردادماه سال گذشته، این تصور به وجود آمد که ایالات متحده از انجام اقدامات نظامی در افغانستان دست کشیده و صرفا به اعمال برخی فشارهای جانبی بر طالبان بسنده خواهد کرد. برخی اقدامات سیاسی و اقتصادی آمریکا همچون مسدود کردن دارایی‌های بانک مرکزی افغانستان تحت حاکمیت طالبان نیز این ذهنیت را تقویت می‌کرد. اما تحولات سیاسی چند ماه گذشته در پاکستان و به دنبال آن حمله اخیر پهپادی ایالات متحده به کابل، نشان داد که این تغییر رویکرد واشنگتن چندان هم اختیاری نبوده است. در توضیح این مساله باید گفت عمران خان، نخست‌وزیر سابق پاکستان بارها بر مداخله واشنگتن در فرآیند برکناری‌اش تاکید کرده و در این میان مخالفت خودش با در اختیار قرار دادن پایگاه نظامی به آمریکایی‌ها در داخل پاکستان را عامل کلیدی سقوط دولتش به دست آمریکا و متحدانش توصیف می‌کند. در همین راستا وی در اردیبهشت‌ماه امسال و در جریان یک پیام ویدئویی به تشریح این موضوع می‌پردازد که ایالات متحده طی دوران زمامداری‌اش بارها از وی خواسته تا به‌منظور مقابله با تروریسم در افغانستان پایگاه‌های نظامی در داخل پاکستان در اختیار این کشور قرار گیرد. درنهایت مخالفت سرسختانه وی با این درخواست به یک توطئه همه‌جانبه برای سرنگونی حکومتش منجر شد.  
 در این شرایط اگر چه دقیقا اعلام نشده که حمله اخیر پهپادی آمریکا به کابل از چه مسیری انجام گرفته است، ولی شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که هدایت چنین حمله پهپادی‌ای از مسیری غیر از پاکستان تقریبا ناممکن بوده است. بدین ترتیب می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که دولت جدید پاکستان به رهبری شهباز شریف این درخواست آمریکایی ها را اجابت کرده و پایگاه یا پایگاه‌هایی را در اختیار آنها قرار داده تا در صورت نیاز به تهاجمات خود به داخل افغانستان ادامه دهند. علاوه‌بر این انجام چنین عملیاتی علیه رهبر شبکه القاعده در داخل افغانستان به‌طور قطع به همکاری گسترده‌ای میان عناصراطلاعاتی اسلام‌آباد و واشنگتن نیاز خواهد داشت. انجام موفقیت‌آمیز این عملیات خود می‌تواند گواه این باشد که دولت جدید اسلام‌آباد و واشنگتن به سطح مطلوب و مفیدی از همکاری‌های سیاسی و اطلاعاتی دست یافته‌اند و درواقع دوران جدیدی از همکاری این دو کشور در افغانستان رقم خورده است.       

آینده روابط طالبان و القاعده
از آنجا که روابط طالبان با القاعده مبنای اصلی تهاجم سال 2001 آمریکا به افغانستان را شکل داده و به سقوط دوره اول حاکمیت آنها در افغانستان منجر شده بود؛ این ذهنیت وجود داشت که طالبان با درنظر گرفتن تجربیات پیشین، بکوشند تا حد ممکن از القاعده فاصله بگیرد. امضای توافق دوحه با آمریکا نیز موید همین رویکرد بود. به‌ویژه اینکه در بندهای متعدد این توافق طالبان نسبت به قطع ارتباط با عناصر و جنگجویان خارجی حاضر در افغانستان و به‌طور خاص القاعده، متعهد شده بود. در فاصله زمانی حدودا یک‌ونیم‌ ساله‌ای که از امضای توافق دوحه تا سقوط دولت کابل به دست طالبان سپری شد، منابع متعدد اطلاعاتی در واشنگتن و سازمان ملل گزارش‌های فراوانی را در مورد حفظ ارتباطات میان القاعده و طالبان و حتی گسترش هر چه بیشتر آن منتشر کردند که چندان موردتوجه واشنگتن و متحدانش قرار نگرفت. با استقرار طالبان در کابل و سلطه آنها بر سراسر افغانستان و به‌رغم پافشاری طالبان بر پایبندی‌اش به توافق دوحه، سازمان ملل در آخرین گزارش خود در خردادماه امسال بر ابعاد وسیع ارتباط طالبان و القاعده صحه گذاشت. در این گزارش 25 صفحه‌ای که از سوی تیم نظارت تحریم‌های شورای امنیت منتشر شد، بر این نکته تاکید شده بود که نه‌تنها طالبان همچنان با القاعده ارتباط دارد، بلکه از زمان سلطه طالبان بر افغانستان القاعده از آزادی عمل بیشتری در افغانستان برخوردار شده است. علاوه‌بر این در همین گزارش یاد‌آوری شده که ایمن الظواهری، رهبر القاعده بیعتی مجدد با رهبری طالبان داشته و القاعده اقدام به جذب نیروهای جدید کرده است. در کنار این گزارش تحلیلگران دیگری همچون «کالین پی کلارک» نیز در نشریاتی چون «پولتیکو» ابعاد و زوایای تازه‌ای از همکاری میان طالبان و القاعده را به‌ویژه پس از تسلط طالبان بر کابل تشریح کرده‌اند. در این راستا «کلارک» از همکاری طالبان و القاعده در سرکوب مردم پنجشیر خبر داده و در عین حال این احتمال را مطرح کرده است که همکاری این دو از توجه به غرب، به سوی تحرکات منطقه‌ای در آسیای مرکزی و جنوب آسیا سوق پیدا کند.    
همه این اطلاعات و تحلیل‌ها در مورد افزایش ارتباط طالبان و القاعده در شرایطی انجام می‌گرفت که حکومت سرپرستی طالبان همچنان برپایبندی به توافق دوحه و ممانعت از فعالیت القاعده در خاک افغانستان اصرار می‌ورزید. در این شرایط حضور و کشته شدن فرد اول القاعده در کابل موضوعی نیست که طالبان بتواند آن را کتمان کند. به‌طور قطع این موضوع برای جامعه جهانی غیرقابل پذیرش خواهد بود که طالبان از این حضور بی‌اطلاع بوده است. بنابراین طالبان دو راه بیشتر پیش رو ندارند؛ یا سطوحی از روابط خود با القاعده را پذیرفته و علنی کنند که در این صورت نه‌تنها نقض آشکار توافق دوحه با ایالات متحده را پذیرفته‌اند، بلکه ممکن است با تبعاتی(هرچند محدودتر) مانند آن چه در دهه 90 میلادی برایشان رخ داد مواجه شوند. در مسیر دوم طالبان باید در راستای کاهش فاصله میان شعارها و عملکرد خود، واقعا از القاعده فاصله گرفته و زمینه فعالیت این گروه در افغانستان را به شکلی واقعی محدود کنند، اقدامی که چندان هم برایشان آسان و بدون پیامد نخواهد بود.               

آینده روابط طالبان و آمریکا
طالبان طی یک سالی که از سلطه‌شان بر کابل می‌گذرد نشان داده است که دشمنی بنیادین و ایدئولوژیکی با آمریکا و غرب ندارند. البته این مورد دور از انتظاری نیست؛ چراکه این گروه در دور اول سلطه بر افغانستان هم ماهیتی ضدآمریکایی نداشته و نسبت به همکاری با شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران آمریکا وغرب رغبت نشان می‌داد. در دوره اخیر هم طالبان کوشش زیادی به خرج داده تا از ایجاد هرگونه تنش با آمریکا بپرهیزند، حتی در شرایطی که ایالات متحده اقداماتی برای مسدود‌سازی دارایی‌های بانک مرکزی افغانستان داشته و برخی تحریم‌ها را علیه طالبان اعمال کرده است. در اجلاس اخیر تاشکند هم که با حضور و مشارکت طالبان و نمایندگان آمریکا همراه بود، طالبان کوشش زیادی در جهت جلب نظر مساعد آمریکایی‌ها برای آزاد‌سازی دارایی‌های افغانستان به خرج دادند. با این همه اصرار پافشاری آمریکایی‌ها بر ادامه اعمال محدودیت‌ها بر طالبان و همچنین اصرار آنها در اموری چون حقوق بشر و زنان و تشکیل حکومت فراگیر نارضایتی و ناامیدی برخی عناصر طالبان را درپی داشته است. چنان که در روزهای گذشته سراج‌الدین حقانی، وزیر کشور موقت طالبان به آمریکایی‌ها نسبت به عواقب اقدامات‌شان این‌گونه هشدار داد: «20 سال با آمریکا مبارزه کردیم و چنانچه از سوی کشورهای جهان به رسمیت شناخته نشویم به مبارزه خود ادامه می‌دهیم. افغانستان برای هیچ کشوری تهدید نخواهد بود و به گروه‌های مسلح نیز اجازه فعالیت در این کشور را نخواهد داد.»                    
اما اکنون و با حمله پهپادی آمریکا به رهبر القاعده در کابل به نظر می‌رسد که محاسبات جدیدی در روابط آمریکا و طالبان رخ دهد. بیانیه شدید‌الحن بلینکن وزیر خارجه ایالات متحده خطاب به طالبان که آنها را به نقض صریح و شدید توافق دوحه متهم کرده و به عدم تمایل یا توانایی طالبان در پایبندی به تعهدات خود اشاره می‌کند، خود می‌تواند نقطه شروع این تحولات تلقی شود. از سوی دیگر سخنگوی طالبان هم با محکومیت شدید این حمله، آن را مغایر منافع ایالات متحده در افغانستان ارزیابی می‌کند. البته هنوز هم لحن سخنگوی طالبان نشانی از نرمش و آرامش دارد؛ چراکه صرفا تکرار چنین اقداماتی را آسیب زدن به فرصت‌های در دسترس تلقی می‌کند. حالا باید منتظر بود و دید که واکنش رسمی طالبان در قبال این نقض رسمی حاکمیت دولت‌شان توسط آمریکا چگونه خواهد بود. دور از ذهن خواهد بود که زمامداران اصلی طالبان به فکر انتقام‌گیری از آمریکا باشند، شاید بیش از همه آنها نگران واکنش عناصر و رده‌های پایینی باشند که انفعال احتمالی رهبران خود در برابر این اقدام آمریکایی‌ها را برنمی‌تابند. از سوی دیگر واشنگتن نیز نوع واکنش طالبان را ارزیابی خواهد کرد تا در مورد چگونگی ادامه تعامل با طالبان یا میدان دادن هر چه بیشتر به مخالفان و پافشاری بیشتر بر تشکیل حکومتی فراگیر تصمیم‌گیری کند.      

احتمال افزایش تشتت میان نیروهای طالبان
از زمان حادثه یازدهم سپتامبر تاکنون، روابط با القاعده همواره یک موضوع پردردسر و پرچالش برای طالبان بوده است. در سال 2001 و پس از در خواست آمریکا از طالبان برای اخراج بن لادن، برخی عناصر طالبان ملاعمر را به خاطر عدم پذیرش این درخواست که منجر به فروپاشی دولت‌شان شد مورد شماتت قرار دادند. «کارلوتا گال» در کتاب «دشمن اشتباهی» که به حضور آمریکا در افغانستان در فاصله سال‌های 2001 تا 2014 می‌پردازد، به بخشی از این نارضایتی‌ها اشاره دارد. علاوه‌بر این وی در همین کتاب بر این نکته تاکید می‌کند که حتی در همان هنگام برخی فرماندهان معروف طالبان حاضر شده بودند که با آمریکایی‌ها در خلاصی از دست القاعده همکاری کنند. ملا فاضل مظلوم یکی از همین افراد بود. بنابر نقل این کتاب وی سوگند می‌خورد که این خرگوش(بن لادن) را برای نقشش در ویرانی افغانستان دستگیر کند. ملافاضل همان شخصی است که بنابر نقل‌قول یکی از خبرگزاری‌ها بعد از توافق دوحه و در توجیه این توافق برای اعضای رده‌پایین طالبان، به‌شدت القاعده را مورد حمله قرار می‌دهد و اتهامات سنگینی را متوجه آنها می‌سازد.                      همه این موارد حکایت از آن دارد که نظر و دیدگاه گروه‌ها و افراد طالبان نسبت به القاعده یکسان نیست. دقیقا در همین راستاست که برخی لو رفتن مقر رهبر القاعده در کابل را به اطلاع‌رسانی برخی عوامل درونی طالبان منتسب می‌کنند. چنان که شبکه حقانی به‌عنوان میزبان وی هم‌اکنون در معرض اتهام قرار گرفته و در عین حال آنها نیز نگاه بدبینانه‌ای نسبت به سایر عناصر طالبان دارند. درنهایت نتیجه این خواهد شد که نزاع بر سر این مساله در میان طالبان ممکن است بالا گرفته یا تا مدت‌ها دوام بیاورد.

در این رابطه بیشتر بخوانیم:

طالبان هنوز نتوانسته مشروعیت و مقبولیت لازم برای حفظ کابل را به‌دست بیاورد (لینک)

امارت توافق دوحه را با هماهنگی آمریکا نقض کرد (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰