علیرضا خلج - رضا حسینشهیدی، پژوهشگر اقتصاد:توسعه، تمنای دیرینه ما ایرانیان است و به همین خاطر اگر کسی پیدا شود و بگوید اکسیرش را پیدا کرده، طرفدارانی پیدا میکند. جامعه ایرانی در اینکه توسعه میخواهد یکصداست؛ اما وقتی سخن از چیستی و چگونگی به میان میآید، تکثر و اختلافنظرها هویدا میشود.
در چنین شرایطی، اگر کسی ادعا کند کتابی نوشته و در آن برای توسعه «خطکش» ارائه کرده و با فرود آمدن از آسمان تئوریپردازیها، مهر باطل به همهمهها زده، کتابش حتما موردتوجه قرار خواهد گرفت. «پویش فکری توسعه» تحت نظارت «محسن رنانی» -استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان- ادعا میکنند در «کتاب سال توسعه» چنین معجزهای کردهاند و پای بحثهای مربوط به توسعه را از آسمان به زمین آورده و برای این تمنای دیرینه، خطکش ارائه کردهاند. این ادعا چه میزان واقعی است؟ آیا میتوان بهراحتی برای توسعه خطکش واحد طراحی کرد و میزان توسعه همه کشورها را با همان سنجید؟ به نظر میرسد پاسخ منفی است.
نهادهای استاندارد جهانی
هاجون چانگ– اقتصاددان توسعه- در مقاله «نهادها و توسعه اقتصادی: تئوری، سیاست و تاریخ» گفتمان جریان اصلی اقتصاد درمورد «نهادهای استاندارد جهانی» مکتبGlobal Standard Institutions(GSIs) را به چالش میکشد. او در این مقاله مینویسد: «بهطور خاص کشورهای انگلیسی-آمریکایی که امروزه نهادهای آنها بهعنوان «نهادهای استاندارد جهانی» درنظر گرفته میشوند، خودشان بیشتر این نهادها را در مراحل اولیه توسعهشان نداشتند و بیشتر آنها را بعد از ثروتمند شدن کسب کردند.» او در کتاب «انداختن نردبان» نیز همین گزاره را بهطور مبسوط و با مثالهای فراوان از کشورهای مختلف توضیح میدهد. چانگ در آن کتاب معتقد است کشورهای توسعهیافته خودشان از «نردبان توسعه» بالا رفته و سپس آن نردبان را به پایین انداختهاند و اکنون توصیههای غلط دیگری را به کشورهای درحال توسعه میکنند و طوری وانمود میکنند که گویا خودشان نیز از همین مسیر رشد کردهاند. جالب آنکه نویسندگان «کتاب توسعه» دقیقا در این کتاب از عبارت «نردبان توسعه» استفاده کردهاند و ادعا میکنند چنین نردبانی را پیدا کردهاند.
نردبان توسعه!
در کتاب توسعه، 13 شاخص درنظر گرفته شدهاند. در هر شاخصی، یکی از کشورهای توسعهیافته رتبه نخست را دارد. نویسندگان کتاب توسعه نیز نمره برترین کشور را در هر شاخص اخذ کرده و با آنها یک کشور فرضی طراحی کرده و اسمش را گذاشتهاند آرمانشهر توسعه. همچنین پایینترین نمرات این 13 شاخص را نیز درنظر گرفته و با آن کشور خیالی دیگری به اسم «ویرانشهر توسعه» طراحی کردهاند. مسیری را که از «ویرانشهر توسعه» تا «آرمانشهر توسعه» وجود دارد نیز «نردبان توسعه» نام نهادهاند. این نردبان هرچه باشد، براساس شواهد تاریخی نردبانی نیست که خود کشورهای توسعهیافته از آن بالا رفتهاند. هاجونچانگ در سراسر کتاب «انداختن نردبان» با ذکر مثالهای متعدد درصدد اثبات همین نکته است. درواقع آنچه محسن رنانی و تیمش ادعا میکنند کشف کردهاند، کشف جدیدی نیست. بلکه تلفیقی از مجموعه شاخصهای استانداردشدهای است که خود کشورهای توسعهیافته طراحی کردهاند و آمارش را نیز تولید میکنند.
تجربه سنگاپور
نهادهای استاندارد جهانی، عمدتا بر مالکیت خصوصی، آزادی اقتصادی بیشتر و... تاکید میکنند. در زیرشاخصهای کتاب توسعه نیز بسیاری از همین شاخصها به چشم میخورند؛ از حمایت از حقوق مالکیت معنوی، حمایت از حقوق ثبت اختراع، حاکمیت قانون و... گرفته تا حقوق فردی، آزادی فردی و مساله فساد. این درحالی است که چانگ در مقاله «نهادها و توسعه اقتصادی» نشان میدهد در کشورهایی مانند سنگاپور، فرانسه، فنلاند، نروژ و تایوان اتفاقا بسیاری از شرکتهای با مالکیت دولتی (SOEها) منجر به فرآیند رشد اقتصادی از طریق پویایی تکنولوژیکی و موفقیتهای صادراتی شدهاند. بهطور خاص شرکتهای با مالکیت دولتی و کارآمد، 20درصد اقتصاد سنگاپور را تشکیل میدهند. در سنگاپور، یک شرکت دولتی 85درصد مسکن کشور را تامین میکند. البته ممکن است در کشوری با مختصات سیاسی-اجتماعی متفاوت با سنگاپور، روش دیگری جواب دهد. اما نکته اینجاست که چرا باید شاخصهای تماما یکسانی برای توسعه طراحی شود و همه کشورها را در یک «نردبان واحد توسعه» ببینیم و براساس این به آنها تجویز داشته باشیم.
رابطه دوطرفه
درمورد آزادی اقتصادی نیز مثالهای متعددی وجود دارد که خود انگلستان در ابتدای مسیر توسعه، موانع تعرفهای برای حمایت از تولید داخل وضع میکرد یا مثلا بر کسی پوشیده نیست که چین در ابتدای مسیر توسعه با زیر پا گذاشتن قوانین کپیرایت توانست با هزینههای بسیار کمتر و در سطح وسیع، کالاهایی را که مشابه خارجی داشتند، بسازد و مسیر توسعه را طی کند. درمورد فساد اقتصادی نیز چنین است؛ هماکنون چین با فساد اداری و اقتصادی جالبتوجهی روبهرو است. دیگر کشورهای توسعهیافته نیز براساس شواهد، ابتدا به رشد اقتصادی رسیدند و تولید ناخالص داخلی سرانه را بهبود بخشیدند و سپس توانستند فساد اقتصادی و اداری را کاهش دهند. به همین خاطر است که هاجونچانگ معتقد است برخلاف تصور مکتب GIS، رابطه علیت میان «بهبود نهادها» و «توسعه» دوطرفه است و اتفاقا رابطه از سوی توسعه بهسمت بهبود نهادها نیز بسیار قوی است. این درحالی است که «کتاب توسعه» این نقد مهم را نادیده میگیرد. به همین دلیل است که در این کتاب بیش از توجه به رشد تولید ناخالص داخلی سرانه و... بر اصلاحات نهادی تاکید شده است.
در این رابطه بیشتر بخوانیم:
توسعه توهم(لینک)