میلاد جلیلزاده، خبرنگارگروه فرهنگ: جشنواره ونیز، قدیمیترین فستیوال فیلم در جهان، امسال دوره هفتادونهمش را برگزار میکند و چهار اثر ایرانی هم در آن به نمایش درمیآیند. در بخش رقابتی یا همان ونیزیا Venezia دو اثر ایرانی حاضرند. یکی «شب، داخلی، دیوار» یا به قول فرنگیها «آن سوی دیوار» به کارگردانی وحید جلیلوند که پیش از این در بخش افقهای ونیز با «بدون تاریخ، بدون امضا» حضور داشت و دیگری فیلم «بدون خرس» اثر جعفر پناهی. امسال در بخش افقهای ونیز Horizons (به ایتالیایی Orizonti) فیلم «جنگ جهانی سوم» به کارگردانی هومن سیدی و در «افقهای گسترش یافته Extra Horizons» که بخشی فرعیتر است، فیلم «بیرویا» یا به قول فرنگیها «بیاو» به کارگردانی آرین وزیردفتری حضور دارند. امسال لیلا حاتمی هم بهعنوان داور بخش مسابقه در ونیز حضور دارد. از این جهت شاید بتوان وضعیتی را مشابه آنچه که اصغر فرهادی در کن ۲۰۲۲ تجربه کرد، برای لیلا حاتمی هم متصور شد. در بخش مسابقه کن امسال دو فیلم به کارگردانی ایرانیها حضور داشتند که یکی در خارج از کشور ساخته شده بود و همین افکار عمومی ایران را نسبت به نتایج اختتامیه کن بسیار حساس میکرد.
بازیگر زن فیلم «عنکبوت مقدس» که محتوایی ضدایرانی و حتی ضدمذهبی داشت، در کن برنده نخل طلا شد. حالا هم لیلا حاتمی در فهرست داوران بخشی از جشنواره فیلم ونیز حضور دارد که دو فیلم ایرانی در آن هستند؛ یکی بدون مجوز پخش شد و دیگری حتی بدون مجوز ساخته شد. سالها پیش در یکی از نشریات ایرانی یکی از عوامل سینما ادعا کرده بود که از زبان لیلا حاتمی شنیده است «جعفر پناهی فیلمساز نیست، کاسب است» اما همین فرد در ادامه یادداشتش گفت که مدتی بعد، بر اثر جوی که جشنوارهها ایجاد کردهاند، لیلا حاتمی را درحال دفاع از پناهی در یک نشست خبری دیده است. حاتمی این گفته را نه تایید کرد و نه تکذیب اما به هر حال حالا حضور فیلمی از پناهی در رویدادی که او داور است، قضیه را بیشتر دراماتیک میکند.
شب، داخلی، دیوار
«شب، داخلی، دیوار» مثل فیلم قبلی جلیلوند با بازی نوید محمدزاده و امیر آقایی جلوی دوربین رفته است و این باعث خواهد شد که نوید محمدزاده پس از حضور حاشیهسازش در فستیوال کن، امسال به فاصله کوتاهی در ونیز هم حاضر باشد. نوید محمدزاده که سابقه حضورش در سینمای ایران رفتهرفته به 10 سال نزدیک میشود، به نمادی از جوانان عاصی و شکستخورده یا به تعبیری به نماد فلاکت جوانان ایرانی در داستانها تبدیل شده است. او با حاشیهای که در کن ایجاد کرد، تلاش داشت این تصویر را کمی بشکند. حاشیه مهم فیلم «شب، داخلی، دیوار» به نداشتن پروانه نمایش آن از وزارت ارشاد مربوط میشود. این فیلم بدون طی کردن مراحل قانونی در داخل کشور، به ونیز رفته است. این فیلم در اردیبهشت ۱۳۹۹ و پس از آنکه دولت وقت، اجازه شروع فیلمبرداریها را که مدتی به دلیل کرونا متوقف شده بود، مجددا صادر کند، جلوی دوربین رفت و به عبارتی زمان کاملا کافی برای اخذ پروانه نمایش داشت اما این اتفاق به دلیلی رخ نداد.
بدون خرس
چند روز پیش جعفر پناهی به دو جرم «اجماع و تبانی» و «فعالیت تبلیغی» علیه نظام، برای تحمل 6 سال حبس به زندان اوین معرفی شد. البته جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام، چنانکه از گفتههای سخنگوی قوه قضائیه برمیآمد، قطعی و لازمالاجرا نیست اما پنج سال از این مدت حبس که براساس اتهام اول تعیین شده، قطعی و لازمالاجرا خواهد بود. پناهی ازفیلم «این یک فیلم نیست» در سال ۱۳۸۹ به این سو در فضای دیگری به فعالیتش ادامه داد. این فیلم مستند به حواشی پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ میپرداخت و اگرچه ساخته شدنش در فضای احساسی آن روزها شاید طبیعی بود اما جشنها و جشنوارههای غربی بلافاصله آن را فرموله کردند. کیفیت کارهای پناهی از آن پس بهشدت پایین آمدند و در عوض سیل جوایز فستیوالهای اروپایی، خصوصا برلیناله، به سویش نازل شد. چند سال پیش سر حواشی پیش آمده برای حضور یکی از آثار پناهی در برلین، دبیر این فستیوال به سیاسی بودن رویداد تحت مدیریتش با صراحت اعتراف کرد. همسر جعفر پناهی همان روزها بیانیهای صادر کرد که در آن ارتباط بین مسائل سیاسی و جوایز جعفر پناهی تکذیب و انکار شده بود.
جنگ جهانی سوم
هومن سیدی فیلمش را به بخش مسابقه فستیوال فیلم فجر نفرستاد و حالا اولین نمایش آن در بخش خارج از مسابقه جشنواره فیلم ونیز خواهد بود. او البته برخلاف جلیلوند که هنوز پروانه نمایش نگرفته و پناهی که حتی پروانه ساخت ندارد، پس از اخذ پروانه نمایش و بهطور قانونی در ونیز حاضر است. آلبرتو باربارا، مدیر جشنواره فیلم ونیز، این فیلم را بیانی استعاری از وضعیت امروز ایران خواند و تطبیق نام این فیلم با چنین تعبیری، آن هم با توجه به سابقهای که از نوع فیلمسازی سیدی در ذهنها وجود دارد، حساسیتها را چند برابر میکند. این اولین حضور هومن سیدی در یک فستیوال خارجی است. او فیلم اولش را با سرمایه بابک زنجانی ساخت و پس از آن با محمد امامی چند کار را جلو برد که هر دو افرادی بهشدت پرحاشیه و از محکومان مفاسد اقتصادی بودند؛ اما سرمایهگذار فیلم آخرش پلتفرم اینترنتی «نماوا» است که سیدی قبلا در آن سریال «قورباغه» را کارگردانی کرده بود. «جنگ جهانی سوم» اولین فیلم سینمایی تولید شده در پلتفرم نماواست.
بی رویا
آرین وزیردفتری یکی از شاگردان هومن سیدی است که فیلم اولش را به تهیهکنندگی او ساخته و در فیلم جدید سیدی که جزء حاضران در بخش افقهاست هم بهعنوان یکی از نویسندهها فعالیت داشته است. به عبارتی او بهعنوان نویسنده در بخش افقها و بهعنوان کارگردان در بخش فرعیتر افقهای گسترش یافته حضور دارد. به این تعبیر خود هومن سیدی هم با دو فیلم در بخش خارج از مسابقه ونیز حاضر است. بیرویا در جشنواره فیلم فجر هم نمایش داده شد؛ هرچند اقبال چندانی از سمت مخاطبان و منتقدان به دست نیاورد. این تنها فیلم ایرانی حاضر در ونیز امسال است که ایرانیها قبل از خارجیها آن را دیدهاند و تحسینهای یکسانی که مدیر ونیز نسبت به این چهار فیلم داشت، میتواند درباره کیفیت آن سه فیلم دیگر هم تردیدهایی ایجاد کند و کنجکاویها را کاهش بدهد. هومن سیدی چند سالی میشود که در کارگاه فیلمسازی «۸ میلیمتری» به تربیت فیلمسازانی با نگرش و جهانبینی خودش مشغول است اما وزیردفتری و فیلم بیرویا اولین خروجی آن در فضای فیلم بلند داستانی بهحساب میآید.
سیاسی هست؟ سیاسی نیست؟
فستیوالهای هنری اروپا و آمریکا هر سال سیاسیتر میشوند و کاربست معیارهای هنریشان برای انتخاب آثار در هر دوره نسبت به دوره قبل کاهش پیدا میکند. این قضیه چند دلیل دارد. اول اینکه دوره تجربهگرایی در سینما گذشته و این فستیوالها که رسالت اصلیشان معرفی تجربههای نو در برابر جریان اصلی سینما بود، کارکرد اصلیشان را از دست دادهاند. دوم اینکه شرایط سیاسی جهان هم فرق کرده است. سهدهه تکقطبی بودن جهان بسیاری از ساختارها را تغییر محسوسی داده و این ساختارها در برخورد با تحولات جدید جهان، دچار یک شوک و ناهماهنگی بزرگ شدند. اروپاییها پس از جنگ اوکراین نهتنها داستایوفسکی و تولستوی او را از مواد درسی دانشگاهها حذف کردند و حتی نام تارکوفستکی را از فهرست imdb بیرون کشیدند، بلکه حتی گربههای نژاد روس را هم تحریم کردند. در فستیوال کن ۲۰۲۲ اعلام شد که هیچ فیلمی از روسیه پذیرفته نمیشود، هرچند یک فیلمساز روس که اپوزیسیون دولت خودش بود و خارج از روسیه اثری تولید کرده بود، در بخش مسابقه حضور داشت؛ اما امسال همین هم در ونیز به چشم نمیخورد. چینیها هم با اینکه تحریم نشدهاند، خودشان را سبک نکردند و هیچ فیلمی به این رویدادها نفرستادند. این درحالی است که فیلمسازان چینی پیش از اینکه نشانی از جوایز جشنوارههای جهان را به سرزمینشان برده بودند. ایران اما با اینکه در کنار چین و روسیه عموما بهعنوان ضلع سوم تحولات اخیر در جهان ارزیابی میشود، در نیمسال گذشته نتوانست برخورد مناسبی با این رویدادها داشته باشد و حضور یا عدم حضورش را مدیریت کند.
از ما چه میخواهند؟
سیاهنمایی مشهورترین واژهای است که درخصوص سیاسی بودن جشنوارههای خارجی بین ایرانیها شناخته شده است. خود کشورهای غربی هم بسیاری از اوقات در این فستیوالها با آثاری حاضر میشوند که نقاط ضعف آن جوامع را نشان میدهد اما چند نکته در این زمینه قابلتوجه است. اول اینکه آنها صاحب یک سینمای جریان اصلی هستند که تصویر مناسب و مترقی و زیبایی از آنها نشان میدهد و فیلمهایش صدها برابر بیشتر از این آثار جشنوارهای دیده میشوند. اما ما در ایران شاید به سبب همین نگاه غلیظ جشنوارهای، از سینمای جریان اصلی فاصله گرفتهایم و جهانی شدن را صرفا در حضورهای جشنوارهای میبینیم. نکته دوم اینجاست که آنها بهطور کل بر تصاویری که مردم جهان از سایر کشورها در ذهن دارند تسلطی چند ساله پیدا کردهاند. همه مردم دنیا از غرب تصور تقریبا یکسانی دارند؛ متمدن، مترقی، با ساختمانهای بلند و خیابانهای شیک و تکنولوژیهای روبهجلو و مهمتر از آن با قوانین و قواعد پیشرفته و سالم شهروندی؛ اما ممکن است از همدیگر تصور دقیقی نداشته باشند. نگاه به شرق و بهطور کل سایر نقاط جهان به غیر از اروپا و آمریکای شمالی معمولا از چشمانداز غربی صورت گرفته است. به عبارتی غرب سوژه بوده و باقی دنیا ابژه شناختی. در این پارادایم مشخص است که یک شرقی، به حق روی تصویری که از او در یک میزانسن غربی نمایش داده میشود، حساس باشد. نکته سوم درباره سیاهنمایی این است که قضیه فقط به ساختمانهای بزرگ، بزرگراهها و اتوبانهای بین شهری و خلاصه مظاهر صوری تمدن برنمیگردد. اگرچه هنوز مخاطبان عام غربی فکر میکنند در غرب آسیا، از سرزمینهای اشغالی تا ایران، همه با شتر تردد میکنند، اما در فستیوالهای هنری بحث چند پله بالاتر میرود. آنها دیگر این را میدانند که ما هم اتومبیل سوار میشویم و حتی پهپاد میسازیم که بدون سوار شدن خودمان پرواز میکند اما ذهنشان مترصد مولفههای یک نزاع تمدنی است. ساختار زنستیز اجتماع و جاری بودن قوانین ظالمانه و البته متلاشی بودن پیوندهای اجتماعی بین افراد مختلف جامعه، چیزی است که آنها میخواهند از ما نشان بدهند. مثلا آنها نمیتوانند نفی کنند که ساختمانهای چین بلندتر از اروپاست و تکنولوژی در آن کشور بسیار پیشرفته است اما یک نزاع بنیادین بین تمدن و فرهنگ شرق و غرب را دامن میزنند که در آن چینی بودن، نگاه چینی داشتن به جهان و ساختار زیست اجتماعی به سبک چینی، غیرقابل تحمل است. در مورد روسیه و پیش از آن شوروی هم چنین بود. در سینمای تجاری و جریان اصلی هم این تصویر که حاکی از نزاع تمدنی بود را میشد به عیان دید. حتی نمایش آدم فضاییهایی که از بشر تکنولوژی پیشرفتهتری داشتند اما هم ظاهرشان زشت بود و هم تمدنشان تهدیدی برای تمدن بشر محسوب میشد، بهلحاظ روانشناختی این القائات را زمینهسازی میکرد. به فیلمهایی که اخیرا از ایران به فستیوالهای خارجی میروند و بهخصوص آنهایی که جایزه گرفتند نگاهی بیندازیم. در همهشان سه مولفه را میتوان پیدا کرد. ۱- زن بدبخت ایرانی که در جامعهای زنستیز گیر افتاده است. ۲- قوانین حقوقی ظالمانه؛ طوری که حتی قضات و بازپرسها و سایر عوامل قضایی، شاید چندان بدجنس نباشند اما خود قوانین و خود سیستم حقوقی بهطور بنیادین ظالمانه است. ۳- مردمانی که طبق قانون جنگل با هم برخورد میکنند و مرتب به هم رودست میزنند. هیچ نوع همدلی بین آنها نیست و وضعیت dog-eat-dog
است، یعنی سگ سگ را میخورد. به عبارتی در اینجا خبری از «جامعه» و نتیجتا «تمدن» نیست و وضع زیست جمعی ایران را بیشتر از اجتماعی بودن، میتوان ذیل یک اکوسیستم جنگلی تعریف کرد. درنهایت باید به این نکته اشاره کرد که نقد اوضاع داخلی ایران نهتنها مجاز بلکه لازم است. اما وقتی فیلمسازانی از ما حاضر نباشند که از فرستادن آثارشان با محتواهایی از این دست به فستیوالهای غربی صرفنظر کنند، مشخصا قصدشان موفقیت شخصی است نه نمایش کاستیها به امید اصلاحشان. اعتبار جوایزی که فستیوالهای غربی به فیلمسازان ایرانی میدادند، در سالهای اخیر بین عموم مردم و بخش قابلتوجهی از سینمادوستان کاهش پیدا کرده، هرچند هنوز جایگزینی برای این معیار ارزشگذاری، یعنی فستیوالهای خارجی در ساختار سینمایی خودمان ایجاد نشده است؛ اما بههرحال احتجاج و کوتاه نیامدن کسانی که همچنان هوادار سرسخت این رویدادها و رویکردشان هستند، دیگر نمیتواند جماعت را مثل گذشته قانع کند. این خودش قدمی روبه جلوست؛ چه اینکه آگاهی میتواند مقدمه اصلاح باشد اما هنوز مدیریت درستی در این زمینه پیاده نشده و بهعلاوه جایگزینی برای آن معیار ارزشگذاری بزرگ و آن توهم جهانی شدن و در جهان دیده شدن، یعنی حضور و کسب جایزه در فستیوالهای فیلم غربی در داخل کشور ایجاد نشده است. البته این جایگزین لزوما نباید از جنس جشنواره باشد یا در آن منحصر بماند.